معرفی وبلاگ
سلام.ممنون از انتخابتون، تو این وبلاگ مطالبه متنوعی گذاشتم از همه چی، امیدوارم خوشتون بیاد، لطفا نظر بدین، نظرای شما خیلی میتونه منو تو ادامه ی فعالیتم تو وبلاگ کمک کنه.ممنون.
صفحه ها
دسته
♥دوستان من♥
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 282405
تعداد نوشته ها : 221
تعداد نظرات : 119
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

سلام دوستان عزیزم. حالتون که خوبه؟ من یه چند وقتیه که یک وبلاگ تو بلاگفا زدم و دیگه فکر نکنم این وبلاگ تبیانمو آپ کنم.

اگه دوس داشتین به وبلاگ جدیدم سر بزنین خوشحال میشم.اینم آدرسش:

M2Lover.Blogfa.com

دسته ها : مدیر وبلاگ
سه شنبه 2 6 1389 12:34
در خواب ناز بودم شبی دیدم کسی در میزند در را گشودم روی او دیدم غم است در میزند ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا..... غم با همه بیگانگی هر شب به من سر میزند
دسته ها : متن و شعر زیبا
جمعه 8 5 1389 15:34

* تمامی آقایون شدیداً گرفتار کار و بیزنس خودشون هستند

* در حالـی که شدیداً گرفتار کار و بیزنس خودشون هستند، ولی در هر صورت وقت واسه خانوم ها دارند.

* در حالـی که در هر صورت وقت واسه خانوم ها دارند، ولی اون ها رو به حساب نمی آرن.

* در حالی که اون هارو به حساب نمی آرن، ولی همیشه یکی تو دست و بالشون هست.

* در حالی که همیشه یکی تو دست و با لشون هست،ولی بازم شانسشون رو روی تور کردن بقیه خانوم ها امتحان می کنن.

* در حالی که شانس شونو روی بقیه خانوم ها امتحان می کنن،ولی دستپاچه می شن وقتی زنی ترکشون می کنه.

* در حالی که دستپاچه می شن وقتی زنی ترکشون می کنه، ولی بازم درس عبرت نمی گیرن وهنوز هم می خوان شانس شون رو روی بقیه خانوم ها امتحان کنند.(نمی دونن شانس فقط یک بار در خونهً آدمو میزنه)

و اما خانوما

* برای بیشتر خانوم ها مهم ترین مسئله ،امنیت مالی است.

* با این که امنیت مالی برایشان بسیار مهم است،ولی باز هم بیرون می رن و لباس های گرون قیمت می خرن.

* با این که همیشه لباس های گرون قیمت می خرن،ولی مدام میگن که چیزی ندارن بپوشن.

* با این که می گن چیزی ندارن بپوشن، ولی همیشه هم قشنگ و شیک لباس می پوشن.

* با این که همیشه قشنگ و شیک لباس می پوشن،ولی می گن لباس هام دیگه کهنه و درب و داغونه.

* با این که میگن که لباس هاشون کهنه و درب و داغونه،ولی انتظار دارن که شما همیشه از تیپ شون تعریف کنید.

* با این که همیشه انتظار دارن ازتیپ شون تعریف کنید، ولی وقتی هم شما این کار رو می کنین...حرف هاتونو باور نمی کنن.(می فهمن که داری مخ شونو می زنی)

حالا کار کدومشون بدترههههههههههه؟

دسته ها : طنز
جمعه 8 5 1389 15:31

 

 

معده یک اسید فاسد ترشح می کند. 

یک مایع بسیار خطرناک است که نیروهای امنیتی هیچ فرودگاهی نمی تواند از شما جدا کند: این مایع در معده تان قرار دارد. سلولهای معده شما اسید هیدروکلرویک ترشح می کنند که ترکیبی فاسد و خورنده است که برای ضدزنگ کردن فلزات استفاده می شود. این ترکیب فلز را داغان می کند اما لایه غشایی معده از این ماده سمی در دستگاه گوارش محافظت می کند تا غذاهای شما را تجزیه کند. 

2) وضعیت بدن بر حافظه تاثیر می گذارد. 

