تبیان، دستیار زندگی
برنامه ی هفت تلویزیون، یک منقد ثابت برای نقد فیلم ها دارد(مسعود فراستی)، کسی که پیش از این برنامه اراء سینمایی اش در مورد هیچکاک و فورد رهیوستون قابل اجراع بود. و حالا در این دو رساله ، انقدر در مورد فیلم های ایرانی ایراد گرفته است که، نقد های قدیمیش هم ا
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فراستی، نقد و این روزهای سینما


برنامه ی هفت تلویزیون، یک منقد ثابت برای نقد فیلم ها دارد(مسعود فراستی)، کسی که پیش از این برنامه آراء سینمایی اش در مورد هیچکاک ، فورد، هیوستون قابل ارجاع بود. و حالا در این دو رساله ، آنقدر در مورد فیلم های ایرانی ایراد گرفته است که، نقد های قدیمیش هم از نظر ها محو میشود.

فراستی

وقتی یک نفر مشهور می شود، پرداختن به همان یک نفر هم چیزی شبیه مد روز است. مثل پدیده ای که همه ی افراد جامعه از آن باخبرند و طبیعی است که موضوع حرف ها و بحث هایشان هم در مورد چیزی باشد که هر دو طرف گفت و گو، درباره ی آن مطلعند. مثل بزرگراه در دست ساختی که بهترین سوژه برای محلی هایی است که داخل پارک جمع می شوند یا تغییر قیمت کالایی که در محل کار یا مهمانی ها و حتی داخل تاکسی موضوع گفت و گو می شود.

حالا در کنار همه ی خبرهایی که دورو بر سینما ست (وشاید در مورد سینما نباشد)، نام مسعود فراستی هم شنیده می شود. با  این که فریدون جیرانی (فیلم نامه نویس و کارگردان) مسئولیت تهیه و اجرای برنامه ی هفت را دارد و در بحث های نقد فیلم هم شرکت می کند با این حال به اندازه ی فراستی نقل محافل سینمایی و حتی مردم عادی نیست. مسعود فراستی طوری عمل می کند که با وجود این که یکی از اجزاء برنامه ی هفت محسوب می شود با این حال نظراتش مستقل از نظرات جیرانی و برنامه اش، قضاوت  شود.

انگار هم جیرانی و هم فراستی از این تفکیک راضی هستند. گاهی در مقابل هم قرار می گیرند. و گاهی هم طوری نشان داده می شود که مثلاً برای برنامه ای خاص یا مدتی فراستی حذف شده است و این ذهنیت تماشاچی ناراضی از نظرات فراستی را هم تهییج می کند برای برنامه ای که نوبت دوباره آمدن فراستی است. این شرایط از برنامه ی هفت و از خود فراستی صرفاً چهره ای جنجالی می سازد. شاید در یک بازه ی زمانی خاص، اسم برنامه و فراستی سر زبان ها بیفتد ولی دیگر ملاک و معیار نقد فیلم نخواهد بود. در همین مدت هم این اتفاق ناخوشایند برای هفت و فراستی رخ داده. اگر در جمعی که سینمایی های حرفه ای حضور ندارند و فقط چند جوان علاقه مند و نسبتاً مطلع از سینما بخواهند در مورد موضوعی مرتبط با سینما بحث کنند اگر در نقد یک فیلم و دلیلی که برای آن نقد ذکر می کنند به گفته های فراستی ارجاعی بدهند ، صدای اعتراض جمع شنیده می شود که مثلاً ای بابا این چه استنادیه؟ آخه مگه خودت نمی تونی تشخیص بدی و ... ؟

شاید نظر کاملاً درست باشد و روند منطقی و استنتاج دلایل هم همین طور، اما چون فراستی هم چیزی شبیه آن را گفته کسی قبول نمی کند.

