دسته
آذربايجان اوياخدي
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 160222
تعداد نوشته ها : 40
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
مهدي يوسفي
دسته ها :

حسين شاكري از جمله شهيدان دوران دفاع مقدس است. وي در دومين روز ارديبهشت‌ماه سال ‌١٣٤٣ در شهرستان «رودان» استان هرمزگان به دنيا آمد و تحصيلات خود را تا سال چهارم متوسطه ادامه داد.
به گزارش ايسنا، شاكري حتي محل دفن خود را هم تعيين كرده بود و سرانجام در تاريخ ‌٢٤/ ‌١٢/ ‌١٣٦٣ در جزيره مجنون و پس از شركت در عمليات‌هاي والفجر يك،سه و بدر به شهادت رسيد.
فرازي از وصيتنامه شهيد شاكري:
از ملت مسلمان ايران مي‌خواهم كه همواره پيرو اسلام باشند و دست از ياري امام امت برندارند زيرا تنها راه سعادت مسلمانان پيروي از دستورات نجات‌بخش اسلام است چنانچه در اين راه شربت شهادت را نوشيدم تقاضايم اين است كه مرا در مقابل مسجد «فارياب» در كنار ديگر شهداي اين روستا دفن كنند.

دسته ها :

شهيد سيد مهدي بلادي
 
اي مهدي صاحب‌‌الزمان (عج) اينكه نام سربازي و نوكري تو را بر ما نهاده‌اند، مايه افتخار است، ولي از اينكه نمي‌توانم آنچنان كه تو مي‌خواهي باشم، روحم عذاب مي‌كشد. 
  
شهيد ابوالفضل مختاري
 
امام زمان چشمان گنهكارم پر از اشك است، چه بسيار اشك ريخته‌ام فريادزده‌ام صدايت كرده‌ام، يابن‌الحسن (عج) گوشه چشمي بر من فكن، مهدي جان سخت حيرانم، رخسار چون ماهت را برايم بگشا زيرا كه منتظرم.    

شهيد علي دستان
 
اي مهدي (عج) عزيز فرمانده جبهه‌ها، اي ياور رزمندگان اسلام، به ياريمان بشتاب،و در آخرين لحظات چشمانم را به جمالت منور فرما و از خدا مي‌خواهم در هنگام شهادتم، مهدي (عج) حاضر باشد، مهدي جان (عج) در لحظه شهادت سرمان را بردار و در آغوش بگذار كه ما جز دامان تو پناهي نداريم.  
 
شهيد احمد (حميد) مهرمحمدي
 
مهدي جان تو را به مادرت زهرا (س) و جد بزرگوارت  علي‌بن‌ابيطالب (ع) مرا ياري كن كه تو واسطه فيض الهي بر ما هستي.   
 
شهيد مسعود تفنگچي
 
...مگر مي‌شود عاشق امام زمان (عج) اين مولا و سرور بود ولي براي ديدن و زيارت او جان نداد، بايد دوست فداي دوست گردد، و عاشق فداي معشوق و عابد فداي معبود.   
 
شهيد مهدي زين الدين
 
در زمان غيبت كبري به كسي منتظر گفته مي‌شود و كسي مي‌تواند زندگي كند، كه منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان (عج)، خداوندا امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبي مي‌خواهد.    


شهيد سيد مهدي بلادي
 
اي مهدي صاحب‌‌الزمان (عج) اينكه نام سربازي و نوكري تو را بر ما نهاده‌اند، مايه افتخار است، ولي از اينكه نمي‌توانم آنچنان كه تو مي‌خواهي باشم، روحم عذاب مي‌كشد.    

شهيد ابوالفضل مختاري
 
امام زمان چشمان گنهكارم پر از اشك است، چه بسيار اشك ريخته‌ام فريادزده‌ام صدايت كرده‌ام، يابن‌الحسن (عج) گوشه چشمي بر من فكن، مهدي جان سخت حيرانم، رخسار چون ماهت را برايم بگشا زيرا كه منتظرم.    
شهيد علي دستان
 
اي مهدي (عج) عزيز فرمانده جبهه‌ها، اي ياور رزمندگان اسلام، به ياريمان بشتاب،و در آخرين لحظات چشمانم را به جمالت منور فرما و از خدا مي‌خواهم در هنگام شهادتم، مهدي (عج) حاضر باشد، مهدي جان (عج) در لحظه شهادت سرمان را بردار و در آغوش بگذار كه ما جز دامان تو پناهي نداريم.    
شهيد احمد (حميد) مهرمحمدي
 
مهدي جان تو را به مادرت زهرا (س) و جد بزرگوارت  علي‌بن‌ابيطالب (ع) مرا ياري كن كه تو واسطه فيض الهي بر ما هستي.   
 
شهيد مسعود تفنگچي
 
...مگر مي‌شود عاشق امام زمان (عج) اين مولا و سرور بود ولي براي ديدن و زيارت او جان نداد، بايد دوست فداي دوست گردد، و عاشق فداي معشوق و عابد فداي معبود.    

شهيد مهدي زين الدين
 
در زمان غيبت كبري به كسي منتظر گفته مي‌شود و كسي مي‌تواند زندگي كند، كه منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان (عج)، خداوندا امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبي مي‌خواهد.  

دسته ها :

شهيد صمد زبردست

مسئول بنياد جانبازان سابق تبريز

سال 1343 ه ش درتبريزبه دنيا آمد. زندگي اودر اين شهر ادامه داشت تا اينكه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت سپاه تبريز درآمد .
پس از ورود به سپاه هر جا احساس مي كرد نياز به جانبازي است تا از انقلاب اسلامي دفاع شود حاضر بود.
با شروع جنگ بي درنگ به جبهه شتافت تا درمقابل متجاوزين به ميهن اسلامي ايستادگي كند. اودر عمليات متعددي همچون: عمليات مسلم بن عقيل مهرماه61، والفجر مقدماتي بهمن 61، والفجر 3مهر62، خيبر اسفند62 شركت نمود .
درعمليات نفوذ به داخل شهر مندلي عراق شركت و از ناحيه بازوي راست مجروح شدو با اينكه مجروح بود ماموريت محوله را كه انهدام انبار مهمات دشمن در داخل شهر بود به انجام رسانيد.
در عمليات ظفرمند بدر اسفندماه63 درمنطقه شرق دجله بر اثر بمباران خوشه اي دشمن مجروح و قطع نخاع گرديد و دست چپ وي نيز بعلت خردشدن مفصل و قطع عصب از كار افتاد.
سال 1366 ازدواج كرد . درسال 1368 بنا به درخواست مسئولين بنياد جانبازان استان آذربايجان شرقي به عنوان مسئول بنياد جانبازان تبريز مشغول خدمت به عزيزان جانباز شد. شهيد زبردست در اوايل ارديبهشت سال 1372 براي مداواي جراحات باقي مانده از دوران دفاع مقدس به تهران عزيمت نمود و هنگام بازگشت ساعت 13:30 روز پنجشنبه 16/2/1372 دچار حادثه رانندگي گشته و پس از انتقال به بيمارستان امام(ره) تبريز به لقاءا... پيوست.
اودر طول زندگي پربار خود مسئوليتهاي زيادي را به عهده گرفت؛ مسئول اعزام نيروي بسيج تبريز، معاون عملياتي يگان دريايي لشكر عاشوراو...از جمله اين مسئوليتها است.

دسته ها :
 

يك عضو خانواده شهيدان جهان‌آرا از بستري شدن مادر اين شهيدان در بيمارستان خاتم‌الانبيا تهران خبر داد.

انسيه جهان‌آرا از اعضاي خانواده شهيدان جهان‌آرا در گفت‌وگو با خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس اظهار داشت: “ساره امامزاده” مادر شهيدان جهان‌آرا كه ‌به بيماري آلزايمر مبتلا‌ست، ‌در روزهاي اخير دچار مشكل قلبي و تنفسي نيز شده است.

وي افزود: مادر شهيدان جهان‌آرا از ۴ روز پيش در بيمارستان خاتم‌الانبيا بستري شده اما به دليل وخامت اوضاع جسماني به ICU منتقل شده است.

اين عضو خانواده جهان‌آرا در پايان از مردم خواست كه براي سلامتي مادر شهيدان جهان‌آرا دعا كنند.

دسته ها :

هنر، واكنش عشق دروني انسان است كه انعكاس مي يابد و اين همان مايه حيرت و سرگشتگي مي باشد.

هنرمند در سايه اين عشق وصل كننده به كائنات و هستي بخش جهان، اثر هنري خود را خلق مي كند و اگر در وجودش آراستگي نور تعالي نباشد در آثار هنري اش نيز اين نور متجلي نمي شود و اثر هنري خلق شده حالت تصنعي مي يابد و به همين خاطر است كه مي گوييم عشق تجليگاه هنر است و آنچه كه به مسلخ مي رود و قرباني مي شود، طفيلي است كه با هنر هيچ سنخيتي ندارد.

اگر چه هنر در تمامي عرصه ها اثر گذار و ماندگار است اما در اينجا از هنرمندان وادي عشق و ايثار سخن به ميان مي آيد كه هر كدام آيه اي از آيه هاي ايثار و تلاش هستند و هنر اولشان، از خود گذشتگي و صبوري و همراهي با مرداني از تبار قافله حسين (ع)و رادمرداني از كاروان علمدار كربلا است.

زندگي زنان ايثارگر سراسر هنر است، هنري كه وراي هنرهاي زميني و خاكي مي باشد. زندگي با جانباز و ايثارگري صبور و مومن، بردبار، مبارزي خستگي ناپذير،سربازي منتظر، دردمندي رنجور و فارغ از دنيا، هنر مي طلبد.

همسران ايثارگران، هنرمنداني هستند كه در تحكيم شيرازه خانوادگي و تجلي عشق و عرفان هنر نمايي مي كنند. هنر آنان تزريق محبت و عطوفت و عشق ورزي توام با ايثار و فداكاري نسبت به همسراني است كه تنديس ايثار و از خودگذشتگي به شمار مي آيند و زماني اين هنر، جلوه زيباتري پيدا مي كند كه همسر جانباز، با انگيزه اي محكم و استوار و صبر و استقامت و تمسك جستن به خاندان اهل بيت صلوات عليهم اجمعين علاوه بر مراقبت و همراهي، همدلي و همسري و ياوري جانباز در ديگر عرصه ها نيز هنر نمايي كند.

بسيار لذت بخش است هنگامي كه زنان ايثارگر آثار هنري و يا دستآوردهاي قابل توجه علمي در عرصه تحقيق و پژوهش تحويل جامعه مي دهند و يا با تلاوت زيباي قرآن، درون و برون خود را آراسته كرده و آثار و بركات قرآن را در زندگي خود نمايان مي سازند.

اين چنين زناني وقتي با سر انگشتان هنرمند خود نقوش قالي را مي بافند و يا گلسازي كرده يا پرورش گل و گياه مي دهند و يا باغچه منزل را همچون گلستان دل آباد مي كنند و يا طرحي و نقشي را در رنگ هاي زيبا خلق مي كند و هنر و نوشتن را با خطابه درآميخته و در مناصب سياسي و فرهنگي حضور پيدا مي كنند، همه و همه افتخاري مي شود براي همسران هنرمند جانباز و ايثارگر كه اول هنرشان عشق ورزي است و صبوري.

بايد توجه داشت كه ايثار و فداكاري در واقع نوعي از هنرنمايي هستند كه در عرصه زندگي رخ مي دهد و اين هنرنمايي، جوشش وجود، تجلي و ظهور استعدادهاي دروني ، سوختن انرژي درون براي ساختن وجود ارزشمند انساني است كه در سايه عشق و صبوري ظهور و تكامل مي يابد.

همسر جانباز، ايثارگري همچون خود جانباز است كه مبناي عطوفت و محبت، ايثارگري و عشق ورزي او، متصل شدن به هنر و قدرت لا متناهي الهي و غوطه ور شدن در اقيانوس بيكران معصومين(ع) و الگو قرار دادن آن بزرگان در سير صعودي روحي و معنوي خود مي باشد.

امروز در سايه الطاف الهي و عنايات حضرت صاحب الامر و الزمان(ع) و رهنمودهاي مقام معظم رهبري حفظه الله تعالي و وصاياي حضرت امام(ره)و شهداي معظم و به شكرانه نظام مقدس اسلامي، بسياري از زنان ايثارگر فرهيخته، تحصيلكرده مومن، متعهد، مقاوم و صبور در عرصه هاي مختلف هنرنمايي كرده و همراه با هنرمندان جاده طريقت عشق و ايثار به خوبي مي درخشند.

اين هنرنمايي با تمامي مشكلاتي كه براي زنان صبور، فهيم و مومن بخاطر رنج و درد همسران شيميايي، اعصاب و روان، قطع دست و پا و چشم دارد هدفي متعالي محسوب مي شود كه براي خيلي ها قابل درك نيست چون درك اين نوع زندگي، قدرت درك و شعور والا مي طلبد.

اينان ستاره هاي درخشاني هستند كه در رشته هاي مختلف مانند حفظ و تلاوت آيات الهي، نهج البلاغه، خوشنويسي، عكاسي، تئاتر، ورزش، تحقيق و پژوهش، تحصيلات عاليه، هنرهاي تجسمي و دستي،…مي درخشند و ثابت نموده اند كه پيرو حضرت زهراي اطهر (س) دخت والاي پيامبر اكرم)ص) و مدافع ولايت و امامت، همراه و همسر سردار سپاه اسلام اميرالمومنين علي ابن ابي طالب (ع) مي باشند.

امروزه اين زنان ايثارگر هنرمند در غربت ديار هنرنمايي و غربت ارزش ها، در حيراني انديشه ها،‌ در سر گرداني نسل ها، در بي اعتنايي مسؤولان، و بالاخره در فراغ دوستان و ياران شمع وجودشان مي سوزد و مي درخشد.

پايدار باشند مردان و زنان سوخته دل هنرمند دشت كوير هنر، پيروز باشند زنان هنرمند صفحه زيباي صبوري، سرافراز باشند منتظرين واقعي حضرت حجت، امام زمان (عج).

عشرت شايق كارشناس مسائل فرهنگي  اجتماعي

دسته ها :

مفهوم واژگان زشت و زيبا در گذر زمان تغيير نمي كند مثل واژه صبوري ، تفاهم ، دوستي ، سلامتي و  بصيرت ، بنابر هر كس با توجه به اين مفاهيم حركت كند مطمئناً فعاليت قابل قبولي در زندگي فردي و اجتماعي خواهد داشت و آثار ماندگاري از خود به يادگار خواهد گذاشت.

در زندگي كوتاه اما پر بركت حضرت فاطمه (س)  اين مفاهيم به خوبي تجلي يافت و باعث فخر زنان عالم شد و به همين دليل است كه بزرگان دين همواره بر الگو قرار دادن ايشان تاكيد داشته اند و اين الگو بودن نه تنها منافاتي با گذشت زمان ندارد بلكه با نگاهي عميق تر به شرايط جاري در جوامع انساني مي توان به جاودانه بودن ديدگاه ها و اعمال اين بانوي بزرگ بيش از پيش واقف شد.

مطالعه لحظه به لحظه حركت هاي راهبردي آن حضرت در زندگي شخصي، سياسي و اجتماعي مي تواند الگوي بي بديل بودن حضرت فاطمه زهرا(س) را براي همه آزادگان و وارستگان در همه نسل ها نشان دهد و اين اسوه صبر و شكيبايي، گوهر ارزشمندي است كه هيچگاه طراوت خود را از دست نخواهد داد اگر چه برخي از كچ انديشان كه افق ديدشان ضعيف، ناقص و بلكه مغرضانه و نشأت گرفته از تفكر اومانيسم است مي گويند به دليل گذشت زمان بسيار از دوران زندگي آن حضرت، نمي توان ايشان را الگو قرار داد! كه در مقابل بايد گفت: در كدام زمان تفاهم در زندگي مشترك و يا تربيت فرزندان شجاع مورد مثبت و ايده آلي قلمداد نگرديده است؟ مقاومت و صبوري در كدام برهه از زمان و نزد كدام جامعه عمل نيكويي شمرده نشده است؟

رمز جاودانگي حضرت فاطمه (س) در اين است كه آنچه را كه در تفكر توحيدي ايشان وجود داشت در زندگيش نيز جاري بود و انديشه هاي الهي را هم در زندگي خصوصي و هم در اجتماع و خانواده به بهترين وجه عملياتي كرد.

بينش توحيدي آن حضرت بر پايه كلام “لااله الا الله” بود و در مسائل متعدد تلاششان بر بيان ضرورت ها بود، حركت هايي مثل مبارزه با حاكميت غاصب و ايراد خطبه در مهمترين پايگاه جهاني اسلام يعني مسجد نبوي.

گرچه آن بانوي عظيم الشان همواره در بسياري از عرصه هاي سياسي و اجتماعي سال هاي اوليه اسلام حضور داشته اند ولي به جرات مي توان گفت: نقطه اوج حضور سياسي  حضرت در راستاي دفاع از ولايت و حقانيت اميرالمومنين علي(ع) بوده است.

حضرت فاطمه زهرا(س) با تربيت حسنين(ع) و زينبين(س) ، همراهي مداوم با همسر در همه صحنه ها و محبت بي دريغي كه نسبت به پدر بزرگوارشان حضرت پيامبر(ص) داشتند به خوبي شايستگي خود را به عنوان الگوي زنان مسلمان و حتي غير مسلمان  به اثبات رساندند و با ديدگاه خانواده محوري كه داشتند، محبت سرشاري را به خانواده خود تزريق نموده و اثرگذاري اعتقادي و عمل به ديدگاه هاي اسلامي را به جهانيان نشان دادند.

      نماينده دوره هغتم تبريز ،آذرشهر،اسكو در مجلس شوراي اسلامي  -عشرت شايق

دسته ها :
به گزارش گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو» به نقل از مهر، شهين بيدادرس كه اكنون نام خود را به مريم تغيير داده است، در دلنوشته اي آورده است: «مسيحي بودم كه در اين سالها بر دين او مانده بودم ولي فقط نام جنگ را شنيده  بودم. خانواده هاي داغدار را ديده بودم، شهادت هزاران هزار انسان از نوجوان 13 ساله گرفته تا پيرمرد 80 ساله، اما فقط شنيده بودم. مي گفتند جوانان با علاقه به جنگ مي روند. براي رفتن به خط مقدم دعوا راه مي افتد».

اين هموطن اهل اروميه مي افزايد: « اما باور اين حرفها براي ما سخت بود تا وقتي كه پشت ميز دانشگاه نشستم و سالها از پايان جنگ گذشت روزي كارواني از دانشگاه راهي مناطق جنگي شد كارواني بنام راهيان نور حس كنجكاوي مرا با اين كاروان همسفر كرد.همراه كاروان به سرزميني رفتم كه مي گفتند خاكش تبرك است قدم كه مي گذاري بايد وضو بگيري آنقدر پاك است كه اگر تبرك كني اگر بر زخمت بگذاري التيام مي يابد».
 
بيدادرس آورده است: «راست مي گفتند آنجا كه رسيدم خاك با من سخن گفت ذره ذره خاك گويي زبان باز كرده بود به هر قسمت كه قدم مي گذاشتي محل شهادت شهيدي بود در آئين ما فقط در يك نقطه عيسي را به صليب كشيده بودند ولي اينجا هزاران مسيح را در هزاران نقطه  به صليب كشيده بودند ندايي دروني مرا به خضوع وا داشت سجده بر خاك كردم بوسه بر خاكي كردم كه رد پاي انسانهايي بود ناتمام كه اگر مي ماندند امروز به عمر جباران خاتمه مي دادند شنيدن خاطره انسانهايي كه آوار بر سرشان ريخته، گهواره ها ي كودكانشان از شرم به گورستان پناه برده اند».
 
اين هموطن مسيحي نوشته است: «مرداني كه قسمتي از بدن خود را از دست داده اند دنياي ديگري در برابر چشمم مجسم كرد زنگ توحيد در گوشم به صدا در آمد اشهد ان لااله الله ، اشهدان محمدا رسول الله ، اشهد ان علي ولي الله يكي گفت صدايت مي زند او كه عيسي بشارت آمدنش را داده بود آنجا بود كه به يگانگي خداوند سوگند ياد كردم و مسلمان شدم نامم را گذاشتم مريم تا خادم خون شهيدان باشم اينك من مريمم. مريمي كه در كربلاي ايران متولد شد با عطر و بوي شلمچه  نسيم اروند كنار و صداي نخل هاي سربريده آبادان نشو و نما كرد نام اورا  تاريخ در دل خود ثبت كرد تا آيندگان بدانند اينجا معجزه مي كند شفا مي دهد  التيام مي بخشد اينجا گنجينه اي پايان ناپذير است اينجا پاكترين انسانها  جان خود را تقديم پاكترين هدف ها كرده اند اگر در كربلاي هزار و 400 سال قبل 72 تن جان باختند. اينجا ميليون ها انسان فدا شدند اگر آنجا سر يك تن بر سر نيزه رفت اينجا هزاران هزار مرد سر خود را به دار دادند تا جاودانگي اسلام را به ارمغان آورند
دسته ها :

 

با آويني و دوستانش راهي فكه مي شوي تا روايتگر حماسه مظلوميت حنظله هاي جوان گردان باشي! چند قدم مانده تا قتلگاه بچه هاي گردان، پايت روي يك مين والمري با قريب 2500 ساچمه گداخته مي رود و ... حالا حس مي كني گنجشك كوچك جانت پرستو شده است.

 روي صندلي اتوبوس نشسته اي و از پشت شيشه هاي خاك گرفته و كثيف، چشم به بيرون از اتاقك تنگ آهني دوخته اي. تا چشم كار مي كند بيابان است و بي پايان.

 

زمان هم انگار با وسعت بيابان كش مي آيد و لحظه هاي مانده تا مقصد بيشتر از آن هستند كه بتواني بشماري شان. با خودت فكر مي كني پس اين بيابان كي تمام مي شود؟ نقطه نوراني سرزميني كه جاذبه اش مرا با خود برده است، كجاست؟

 

هر چه مي روي اشتياقت براي ديدن و رسيدن به سرزمين نور بيشتر مي شود و صبرت كمتر ....

 

گاهي كه اتوبوس هيكل سنگينش را در پيچ و خم هاي حلزوني جاده با سرعت زياد جا به جا مي كند و تكانه هاي شديدش را خوب احساس مي كني، خون ترس به رگ هاي صورتت هجوم مي آورد و هر آن منتظر هستي كه طبيعت كار خودش را بكند و صورت شيشه اي اتوبوس روي خشونت آسفالت داغ جاده هاي جنوب كشيده شود و تو و تن سنگين اتوبوس و همه مسافراني كه گاه با خيال آسوده به خواب رفته اند وسط جاده متلاشي بشوي و جانت را هدر بدهي؛ يك جور مرگ بي حاصل، مرگ بي هدف...

 

حالا يك فكر مثل خوره به جانت افتاده كه رهايت نمي كند: « اگر اينجا حادثه اي برايم رقم بخورد كه به مرگم منتهي شود، به مرگ افتخارآميزي كه براي خودم تصور كرده ام مي رسم؟ اصلا چه جاذبه اي مرا به اين جاده هاي بي انتها كشانده است؟ چه نيتي از اين سفر براي خودم طراحي كرده ام كه مرگ احتمالي ام نيست شدن نباشد؟»

 

مي داني كه بايد نيتت را خالص كني، بايد در سبيلي حركت كني كه الي الله باشد و اگر مرگ به سراغت آمد مرگي منطبق بر ويژگي هاي شهادت باشد؛ پس زمان را عقب مي كشي به سال هاي جنگ، سال هاي 59، 60،...64، 65... و با رزمنده هاي بي باك جبهه اسلام همراه مي شوي؛ حالا يك بچه بسيجي هستي، توي اتوبوس نشسته اي تا به سرزمين نور بروي، براي جنگيدن با دشمن، براي كشته شدني افتخارآميز، براي شهادت...

