پرده ها را برداریم:
بگذاریم که احساس هوایی بخورد.
بگذاریم بلوغ،زیر هر بوته که می خواهد بیتوته کند.
بگذاریم غریزه پی بازی برود.
کفش ها را بکند،و به دنبال فصول از سر گل ها بپرد.
بگذاریم که تنهایی آواز بخواند.
چیز بنویسد.
به خیابان برود.

 

کار ما نیست شناسایی "راز" گل سرخ،
کار ما شاید این است
که در "افسون"گل سرخ شناور باشیم.
پشت دانایی اردو بزنیم.
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم.


کاشان،قریه ی چنار،تابستان 1343

جمعه بیست و چهارم 8 1387

چتر ها را باید بست،
زیر باران باید رفت.
فکر را،خاطره را،زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر،زیر باران باید رفت.
دوست را زیر باران باید دید.
عشق را،زیر باران باید جست.
زیر باران باید با زن خوابید.
زیر باران باید بازی کرد.
زیر باران باید چیز نوشت،حرف زد،نیلوفر کاشت.

سهرای سپهری

جمعه بیست و چهارم 8 1387

هر کجا هستم،باشم،
آسمان مال من است.
پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین مال من است.
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچ های غربت ؟

 

ن نمی دانم
که چرا می گویند:اسب حیوان نجیبی است،کبوتر زیباست.
وچرا در قفس هیچکسی کرکسی نیست.
گل شبدر چه کم از لاله ی قرمر دارد.
چشم ها را باید شست،جور دیگر باید دید.
واژه ها را باید شست.
واژه خود باد،واژه باید خود باران باشد.

سهراب سپهری

جمعه بیست و چهارم 8 1387

زندگی رسم خوشایندی است.
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،
پرشی دارد اندازه ی عشق
زندگی چیزی نیست،که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود.
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد.
زندگی شستن یک بشقاب است.

سهراب سپهری

جمعه بیست و چهارم 8 1387
X