در برنامه ای از برنامه های هفت که به نقد طلا و مس می پرداخت- فیلمی که فراستی آن را دوست دارد- وقتی کارگردان فیلم در مورد پرهیزش از نمادها و المان های ماورایی در فیلم حرف می زد، فراستی با آن هیجان معروفش وسط حرف پرید و خوشحال از هم سو بودنش گفت من هم از این فیلم هایی اناری بدم می آید.اگر به نظر فراستی در مورد این که نقد سلیقه است هم معتقد باشیم ولی مجاز به تحمیق گونه ای خاص نیستیم.

پیش از برنامه های هفت فراستی به عنوان منتقدی مطرح بود، که دانش سینمایی اش را خیلی ها قبول داشتند. تألیفات فراستی در مورد سینمای کلاسیک، این را می گفت .حتی در برنامه های تلویزیونی که به عنوان منتقد حاضر می شد ،بیشتربه نقد فیلم های خارجی می پرداخت. فیلم هایی که پیش از بیان نظرات فراستی، گروه های زیادی از منتقدین خارجی در مورد آن فیلم نظر داده بودند و بعد از نقد فراستی اگر به نظر منتقدین خارجی مراجعه می کردی، هم سویی نظرات را مشاهده می کردی. و یا در مورد سبک خاصی که فراستی از سینمای خارجی می پسندد هم این نکته دیده می شود. فراستی نوعی شیفتگی خاص به سینمای هیچکاک، فورد، هیوستون و هاکس دارد.

اصولاً فراستی در مورد سینمای کلاسیک و چهره هایی که شناخته شده اند یا بهتر است بگوییم اسم و رسمی دارند، گارد نمی گیرد و مخالفتی ندارد. بیش از آن که نقدی از فیلم هایشان داشته باشد، بیانیه ای در ستایش آن ها و فیلم هایشان صادر می کند.شاید خوانندگان این مطلب خاطرشان باشد، سال ها پیش در برنامه ی نقد فیلمی دکتر هوشنگ کاووسی و اکبر عالمی در مورد باشو غریبه ی کوچک حرف می زدند. شاید جز دکتر کاوسی کسی جرأت و جسارت انتقاد از فیلم بهرام بیضایی را نداشت.

نقد دکتر کاووسی ملایم نبود و قسمت هایی از فیلم را شامل نمی شد. در آن برنامه، دکتر کاوسی از باشو غریبه ی کوچک بیضایی انتقاد نکرد. فیلم باشو را از ریشه زد. با وجود این که در همه جا از باشو تعریف شده بود و نام بیضایی هم نامی بود که باید با احتیاط به آن نزدیک  شد، ولی دکتر کاووسی ابایی از بیان نظریاتش نداشت. نقد دکتر کاووسی نوعی نقد روان شناسی بود و پیش از ایرادی که وارد می کرد مقدمات آن را هم بیان می کرد

فراستی، نقد و این روزهای سینما

این ویژگی نوع نقد در تالیفات بابک احمدی هم هست .  منتقد دلایل زیبایی شناسی ویا مبانی فکری وفلسفی در عناصر داستان و تصویررا بیان می کند.

هر چند که بسیاری از جمله فراستی به این معتقدند که نقد به سلیقه ی منتقد بر میگردد. اما منتقد باید مبانی که منتج به شکل گیری چنین سلیقه ای شده را بیان کند وگرنه بر چه میزان و معیاری دیگران به نظر یک منتقد باید گوش کنند ،چه رسد به این که در مورد نظر منتقد فکر کرد ویا از گفته هایش چیزی یاد گرفت. ولی در نقدهای فراستی این نکته دیده نمی شود و بسیاری موارد براساس نشانه شناسی های تصویری مفهوم سینمایی توضیح داده نمی شود.