 

***

با غواصان از جان گذشته همراه مي شوي؛ شب 20 بهمن 64 است، عمليات والفجر 8 آغاز شده و اروند وحشي تر از هميشه است. به آب مي زني، با شناگران شجاعي كه فرياد استمدادشان، نجواي «يا فاطمه الزهرا» ست، آب سرد است، كرخت مي شوي، نفست بند مي آيد. موج هاي ديوانه و سركش بر سر و صورتت مي كوبند، جزر و مد آب، همه توانت را گرفته است، اما امواج سركش اروند، رام اراده آهنين مردان مرد مي شوند؛ از اروند عريض و پرخروش گذر مي كني، آن سوي اروند، شهر فاو زير پاي اراده مستحكم غواصان از آب و آبرو گذشته، به لرزه در مي آيد، فاو پس از 78 روز، حالا در مشت رزمندگان مچاله مي شود، ساعتي بعد پرچم گنبد امام هشتم روي گنبد مسجد فاو به اهتزاز در مي آيد، اما جاي خالي ياراني كه از آب به آسمان رسيده اند دلگيرت مي كند.

 

***

دشمن در وسعت زيادي از سرزمين شلمچه آب رها كرده است. عمليات كربلاي 5 در شرايط بسيار سخت رقم مي خورد؛ عملياتي با اعمال شاقه! تانك و توپ و تجهيزات، در باتلاقي از نامردي دشمن از حركت ايستاده اند و نيروها را به راحتي نمي شود منتقل كرد.

 

دشمن همه انرژي اش را روي سرت خالي مي كند. پاهايت سنگين تر از آنند كه قدم از قدم برداري. اما «يا زهرا» رمز حركت است. يا زهرا مي گويي و مي روي. زير پايت آب است و آسمان بالاي سرت آتش مي بارد. وجب به وجب كربلاي شلمچه از خون همرزمانت سرخ مي شود. لاله ها يكي يكي روي زمين مي افتند. حسين خرازي به آسمان پر مي كشد، عباس دقايقي، ميثمي، كلهر و غيره آب و آتش را به آسمان پيوند مي زنند.

 

هر طرف كه سر مي گرداني لاله اي سرنگون به خاك افتاده است، عطش نزديك است هلاكت كند، سرت را در آب لجن مانده در زمين شلمچه فرو مي كني و با ولع مي بلعي... جنازه عراقي ها توي آب افتاده، سرت را كه بالا مي آوري خيلي ها را مي بيني كه از همان آب مي نوشند؛ صحراي محشر است انگار...

 

***

قدم در فكه مي گذاري و در عمليات والفجر مقدماتي همسنگر بچه هايي مي شوي كه همه بين 15 تا 20 ساله اند؛ بچه هاي رزمنده گردان هاي كميل و حنظله؛ قاسم ها و علي اكبرهاي كربلاي فكه.

 

كانال كميل و كانال حنظله مملو از تجهيزات انفجاري و مين هاي والمري است. دشت مسطح فكه در تيررس و ديد مستقيم بعثي هاست. بچه ها عمليات والفجر مقدماتي را از كانال ها شروع مي كنند. عراقي ها خاك كانال ها را از منطقه خارج كرده اند تا بسيجي ها خاكريزي براي پناه گرفتن از تيررس دشمن نداشته باشند. تك تيراندازهاي عراقي منتظرند سرت را از كانال بيرون بياوري تا مغزت را متلاشي كنند.

 

همه جا پر از مين و موانع بازدارنده است. بچه ها در محاصره اند و در كانال ها گير افتاده اند. آب، غذا و  تجهيزات رو به اتمام است و امكان رساندن تداركات به بچه ها وجود ندارد، اما اراده بسيجي محكمتر از استحكامات است. همسنگر نوجوانت با زحمت، خودش را از كانال بالا مي كشد تا آبي براي لب هاي قاچ خورده بچه ها بياورد. سقاي نوجوان پس از چند ساعت پياده روي اندكي آب فراهم مي كند و به سمت كانال مي آورد، اما همين كه به كانال نزديك مي شود اولين خمپاره دشمن دستش را قطع مي كند. سقا تقلا مي كند و چند قدم به كانال نزديك تر مي شود. خمپاره دوم ظرف آب را سوراخ مي كند. سقا دست بردار نيست. بايد باقي مانده آب را هر طور كه هست به بچه ها برساند. سقا به لبه كانال مي رسد، اما گويا خدا نمي خواهد دست خيس او به لب ترك خورده بچه ها برسد، اينجاست كه خمپاره سوم جسم پاك سقاي نوجوان را پودر مي كند.

 

عراقي ها با بلندگو از بچه ها مي خواهند كه تسليم شوند، بچه ها با آخرين رمق، فرياد «الله اكبر» سرمي دهند.

 

كانال حنظله كربلا شده است. تاب و توان بچه ها رو به پايان است. بي سيم چي گردان حنظله از پشت بي سيم حاج همت را طلب مي كند. حاج همت صداي ضعيف و پر از خش خش را از آن سوي خط مي شنود: احمد رفت، حسين هم رفت. باطري بي سيم دارد تمام مي شود. عراقي ها عنقريب مي آيند تا ما را خلاص كنند. من هم خدا حافظي مي كنم...

 

حاج همت به پهناي صورت اشك مي ريزد: بي سيم را قطع نكن، حرف بزن. هر چي دوست داري بگو، اما تماس خودت را قطع نكن.

 

بي سيم چي: سلام ما را به امام برسانيد. از قول ما به امام بگوييد همان طور كه فرموده بوديد حسين وار مقاومت كرديم، مانديم و تا آخر جنگيديم...


گردان حنظله آسماني مي شود... آخرين برگ دفترچه يادداشت يكي از شهداي گردان حاوي اين جمله هاي سوزناك و ماندگار است: «امروز روز پنجم است كه در محاصره هستيم. آب را جيره بندي كرده ايم، نان را جيره بندي كرده ايم. عطش همه را هلاك كرده است، همه را جز شهدا كه حالا كنار هم در انتهاي كانال خوابيده اند، ديگر شهدا تشنه نيستند. فداي لب تشنه ات، پسر فاطمه سلام الله عليها.»

 

اسير مي شوي. همراه با باقي مانده بچه هاي گردان حنظله كه هر كدام تير و تركشي در بدن دارند. عراقي ها بدن هاي مجروح را كشان كشان با خود مي برند.

 

نوجوان رنجور دستش را روي شكمش كه تير خورده گرفته است و با صداي ضعيفي ناله مي كند: «يا حسين، آب... يا حسين، آب...»

 

افسر عراقي يك قمقمه آب را جلوي چشم كم سوي پسرك تا آخر سر مي كشد، نوجوان به ياد كربلا زمزمه مي كند: السلام عليك يا ابا عبدالله...

 

افسر تنومند عراقي اين كنايه را تاب نمي آورد و با سيلي محكمي جسم تكيده بسيجي را به خاك مي اندازد. نوجوان، بي رمق روي زمين افتاده است، دستش را روي صورت استخواني اش مي گذارد و اين بار زمزمه مي كند: السلام عليك يا فاطمه الزهرا(س)...

 

***

جنگ تمام شده است...

 

بچه هاي تفحص پيكر پاك 120 شهيد گردان حنظله را در كربلاي فكه كشف كرده اند. آنها در فكه به سيم هاي تلفني رسيده اند كه از خاك بيرون زده است. رد سيم ها به يك دسته از شهدا مي رسد كه دست و پايشان با اين سيم ها بسته شده است،... شهدايي كه زنده به گور شده اند. اجساد مطهري هم كشف شده اند كه قبل از شهادت آنها را آتش زده اند...

 

با آويني و دوستانش راهي فكه مي شوي تا روايتگر حماسه مظلوميت حنظله هاي جوان گردان باشي! چند قدم مانده تا قتلگاه بچه هاي گردان، پايت روي يك مين والمري با قريب 2500 ساچمه گداخته مي رود و ...

 

حالا حس مي كني گنجشك كوچك جانت پرستو شده است.

 

يادداشت از: طاهره ناطقي

 

دسته ها :
مداحی کربلا عاشورا نی نوا نینوا محرم حسین یاحسین شهادت

طبق برخى تفاسیر، حروف رمزى کهیعص، (حروف مقطعه قرآن در اول سوره مریم)،اشاره به حوادث یا فضایل یا مسایلى دارد که اهل بیت به علم آن آگاهند.از جمله تفسیرها و تأویل هاى این حروف،انطباق آن با حادثه کربلاست.

در روایات است: حضرت زکریا نام ‏پنج تن آل عبا را از جبرئیل فرا گرفت و چون به نام امام حسین‏«ع‏» مى‏رسید،اندوهگین‏ مى‏شد و اشک در چشمش مى‏آمد،اما با نام هاى دیگر،اندوهش مى‏رفت.راز آن را ازخداوند پرسید.خداوند با«کهیعص‏» قصه آن را خبر داد.

«کاف‏»،نام کربلاست،«ها»،کشته شدن عترت طاهره است، «یاء» یزید ستمگر، قاتل حسین‏«ع‏»است،«عین‏»عطش‏حسین‏«ع‏»و«صاد»صبر و مقاومت اوست. زکریا سه روز در مصیبت‏حسین‏«ع‏»گریست‏و از خدا خواست که فرزندى به او عطا کند و با محبت او،آزمایشش کند و آنگونه که‏ محمد«ص‏»را در سوگ فرزندش به داغ نشاند،او را هم داغدار کند.خداوند، یحیى را به‏او عطا کرد. یحیى هم همچون حسین‏«ع‏» شش ماهه به دنیا آمد. (1) میان یحیى بن زکریا و حسین بن على شباهت هاى دیگر نیز وجود دارد.سر هر دو مظلومانه بریده شده و سر هر دو در طشت و طبقى پیش طاغوت زمانشان نهاده شد.

دسته ها :