سالگرد ازدواجتان را یادتان نمی آید؟ اشکالی ندارد روی یک زانو خم شوید به یادتان می آید. خاطرات در حواس ما قرار گرفته اند. یک رایحه یا صدا یک خاطره خیلی دور از بچگی را برایتان زنده خواهد کرد. ارتباطات بین این حواس و خاطرات آشکار یا گاهی مرموز هستند. یک تحقیق جدید به کشف این ارتباطات کمک می کند. خاطرات گذشته وقتی در حالت و وضعیت بدنی مشابه قرار بگیرید سریعتر به ذهنتان می رسد. 

3) استخوان ها برای تنظیم موادمعدنی بدن می شکنند. 

علاوه بر محافظت از اندام ها و عضلات بدن، استخوان ها به تنظیم سطح کلسیم در بدن نیز کمک می کنند. استخوان ها حاوی فسفر و کلسیم هستند که دومی مورد نیاز عضلات و اعصاب می باشد. اگر ذخیره این عنصر در بدن کم باشد، برخی هورمون های خاص باعث می شود استخوان ها شکسته تا سطح کلسیم بالا رود تا جایی که به یک غلظت خاص و مناسب از این عنصر در خارج سلولها برسیم. 

4) بیشتر غذایی که می خوریم برای مغز است. 

مغز بااینکه فقط 2 درصد از وزن بدن را تشکیل می دهد، 20 درصد از اکسیژن و کالری های آن را می گیرد. برای تامین منابع کافی برای این عضو مهم بدن، سه سرخرگ مغزی اصلی بطور مداوم اکسیژن به مغز پمپاژ می کنند. هرگونه انسداد یا پارگی در یکی از این رگ ها باعث گرسنه ماندن سلولهای مغزی می شود و موجب می شود که عملکرد مغزی در آن ناحیه آسیب ببیند و منجر به سکته شود. 

5) هزاران تخمک غیرقابل استفاده توسط تخمدان هستند. 

وقتی خانم ها به اواخر چهل و اوایل پنجاه سالگی خود می رسد، چرخه ماهانه قاعدگی که سطح هورمون ها را در بدن او تنظیم می کند و تخمک ها را برای تلقیح آماده می کند، خاموش می شود. تخمدان ها همینطور استروژن کمتر و کمتری تولید می کنند و این مسئله موجب تغییرات احساسی و جسمی در بدن زن می شود. فولیکول های رشد نیافته تخمک دیگر مثل قبل منظم تخمک تولید نمی کنند. یک دختر نوجوان به طور متوسط 34،000 فولیکول رشد نیافته تخمک دارد در حالیکه تقریباً فقط 350 تای آن در طول زندگی وی رشد می کنند و بالغ می شوند. تخمک های استفاده نشده بعداً خراب می شوند. 

6) بلوغ ساختار مغز را تغییر می دهد. 

می دانیم که تغییرات هورمونی در بدن برای تحریک رشد و آماده کردن بدن برای تولید مثل لازم هستند اما چرا نوجوانان اینقدر از نظر احساسی ناخوشایند هستند؟ هورمون هایی مثل تستوسترون رشد نورون های عصبی در مغز را تحت تاثیر قرار می دهند و تغییراتی که در ساختار مغز ایجاد می شود تغییرات رفتاری زیادی را در بر دارد. با بالغ شدن ناحیه جلویی غشای مغز، خامی احساسی، بی عاطفگی و قدرت ضعیف در تصمیم گیری را باید انتظار داشت. 

7) موهای سلولی ماده مخاطی را حرکت می دهد. 

اکثر سلولها در بدن پوششی مو مانند روی خود دارند که به عملکردهای بسیاری در بدن کمک می کند، از هضم غذاها گرفته تا شنوایی. در بینی، این موها به خشک کردن ماده مخاطی در حفره بینی تا گلو کمک می کند. هوای سرد این فرایند خشک کردن را کندتر می کند و باعث می شود که ماده مخاطی بالا بیاید و باعث شود که آب بینیتان بیاید. 

8) دندان عقل فقط جای دندان ها در دهان را تنگ تر می کند. 

سیر تکامل بی عیب و کامل نیست. اگر بود باید به جای دندان عقل بال در می آوردیم. گاهی اوقات ویژگی های بی استفاده در برخی انواع موجودات ایجاد می شود فقط به خاطر اینکه آسیبی نمی رساند. اما دندان عقل همیشه هم توسط دندانپزشکان جراحی و کشیده نمی شد. در گذشته، این دندانها یک ست دیگر از دندان های آسیاب بودند اما با رشد مغز، ساختار استخوان فک ما تغییر کرد و باعث شد که دیگر دهان جایی برای دندان عقل نداشته باشد. 

9) دنیا با شما می خندد. 

همانطور که وقتی کسی کنار شما خمیازه بکشد شما هم به خمیازه می افتید، شواهد جدید نشان می دهد که خنده هم تقلید برانگیز است. شنیدن خنده ناحیه مغز را تحریک به آن حرکت در صورت می کند. تقلید نقش مهمی در روابط اجتماعی دارد. اشاراتی مثل عطسه کردن، خندیدن، گریه کردن و خمیازه کشیدن راهی برای ایجاد روابط اجتماعی قوی بین یک گروه است. 

10) پوست شما چهار رنگ دارد. 

همه پوست ها در حالت عادی سفید کرم رنگ است. رگ های خونی نزدیک به سطح پوست سرخی به آن می دهد. رنگ دانه زرد هم پوست را تحت تاثیر قرار می دهد. همچنین ملانین قهوه ای رنگ هم که در واکنش به اشعات فرابنفش ایجاد می شود در تعداد بالا رنگ سیاهی به پوست می دهد. این چهار رنگ در اندازه های مختلف میکس شده و رنگ پوست همه نژادهای کره زمین را می سازد.

يکشنبه 9 3 1389 18:11

یاد دارم در غروبی سرد سرد

می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد

داد می زد : کهنه قالی می خرم

دسته دوم جنس عالی می خرم

کاسه و ظرف سفالی می خرم

گر نداری کوزه خالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است و نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت اقا سفره خالی می خرید...؟

 

دسته ها :
چهارشنبه 18 1 1389 20:53
خداوند در بسیاری از آیات قرآن با بندگان خود با استفاده از لفظ «من» و «ما» سخن گفته است، یکی از شگفت‌انگیزترین آیات، آیه‌ای است که خداوند در آن هفت بار لفظ «من» را بکار برده است و این آیه در وصف رابطه خدا با بندگان و ضمانت کردن استجابت دعای ایشان است:
 
«و اذاسَئَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریب اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعان فَلیستَجیبُوالی وَ لیؤمِنُوا بی لَعَلَّهُم یرشُدُون" 
 
[ای پیامبر!] هر گاه بندگان من از تو در مورد من سؤال کردند [بگو] من بسیار نزدیکم، هر گاه کسی مرا بخواند، اجابت می‌کنم پس به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند». (سوره بقره، آیه 186) 
مفسّر بزرگ قرآن علامه طباطبایی (ره) این آیه را یکی از زیباترین و لطیف‌ترین آیات قرآن در زمینه دعا می‌داند.
 
اگر چه همه انسانها به هنگام بروز سختی و مشکلات به طور فطری خدا را می‌خوانند و از او کمک می‌جویند، لکن خداوند در برخی آیات قرآن کریم ضمن بیان دعای پیامبران و گروه‌های مختلف مردم، فرهنگ نیایش، آداب و شیوه گفتگوی با خود را به ما آموخته است.
 
پاره‌ای از دعاهای قرآن جنبه اعتراف دارد:
 
«ای پروردگار ما! اگر دچار فراموشی شده یا خطا کرده‌ایم ما را بازخواست مکن و آنچه ماطاقتش را نداریم بر ما تکلیف مکن» (سوره بقره، آیه 286) «…که اگر تو به ما رحم نکنی و ما را نبخشی ما از زیانکاران خواهیم بود». (سوره اعراف، آیه 149) 
 
اعتراف در برابر خدا در جایی خلوت و بدور از چشم دیگران، باعث آرامش خاطر شده و در فرد حس جبران پذیری خطا ایجاد می‌کند.
 
