تبیان، دستیار زندگی
با گام های نازنینش در کوچه های کوفه قدم بر می داشت، غرق در تفکر بود اما از توجه به اطراف نیز غافل نبود، کوچه ها را یکی پس از دیگری طی می کرد و به سمت نخلستان ها می رفت، در راه لحظه ای بازی چند کودک کوچک و با نمک توجهش را جلب کرد، کودکان با شور و اشتیاق تم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اشک و غم کودکان

غزه
به راستی اگر امیرالمؤمنین امروز بودند و شاهد این کودکان بی گناه در غزه بودند چه می کردند؟

با گام های نازنینش در کوچه های کوفه قدم بر می داشت، غرق در تفکر بود اما از توجه به اطراف نیز غافل نبود، کوچه ها را یکی پس از دیگری طی می کرد و به سمت نخلستان ها می رفت، در راه لحظه ای بازی چند کودک کوچک و با نمک توجهش را جلب کرد، کودکان با شور و اشتیاق تمام بازی می کردند و خوشحال بودند، امیرالمؤمنین از دیدن شادی و شور کودکان خوشحال شدند و لبخندی بر لبان مبارکشان نشست؛ اما به یک باره چهره شان برگشت کودکی در کناری ایستاده بود و غمگین و گریان نظاره گر بازی کودکان . امیرالمؤمنین انگار که همه ی کسب و کار را فراموش کرده باشند از گریه کودک ناراحت و به سرعت به سمت او رهسپار شدند «فرزندم برای چه گریان و ناراحت هستی؟»

کودک که پهنای صورتش را اشک فرا گرفته بود با هق هق گریه ی کودکانه اش جواب داد: «آن ها به من اجازه نمی دهند تا با آنها بازی کنم، من هر روز تنها باید نظاره گر بازی آنها باشم» حضرت پرسیدند: «برای چه به تو اجازه نمی دهند» کودک جواب داد:

حضرت علی

«من پدرم را از دست داده ام  یتیم هستم، آن ها به من می گویند چون تو یتیم هستی حق بازی کردن با ما را نداری» چهره مبارک حضرت به قدری ناراحت و غم گین شد که انگار غم دنیا را در درونشان ریخته اند، اشک در چشمان مبارکشان جمع شد و بغض در صدایشان پدیدار شد. امیرالمؤمنین هرگز تاب دیدن چهره ی غمگین یتیمان را ندارد چگونه بر اشک این کودک صبور باشد؟ حضرت کودک را در آغوش گرفت و تسلی داد و سپس با چشمان اشکبار فرمودند: «برو با آنها بازی کن و به آنها بگو که من دیگر یتیم نیستم و علی علیه السلام مرا به فرزند خواندگی قبول کرده» و کودک اینچنین کرد.

آری امیرالمؤمنین آنچنان بودند و طاقت بر دیدن اشک مظلوم و کودکان یتیم را نداشتند و شاید هیچ حادثه ای به اندازه ی غمگین بودن یک کودک آن حضرت را نمی آزرد و حال بنگریم دنیا را، قرن بیست و یک را و اکنون را، هزاران کودک معصوم و مظلوم را در گوشه ای از دنیا در بند محاصره و اسارات قرار داده اند و هر روز گروه گروه از آنان را حین بازی های کودکان اشان به شهادت می رسانند. کودکانی که جز توپ بازی و موش و گربه بازی چیز دیگری از دنیا نمی دانند.

آنها چه می دانند دشمنی چیست؟ توپ چیست؟ تانک چیست؟ جنگ چیست؟ دنیای کودکانه شان تنها پذیرای مهر و محبت و دوستی است، حال در کمال وحشی گری عده ای با تمام قوا کمرِ همت بسته اند تا سینه ی تک تک این کودکان را بشکافند، ماه هاست در حصار خصمانه ی یک مشت انسان نما نمی توانند لقمه ای نان به اندازه سیری بخورند، چه بسیارند از آنان که پدران خود را از دست داده اند و تنها دلخوشی و امیدشان به مادر و خواهر و برادرشان هست اما در این روزها چه بسیار مادران بودند، چه بسیارخواهرها و برادرها بودند که در اثر زخم سوزناک گلوله ها و بمب ها در جلوی چشمان همین کودکان یتیم جان دادند و درد این سینه های کوچک را هزاران برابر کردند به راستی اگر امیرالمؤمنین امروز بودند و شاهد رنج این کودکان بی گناه در فلسطین ، پاکستان، عراق و یا ... بودند چه می کردند؟ بی شک خون گریه می کردند و طاقت دیدن این همه ظلم و اشک محروم و مظلوم را نداشتند و چه غم ها و غصه ها بود که سینه شان را به درد می آورد.

واکنش هنرمندان جهان به جنایات اسراییل

اما فراموش نکنیم امیرالمؤمنین اکنون در قید حیات است و شاهد بر تمام این اوضاع، خون می گرید از دیدن خون یک مادر بر دستان کوچک یک کودک، او بی شک غمگین ترین عالم است. صبر بر این مصائب موی سیاهش را به سپیدی خواهد برد. به راستی مهدی زهرا(عج) از دیدن این همه جنایت و وحشی گری در غزه چه حالی خواهد شد؟ امیرالمؤمنین کودکی را که به خاطر بازی ندادنش گریه می کرد دیدند، آن گونه غمگین و ناراحت شدند، حال مهدی(عج) با دیدن گریه یک کودک به خاطر شهادت مادرش، برادرش، خواهرش چه می کند؟ صدها یتیم در غزه بودند که اکنون مادر را نیز در کنار خود نمی بینند و فریاد مادر، مادرشان دل هر سنگ را به درد می آورد چه رسد به مهدی(عج) که با احساس ترین و دلسوزترین عالم است.

چگونه می توانیم تسلی دهیم دل امام زمان(عج) را. این ظلم و جور را چگونه پاسخ خواهند داد؟ به امید آنکه دعای مسلمین تسلی دهنده ی دل مضطر عالم باشد و روزی رسد که اشک این کودکان به ثمر بنشیند.

میلاد حیدری

هنر مردان خدا

تنظیم برای تبیان: حسین رحمانی