تمامی اولیای خدا حرمت نماز را به بهترین شکل پاس می داشتند و آن را با خلوصی برخاسته از معرفت عمیق اقامه می‌کردند. امام حسین (ع) عبد صالح خدا، تجسم عینی آیات الهی و عارفی کامل بود که همانند پدر و جدش به نماز عشق می ورزید.
در زیارت نامه‌های متعدد آن حضرت که‌ از امام صادق(ع) و امام‌کاظم(ع) نقل شده، آمده است: 'گواهی می‌دهم که تو نماز را برپا ساختی'.
آن حضرت در عرصه کربلا، در همه جا نماز را با جماعت خواند و چهره ملکوتی نماز و شکوه آن را در همه فراز و نشیب‌ها به نمایش گذاشت.
آورده‌اند که او در کربلا نزدیک شب عاشورا، حتی برای اقامه نماز از دشمن مهلت خواست و شب عاشورا تا صبح با فرزندان، برادران و یارانش مشغول نماز و مناجات بود.
راویانی از جبهه عمر سعد نقل کرده اند: صدای زمزمه و ناله آنان همانند آوای بال زنبور عسل شنیده می‌شد، بعضی در رکوع، برخی در سجده، جمعی در حال ایستاده و گروهی نشسته، عبادت می‌کردند.
همین سوز و گداز چنان دشمن را تحت تاثیر قرار داد که ‎ 32نفرشان همان شب به لشگر امام حسین(ع) پیوستند.
امام حسین(ع) هنگام درگیری شدید روز عاشورا، با یاران اندکش نماز ظهر را به جماعت اقامه کرد.
از 'مصعب زبیری' روایت شده است که گفت: 'حسین (ع) با فضیلت و متمسک به دین بود و نماز و روزه و حج او بسیار بود. '
'عقاد' نیز گوید: حضرت علاوه بر نمازهای پنجگانه نمازهای دیگر به‌ جای می‌آورد و علاوه بر روزه ماه رمضان در ماه‌های دیگر هم روزهایی را روزه می‌گرفت و در هیچ سال حج خانه خدا از او فوت نشد مگر آن که ناچار به ترک شده باشد.
در 'مقتل الشمس' در مورد نماز امام حسین (ع) آمده است: 'در عصر روز تاسوعا وقتی دشمن تصمیم گرفت حمله بر لشگریان امام حسین (ع) را آغاز کند، ایشان به برادرش اباالفضل(ع) فرمود: به سوی آنان برو و اگر می‌توانی کار را به فردا واگذار، تا امشب را به نماز و نیایش و طلب آمرزش از خدا سپری کنیم، خدا می‌داند که من نماز، تلاوت قرآن، بسیاری دعا و درخواست آمرزش را دوست دارم'.
درجای دیگر از مقتل ‌الشمس آمده است: 'ابوثمامه عمر و بن عبدالله صائدی' چون قتل پی درپی یاران را دید، به حسین(ع) عرض کرد: یاابا عبدالله (ع) فدایت شوم! این لشگر به تو نزدیک شده‌اند، اما تا ما کشته نشویم تو را نکشند، من دوست دارم و اگر خدا بخواهد نماز را که اینک وقت آن رسیده است، برپای دارم و آن گاه نزد خدا روم.
حسین (ع) فرمود: نماز را یادآور شدی، خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد، آری اول وقت است. از اینان بخواهید ازما دست بردارند تا نماز بخوانیم.
چون این پیام به دشمن رسید، 'حصین بن تمیم' گفت: نماز شما قبول نیست. 'حبیب بن مظاهر' پاسخ داد: به گمان تو نماز خاندان پیامبر قبول نیست؟ ولی نماز می‌خواره‌ای چون تو قبول است؟
امام (ع) به 'زهیر بن قین' و 'سعید بن عبدالله حنفی' دستور داد، از هجوم دشمن پیشگیری کنند، سپس آن حضرت نماز ظهر را با نیمی از یارانش به پا داشت و چون در محاصره دشمن بود، نماز خوف به‌جا آورد.
گفته‌اند، 'سعیدبن عبدالله حنفی' جلوی امام حسین(ع) ایستاد و خود را هدف تیرهای دشمن قرار داد. او پیوسته از امام نگاهبانی می‌کرد. به گونه‌ای که حسین (ع) به هر سو که می‌گردید، او پیش رویش خویشتن را سپر می‌ساخت تا هنگامی که بر اثر تیرهای بسیار توانش را از دست داد و بر زمین افتاد و در این حال می‌گفت:
پروردگارا! لعنت عاد و ثمود را بر آنان بفرست و پیامبرت را از جانب من سلام برسان و آنچه از درد و زخم را که به من رسیده است، به او ابلاغ کن، که من در یاری فرزند دختر پیامبرت تنها پاداش تو را خواهانم.
امام حسین (ع) در روز عاشورا هنگام آخرین وداع با اهل بیت (ع) خطاب به خواهرش زینب (ع) فرمود: 'خواهرم! مرا در نماز نافله شب فراموش مکن'.
پیوند امام حسین (ع) با عبادت و نماز یکی از درس‌های آموزنده نهضت سالار شهیدان است به‌گونه‌ای که ظهر خونین عاشورا، برای همیشه، همراه با کلمه نورانی 'نماز' در خاطر تاریخ مانده است.

دسته ها :

فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: برگزاری کنگره سرداران، امیران، فرماندهان و هشت هزار شهید استان همدان از بهترین راههای ترویج فرهنگ جهاد و شهادت در جامعه اسلامی است.

به گزارش ایرنا به نقل از کمیته اطلاع رسانی این کنگره، سرلشگر پاسدار ‘عزیز جعفری’ افزود: بدون تردید این کنگره عظیم در زنده نگهداشتن یاد شهدای انقلاب و همچنین بیان اهداف والایی که دارد، موفق خواهد بود.
وی اظهار داشت: هدف والای کنگره در صورتی محقق می شود که از لحاظ محتوایی با کیفیت بالا برگزار شود و به تمام زوایای این اقدام خطیر توجه داشته و به کارهای کمی اکتفا نکنند.
فرمانده کل سپاه پاسداران همچنین با بیان نقش استان همدان در دوران دفاع مقدس تصریح کرد: این استان با توجه به فرهنگ غنی مردم و موقعیت جغرافیایی خاصی که دارد از عقبه های نزدیک و مهم برای جبهه های غرب در دوران دفاع مقدس به شمار می آمد.
وی با اشاره به اینکه همدان یکی از استان های فعال و بسیار موثر در دوران دفاع مقدس محسوب می شد، گفت: حماسه های بیاد ماندنی رزمندگان لشگر انصار و دیگر نیروهای پراکنده همدان در سایر جبهه ها گویای نقش ارزنده خطه دارالمومنین همدان در دوران دفاع مقدس است.
سرلشگر پاسدار جعفری همچنین به چند ویژگی برجسته کنگره سرداران، امیران، فرماندهان و هشت هزار شهید استان همدان اشاره کرد و افزود: عزم راسخ در مدیریت کنگره، عشق و علاقه وافر مسوولان و دست اندرکاران کنگره به شهدا و آرمان بلند این عزیزان و کار گسترده و عمیق محتوایی که از سال پیش برای این کنگره شروع شده قابل تقدیر است.
وی در ادامه از همکاری و حمایت همه جانبه مسوولان استان و همچنین هنرمندان و اصحاب فرهنگ و ادب همدان برای برگزاری این کنگره بزرگ قدردانی و تاکید کرد: حضور و مشارکت خوب تمامی عزیران برای انجام این کار ماندگار از ویژگی های برجسته و قابل تقدیرکنگره است.

دسته ها :


ماری‌بل بائر باهایا ضمن استقبال از داستان "ننه" حبیب احمدزاده این اثر را بی‌نظیر دانست. 

به گزارش خبرگزاری مهر، ماری‌بل بائر باهایا مترجم آثار مرادی کرمانی به زبان فرانسه در گفتگویی با یکی از رادیوهای شهر پاریس، گفت: به ‌تازگی در پاریس و در کلاس فارسی آقای بالایی یک داستان جنگی از حبیب احمدزاده خواندیم که واقعاً فوق‌العاده و بی‌نظیر بود.

وی با بیان اینکه "این داستان واقعاً شبیه به هیچ‌چیز که تا به حال در زندگی‌ام خوانده‌ام نیست" بیان کرد: این داستان که عنوان "ننه" دارد در جنوب اتفاق می‌افتد و درباره مادری است که سر قبر فرزندش با او صحبت می کند.

ماری‌بل بائر باهایا ادامه داد: البته این موضوع از اول داستان روشن نیست، کم‌کم خواننده متوجه می‌شود. در ابتدا فقط صدای مادری را می‌شنوی که حرف می‌زند. قصه، قصه‌ جنگ است و واقعی.

وی با بیان اینکه "در حال حاضر ادبیات زنان مورد توجه است" گفت: در حال حاضر در فرانسه می‌گویند زنان ایران با زنان دیگر کشورهای خاورمیانه خیلی فرق می‌کنند و تا کنون این بخش از ادبیات ایران برایشان جالب بوده است ، احتمالا تمایل این جامعه بعد از ادبیات زنان به سمت ادبیات جنگ در ایران برود.

ماری‌بل بائر باهایا، مترجم آثار مرادی کرمانی به زبان فرانسه است ، او متولد برزیل، دیپلمه علوم سیاسی‌، فوق لیسانس زبان‌شناسی ( زبان‌های انگلیسی، پرتغالی، اسپانیایی)، لیسانس زبان فارسی و لیسانس ادبیات مدرن ( ادبیات انگلیسی، پرتغالی و برزیلی) از دانشگاه‌های پاریس است.

وی که به هفت زبان آلمانی، انگلیسی، اسپانیایی، فرانسوی، ایتالیایی، فارسی و پرتغالی صحبت می‌کند در سال ۲۰۰۶ ، مجموعه‌ای از داستان‌های معاصر ایران را به چاپ رساند. او همچنین "مهمان مامان" هوشنگ مرادی کرمانی را به زبان فرانسه ترجمه کرده است.

"ننه" عنوان داستانی از حبیب احمدزاده است که اواخر سال 88 توسط این نویسنده نوشته و بلافاصله توسط کریستوف بالایی در کنار دیگر داستان‌های مجموعه "داستان های شهر جنگی" این نویسنده ، به زبان فرانسه ترجمه شد.

پال اسپراکمن هم این داستان را به زبان انگلیسی ترجمه و در مجموعه "داستان های شهر جنگی" در کشور آمریکا منتشر کرده است

دسته ها :

فیلم‌ مستند «عروج» از ساخته‌ها‌ی‌ شهید آوینی این هفته از شبکه‌ی مستند پخش می‌شود.

به گزارش ایسنا، شبکه‌ی مستند سه‌شنبه ( 18 آبان ماه) فیلم مستند «عروج» را پخش می‌کند. این شبکه پیش از این جمعه (14 آبان ماه) دیگر مستند شهید آوینی با نام «شب عاشورایی» را پخش کرده بود.

مستندهای «آبان ماه فصل سرد»، «از خرمشهر تا بازی دراز» به کارگردانی محمود بهادری و «ویل للمکذبین» به ترتیب در روزهای یک شنبه، دوشنبه و چهارشنبه هفته‌ی جاری از شبکه مستند روی آنتن می‌روند.

شبکه مستند همچنین فیلم‌های مستند «کاغذهای بی جواب» (به کارگردانی مرحوم اصغرزاده) و «ما پیروزیم» را در روزهای پنجشنبه و جمعه (20 و 21 آبان) پخش می‌کند.

همچنین مستند «بهار در خزان هویزه» به کارگردانی مجید جوانمرد شنبه (15 آبان ماه) از شبکه مستند پخش می‌شود. «با مدعی بگویید» به کارگردانی منصور عسگری‌نسب نیز پیش از این پخش شده است.

به گزارش ایسنا، شبکه‌ی مستند به مناسبت سی‌امین سالگرد دفاع مقدس، از شهریور سال 1389 تا خرداد 1390 هر روز یک مستند از فیلم‌های مستند مربوط به دفاع مقدس را پخش می‌کند.

دسته ها :

علی کریمی فیروز‌جایی امروز در ویژه برنامه تصویر زندگی که به مناسبت سیزدهم آبان و سالروز شهادت جمعی از دانش‌آموزان به دست رژیم پهلوی در سال ۵۷ از شبکه دوم سیما پخش شد با اشاره به اتفاقات روی داده در روز ۱۳ آبان اظهار داشت: حادثه ۱۳ آبان سال ۵۷ پیشتازی نوجوانان و جوانان ایرانی را در عرصه انقلاب اسلامی نشان می‌دهد و پس از آن نیز در دوران دفاع مقدس آمار شهدای دانش‌آموز و نسبت آن با جمعیت دانش‌آموزی آن دوران، نشان دهنده همین پیشتازی جوانان در صحنه‌های مختلف است.

وی افزود: از ۱۳ آبان سال ۵۸، انقلاب اسلامی با تسخیر لانه جاسوسی وارد عرصه‌های بین‌المللی شد که امروز جمهوری اسلامی نقش‌آفرین این عرصه‌هاست.

کریمی فیروز‌جایی با اشاره به شور و نشاط و روحیه انقلابی دانش‌آموزان در جریانات اول انقلاب گفت: بر اساس این نظر‌سنجی که اخیرا در دانش‌آموزان شهر تهران انجام شده است ۸۰ درصد از آنان اعلام کرده‌اند که امروز نیز ما حاضریم مانند شهید فهمیده باشیم؛ بنابراین همان شور، هیجان و نشاط امروز در عرصه‌های مختلف در میان دانش‌آموزان جریان دارد.

* دشمن به دنبال بی‌هویت کردن دانش‌آموزان است

نماینده مردم بابل در مجلس شورای اسلامی با اشاره به آزمودن گزینه‌های مختلف از سوی دشمن مانند جنگ تحمیلی و تحریم‌های اقتصادی برای ضربه زدن به ملت ایران و بی‌نتیجه بودن این حربه‌ها خاطرنشان کرد: امروز راهبرد نخست دشمنان جنگ نرم است که در قالب آن به دنبال بی‌هویت کردن دانش‌آموزان بوده و تلاش آنان نیز در قالب حملات رسانه‌ای و ماهواره‌ای علیه تفکرات دانش‌آموزان تجلی می‌یابد.

کریمی فیروز‌جایی ادامه داد: با گذشت ۳ دهه از پیروزی انقلاب اسلامی جوان ایرانی مسیر خود را پیدا کرده است و سفر اخیر رئیس جمهور به لبنان و استقبال کم‌نظیر همه اقشار شام شیعه، سنی و مسیحی از وی نشان دهنده جاری بودن همان روح است.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با یادآوری سفر اخیر رئیس جمهور به آمریکا و شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اظهار داشت: با این سفر رئیس جمهور موجی در جامعه آمریکا ایجاد شد و می‌توان گفت: نتیجه انتخابات اخیر آمریکا و شکست جناح حاکم به نوعی بر اثر موج ایجاد شده از جانب انقلاب اسلامی و نیز سفر رئیس جمهور به آمریکا بوده است.

* توجه به پیشرفت علمی و رویکرد تربیتی راه حفظ آرمان‌خواهی دانش‌آموزان است

وی در ادامه درباره راه‌های حفظ روحیه استقلال‌طلبی و آرمان‌خواهی دانش‌آموزان تاکید کرد: بخشی از این موضوع به فطرت انسان‌ها بازمی‌گردد که بر اساس آن موج بیداری در دنیا ایجاد شده و جوان ایرانی نیز از این امر مستثنی نیست.

کریمی فیروزجایی گفت: بخش دیگر از این وظیفه مربوط به ترویج آموزه‌های دینی و انقلابی است که رسالت نخست همه دست‌اندرکاران این حوزه به ویژه وزارت آموزش و پرورش نیز در راستای حفظ این روحیه استقلال‌طلبی دانش‌آموزان است.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با اشاره به بررسی برنامه پنجم توسعه در مجلس شورای اسلامی طی روزهای اخیر اظهار داشت: در این برنامه تاکید شده است که صدا و سیما باید در زمینه اجرای الگوی ایرانی اسلامی به دانش‌آموزان کمک‌کار آموزش و پرورش باشد.

کریمی فیروزجایی با بیان اینکه در برخورد با مسایل دانش‌آموزان باید به دو نکته اساسی توجه شود، عنوان کرد: یکی از این دو نکته توجه به بعد علمی و پیشرفت در زمینه دانش است زیرا با توجه به سرعت پیشرفت علم در جهان باید از آخرین دستاوردهای علمی در برنامه‌ریزی‌های درسی و آموزشی و نیز تالیف کتاب‌های درسی بهره گرفته شود.

وی افزود: نکته دوم که اهمیت آن نیز بیشتر است توجه به رویکرد دینی و تربیتی برای دانش‌آموزان است که در قالب روحیه خود‌باوری در اقدام دانش‌آموزان در ۱۳ آبان ۵۷ خود را نشان داد بنابراین وظیفه همه ماست تا این روحیه دینی و توام با شور و نشاط دانش‌آموزان را به بالنده‌ترین نقطه آن برسانیم.

دسته ها :

پیکر بهنام محمدی شهید ۱۳ ساله خرمشهری امروز از قبرستان کلگه محل دفن فعلی وی به قبرستان شهدای گمنام نفتک در مسجد سلیمان انتقال می یابد. به گزارش خبرنگار مهر در اهواز، شهید بهنام محمدی در بهمن ماه سال ‪ ۱۳۴۵در محله کوت شیخ خرمشهر به دنیا آمد، از همان دوران کودکی با سختیها و دشواریهای زندگی آشنا و این امر موجب شد تا برای مبارزات عالی و ارزشمند در عرصه زندگی آمادگی بیشتر به دست آورد.

با وجود تمام سختیها با کار، فعالیت و حرفه آموزی انس یافت و کارهایی چون خیاطی، تعمیر ماشین و تعمیر رادیو و تلویزیون را فرا گرفت، بهنام پس از انقلاب در تعمیرگاه سپاه ‌پاسداران مشغول به همکاری شد.

در دوران دفاع مقدس و هجوم دشمنان به خرمشهر راه مبارزه با متجاوزان را در پیش گرفت. او با همان جسم کوچک اما روح بزرگ و دل دریایی‌اش به قلب دشمن می زد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد می‌رساند تا از شهر و دیار خود دفاع کند.

چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد اما هر بار با توسل به شیوه‌ای خود را رهایی داد و دوباره به نبرد و دفاع پرداخت. بهنام با استفاده از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار ‌دهد و در یکی از مصاحبه‌هایش از پدر و مادرها خواسته بود که بچه‌های خود را اهل مبارزه و جنگ و جهاد بار آورند.

بهنام به بچه‌ها اینگونه سفارش کرده بود: از بچه‌ها می‌خواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند و در هر کاری خدا را فراموش نکنند و به خدا توکل کنند.

آن مبارز شجاع و پرتلاش همچنین کار رساندن مهمات به سایر رزمندگان اسلام را نیز انجام می داد و گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل و فانسقه خود آویزان می‌کرد که به سختی این سو و آن سو می‌رفت، حضورش به دیگر رزمندگان روحیه می‌داد و تلاش بی‌امان و بی‌وقفه‌اش عرصه را بر دشمن تنگ می کرد.

بهنام محمدی نوجوان‪ ۱۳ساله خرمشهری در نخستین سال جنگ تحمیلی عاقبت بر اثر اصابت ترکش خمپاره در خرمشهر به شهادت رسید و شهید “فهمیده”ای دیگر شد.

مادر بهنام در بیان خاطره‌ای از این شهید آورده‌است: هنگام شروع جنگ تحمیلی بهنام‪ ۱۳سال و هشت ماه داشت، نخستین فرزندم بود. او در ۱۲سالگی به من می‌گفت می خواهم طوری باشم که در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد کنند و قهرمان ملی باشم.

شهید بهنام محمدی در تاریخ ۲۸ مهرماه سال ۱۳۵۹ نزدیک فروشگاه فرهنگیان در خیابان آرش خرمشهر ترکشی به سینه‌اش اصابت کرد و شهید شد.

به علت اینکه مسجد سلیمان شهر ابا و اجدادی بهنام محمدی بود وی در این شهرستان به خاک سپرده شد ولی اکنون مدیران ارشد استان تصمیم گرفته اند پیکر مطهر این شهید را به قبرستان شهدای گمنام که محل تردد بیشتری نسبت به قبرستان گلکه است منتقل تا در آنجا مکانی باشکوه بنا کنند و مردم بیشتری با فداکاری این شهید نوجوان آشنا شوند.

فرماندار مسجدسلیمان در خصوص مراسم انتقال پیکر این شهید نوجوان به خبرنگار مهر در اهواز گفت: پس از کسب نظر و اجازه از مراجع معظم تقلید و رهبر معظم انقلاب قرار است در روز ۱۳ آبان مزار این نوجوان شهید که هم اکنون در مکانی نامناسب با ارزشهایش قرار دارد به مکان تپه شهدای گمنام این شهر انتقال یابد.

محمد خانچی افزود: طراحی المان مناسب و در خور شان این شهید والامقام هم اینک در حال انجام است و به زودی طراحی آن به پایان می رسد.

وی تصریح کرد: پس از انتقال مزار شهید بهنام محمدی و احداث المان جدید آن با همکاری سازمان میراث فرهنگی، آرامگاه این شهید به عنوان یک اثر معنوی و فرهنگی ثبت خواهد شد.

خانچی خواهان مشارکت و سرعت عمل جدی تمام دستگاه های اجرایی و دولتی در جبران کوتاهی گذشته در شناساندن ارزشهای شهید بهنام محمدی به جامعه شد و گفت: با احداث میدان جدید در محل سه راهی تلخاب این میدان به نام این شهید نامگذاری خواهد شد.

وی افزود: شرکت پست نیز تمبر یادبود این شهید والامقام را به چاپ رسانده و امروز همزمان با انتقال پیکر وی در شهر مسجدسلیمان رونمایی می شود.

خانچی با اشاره به اینکه زوایای پنهان ایثارگری این شهید نوجوان در کشور آنگونه که شایسته است تبیین نشده، گفت: کشور ترکیه در مورد زندگینامه شهید بهنام محمدی کتاب چاپ کرده‌اند و این سئوال پیش می آید که چگونه در بین شهدای مختلف هشت سال جنگ تحملی، زندگینامه این شهید چاپ می شود.

وی بیان کرد: در مورد بهنام محمدی دو جلد کتاب به تالیف “داوود امیریان” یکی ویژه کودکان و دیگری با نام دفاع مقدس در دست چاپ است. همچنین مستند ۴۵ دقیقه‌ای نیز در شبکه سه سیما در حال تولید است.

فرماندار مسجدسلیمان اظهار داشت: با مذاکره‌ای که با مسئول بسیج دانش آموزی کل کشور به عمل آمد، سعی بر این است که در جهت هر چه بهتر معرفی شدن این شهید به نسل نوجوان و جوان سال تحصیلی آینده با نام شهید بهنام محمدی نامگذاری و بخشی از زندگینامه شهید محمدی به دلیل این که دانش‌آموز است در کتابهای درسی گنجانده ‌شود.

خانچی تصریح کرد: ثبت سالروز شهادت شهید بهنام محمدی در تقویم از مهمترین مصوبات ستاد استانی بزرگداشت شهید محمدی است و در صورت تصویب در شورای فرهنگ بومی خوزستان و پشت سر گذاشتن دیگر مراحل قانونی، سالروز شهادت شهید بهنام محمدی در تقویم کشور ثبت می‌شود.

فرماندار مسجدسلیمان بیان کرد: با هدف آشنایی بیشتر جوانان با شهید بهنام محمدی، در آینده نزدیک جشنواره فیلم کوتاه و شعر در بزرگداشت این شهید در خوزستان برگزار می‌شود.

دسته ها :

معصومه نعیمی همسر شهید حجت‌الاسلام حقانی در گفت‌وگو با  فارس  در خصوص دیدار سرزده پنج‎شنبه شب مقام معظم رهبری با خانواده شهید حقانی اظهار داشت:‌ صبح پنج‎شنبه، خیلی دلم گرفته بود؛ از آنجا که نتوانسته بودم رهبر انقلاب را از نزدیک ببینم، ناراحت بودم؛‌ به همین دلیل به حرم حضرت معصومه (س)‌ رفتم تا قدری آرام شوم.

وی ادامه داد: نمی‌دانستم چرا اینقدر مضطربم و در حرم حضرت معصومه (س)‌ دلم شکست و گفتم "خانم‌جان! چند روز است که آقا به قم تشریف آورده‌اند و ما ایشان را زیارت نکرده‌ایم؛ خودتان عنایتی کنید. " وقتی به خانه رسیدم یکی از دامادهایم به خانه زنگ زد و گفت "مادر، رئیس بنیاد شهید به خانه‌تان می‌آید؛ آماده باشید. "

همسر شهید حقانی بیان داشت: وقتی این را گفت، من متوجه اصل جریان شدم؛ بعد از آن دیگر دل توی دلم نبود و دیگر نمی‌دانستم دارم چه می‌کنم؛ سریع میوه خریدم و بچه‌ها را خبردار کردم؛ دو تا از دخترهای من در تهران زندگی می‌کنند؛ وقتی به آنها گفتم که رئیس بنیاد شهید به خانه ما می‌آید، متوجه موضوع شدند و پشت تلفن خیلی خوشحالی کردند و ‌گفتند که "فکر می‌کنید ما می‌رسیم " و من گفتم "توکل به خدا کنید، انشاء الله می‌رسید ".

وی ادامه داد:‌ حتی به داماد برادرم هم زنگ زدم؛ چون یک روحانی ولایی است و بسیار به مقام معظم رهبری ارادت و محبت دارد.

نعیمی گفت: بعد از ظهر به ما اطلاع دادند که رهبر انقلاب به منزل مادر شهید حقانی تشریف می‌برند و من هم حدود ساعت 5 بعد از ظهر با بچه‌‌ها به منزل مادر شهید رفتیم؛ شور و حال خاصی در خانه مادر شهید بود. همه گریه می‌کردیم؛ به خصوص مادر شهید که آرام و قرار نداشت. آن روز به لطف آقا، همه فامیل بعد از مدت‌ها دور هم جمع شده بودند و همه نوه‌های حاج خانم دورشان بودند.