 
 
 
 
پاره‌ای دیگر از دعاها در قرآن جنبه شکوائیه و درد دل دارد:
 
«خدایا! م را از این دیار که مردمانش ستمگرند برهان و برای ما از نزد خود یاور و سرپرستی بفرست». (سوره نساء، آیه 75)
 
هم سخنی و رازگویی با خدایی که عالِم و قادر است، ضمن تقویت صبر و بردباری، به انسان آرامش و توانایی غلبه بر مشکلات را می‌بخشد.
 
تعدادی از دعاهای قرآنی نیز جنبه درخواست غیرمادی دارد:
 
«پروردگارا! بر ما صبر و شکیبایی فرو ریز و ما را ثابت قدم گردان و بر کافران پیروز ساز». 
 
(سوره بقره، آیه 25) 
 
و بندرت دعاهای قرآنی، اشاره به بندگانی دارد که درخواستی مادی دارند:
 
«… پروردگارا! به من فرزندی نیکو عطا کن».(سوره آل عمران، آیه38) 
 
این نمونه‌ها معمولاً مربوط به آن دسته از امور دنیایی است که خارج از قدرت انسان است.
 
علاوه بر این، خداوند در آیه 200 سوره بقره، نسبت به کسانی که فقط درخواست دنیایی دارند اعتراض کرده و در آیه بعد از کسانی که هم برای دنیا و هم برای آخرت دعا می‌کنند به نیکویی یاد می‌کند، البته این بدان معنا نیست که نباید برای دنی دعا کرد، بلکه باید فرهنگ و آداب نیایش را در قرآن جستجو کرد و آن را با ندای فطری اشتباه نگرفت.
 
گروهی از مردم تصورشان از دعا خطا گونه واشتباه آمیز است. گویا بر در دکّانی رفته‌اند، کالایی درخواست کرده، وجهی پرداخته‌اند و منتظر تحویل کالای خود هستند! لذا چنانچه کالای مورد نظر خود را تحویل نگیرند یا حتی دیر تحویل بگیرند، ناراحت و خشمگین و یا مأیوس می‌شوند. این گروه از مردم انتظار دارند که به محض درخواست از خداوند طلبشان وصول گردد و به دعا به دید معامله می‌نگرند، لذا اگر به خواسته خویش نرسند یا از خدا گله‌مند شده یا از خود نا امید می‌شوند!
 
به نظر می‌رسد این نگرش از جهاتی نادرست باشد. زیرا دعا سخن گفتن با خداست و در این گفتگو، خود گفتگو و ایجاد ارتباط نوعی سود است و نباید منتظر سود دیگری شد و به بهره‌ای دیگر دل بست. در واقع پس از گفتگویی صمیمی و از سر اخلاص، دور از غوغاهای روزمره زندگی با خدایی که در همین نزدیکی است روزنه‌ای از امید در دل روشن می‌شود و احساس مطلوبی به شخص دعا کننده دست می‌دهد. دعا واگذاری مسؤولیت انسان به خدا نیست، بلکه الهام و امداد از خداست در جهت انجام بهتر مسؤولیت.
سه شنبه 17 1 1389 20:46
خوشبختی ما در سه جمله است:

تجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فردا

ولی ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم:

حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا...
چهارشنبه 4 1 1389 14:35

سلام بچه ها،خوبین؟

اون مشکله که بهتون گفتم خدا رو شکر رفع شد وگرنه مر تضی پر...

خیلی خوشحالم، پنجم تولدمه و خوشحالم. یک دفعه اوضاع از این رو به اون رو شد.

از شمام ممنونم که واسم دعا کردین. 

خدایا شکرت... 

دوستتون دارم.مرتضی... 

دسته ها : مدیر وبلاگ
دوشنبه 2 1 1389 21:30

سلام دوستان گلم. حالتون خوبه؟ 

سال 1389 رو بهتون تبریک میگم و آرزوی موفقیت و شادی و خوشی رو براتون دارم و امیدوارم که به هر چی

میخاین برسین.واسه من که بد داره شروع میشه،چون یک اتفاق خیلی خیلی بد برام افتاد که نمیشه گفتش...

 

موفق باشید.دوستتون دارم.مرتضی.

دسته ها : مدیر وبلاگ
جمعه 28 12 1388 11:56
دوش٬ از بازار ٬سوی خانه آمد شوی ما

گفت٬ هیهات از گرانی ٬ای خدا ٬در کوی ما!



