تبیان، دستیار زندگی
46 شب مانده به روز انتخابات مجلس نهم، تلویزیون در گفت و گویی متفاوت تریبونی را برای سخنانی متفاوت گشود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حرفهای متفاوت افروغ در تلویزیون


46 شب مانده به روز انتخابات مجلس نهم، تلویزیون در گفت و گویی متفاوت تریبونی را برای سخنانی متفاوت گشود.


عماد افروغ

عماد افروغ یکشنبه شب میهمان یکصد و یکمین برنامه تلویزیونی پارک ملت بود.

او در پاسخ به اولین سئوال مجری برنامه که از او پرسید این روزها تحقیق می کنید، تدریس می کنید و یا اجرا دارید؟ گفت که در سالهای اخیر بیشتر مشغول نوشتن و تدریس بوده و دغدغه های روشنفکری داشته است.

همین جمله کافی بود که عماد افروغ ابتکار عمل گفت و گو را در دست بگیرد و مصاحبه ای که ظاهرا بنا بود فتح بابی درباره انتخابات باشد به فرصتی برای بیان نظرات متفاوت این استاد جامعه شناسی بدل شد.

این مصاحبه بر خلاف گفت و گوهای دیگر این برنامه تلویزیونی بدون اینکه موضوعش اعلام شود پیش رفت.

عماد افروغ که در بخشی از این گفت و گو صریح و بی مقدمه گفت در کشور نقد وجود ندارد تصریح کرد که وقتی همه چیز را به قدرت رسمی می دهیم از نقادی و نظارت غافل می شویم.

سخنان او درباره وضعیت نقد قدرت در جامعه با کنایه مجری برنامه پارک ملت مواجه شد تا جایی که افروغ گفت شما مزاح می کنید؟ و شهیدی فر-مجری – گفت گاهی اوقات!

افروغ که یکشنبه هنرمندانه گفت و گوی تلویزیونی اش را پیش برد درباره نقش نهادهایی که وظایف اصلی شان فراموش شده است گفت: مستقل بودن حوزه علمیه شرط اساسی نقد است. نهادهای روشنفکری دینی ما باید تقویت شوند.

در ادامه نکات مهم سخنان افروغ در این مصاحبه ارائه می شود:

وقتی دوره هفتم برای نمایندگی مجلس ثبت نام نکردم عده ای درباره نیامدنم سئوال کردند، گفتم هر روز دیوار مصلحت کوتاه تر شده است.

الان تفاسیری از مردم [درباره مردم] می بینم که مردم واجد حقی نیستند و از سر تکلیف با آنها مواجه می شوند

زمانی که در مجلس هفتم شرط لیسانس برای نامزدی مجلس گذاشته شد بنده از مخالفان آن بودم. وقتی فورمالیزم را اصالت می دهیم صحیح نیست. مگر مدارک لیسانس و فوق لیسانس ما چه کاری می توانند بکنند و چه ویژگی دارند؟

در مورد خبرگان که بحثی کارشناسی است واقعا این سئوال مفهومی را میخواهم مطرح کنم که فقط فقها خبره هستند؟. فقط حکم شناسی باید ورود داشته باشد و موضوع شناسی اهمیتی ندارد؟ اقتصاد شناس، فیلسوف، جهان شناس و.. نباید حضور داشته باشد؟

گام اول ارائه تئوری صحیحی از انقلاب است و اینکه باید انقلاب اسلامی را در منظومه ای فکری ببینیم.

اشتباهی که کرده ایم و هنوز مرتکب می شویم این است که قدرت یعنی قدرت رسمی و از قدرت غیررسمی غافل می شویم.

حوزه علمیه ما پیش از انقلاب مستقل بود و منبع خوبی برای بسیج توده ها بود ولی بعد از انقلاب نقش نظارت و نظریه پردازی را با تصدی گری فراموش کرد.

هرکسی در معرض نظارت و نقد قرار نگیرد از قاعده مندبودن خارج می شود.

نقد فعال و مستمر نداریم.

سفت و سخت حمایت می کنم که حکومت باید فقهی باشد چون باید حکومت الهی باشد. نباید مقام مظعم رهبری در قم گلایه بکنند که پشتوانه فقه سیاسی نداریم.

شاید این سئوال مطرح شود که مگر امکان دارد مثل قبل از انقلاب شویم. باید برای توضیح این مساله باید بگویم از درون نظام نبوی و علوی اموی ها زاده شدند. چون سکوت شد و مصلحت اندیشی کردند

فقهای ما باید مطمئن باشند که کشور ما دارد فقهی اداره می شود و سئوال کنند تصمیمی که گرفتید منبعش کجاست. باید اطمینان حاصل شود که کشور فقهی اداره می شود. این یعنی توجه به نیازهای متحول.

داریم مکانیزم فعالی را که حکومتی نباشد از دست می دهیم و این شکاف دارد ما را به جایی می رساند که ما فراموش کنیم ما وکیلیم و قیم نیستیم.

الان تفاسیری از مردم [درباره مردم] می بینم که مردم واجد حقی نیستند و از سر تکلیف با آنها مواجه می شوند.

بحث تعامل، مشارکت و چرخه دیالکتیک بین عرصه رسمی و نقادی روشنفکران، علما و مردم باید جدی گرفته شده و انجام شود.

پارک ملت

می بینم که روز به روز نظام قیمی بر نظام وکالتی می چربد.

اگر بخواهیم به جایی امید ببندیم حوزه های علمیه است.

اگر نهادهای ناظر مدنی ما –تشکل های مدنی –  فعال باشند بخشی از نظارت انجام می شود.

جامعه مدنی ما طیفی است و قطبی نیست. جامعه مدنی موجود در کشور ما قابلیت های زیادی دارد ولی متشکل و نهادمند نشده است.

مستقل بودن حوزه علمیه شرط اساسی نقد است. نهادهای روشنفکری دینی ما باید تقویت شوند. باید هزینه اش را بدهند مانند همان چیزی که قبل از انقلاب اتفاق افتاد.

[شاید این سئوال مطرح شود که] مگر امکان دارد مثل قبل از انقلاب شویم. باید برای توضیح این مساله باید بگویم از درون نظام نبوی و علوی اموی ها زاده شدند. چون سکوت شد و مصلحت اندیشی کردند.

قدرت تحت هر شرایطی ابزاری بیش نیست؛ هدف اخلاق است. اگر جای هدف و وسیله عوض شد می شود ماکیاولیسم.

قدرت فعل مشروط و ابزار است. برخی اوقات قدرت جای اخلاق را می گیرد که این خطرناک است.

اگر قرار است جا پای امام علی(ع) بگذاریم باید مانند ایشان باشیم. ایشان در نامه ای به معاویه می گویند اگر خواسته باشم از تو سیاستمدارتر هستم اما چه کنم که دستم بسته است. اگر ما هم خواسته باشیم سیاست‌مان مانند حضرت علی(ع) باشد باید دستمان بسته باشد اما بعضی ها دستشان باز شده است.

بخشی از مشکلات به مردم بر می گردد چون اعتماد بیشتر از حد می کنند و نظارت ندارند و بخشی هم به ناظران برمی گردد.

کشور را فقط یک شخص و رهبر نمی تواند اداره کند، بلکه مسئولیت همه است.

هرچه کشور به سمت نگاه صنفی برود خطرناک است.

بخش سیاست تبیان


منبع: خبرانلاین