تبیان، دستیار زندگی
چندی است چراغ عشق كم سو شده است جانم چون عقل عافیت جو شده است تا چند در این پرده نیرنگ و فریب؟ ای دل! دستت برای من رو شده است ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تركیب سازی شعر

چند ویژگی شعر (3)

قسمت اول  ، قسمت دوم ( امروزی بودن زبان )،  قسمت سوم :

شعر

واژه ها به صورت منفرد، فقط بخشی از ابزارهای زبانی اند كه شاعر در اختیار دارد و چنان كه خواهیم دید، فقط نمی توان به آنها متكی شد. یك بخش مهم كار شاعر، تركیب سازی است یعنی كنار هم نهادن دو یا چند واژه مستقل و ساختن یك واحد جدید زبانی كه به طور مستقل عمل كند و معنی دهد. مثلاً «نعره» یك واژه است و «سنگ» هم واژه ای دیگر. شاعر، این دو را تركیب می كند و «نعره ْسنگ» را می سازد. این تركیب در شعر، معنایی تازه می یابد كه نه نعره است و نه سنگ:

خواب دریچه ها را

با نعره ْسنگ بشكن

بار دگر به شادی

دروازه های شب را،

رو بر سپیده

وا كن

شفیعی كدكنی

یا به همین ترتیب فرشته ساری ، فرشته، تركیبهای «موجْ آهن» و «چرخباد» را می سازد:

دستی نه

زورقی

فرو رفته در موج ْآهن

چرخباد خاك و دود

چون غول از خمره تنگ رها شده بود

نخستین بهره تركیب سازی، افزایش امكانات زبان است; یعنی زبانی كه تعدادی واژه برای بیان مفاهیم خاصی داشته، اكنون تركیبهای بسیاری هم دارد كه مفاهیم دیگری را منتقل می كنند و بدیهی است كه هر چه امكانات زبان بیشتر باشد، انتقال مفاهیم ساده تر خواهد بود و دست شاعر برای انتخاب، بازتر.

مردم گرایی

شعر

در بحث مراحل توفیق در زبان، یادآور شدیم كه شاعر می كوشد زبان شعرش را از حد اولیه پذیرش كه همان رعایت درستی زبان باشد، فراتر برد به گونه ای كه خواننده در این زبان، احساس برتری كند. امّا این برتری الزاماً با اتخاذ زبانی فاخر و سنگین به دست نمی آید. گاهی به كارگیری یك ضرب المثل یا تعبیر عامیانه هم می تواند زبان را از زبان هنجار تمایز ببخشد.

مثلاً «رسوای خاص و عام شدن» تعبیری عامیانه است و احمد عزیزی آن را از زبان مردم وام گرفته در شعرش بدین گونه به كار می برد:

نسترن رسوای خاص و عام شد

خون داوودی مباح اعلام شد

شاعر با این كار، زبان را تمایز بخشیده است. امّا این تمایزبخشی از چه رهگذر انجام شده؟ از آن رو كه شاعر آن تعبیر عامیانه را در جایی غیر از جای اصلی اش به كار برده است. «نسترن» از واژه های معمول شعر است و در زبان شعر، بیشتر از زبان مردم دیده می شود. در عوض، رسوای خاص و عام شدن، در زبان مردم بیشتر دیده شده است.

شاعر با استفاده از صورت خیال تشخیص، بین این دو فرهنگ زبانی پیوند زده و در شعرش نوعی غرابت پدید آورده است. اگر او همین رسوای خاص و عام شدن را در مورد یك انسان به كار برده بود و مثلاً گفته بود «یك نفر رسوای خاص و عام شد» دیگر هنرمندی خاصی احساس نمی شد و حتی زبان به سوی بی خاصیتی میل می كرد.

یك تعبیر محاورهای وقتی خود را نشان می دهد كه در بافتی غیر محاوره ای قرار گیرد و اگر شاعر همه زبان شعرش را چنین اختیار كند، دیگر در آن احساس برتری ای نمی شود.

نفس مردمگرایی در زبان، كاری است تمایزبخش و بسیار شاعران به همین تمایز بخشی قانع مانده اند; یعنی جذاب كردن زبان.

شما اگر رباعیهای رایج در ده شصت را بخوانید، ملاحظه خواهید كرد كه در خیلی از آنها، شاعر فقط تعبیر محاوره ای را آورده ولی كار هنری با آن نكرده است. ببینید مردمگرایی در مصراع چهارم این رباعی را:

چندی است چراغ عشق كم سو شده است

جانم چون عقل عافیت جو شده است

تا چند در این پرده نیرنگ و فریب؟

ای دل! دستت برای من رو شده است

سهیل محمودی                         

شاعر به آوردن «دست دل رو شدن» اكتفا كرده و بیش انتقال معنی به آن كاری نداشته است. البته همین هم خالی از زیبایی نیست، ولی در مقابل، این رباعی دیگر را ببینید كه احتمالاً برای سیدالشهدا(ع) سروده شده است:

شعر

هر چند ز غربتت گزند آمده بود

زخمت به روان دردمند آمده بود

گویند كه از هیبت دریای دلت

آن روز زبان آب بند آمده بود

حسن حسینی

«زبان كسی بند آمدن» یك تمایزبخشی دارد ولی فراتر از آن، به معنی شعر هم كمك میكند; یعنی آب چون زبانش بند آمده بود، نمی توانست به حضرت برسد. این جا مردمگرایی عملكردی دوگانه می یابد و البته ارزشمندتر است.

ادامه دارد...


برگرفته از سایت ادب

تنظیم : بخش ادبیات تبیان