بس که گشتم در پی یک جنس ارزان هر کجا

درد بگرفته ست هم پا ٬ هم سر زانوی ما!



کاش می خواندیم وردی٬ میشد ارزان هر چه هست

کاشکی در آن اثر می کرد این جادوی ما!



کاشکی من یک نشانی داشتم از کوی دوست

زانکه او گفته ست: ارزانی بود در کوی ما!



هم گرانی ٬هم تورم٬ هر دو هست از شایعات!

هر که خواهد گوجه ی ارزان ٬ بیاید سوی ما!



کاش می دانست همچون گوجه های کوی او

سرخ می باشد ز سیلی٬ صورت ما ٬روی ما!



کاش می دانست از بی گوشتی سبزی خوریم!

قاطر مشتی رجب هم٬ بهترین الگوی ما!



معده ی ما همچو او گردیده چندین قسمتی!

روی هم تغییر کرده شکل و خلق و خوی ما!



ترسم از شبها که بالاتر رود روز دگر

این تورم هم شده با نرخ خود٬ لولوی ما!



تا که اسمش بر زبان آید بدون اختیار

سیخ می گردد به روی این تن ما٬ موی ما!



کاش می شد کله ی دیو گرانی را برید!

ماست هم گر چه نمی برد سر چاقوی ما!

دسته ها : طنز
سه شنبه 25 12 1388 23:12
آخر این هفته، جشن ازدواج ما به پاست 
با حضور گرم خود، در آن صفا جاری کنید 

ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است
لطفاً از آوردن اطفال، خودداری کنید 

بر شکم صابون زده، آماده سازیدش قشنگ
معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید 

تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه
با غذا و میوه ی آن جشن، افطاری کنید 

البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها
پیش فامیل مقابل آبروداری کنید 

میوه، شیرینی، شب پاتختی مان هم لازم است
پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید 

گر کسی با میوه دارد می نماید خودکشی
دل به حال ما و او سوزانده، اخطاری کنید 

موقع کادو خریدن، چرب باشد کادوتان
پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید 

هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر
هدیه را هم چرب تر، از روی ناچاری کنید 

در امور زندگی، دینار اگر باشد حساب
کادو نوعی بخشش است، آن را سه خرواری کنید 

گرم باید کرد مجلس را، از این رو گاه گاه
چون بخاری بهر تنظیم دما، کاری کنید 

ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک
دست و پا را استفاده، آن هم ابزاری کنید 

لامبادا، تانگو و بابا کرم یا هرچه هست
از هنرهاتان تماماً پرده برداری کنید 

البته هر چیز دارد مرزی و اندازه ای
پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید 

حرکت موزون اگر درکرد از خود، دیگری 
با شاباش و دست و سوت از او طرفداری کنید 

کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟
با موبایل خود مبادا فیلمبرداری کنید 

در نهایت، مجلس ما را مزین با حضور 
بی ادا و منت و هر گونه اطواری کنید

منبع: وبلاگ طنزهای ارمغان
دسته ها : طنز
يکشنبه 23 12 1388 21:42
چه بی ریا آمدم به قلب عاشق تو
باورم شد حرف های به ظاهر صادق تو

چه
پر غرور می روی از این دل شکسته
انگار عهدی نبستی با این عاشق خسته
انگار
عهدی نبستی با این عاشق خسته

جنگل چشمات هواش چه سرده ، هر نگاه تو
حدیث درده
رفتنت دیگه شده مسلم ، اما دل هنوز باور نکرده

نکنه 
رنجیدی از من ، بگو تقصیرم چیه
یا که دل به دیگری دادی ، بگو اون کیه
نکنه
که از حقیقت ، تو می خوای فرار کنی
بری و یک بار دیگه ، منو بی قرار 
کنی
بری و یک بار دیگه ، منو بی قرار کنی
جنگل چشمات هواش چه سرده ، 
هر نگاه تو حدیث درده
رفتنت دیگه شده مسلم ، اما دل هنوز باور نکرده