در برنامه ای از برنامه های هفت که به نقد طلا و مس می پرداخت- فیلمی که فراستی آن را دوست دارد- وقتی کارگردان فیلم در مورد پرهیزش از نمادها و المان های ماورایی در فیلم حرف می زد، فراستی با آن هیجان معروفش وسط حرف پرید و خوشحال از هم سو بودنش گفت من هم از این فیلم هایی اناری بدم می آید.اگر به نظر فراستی در مورد این که نقد سلیقه است هم معتقد باشیم ولی مجاز به تحمیق گونه ای خاص نیستیم.

یاد فیلم های تولد یک پروانه (ساخته ی مجتبی راعی) و یک تکه نان (کمال تبریزی) افتادم. یعنی فراستی از فیلم های معناگرا خوشش نمی آید، این چندان اشکالی ندارد اما تغییر ذائقه ی تماشاچی وظیفه ی منتقد نیست.

فراستی، نقد و این روزهای سینما

شاید بالا بردن سطح شعور مخاطب سینما از نتایج اظهارنظر یک منتقد باشد. ولی نوجوان ها و جوان هایی که علاقه مند به سینما هستند را نباید با جمله ای از روی احساس و هیجان بدون این که فیلمی را درست ببیند از خط فکری و هنری که شاید مطابق میلشان باشد، نهی و محروم کرد. یکی از انتقادهایی که به فراستی نسبت می دهند برخورد دوگانه اش در نوع ادبیات و دستور زبانش است. گاهی از کلمات، اصطلاحات و تعبیراتی استفاده می کند که فخرفروشانه است، شاید خیلی نشانه ی عمق دانش نباشد، ولی نوعی به رخ کشیدن معلومات است و برعکس در جایی که لازم است در رد یا تأیید فیلمی به نکته ای از تکنیک سینما و یا عناصر زیبایی شناسی ادبیات و یا نشانه شناسی های تصویری اشاره کند،  به اضافه کردن صفات و قیود برای محوریت کلام اکتفا می شود. کلماتی مثل فاجعه و به شدت در دستور زبان فراستی جایگاه ویژه ای دارد. باید برای خوب نبودن صحنه ای به استناد کلمه ی فاجعه آن را بپذیریم. گاهی گزینش واژه ها تکنیکی سینما و درام برای فراستی فرض می شود ، همه ی کلامش ایسم ها و واژه ها ی فرنگی می شود گاهی هم داعیه ی ساده گویی دارد و مثل یک نماشاچی عادی مدام می گوید فیلم در نیامده بود.

در شبی که قرار بود فیلم «مرگ کسب و کار من است» نقد شود. کارگردان امیر ثقفی به همراه پدرش که تهیه کننده ی فیلم است، حضور داشتند. از همان ابتدا، فراستی با ثقفی پدر تحقیرآمیز رفتار کرد، که مثلاً تو که فیلم تجاری می سازی و حالا پسرت از سینمای متفاوتی خوشش می آید و تو هم فقط به خاطر پسرت خرج فیلم را داده ای و پس اصلاً نظرت مهم نیست. ثقفی تهیه کننده سعی داشت اظهار نظرش در مورد فیلم بر پایه ی مبانی فکری ساخت فیلم باشد و در حرف هایش از چند اصطلاح مکتب شناسی هنر و سینما استفاده کرد. فراستی در جواب طوری وانمود کرد که انگار تهیه کننده حق ندارد از چنین تعابیر استفاده کند و استفاده و استناد به ایسم ها را «دری وری» دانست. گزینش چنین کلامی برای منتقدی که در رسانه ی ملی حرف می زند و قول و عملش شنیده و دیده می شود، پسندیده نبود. شاید در مکالمات روزمره هم، جایی که طرف مقابل به اندازه ی ما، دانش قابل توجهی ندارد چنین برخوردی درست نباشد. در نظر بگیرید اساتید دانشگاه در برخورد با دانشجوهایشان وقتی بحثی پیش می آید برای از میدان به درکردن و سر جا نشاندن طرف مقابل از این کلام استفاده کنند.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان