تبیان، دستیار زندگی
«تئاتر کراسی در عصر مشروطه » به بررسی اوضاع اجتماعی و سیاسی دروان مشروطه و نقش تئاتر در ایجاد روشنگری می پردازد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه شفیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تئاتر و سیاست


«تئاتر کراسی در عصر مشروطه » به بررسی اوضاع اجتماعی و سیاسی دوران مشروطه و نقش تئاتر در ایجاد روشنگری می پردازد.

تئاتر کراسی در عصر مشروطه

تئاتر کراسی در عصر مشروطه. کامران سپهران. انتشارات نیلوفر. چاپ اول. تهران.1388. نسخه.255 صفحه. 4800 تومان.

«این که چرا تئاتر چنین مقامی را در ایران کسب می کند، پاسخ سر راستش می تواند مسئله سواد باشد. در سر آغاز مشروطه تنها پنج درصد شهر نشینان ایرانی با سواد هستند و تئاتر می تواند ابزاری کارآمد برای اندیشه های رهایی بخش در فرهنگی شفاهی باشد. پاسخ دیگری که البته سراسر این گفتار به آن نظر دارد و برای اثبات آن می کوشد، این است که زمانه تئاتر کراتیک در زمانه ای که انقلاب و سیاست خصلت تئاتری دارند، جای تعجب نباید داشته باشد که حرفه تئاتر چنین جایگاهی را کسب کند»[1]

این کتاب به بررسی تئاتر ایران در سال های بین 1285 تا 1304 می پردازد. یعنی مصادف با انقلاب مشروطیت و همچنین حضور رسمی هنر تئاتر در ایران. این تقارن باعث شده است که از نظریه ای استفاده شود که ساز و کار ارتباط میان صحنه اجتماع و صحنه تئاتر را افشا کند. نظریه تئاتر کراسی که از دریچه تئاتر رهایی بخشی دمکراتیک را جست جو می کند، مبانی نظری تحقیق را فراهم می آورد.

بر اساس این نظریه همانطور که نویسنده اشاره می کند، داده های تاریخی سامانی پیدا می کنند که از سویی حاکی از نقش خطیر هنر تئاتر در تغییر صحنه جامعه برای حضور اقلیت های اجتماعی و پیوند استوار آن با نهادهای خود جوش دمکراتیک است از سوی دیگر خصلت تئاتری حرکت های سیاسی نظیر انقلاب مشروطه یا شورش ها و حتی سرکوب آن ها را نشان می دهد. در واقع تئاتر کراسی اصطلاحی است که در دوران یونان باستان مطرح شده است.

در رساله جمهور افلاطون تئاتر کراسی از جنبه سلبی آن مطرح شده. وی اشاره می کند زمانی که تماشاگر صدای خود را می یابد دوره حکمرانی نژادگان یا اریستوکراسی خاتمه پیدا می کند و زمانه حاکمیت تماشاگران که از دید افلاطون شر آفرین است آغاز به کار می کند. در واقع تئاتر کراسی را ترس و هراس و کامجویی های تماشاگران پیش می برد. نویسنده اشاره می کند تئاتر کراسی به مراتب از دمکراسی بدتر است. زیرا که در دمکراسی محدودیت هایی وجود دارد و دموس تنها شامل انسان های آزاد است و شامل حال بردگان که در دوران یونان باستان بسیار زیاد بودند نمی شود.

حال آنکه تئاتر کراسی محدویت نمی شناسد و شامل کلیه تماشاگران اعم از برده و آزاد می شود. در این کتاب نقش تئاتر را در ایجاد نوعی تئاتر کراسی در دوران مشروطه بررسی کرده است. یعنی در واقع این سوال که چه پیوندی بین تئاتر و سیاست اجتماع وجود دارد در این کتاب بررسی و پژوهش شده است و دیگر اینکه چگونه از پیوند تئاتر و سیاست اجتماعی صداهای پراکنده شنیده شدند. در این کتاب به نمایشنامه نویسان دوره مشروطه و وقایع سیاسی و اجتماعی همزمان آن اشاره شده است. همچنین جدای از بحث های فلسفی پیرامون تئاتر کراسی و نظریه های آن از افلاطون تا فیلسوفان امروزی، به وقایع همزمان کشورهای همسایه و تلاش آنها برای ایجاد یک تغییرات بنیادی در جامعه اشاره شده است تا بستر و زمینه اتفاقات در دوران مشروطه بهتر فهم و دیده شود.

نویسنده معتقد است تئاتر مشروطه با مقاومت ضد تئاتری رو به رو شد و آتش سوزی تئاتر ها این امر را تایید می کند. در همین زمان واکنش دیگری شکل می گیرد که منجر به شکل های دیگر تئاتر می شود که خواستار حفظ نظم موجود است که می توان از نمایشنامه های این عصر دریافت.

این کتاب به بررسی تئاتر ایران در سال های بین 1285 تا 1304 می پردازد. یعنی مصادف با انقلاب مشروطیت و همچنین حضور رسمی هنر تئاتر در ایران. این تقارن باعث شده است که از نظریه ای استفاده شود که ساز و کار ارتباط میان صحنه اجتماع و صحنه تئاتر را افشا کند. نظریه تئاتر کراسی که از دریچه تئاتر رهایی بخشی دمراتیک را جست جو می کند، مبانی نظری تحقیق را فراهم می آورد.

این کتاب شامل چهار فصل است که عبارتنداز: چشم انداز تئاتر مشروطیت از روی لژ، اقلیت روی صحنه، انجمن ها و احزاب تئاتر می دهند، میرزاده عشقی قهرمان از صحنه خارج می شود. در پایان کتاب نتیجه گیری و نمایه و ماخذ پیوست شده است.

«با این حال آنچه در اوایل از تئاتر مد نظر بود گاهی تفاوت بارزی با روزنامه یا ادبیات نداشت. مراد گونه ای نوشتار بود که به صورت سوال و جواب بود، به چیزی به نام پرده تقسیم می شد و هدف از آن روشنگری اذهان و تهذیب اخلاق بود. پی جای شگفت نیست که در همین ابتدای راه یعنی سال 1326 در ایام پیش از استبداد صغیر با روزنامه ای به نام تئاتر مواجه شویم[2]

پی نوشت:

[1] صفحه 71 کتاب

[2] صفحه 72 کتاب

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان