معرفی وبلاگ
در تماشايي ترين اغراق خيال، تجسم آرامشي مبهم، مرا به مرور ياد تو وادار مي كند
صفحه ها
دسته
وبلاگ های تبیانی
رفقاي قديمي ثبت مطالب
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 224155
تعداد نوشته ها : 77
تعداد نظرات : 540
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

وقتي تو شب گم مي شدم،ستاره شب شكن نبود.
ميون اين شب زده ها،كسي به فكر من نبود.
وقتي تو شب گم مي شدم،هم خونه خواب گل مي ديد.
همسايه از خوشه ي شب،سبد سبد خنده مي چيد.
آوازه خون كوچه ها،شعراشو از ياد برده بود.
چراغا خوابيده بودن،شعله شونو باد برده بود.
آخ اگه شب شيشه اي بود،پل به ستاره مي زدم.
شكسته آينه ي شبو،نيزه ي خورشيد مي شدم.
آخ اگه مرگ امون مي داد،دوباره باد مي شدم.
تو رگ يخ بسته ي شب،نبض چراغ مي شدم.
وقتي تو شب گم مي شدم،ستاره شب شكن نبود.
ميون اين شب زده ها،كسي به فكر من نبود.
آخ كه تو اقيانوس شب،سوختنمو كسي نديد.
تو برزخ بيداد شب،كسي به دادم نرسيد.
وقتي تو شب گم مي شدم،دلم مي خواست شعله بشم.
رو سايه هاي يخ زده،دست نوازش بكشم.
دلم مي خواست آشتي بدم،تگرگو با اقاقيا
خورشيد مهربوني رو مهمون كنم به خونه ها
وقتي تو شب گم مي شدم،ستاره شب شكن نبود.
ميون اين شب زده ها،كسي به فكر من نبود.

دسته ها : داريوش...
1387/8/23 22:13
X