وی افزود:‌ بعد از نماز مغرب و عشا بود که مقام معظم رهبری تشریف آوردند؛ گریه امان نمی‌داد که حرفی بزنیم و درست و حسابی احوالپرسی کنیم؛‌ آقا با مادر شهید احوالپرسی کردند و حال بنده را پرسیدند؛ با آقامحمد، پسرم قدری صحبت کردند و به فرزندان شهید تفقد کردند.

*آقا به فرزندان شهید فرمودند «معلوم است راه پدر را به درستی ادامه داده‌اید»

همسر شهید حقانی خاطرنشان کرد:‌ رهبر انقلاب در مورد شهید حقانی فرمودند "بنده و شهید حقانی مدتی در مجلس، هم کمیسیونی بودیم؛ کمیسیون دفاعی؛ بنده مسئول کمیسیون بودم و شهید حقانی معاون بنده بود و به همین دلیل خیلی با هم مأنوس بودیم؛ این شهید بزرگوار یک انسان نازنین، مؤمن،‌ مخلص و خستگی‌ناپذیر بود که مانند ایشان را نداشتیم " و خطاب به فرزندان شهید فرمودند که "معلوم است راه پدر را به درستی ادامه داده‌اید و انشاءالله بهتر از گذشته ادامه دهید " و ادامه دادند‌ "خداوند انشاءالله به شما صبر دهد و شما را موفق بدارد ".

وی گفت: موقع خداحافظی همه برای بدرقه به دنبال آقا رفتیم ولی چون کوچه شلوغ شده بود، دیگر داخل کوچه نرفتیم؛ از بچه‌ها شنیدیم که بعد از رفتن آقا از منزل ما، ‌کوچه تا مدتی شلوغ بوده و مردم از هم می‌پرسیدند که دیدید آقا را و برای همه‌شان عجیب بوده است.

نعیمی افزود:‌ تا مدتی بعد از دیدار آقا هیچ کس در حال خودش نبود؛ همه توی خانه کوچک مادر شهید حقانی جمع شدیم و زیارت عاشورا خواندیم؛ دل‌هامان آنقدر سبک و بی‌تاب شده بود که با اندک تلنگری اشک‌ها جاری می‌شد؛ آن شب، شب به یادماندنی برای خانواده شهید حقانی بود.

همسر شهید حقانی در خصوص دیدار خانواده معظم شهدا و ایثارگران شهر قم با مقام معظم رهبری اظهار داشت: این دیدار بسیار فوق‌العاده بود و نشان دهنده این بود که خانواده شهدا همچنان پای آرمان‌های خود با ولایت هستند و ارادت و محبت آنها به مقام عظمای ولایت مثال زدنی است.

نعیمی با ابراز تأسف از حمایت برخی خانواده شهدا از جریان فتنه ادامه داد:‌ من واقعاً از شنیدن این‎گونه خبرها دلم می‌گیرد و دوست ندارم این اتفاق برای خانواده شهدا بیفتد؛ اما دشمن بداند که با این حمایت‌های گاه و بی‌گاه تعدادی اندک از جریان‌های مخالف نظام و رهبری، راه به جایی نمی‌برد و این انحرافات در سد آهنین دفاع ملت از ولایت فقیه و نظام اسلامی خللی وارد نمی‌کند.

همسر شهید حقانی در خصوص ویژگی‌های شهید «حجت‌الاسلام غلامحسین حقانی» اظهار داشت:‌ شهید حقانی از شهدایی است که بسیار کم به او پرداخته شده و مردم شناخت زیادی از این شهید ندارند.

وی با بیان خاطره‌ای از شهید حقانی گفت: شهید حقانی همواره خانواده را به رعایت تقوا و پیروی از آرمان‌های امام خمینی (ره) و ولایت فقیه سفارش می‌کرد و خودشان نیز الگوی عملی اطاعت از رهبری بودند.

نعیمی ادامه داد:‌ در دوران ریاست جمهوری بنی‌صدر، شهید حقانی با وجود اینکه با بنی‌صدر زاویه داشت و افکار او را به هیچ وجه قبول نداشت؛ اما همیشه به بچه‌ها می‌گفت: "تا زمانی که امام خمینی، بنی‌صدر را رد نکرده‌اند، ما هم حرفی نداریم و تابع ولایت هستیم ".

وی افزود:‌ شهید حقانی در خانه، همسر و پدری بسیار مهربان و دلسوز و در جامعه، خدمتگزار حقیقی مردم و سرباز واقعی امام(ره) بود؛ شهید حقانی دو ماه پیش از شهادتش غذا نمی‌خورد و بسیار امساک می‌کرد و تا آخرین روز حیاتش از مجلس حقوق نگرفت.

همسر شهید حقانی خاطرنشان کرد: روزی که برای آخرین بار ایشان را برای رفتن به حزب جمهوری بدرقه کردم، شهید حقانی به من گفت: "خانم! دیگر خسته شده‌ام، دعا کنید شهید شوم "؛ من گفتم: "این چه حرفی است که می‌زنید، مردم به شما نیاز دارند "؛ شهید حقانی گفت: "مردم با خون ما راه را پیدا می‌کنند و مسیر را ادامه می‎دهند ".

وی اظهار داشت:‌ خانواده شهید حقانی همچون شهیدشان،‌ تا آخرین لحظه عمر مدافع سرسخت و همیشگی ولایت فقیه و آرمان‌های امام خمینی(ره) هستند و به لطف و هدایت خداوند از مسیر انقلاب خارج نمی‌شوند.

به گزارش توانا، روحانی شهید «غلامحسین حقانی» فرزند محمد در سال 1320در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود.

پس از گذراندن دوره دبیرستان، چند سالی در مدرسه آیت‌الله مجتهدی تهران به تحصیل علوم دینی اشتغال داشت؛ سپس به حوزه علمیه قم راه یافت و از محضر درس آیت‌الله داماد، آیت‌الله حائری و حضرت امام خمینی(ره) کسب فیض کرد تا به درجه اجتهاد رسید.

او در جریان مبارزات روحانیت علیه رژیم، چندین بار دستگیر و هم‌سلول آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله مهدوی کنی و آقای هاشمی رفسنجانی بود و بارها تحت شکنجه دژخیمان ساواک قرار گرفت تا اینکه به 12 سال زندان محکوم شد.

انقلاب که به پیروزی رسید، او سه سال را در حبس گذرانده بود که آزاد شد. بعد از پیروزی انقلاب، نماینده امام و امام جمعه بندرعباس شد. او عضو شورای عالی تبلیغات اسلامی و دبیر شورای هماهنگی و سرپرست سازمان تبلیغات اسلامی بود.

شهید حقانی نماینده مردم بندر عباس در مجلس شورای اسلامی نیز بود.

این سرباز فداکار امام و انقلاب اسلامی،‌ در حادثه بمب‌گذاری 7 تیر 1360 در دفتر حزب جمهوری اسلامی همراه با 71 نفر دیگر به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

دسته ها :

صدای «حاج صفرقلی رحمانیان» پیرترین رزمنده برجای مانده از دفاع مقدس بسیار سخت شنیده می شود. وضعیت جسمانی بسیار نامساعد او نشان می دهد که نیاز شدید به پرستاری دارد. تنها هوشیاری او وقت نماز است. شیر بیشه های نبرد حالا خدا را صدا می زند و از دوستان شهیدش سخن می گوید.

خبرنگار جهان با این توصیف کوتاه از اوضاع جسمانی پدر پیر جبهه ها می گوید: این یادگار کهن دوران دفاع مقدس وصیتی کوتاه اما دلنشین به ما کرده و خواستار آن شده است تا پس از مرگ، پیکرش را از فسای فارس رهسپار سرزمین مقدس شلمچه کنند و در کنار مزار شهدای گمنام عملیات کربلای 5 به خاک بسپارند.

چهره این پیرمرد اکنون یادآور روزهای اعزام به جبهه هاست و او حالا دلتنگ یاران شهیدش است. حال عمومی این پیرمرد رضایتبخش نیست و همه برای سلامت دوباره اش به خدا توکل کرده اند و از بی تفاوتی مقامات استان فارس در احوال پرسی این رزمنده دلیر و حاجی جبهه ها  متأسفند.

این رزمنده کهنسال به خبرنگار جهان گفته است شلمچه جای پاکان بوده است. رزمندگان عاشق انس با خدا و اقامه نماز بودند و همین نمازخوان ها پوزه صدام را با یاد حضرت زهرا(س)به خاک مالیدند. همسایه شدن با این شهدا که ورد زبانشان ذکر «یا علی» و «یا حسین» بود افتخار می خواهد.
 
پیرمرد می گوید: من تاکنون از هیچ کس درخواستی نداشته ام اما بخاطر دفن شدنم در خاک شلمچه دست نیاز به سوی مقام معظم رهبری دارم.

حاج صفرقلی رحمانیان پیر 105 ساله جبهه‌ها، در دوران دفاع مقدس در عین اشتغال به کار کشاورزی و کارگری، به مدت 66 ماه در دهه هفتم عمر پربرکت خویش در مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس حضور داشته است. چندی پیش این رزمنده دلیر توسط رسانه های کشور مورد تقدیر قرار گرفت. همچنین در سال 1388 به همت مرکز فرهنگی دفاع مقدس خرمشهر و شرکت پست جمهوری اسلامی ایران تمبر بزرگداشت پیرترین رزمنده دفاع مقدس با تصویر او چاپ و در موزه آستان قدس رضوی نگهداری می شود.

