دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 27216
تعداد نوشته ها : 19
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب

ردپاي خدا

مردتوريستي به همراه راهنماي عرب ،ازبيابان مي گذشت.

روزي نبود كه مرد عرب برروي شنهايداغ زانو نزند وبا خداي خودبه رازو نياز نپردازد. سرانجام يك روزعصر،آن مرد توريست با لحن تمسخر آميزي ارآن عرب پرسيد:«ازكجا مي داني كه خدايي هست؟!»

راهنما لحظه اي تامل كرد، سپس به اوكه نيشخندي بهلب داشت،اين گونه پاسخ داد:«من ازروي ردپاي باقي مانده در شن ها مي فهمم

كه چندي پيش،رهگذريا شتري عبور كرده است.» وبا اشارۀ دست خود به خورشيد كه آخرين انوارش راازدامن افق مي چيد،چنين گفت:«به نظرت اين رد پاي كيست؟» سپس مرد عرب لبخندي زدو........

X