تبیان، دستیار زندگی
سخنان فیروز زنوزی جلالی در کارگاه داستان نویسی اش در سرای اهل قلم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توصیه هایی به نوقلمان

سخنان فیروز زنوزی جلالی در کارگاه داستان نویسی اش در سرای اهل قلم.

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
فیروز زنوزی جلالی

جایزه جلال و کارگاه های داستان نویسی

انتقادهای فراوانی در راستای جایزه ی جلال صورت گرفت؛ اما امسال متاسفانه در بخش ادبیات کار درخوری معرفی نشد. در این فرم‌ها عناصر داستان به صورت ریز آورده شده و به عناصری چون شخصیت‌پردازی، فضاسازی، نثر داستان و مسایلی اینچنین توجه می‌شود تا جایی که در آن طرح روی جلد هم دارای امتیاز است. افرادی که آثار آنها بررسی شد باید از حداکثر 100 نمره‌ای 90 نمره را کسب می‌کردند اما متأسفانه هیچ کتاب و اثری موفق به کسب این امتیاز نشد. شاید دلیل این امر آن باشد که یا درونمایه آثار ارایه شده حرف قابل قبولی نداشتند؛ چرا که یکی از مهم‌ترین نکات برای برگزیده شدن نثر و یا مضمون بکر و برتر است.

در مورد خصوصیات کارگاه‌های داستان نویسی باید گفت برای افرادی که عرصه داستان نویسی را نمی‌شناسند این کارگاه‌ها بسیار مفید خواهد بود. افراد علاقه‌مند به نویسندگی با شرکت در این جلسات می‌توانند پاسخ بسیاری از پرسش‌های خود را دریافت کنند. البته با ادامه کلاس‌ها تصمیم داریم که هر فصل یک رمان را خوانده شده و در مورد آن سخن‌ها و نقدهایی مطرح شود. روال این کارگاه‌ها به این شکل است که در ابتدا یکی از داستان‌های افراد حاضر خوانده شده و نقدی از سوی حاضران بر آن صورت می‌گیرد و در انتها هم داستانی از نویسندگان معاصر که برای نوقلمان دارای آگاهی باشد در این کارگاه‌ها خوانده می‌شود.

توصیه هایی به نوقلمان

وقتی متن‌هایی را که نویسندگان نوقلم می‌نویسند می‌خوانم، به این نتیجه می‌رسم که مشکلات زیادی در نثر این دوستان وجود دارد. نکات زیادی وجود دارد که همواره باید از سوی یک نویسنده مورد توجه قرار گیرد. مثلا باید ببینیم که نویسنده چه می‌خواهد بگوید و چگونه این مطالب را بیان می‌کند.

جهان بینی نویسنده و میزان اشرافش نسبت به موضوعات مختلف و موضوع داستان و همچنین اینکه چه موضوعاتی در اطرافش می‌گذرد از نکات مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

ویژگی های یک داستان خوب

یک داستان خوب داستانی است که بلافاصله نظم چیزی را در ابتدا به هم بزند و هرچه این بهم خوردگی زودتر اتفاق بیفتد داستان درست‌تر و به قاعده‌تر خواهد بود. در برخی موارد دیده می‌شود که نویسنده به گونه‌ای می‌نویسد که انگار صحنه تئاتر را روایت می‌کند.

از طرفی پایان داستان هم مانند شروع داستان بسیار مهم است. در بسیاری مواقع می‌بینیم نویسنده داستانی را به خوبی می‌نویسد و ادامه می‌دهد، درحالی که نمی‌تواند پایان کار را به خوبی جمع کند و داستان جمع بندی ناقص و ناموزونی دارد.

گاهی داستان‌ها به صورت مقاله-داستان نوشته می‌شوند. این مقوله ریشه قدیمی دارد و در آن روایتی را بهانه قرار می‌دهند برای شرح سفرها و ایدئولوژی‌ها. در این مقوله غالبا دو انسان اندیشمند روبه‌روی هم قرار می‌گیرند و درباره هر موضوعی که دغدغه آنهاست صحبت می‌کنند و به بحث می‌نشینند. در این نوع داستان، شخصیت‌ها یا خیلی خوب‌اند یا خیلی بد، مانند برخی از آثار احمد محمود.

نویسنده باید معضلات و مشکلات دنیای خویش را بداند و به آنها آگاه باشد. در واقع یک نویسنده باید آئینه زمان خویش باشد. ما داستان نویسی را خیلی دست کم گرفته‌ایم.

معمولا در داستان کوتاه باید اتفاقی بیفتد و موقعیتی تغییر کند و شخصیت اصلی داستان از نقطه الف به نقطه ب حرکت کند و شخصیت دچار استحاله شود. البته امکان و شرایط بروز شخصیت اصلی به معنای گسترده و مورد انتظار مانند رمان در داستان کوتاه وجود ندارد.

همچنین در داستان نویسی باید از مطلق‌نگری پرهیز کنیم. شخصیت‌های داستان نباید به گونه‌ای توصیف شوند که فرازمینی به نظر برسند. در این شرایط مخاطب نمی‌تواند با شخصیت داستان ارتباط برقرار کرده و با آن همزادپنداری کند.

خصوصیات یک نویسنده

واقعیت این است که ما معمولا می‌شنویم در حالی که به عنوان یک نویسنده باید خوب گوش دهیم. از طرفی خواندن یک نویسنده با خواندن یک مخاطب عادی تفاوت دارد. نویسنده باید با دقت کتاب‌ها را بخواند نه اینکه فقط آن را مرور کند. نویسندگان باید بیشتر بیندیشند تا اینکه فکر کنند. باید نظر کنند تا اینکه ببینند. وقتی این اتفاقات رخ ندهد منتهی می‌شود به تولید یکسری داستان‌های سطحی و دم دستی.

نویسنده باید معضلات و مشکلات دنیای خویش را بداند و به آنها آگاه باشد. در واقع یک نویسنده باید آئینه زمان خویش باشد. ما داستان نویسی را خیلی دست کم گرفته‌ایم. با نگاهی اجمالی به داستان‌هایی که نوشته می‌شود می‌بینیم اکثر این داستان‌ها مال خودمان نیست و همان چیزهایی است که در داستان نویسی کهن ما وجود داشته است.

نوشتن یک داستان شش دانگ کوتاه بسیار سخت‌ ‍ ‌تر از نوشتن یک رمان است، نویسنده نباید به هر سوژه‌ای تن دهد. نباید سوژه را از بیرون از محیط، جغرافیا، خانواده و باورهای خودمان بگیریم و دنبال کنیم. البته نباید واقعت‌های محیط اطرافمان را همانگونه که هست، بازگو کنیم باید از این واقعیت‌ها سوژه بگیریم و آنها را با استفاده از تخیلاتمان بپرورانیم.


منابع:
ایبنا
فارس