به
اون شقایقی که مست عشقه
از تو جدا شدن شکست عشقه
از تو جدا شدن شکست
عشقه

به اون شقایقی که مست عشقه
از تو جدا شدن شکست عشقه
از 
تو جدا شدن شکست عشقه

من با وفا بودم ، با من جفا کردی
تنها خدا 
داند با دل چه ها کردی
شرمنده ام از دل ، از عشق بی حاصل
جنگل چشمات 
هواش چه سرده ، هر نگاه تو حدیث درده
رفتنت دیگه شده مسلم ، اما دل هنوز
باور نکرده
جنگل چشمات هواش چه سرده ، هر نگاه تو حدیث درده
رفتنت 
دیگه شده مسلم ، اما دل هنوز باور نکرده.
دسته ها : متن و شعر زیبا
يکشنبه 23 12 1388 21:39
سال 1332

دختر خانواده همراه با مادرش کنار حوض روی تخت چوبی نشسته اند و یک ظرف هندوانه قرمز جلوی آنهاست. دختر خانواده برای دختر همسایه تعریف می کند:

آره زری جون، داداش فرمونم وقتی شنید این پسر لاغرمردنی به من متلک گفته همچین زدش که به سوسک می گفت خرس قطبی. تازه خود داداشم هم گفته می خواد برام یه شوهر خوب پیدا کنه.

مادر دختر می گوید:

خدا سایهء مرد را از سر هیچ خونه ای ورنداره!

 


سال 1342

پدر خانواده با عصبانیت وارد اتاق می شود و پس از آنکه کمی جَنَم رو کرد و چهار تا کاسه کوزه را زد شکست، فریاد می زند:

دخترهء چشم سفید حالا واسهء من دانشگاه قبول میشه... چشمم روشن... مردم از فردا نمی گویند آقا رضا غیرتِ تو شکر؟ هیچی دیگه ولش کن فردا می خواهد شلوار مدل برمودایی و مانتوی بدن نما بپوشد و نوبل صلح هم بگیره... زن اگر اجنبی ها بهش نوبل صلح بدهند مردم چی می
گویند؟

مادر خانواده با لحن التماس آمیز می گوید:

مرد، حالا چرا شلوغش می کنی؟ نوبل و برمودا چیه؟ دخترمون فقط دانشگاه قبول شده، همین... این قدر سخت نگیر...

بالاخره با اصرارهای مادر، پدر قبول می کند دخترش به دانشگاه برود. وقتی پدر قانع شده سیگارش را روشن می کند و مادر می گوید:

مرد، خدا سایهء تو را از سر ما کم نکند!




سال 1352

فریادِ مردِ خانواده تمام کوچه را پر می کند:

چی؟! می خواهد برود سرِ کار؟! یعنی من این قدر بی غیرت شدم که دخترم بره سر کار و پول بیآره تو خونه؟ پس من اینجا هویجم؟ مگر این که بابت این بی آبرویی از روی نعش من رد شوید... کسی از روی نعش مرد خانواده رد نمی شود.

ولی دختر خانواده هم چند ماه بعد با وجود غرغرهای پدرش بالاخره سر کار می رود. صدای مادر خانواده به گوش می رسد:

مرد، خدا تو را برای ما حفظ کند!


سال 1382

مرد خانواده:

آخه خانم این چه وضعیه؟ روز اولی که آمدی خواستگاریم، گفتم دلم نمی خواهد زنم از این مانتوها بپوشد و آرایش کند، گفتی دورهء این اٌمٌل بازی
ها گذشته، ما هم گفتیم چشم! بعد گفتی اگر خانه خریدی به جای مهریه خانه را به نامم کن، گفتم چشم! آن اول حق طلاق را هم از ما گرفتی، حالا هم می گویی بنشینم توی خانه بچه داری کنم؟

زن:

عزیزم مگه چه اشکالی داره؟ مگه تو ماهی چقدر حقوق می گیری؟ تمام حقوقت هم بابت کرایه تاکسی، خرج ناهار خودت و مهد کودک بچه و جریمهء ماشینت می رود. حالا اگر بنشینی توی خانه و از بچه نگه داری کنی هم خرجمان کم می شود هم بچه مان وقتی بزرگ شد از کمبود محبتِ پدر و مادر رنج نمی برد... آفرین عزیزم ...
خدا سایه ات را (فعلا) سر ما نگه دارد...


سال 1482

زن خانواده:

عزیزم تو که انقدر فسیل نبودی. مثلا توی دوستانت به روشن فکری معروفی. آخه چه اشکالی دارد؟ این همه سال ما زن ها بچه دار شدیم حالا به کمک علم چند وقتی هم شما مردها از این کارها بکنید. اصلا مگر نمی گفتی جد بزرگت همیشه می گفته: چه مردی بود کز زنی کم بود؟

پس از مقداری بحث منطقی مرد بالاخره قبول می کند و نه ماه بعد وقتی بچه بغل وارد خانه می شود زن با عشوه می گوید:

مرد ... یعنی سایه تو تا کی بالای سر ماست؟





سال 1582

چند تا مرد دور هم نشسته اند و در حالیکه سبزی پاک می کنند آهسته مشغول تبادل نظرند.

- آره... می گویند هدف این جنبش بازگرداندن حق و حقوق ضایع شدهء مردهاست...

- حق با آقا جمشیده... ببینید این زن ها چقدر از ما سواستفاده می کنند؟ تا وقتی خونهء بابامونیم باید آشپزی و بچه داری و اینها را یاد بگیریم و توسری بخوریم، بعدش هم بدون م زنمان می دهند و زنمان هم مارا استثمار می کند...

- خب می گفتم... اسم این جنبش سیبیلیسم است و... در این حال با ورود خانم یکی از آنها بحث به زیاد بودن گِل سبزی کشیده می شود!

زن می گوید:

خدا سایهء شما مردها را از سر سبزی ها کم نکند!



سال 1882

رادیو، موج FM، شبکهء پیام (صدای یک خانم):

بااعلام ساعت نه شب شما خانم های عزیز را در جریان آخرین اخبار رسیده قرار می دهم: به گزارش خبرگزاری بانوپرس دقایقی قبل سایهء آخرین نمونهء نادر از جنس «مرد» از روی کرهء زمین محو شد! پس از پایان عمر این آخرین بازمانده از شاخهء زینتی مردها از این پس نام این موجودات را فقط در کتاب های تاریخ می توان پیدا کرد. ساعت 9 و 15 دقیقه با خبرهای جدیدی در خدمت شما خانم های عزیز خواهم بود.

دینگ دینگ!

 

منبع اصلی یافت نشد!

منبع: وبلاگ کتیبه دل
دسته ها : طنز
يکشنبه 23 12 1388 21:26
هموطن ! بعد ازین مواظب باش ، هر چه داری درست مصرف کُن

مشهدی ، جهرمی ، قمی ، رشتی ، اهل ساری ،‌درست مصرف کن



این که حالا چه می کنی مصرف ؟ به من و دیگری چه مربوط است

لحظه ی خوب نشئگی ! حتی ، در خماری ،‌درست مصرف کن



مرد شهری خدا زیاد کند ، چند ماشین اگرفقط داری

مش تقی جان ! تو هم اگر چه فقط ،‌خرسواری ، درست مصرف کن!



سابقا می رسید اگر از دوست ، فعلا از همسرت رسد نیکوست

پدرش را اگر که می خواهی ، در نیاری ! درست مصرف کن



با توام ای که پشت آن میزی ، ظاهرا پاک و باطنا هیزی!

تا نیفتاده ای به پیسی یا ، اوج خواری درست مصرف کن



چیز مفتی اگر به چنگ آمد‌، هی دولپی نخور خطر دارد

می خوری ( خب ) بخور ، ولی نم نم ، آری آری درست مصرف کن!



هرچه کاست به روی یک سی دی ، فیلم ها را به روی دی وی دی

هایده یا بنان ، معین ،‌ستار ،‌افتخاری ،‌درست مصرف کن!



این همه جیب مملو از خالی ! شکر آن را به جا نمی آری؟

تا همین یک نفس کشیدن را ، کم نیاری ! درست مصرف کن

 

شاعر: راشد انصاری

منبع: وبلاگ خالو راشد

دسته ها : طنز
يکشنبه 16 12 1388 22:10
خداوندا !


مگر نه‌اینکه من نیز چون تو تنهایم


 پس مرا دریاب 


و به سوی خویش بازگردان ،


دستان مهربانت را بگشا 


که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم ...
دسته ها : متن و شعر زیبا
شنبه 15 12 1388 21:27
X