زمین گهواره کابوسهای تلخ انسان بود

 
زمان چون کودکی در کوچه های خواب حیران بود


خدا در ازدحام ناخدایان جهالت گم


جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذیان بود


صدا در کوچه های گیج می پیچید بی حاصل


سکوتی هرزه سرگردان صحرا و بیابان بود


نمی رویید در چشمی به جز تردید و وهم و شک


یقین تنها سرابی در شکارستان شیطان بود


شبی رؤیای دور آسمان در هیأت مردی


به رغم فتنه های پیش رو در خاک مهمان بود


جهان با نامش از رنگ و صدا سیراب شد آخر


«محمد» واپسین پیغمبر خورشید و باران بود

 

1389/12/1 20:10
X