تفاوتهای رمان نوولت با...(2)
قسمت اول ، قسمت دوم :
مختصری توضیح درباره ی رمان نوولت به همراه برشماری سه تفاوت میان رمان نوولت و داستان بلند در قسمت نخست ارائه شد و در این قسمت به برشماری شش تفاوت دیگر بین این دو مقوله می پردازیم...
4- تكگویى (از نوع درونى مستقیم و غیرمسقیم، خودگویى، و توصیف داناى كل):
تكگویى از هر نوعى مىتواند در داستان كوتاه و نوولت و رمان اتفاق بیفتد و بى شك خواننده تا این زمان به هر سه مورد برخورد كرده است. اما در حالىكه حجم تكگویى رمان مىتواند در حد جنایت و مكافات داستایفسكى باشد، در نوولتها خیلى كمتر است ، در داستان كوتاه باز هم كمتر. تكگویى رمان ممكن است چند وجهى باشد و مسائل متعددى را مطرح سازد، حال آنكه تكگویى نوولت بیشتر به موضوعهاى فردى محدود مىشود و از دایره معینى خارج نمىشود. حوزه تكگویى داستان كوتاه از این هم محدودتر است و ممكن است در چند جمله اختصار یابد. یكى از نكات ضعف بعضى از داستانهاى كوتاه ایران و جهان، خیمه زدن تك گویى بر كل داستان كوتاه است؛ طورى كه خواننده فرهیخته نیز رشته كلام داستان را از یاد مىبرد.
5 - قرینهسازى:
گرچه در داستان كوتاه نیز امكان قرینهسازى شخصیت یا یك و حتى دو - سه كنش وجود دارد، اما قرینهسازى وسیع و همهجانبه رویدادها و شخصیتها، چه از نوع متقارن و چه از نوع متضاد فقط در رمان امكانپذیر است. نوولت از این بابت با محدویت روبهرو است و نمىتواند در مقیاس رمان از قرینهسازى برخوردار شود؛ چون هم حجم روایت را افزایش مىدهد و هم از كانون اصلى دور مىافتد.
6 - شخصیتپردازى:
در داستان كوتاه و بلند الگوى روانشناسى شخصیتها از پیش طرحریزى شده است، لذا شخصیتپردازى به مفهوم عادى آن معنایى ندارد. از سوى دیگر تغییر و تحول شخصیت نیز بدون محمل است و فقط در حد تغییر نگاه و رفتار شخصیت است و نه منش و بنیانهاى روانى، فكرى و اخلاقى. شخصیتهاى رمان در تلاقىهاى متعدد زمان و مكان ساخته مىشوند، بههمین دلیل ملموسترند و حتى مىتواند در عین شباهت به بعضى از افراد واقعى، شبیه هیچكس نباشند و این خود یك امتیاز است.
7 - بازىهاى زبانى:
در داستان كوتاه فرصت براى بازى زبانى كم است و اگر این امر نقش اول را در بیان روایت ایفا كند، خواننده سررشته قصه را از دست مىدهد و به جاى ارتباط با داستان، باید پی گیر تفسیر و تأویل استعارهها و تمثیلها و نمادها و درك جملههاى بهمریخته داستان شود كه از نظر خود نویسنده نوعى امتیاز است.
8 - چند محورى :
داستان كوتاه اساساً تك محور است و افزودن یك محور جدید مستلزم اضافه كردن رویداد بیشتر و عدول از تعریف داستان كوتاه است. نوولت مىتواند حتى دو محور هم داشته باشد؛ چه بهصورت موازى و چه بهشكل تنیده در هم و رمان هایى هستند كه گاه تا چهار و پنج محور دارند؛ مانند «سور بز» نوشته ماریو بارگاس یوسا یا «جنگ و صلح» اثر تولستوى.
9 - تنوع تكنیك:
بیشترین هوشمندى نوینسده داستان كوتاه در كم كردن تكنیكها به كار رفته است. اشباع تكنیك اگرچه در داستان كوتاه اشتباه محض است، اما در نوولت هم باید محدود و در رمانها هم تا حد امكان حسابشده. رمانهاى ایرانى زیادى خواندم (شاید بین 15 تا 20 جلد) كه اگر نویسنده آن همه تكنیك را در اثرش متبلور نمىكرد، چهبسا شاهكار مىشدند نه اینكه بهدلیل همین ویژگى خواننده، حتى خواننده حرفهاى را از دست بدهند.
10- راوىها:
اگر نویسنده داستان كوتاه هوشمندى به خرج دهد، حتى مىتواند دو راوى كه شاید یكى از آنها پنهان باشد، در داستانش بیاورد. این امر به استعداد خاصى نیاز دارد كه من شخصاً در خوان رولفو و ویلیام فاكنر دیدم. اما در نوولت دست نویسنده بازتر است و مىتواند حتى متنى صد صفحهاى را از دیدگاه چهار پنج راوى بنویسد. در رمان این امكان باز هم بیشتر است با این امتیاز كه راوىهاى رمانها مىتوانند چندین بار این نقش را به عهده گیرند تا اولاً به تقابلهاى دوگانه دامن بزنند ثانیاً انگیزهها را بیشتر و دقیقتر بازگویى یا تصویر كنند. در این حالت چهبسا این فرصت وجود داشته باشد كه یك یا چند راوى به خودنگرى هم بپردازند یا به بیان دیگر دست به خودگویى بزنند.
ادامه دارد ...
فتح الله بی نیاز
تنظیم : بخش ادبیات تبیان