دسته ها :
شهید حسن شفیع زاده : فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مرداد سال 1336 در یک خانواده مذهبی در شهرستان «تبریز »متولد شد و تحت تربیت پدر و مادری مومن، متدین و مقلد امام (ره) پرورش یافت. از همان کودکی در مجالس دینی از جمله برنامه‌های سوگواری امام حسین(ع) حضور داشت و عشق خدمتگزاری به آستان شهیدپرور حضرت اباعبدالله(ع) در عمق وجودش ریشه دوانید. سادگی، بی‌آلایشی و گذشت او در سنین کودکی زبانزد همه بود. حق را می‌گفت ولو به ضررش تمام می‌شود. در محله شاخص و محور همسالان خود بود. به مسجد که می‌رفت چون بزرگترها عمل می‌نمود و از جمله کسانی بود که در پذیرایی عزاداران حسینی نقش فعالی داشت. در سن 12 سالگی از نعمت پدر محروم گردید. چون فرزند ارشد خانواده بود با آن روحیات و مردانگی‌اش عملاً‌ غمخوار مادر فداکار و دلسوز خود شد. با جدیت تمام و احساس مسئولیت، بیشتر از گذشته هم درس می‌خواند و هم به مادرش در اداره امور منزل کمک می‌کرد و از مساعدت به خواهر و برادرانش نیز دریغ نداشت. ضمن اینکه به ورزش وبه خصوص وزنه‌برداری علاقمند بود، در دوران تحصیل، دانش‌آموزی باوقار، محجوب، مودب و کوشا بود و همواره سعی می‌کرد تکالیف دینی خود را انجام دهد. پس از اخذ دیپلم به سربازی رفت و همزمان با اوج‌گیری حرکت توفنده انقلاب اسلامی در سایه رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره)، با روحانیون معظم در تبعید، همچون شهید آیت‌الله مدنی و شهید آیت‌الله دستغیب در تماس بود و در داخل پادگان، فعالیتهای زیادی جهت راهنمایی نظامیان و خنثی کردن تبلیغات حکومت نظامی انجام می‌داد و در همان حال به پخش پیامها و اعلامیه‌های رهبر عظیم‌الشان انقلاب در داخل و خارج پادگان نیز می‌پرداخت. روزی که مامورین رژیم به دستور فرمانده حکومت نظامی در تبریز قصد هجوم به منزل شهید آیت‌الله مدنی(ره) جهت دستگیری ایشان داشتند، او به همراه دوستانش نقشه مقابله با مزدوران رژیم را در مراسم عزاداری عاشورای حسینی طراحی کرده بود، که قبل از هرگونه اقدام، ضداطلاعات از موضوع با خبر شده و آنها را جهت ادامه خدمت سربازی به مرند تبعید می‌نماید. ایشان پس از چندی به فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ترک پادگانها، خدمت سربازی را رها کرد و به سیل خروشان مبارزات امت اسلامی پیوست. او با شور وصف‌ناپذیری در روزهای سرنوشت‌ساز 21 و 22 بهمن ماه 1357 تلاش می‌کرد و برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نبود. هنگامی که در اوج پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی درب پادگانها بر روی مردم باز شد به همراه تعدادی از جوانان و دانشجویان حزب‌الهی تبریز برای جلوگیری از افتادن سلاحهای بیت‌المال به دست ضدانقلاب، بخشی از سلاحها را جمع‌آوری و گروه مسلحی را جهت دستگیری ضدانقلاب و ساواکیها تشکیل داد. بعدها به دنبال تشکیل سپاه، به همراه دیگر برادران،‌ اولین هسته‌های مسلح سپاه را پی‌ریزی کرد و در سمت فرمانده عملیات سپاه« تبریز» در سرکوبی خوانین و اشرار آذربایجان و حزب منحرف خلق مسلمان نقش فعال داشت. هنگامی که به همراه شهید« باکری» در سپاه «ارومیه» انجام وظیفه می‌کرد به عنوان مسئول عملیات برای ایجاد امنیت آن منطقه، در درگیریهای متعدد برای سرکوبی گروههای فاسد تلاش شبانه‌روزی نمود و توانست در تشکیلات حزب منحله دمکرات نفوذ کرده و باعث متلاشی شدن آن و دستگیری و اعدام تعداد زیادی از کادرهای آنان گردد. بهترین و پرثمرترین لحظات حضور در سپاه تبریز، روزهایی بود که در بیت شهید آیت‌الله «مدنی(ره)» به عنوان مسئول تیم حفاظت ایشان انجام وظیفه می‌نمود. در جوار آن عالم عارف و مهذب بود که غنچه‌های خلوص، صداقت، ایثار و زهد شهید «شفیع‌زاده »گل کرد و بعدها در جبهه‌های نبرد نور علیه ظلمت میوه داد. با شروع جنگ تحمیلی و محاصره« آبادان»، با یک دسته خمپاره‌انداز که تحت مسئولیت شهید «باکری» اداره می‌شد به جبهه‌های جنوب شتافت. ایشان به همراه تعدادی دیگر از رزمندگان برای حضور در جبهه« آبادان» با تحمل مشقات چندین روزه ، از طریق« ماهشهر» و به وسیله لنج از راه «خورموسی » خود را به این شهر رساند و در ایستگاه هفت مستقر گردید. بعدها با فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر شکستن محاصره ی« آبادان»، نقش تاریخی خود را در دفع متجاوزان و اشغالگران بعثی ایفا نمود. پس از عملیات «طریق‌القدس »به عنوان رئیس ستاد تیپ «کربلا» انجام وظیفه کرد و در شکل‌گیری، انسجام و فرماندهی آن نقش اساسی داشت. در عملیات پیروزمندانه« فتح‌المبین» معاون فرمانده تیپ« المهدی(عج)» بود و خاطره رشادتها و جانفشانیهای او در اذهان مسئولین جنگ و همرزمانش هرگز از یاد نمی‌رود. پس از این عملیات، با اندیشه بلندی که داشت و تجربیاتی که کسب کرده بود، متوجه گردید که با گسترش سازمان رزمی مردمی، برای انجام عملیات بزرگ، نیاز به تشکیلات پشتیبانی آتشی به نام توپخانه می‌باشد. با همفکری تنی چند از فرماندهان، ضمن پی‌ریزی و سازماندهی اولین آتشبارهای توپخانه، مسئولیت هماهنگی پشتیبانی آتش در قرارگاه« فتح» در عملیات« بیت‌المقدس» را به عهده گرفت و به خوبی از عهده این وظیفه بزرگ برآمد. او با برخورداری از قدرت ابتکار، خلاقیت و آینده‌نگری، همیشه طرحهای درازمدت ، که مبتنی بر واقع بینی در کارها و برنامه‌ها بود – ارائه می‌داد، ضمن آنکه بر مساله آموزش نیروها نیز تاکید فراوان داشت. بعدها با تلاش بی‌وقفه و شبانه‌روزی خود قبضه‌های غنیمتی را در قالب توپخانه‌های لشکری و گردانهای مستقل توپخانه به سرعت سازماندهی کرد و در عملیات« رمضان»، اکثریت قریب به اتفاق توپها را علیه دشمن بعثی بکار برد. در ادامه، با به دست آوردن توپهای غنیمتی بیشتر، گروههای توپخانه را به استعداد چندین گردان شکل داد. این گروهها بازوهایی قوی برای فرماندهی قوای رزمی و پشتیبانی محکم برای رزمندگان بودند. در نبردهای« خیبر»،« والفجر 8»،« کربلای 1»،« کربلای 4»،« کربلای 5» که سپاه به لحاظ عملیاتی مسئولیت مستقلی داشت، پشتیبانی آتش کل منطقه عملیات، با رهبری و هدایت ایشان انجام گرفت. اوج هنرنمایی و شکوفایی خلاقیت ایشان در عملیات« والفجر 8 »تجلی یافت. آتش پرحجم و متمرکزی که با برتری کامل، علیه دشمن اجرا نمود، به اعتراف فرماندهان اسیر عراقی، در طول جنگ کسی به خود ندیده بود؛ زیرا قسمت اعظم یگانهای دشمن، قبل از رسیدن به خط مقدم و درگیری با رزمندگان اسلام، منهدم می‌شدند. شهید «شفیع‌زاده» فردی صبور، متواضع. گشاده‌رو و بشاش بود. در تمام امور ایثار و گذشت بسیاری از خود نشان می‌داد و در هر کاری که پیش می‌آمد ابتدا خود پیشقدم می‌گردید. به هنگام عملیات و در زمانی که آتش دشمن درخط مقدم شدت پیدا می‌کرد، در خط اول حضور می‌یافت و آخرین وضعیت منطقه را برای برنامه‌ریزی صحیح و هدایت دقیق آتش، بررسی می‌کرد. در تصمیم‌گیریها از نظرات دیگران سود می‌جست و در برخوردها و قضاوتها عدالت را رعایت می‌کرد. در روابط اجتماعی، با دیگران رفتاری پخته و پسندیده داشت و در هر محیطی که حضور پیدا می‌کرد همگان را تحت تاثیر قرار می‌داد. شهید «شفیع‌زاده »در انجام واجبات و ترک محرمات کوشا بود. به مستحبات اهمیت می‌داد. اهل نماز شب بود. کم سخن می‌گفت و با کردارش دیگران را به عمل صالح دعوت می‌کرد. از تشریفات و تجملات به شدت دوری می‌جست و سادگی و بی‌آلایشی را مشی خود قرار داده بود. از زمانی که خود را شناخت همواره در سعی در تلاش بود. در ایام پیروزی انقلاب اسلامی شب و روز نمی‌شناخت و بعد از آن، در طول جنگ تحمیلی، مخلصانه انجام وظیفه می‌نمود و هرگز راحت در بستر نخفت. برادر ایشان نقل می‌کند: «و بار او را در جبهه دیدم. بار اول زمانی بود که برای دیدنش به پادگان شهید «حبیب‌اللهی»در «اهواز» رفتم و سراغ او را گرفتم. دوستانش خندیدند و گفتند اگر او را پیدا کردی سلام ما را هم به او برسان. مرتبه دوم در قرارگاه کربلا بدون هیچ‌گونه تکلفی در کنار سایر نیروها در آن گرمای سوزان جنوب در سنگر خوابیده بود، در حالی که روزنامه رویش انداخته بود. می‌گفتند شب نخوابیده و خیلی خسته است. او مدام در حال سرکشی از یگانها و هماهنگی آتش پشتیبانی رزمندگان اسلام در جبهه‌های جنگ بود و معتقد بود هرچه قبل از عملیات تلاش نماید به اذن الهی تضمینی برای موفقیت لشکریان جبهه حق خواهد بود». هشتم اردیبهشت 1366 در منطقه عملیاتی« کربلای 10» در شمالغرب (منطقه عمومی ماووت) در حالی که عازم خط مقدم جبهه بود، خودروی وی مورد اصابت ترکش گلوله توپ دشمن قرار گرفت و به آرزوی دیرینه خود نایل شد و با بدنی قطعه قطعه و غرق به خون به دیدار معشوق شتافت. او همان‌طوری که در عرصه نبرد با دشمن متجاوز مراتب بالایی از توان و تخصص، مدیریت و پشتکار را ارائه داد، در میدان نبرد با نفس اماره نیز موفق و سربلند بود. ایثار و از خودگذشتگی، بخصوص اخلاق او کم‌نظیر بود و نهایت دقت و مراقبت را به عمل می‌آورد که اعمال و فعالیتش تماماً خالص و قربه الی الله باشد. او با اقتدار به مولایش امام حسین(ع) شهادت را فوز عظیم می‌دانست و همواره مشتاق آن بود. در یکی از شبهای عملیات، در دست نوشته‌هایش می‌نویسد: «خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمده‌ام که جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جان من تو باشی. ... به حق محمد و آلش مرا زنده به شهر و دیارمان برنگردان. دلم می‌خواهد در آخرین لحظه‌های زندگی، بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد. ...»

منابع زندگینامه: "فرهنگ جاودانه های تاریخ"(زندگینامه فرماندهان شهید آذربایجان شرقی)نوشته ی یعقوب توکلی,نشر شاهد,تهران-1384
دسته ها :

همزمان با میلاد هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) مراسم ازدواج دانشجویی یک زوج دانشجو در جوار مزار شهدا در دانشگاه تهران برگزار شد. به گزارش سرویس زنان جهان؛ در حالی که خانواده های امروزی رو به ازدواج های تجملاتی آورده اند، در یک حرکت نمادی یک زوج جوان که دانشجوی رشته مدیریت دانشگاه تهران هستند مراسم عروسی شان در کنار مزار شهدای گمنام دانشگاه تهران برگزار کردند. این زوج که «مرجان شعبانی» و «سیدجواد مداحی خرم‌آبادی» نام داشتند هدف از برگزاری مراسم ازدواجشان در کنار مزار شهدای گمنام، زنده نگه داشتن یاد شهدا و ترویج فرهنگ ازدواج آسان دانستند. این زوج در ادامه افزودند: آنچه که ماندگار است عشق و علاقه زوجین به همدیگر است و مادیات ارزش ندارد و از بین رفتنی است. این مراسم با حضور رئیس دانشگاه تهران و مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران در کنار جمع کثیری از دانشجویان برگزار شد. حجت الاسلام کلانتری، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران خطبه عقد را جاری کردند. گفتنی است که این دومین عقد آسمانی است که در جوار حرم شهدای گمنام برگزار می‌شود. خبر ها حاکی از آنست که قرار است چندین نفر از دانشجویان دانشگاه تهرانی مراسم عقد خود را در کنار مزار شهدا برگزار کنند.

دسته ها :

سردار شهید حسین کربلایی، فرمانده گردان تخریب لشکر سرافراز 27 محمد رسول الله(ص)، از یادگاران دوران دفاع مقدس بود که پس از سال ها تحمل دوران جانبازی شیمیایی در روز 24 مهر ماه امسال، شهد شیرین شهادت را نوشید و به دیدار معشوق شتافت و در قطعه شهدای بهشت زهرا آرام گرفت.

به گزارش «تابناک» شهید حسین کربلایی در سن 53 سالگی به کاروان شهدای دوران دفاع مقدس پیوست تا گواهی باشد بر مظلومیت ایران در جنگ تحمیلی و استواری مردان گمنامی که با تحمل رنج های فراوان، آرامش و امنیت را برایمان ارمغان آوردند.

وی برادر شهیدان محسن و مجید کربلایی و فرزند نادعلی کربلایی شاعر نام آشنا و مداح اهل بیت عصمت و طهارت است.

از این شهید گرانقدر، پنج فرزند به یادگار مانده است که دو تن از آنان در ایام 110 ماهه اقامت در مناطق جنگی به دنیا آمده تا ادامه دهنده راه پدر باشند.

در همین زمینه، دریابان علی شمخانی در یادداشتی اختصاصی برای «تابناک»، احساس خود را نسبت به این فرزند برومند ایران اسلامی به رشته تحریر درآورده است که در زیر می خوانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم

هر چه بیشتر تقلا کردم، احساسم فزونتر شد. امروز پس از فریضه صبح، نتوانستم چشم روی چشم بگذارم؛ شهید حسین کربلایی و تابوت روانش و دو دسته شدن تشییع کنندگانش که... عملدار نیامد آنها من را در درونم خوار کرده بود.

ندایی در درونم می گفت، دیروز در حالی توفیق حضور در تشییع این شهید را داشتی که لیستی از قصور، تقصیر و گناهت در زمان تشییع در ذهنت نقش بست و روح حسین کربلایی تو را در درونت به محاکمه کشید.

نتوانستم ننویسم. شهید حسین برادر شهید محسن و اخوی برادر شهید مفقودالاثر مجید، فامیل با مسمایی داشتند؛ «کربلایی».

کسی به اینها پایان زندگی شان را تحمیل نکرد، بلکه خود برگزیده بودند و آنها می توانستند مانند دیگران باشند و بمانند، ولی نام خانوادگی کربلایی، تنها یک نوشته در شناسنامه نبود، بلکه ذرات وجودی شان را شکل داده بود.

هنگامی که وارد امامزاده حسن برای کسب شرف و افتخار تشییع شدم، یکی از برادران تخریب چی دوستان شهید، از نفر دیگری خواست که درباره حسین به من بگوید تا در آغاز مراسم سخنرانی کنم. او در پاسخش گفت: ما چه بگوییم؟ حاجی که حسین را می شناسد؛ اگر حاجی حسین را نشناسد، پس چه کسی می شناسد؟!

هر دو راست می گفتند؛ از دور ما هم پلاک و هم آدرس و هم رزم بودیم؛ اما اولی هم بی راه نمی گفت که گذر زمان، هم عقبه ذهنی و هم آدرس های هویتی سابق را از من گرفته است؛ آدرس ها امروز دیگر شکلی شده اند و من و محیط تغییر پیدا کرده ایم.

به همین دلیل در زیر تابوت او، عرق شرمندگی با قطرات اشکم، با هم سعی در شستشوی وجودم را داشتند.

حسین، سند مظلومیت، جنایت، حمایت و سکوت بود.

 سند مظلومیت بود که پس از پایان جنگ، 22 سال رنج مجروحیت شیمیایی را در خلوت خانوادگی به دوش می کشید و من و ما از او غافل بودیم.

سند جنایت رژیمی ددمنش و غیرماندگاری بود که در به کار گیری سلاح های شیمیایی از هیچ محکمه آخرتی و دنیایی ابایی نداشت.

سند حمایت و سکوت و خط مشی های یک بام و دو هوای غرب بود که در جنگ، نه تنها به کار گیرنده سلاح شیمیایی را در حد یک محکومیت محکوم نکردند، بلکه مواد اولیه و تخصص ساخت را یکجا در اختیار دشمنان گذارده اند.

اما بدانیم و بدانیم رزمندگان اسلام، همه نسبت به قاعدین زمان خویش، شجاعتر بودند. در میان آن شجاعان، طبقات گوناگونی بود و بچه های تخریب، همچون بچه های شناسایی و دیده بان های اداوات از شجاع ترین شجاعان بوده اند.

حسین کربلایی از آن تبار بود که در آن واحد، سیخ به زمین می زد و تیر به دشمن؛ در دو جبهه زمین مسلح و دشمن هشیار می جنگید تا راه را برای رزمندگان باز کند.

امروز هم حسین کربلایی برای هر آنکس که می خواهد روان و سبک برود، معبر بازکن است؛ معبر سعادت، آدرسی غیر از شناخت حسین ها ندارد که حق جو و حق شنو و حقگو بود.

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...

دسته ها :
جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: سرداران شهید شوشتری و محمد‌زاده پاسداران حریم اسلام و مردان صحنه‌های خطرناک بودند. به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، حسین سلامی ظهر امروز در مراسم نخستین سالگرد شهدای وحدت در بهشت رضا(ع) مشهد اظهار داشت: این دو شهید بزرگوار مردانی نام‌دار، قهرمان و پهلوانانی جاودانه در تاریخ اسلام و ایران عزیز بودند. جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با بیان اینکه ما کمتر مشاهده می‌کردیم که شهید شوشتری به ندرت پشت میز و صندلی بنشیند، افزود: هر گاه خطری و میدان نبردی فردی را صدا می‌زد شهید شوشتری جزو نخستین فرماندهانی بود که در میدان نبرد حضور می‌یافت. سلامی تصریح کرد: شهید شوشتری هرگز از صحنه‌های خطر یک گام عقب نگذاشت و همواره در صخره‌های گرم و گرمای طاقت‌فرسای جنوب و بیابان‌های شمال شرق کشور حضور داشت. جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران ادامه داد: شهدای وحدت نشان دادند آنچه در قول و گفتار می‌گفتند در عمل اثبات کردند و نشان دادند که پاسداران حفاظت از حریم اسلام و صحنه‌های خطرناک هستند. وی تصریح کرد: شهید شوشتری و محمد‌زاده با این جان‌آفرینی‌ها نشان دادند که در قلب حوادث، متن مخاطرات و لحظ‌ های سخت فرو می‌روند. سلامی با اشاره به اینکه ترس واژه‌ای بیگانه و بی‌معنا برای شهیدان شوشتری و محمد‌زاده بود خاطر نشان کرد: این دو شهید لباس دفاع از حریم اسلام را به تن کرده بوند تا امنیت و استقلال را برای میهن اسلامی به ارمغان بیاورند. این مقام انتظامی تاکید کرد: این دو شهید گران‌قدر با جان‌فشانی خود رمز جاودانگی و سربلندی ملت ایران را در این تاریخ پر فراز و نشیب 30 ساله بعد از انقلاب به خوبی برای ما نشان دادند. وی با تاکید بر اینکه ما به شهادت این دو شهید والامقام افتخار می‌کنیم گفت: ما امروز حضور معنوی و زنده بودن این شهیدان را بیش از زمانی که در قید حیات زنده بودند را حس می‌کنیم. سلامی اظهار داشت: پروردگار شرافت، فضیلت، شایستگی و لیاقت این شهیدان را دید و شهادت را به آنان تقدیم کرد. این مقام مسئول با بیان اینکه شهادت یک فیض الهی است تصریح کرد: این زیباترین و دلنشین‌ترین صفت یک انسان و یک افتخار است که ما در عصر شهیدان داریم. وی با اشاره به اینکه شهید محمد‌زاده هم خصلت‌های شهید شوشتری را دارا بود، افزود: شهید محمدزاده فرمانده‌ای متواضع، دارای شخصیتی کریم و با گذشت بود که درجه و مقام را هرگز نمی‌شناخت. سلامی با اشاره به حضور این دو شهید در سیستان و بلوچستان گفت: شهیدان شوشتری و محمدزاده در خطرناک‌ترین لحظه‌ها و بدون استفاده از هیچ‌گونه سلاحی در کنار مردم قرار گرفته بودند تا غبار غم را از چهره مردم محروم سیستان دور کنند. جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاکید کرد: این دو شهید با حضور خود در کنار مردم محروم سیستان پیام آور آسایش، رفاه و امنیت برای مردمان این خطه از میهن اسلامیمان بودند. وی همچنین به توطئه‌های دشمنان نظام اشاره کرد و گفت: در مدت گذشت 31 سال از عمر پر برکت انقلاب دشمنان به هر شکلی درصدد ضربه زدن به انقلاب اسلامنی بوده‌اند، اما در هیچ کدام از هدف‌های خود نرسیده اند. سلامی با بیان اینکه دشمنان نظام نتوانستند وجود این دو ستاره درخشان را تحمل کنند، تأکید کرد: مستکبران و دشمنان نظام چیزی جز حقارت، شرمساری، سرافکندگی و شکست نصیب‌شان نشده است. این مقام مسئول با اشاره به اینکه دشمنان با ترور شهدای وحدت فکر کرده‌اند می‌توانند با اقدام‌های خود پایه‌های نظام را سست کنند، خاطر نشان کرد: با این اقدام هیبت استکبار جهانی و در راس آن آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی فرو ریخت. سلامی همچنین به حادثه گروگانگیری اخیر در کشور اشاره کرد و گفت: مردان نیروی زمینی سپاه پاسداران با عکس‌العمل قاطع خود، ضمن مهار و مدیریت حادثه گروگان‌گیری، تعدادی از هموطنان را که در دام گروگانگیران بودند را آزاد کردند. جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأکید کرد: توطئه‌گران در هر نقطه‌ای از عالم باشند آنها را خواهیم یافت و امروز همگان اثبات این ادعا را دیده‌اند و این امر سرنوشت قدرت‌های بزرگ و در رأس آنها آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی است. وی خاطر نشان کرد: ایران سرزمین و مهد شیرمردانی بزرگ است که حتی در دنیای خیال دشمنان نظام هم نمی‌گنجد.
دسته ها :

رهبر معظم انقلاب اسلامی  در دیدار پرشور خانواده‌های معظم شهیدان، جانبازان و ایثارگران استان قم، اعتقاد به شهادت، و «ایمان به ایثار و معامله با خدا» را رمز اقتدار حقیقی ملت ایران خواندند و تأکید کردند: این ملت بزرگ، در پرتو این عوامل عزت آفرین، در مقابل زیاده خواهی‌های استکبار، همچنان مستحکم خواهد ایستاد.

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این اجتماع معنوی که با یاد افتخارآفرین شهیدان، معطر شده بود، «شهادت» را موضوعی بسیار عمیق دانستند و افزودند: اعتقاد به شهادت و باور به عظمت شهیدان، عمق معنویِ شخصیت و هویت یک ملت است.

ایشان، «ایمان، احساسات دینی و شجاعت مردم» و صبر و استقامت خانواده‌های والامقام شهدا را باعث حل شدن مسئله شهادت برای ملت ایران برشمردند و افزودند: باید در این نکته اساسی بیندیشیم که ملت ایران بدون برخورداری از ابزارهای پیچیده نظامی و امکانات وسیع تبلیغاتی، چگونه و به کدام علت در چشم ملتها، اینگونه «عزیز، پرجاذبه و مقتدر» گشته و در حوادث گوناگون جهان تأثیرگذار شده است؟

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، استقبال پرشور و گسترده ملت لبنان را از رئیس جمهور «ملت ایران»، موضوعی شایسته مطالعه و تحلیل خواندند و افزودند: اینگونه حقایق، نشان دهنده جذابیت و عظمت ملت ایران در چشم دیگر ملتهاست.

ایشان در ریشه یابی علت این عظمت و اقتدار، به تشریح اهمیت شهادت پرداختند و افزودند: وقتی یک ملت و جوانانش، اینگونه به «ایثار، فداکاری و شهادت در راه خدا» باور پیدا می‌کنند، طبیعتاً، از اقتدار و عزت و عظمتی که وعده صدق الهی است، برخوردار می‌شوند و به همین دلیل ملت ایران، ‌امروز از همه ملتهای دیگر قوی‌تر و با عظمت‌تر است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به تأثیر بی نظیر شهیدان در عظمت ملت ایران افزودند: شهیدان، جانبازان و دیگر ایثارگران، پیشوایان و طلایه داران جبهه حقند و «اعتقاد به شهادت و باور معامله با خدا» را عملاً به مردم این سرزمین آموخته‌اند.

ایشان افزودند: صف دوم عوامل عظمت بخش ملت ایران، متعلق به پدران صبور، مادران دلسوخته، فرزندان فهیم و همسران گرانقدر شهیدان است که در مقابل حادثه به ظاهر تلخ از دست دادن عزیزانشان، احساس عزت و افتخار کردند و نشان دادند که همچون دسته گلهای شهیدشان، آنها نیز معامله با خدا را باور دارند و رهرو واقعی راه زینب کبری (س) هستند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ایستادگی ملت ایران و خانواده‌های معظم شهدا را در مقابل تهدیدهای سلطه گران جهانی، ناشی از احساس اقتدار و اعتماد به نفس ملی دانستند و تأکید کردند: ملت ایران در مقابل عربده‌های زورگویان، لحظه‌ای از آرمانهای خود، کوتاه نخواهد آمد.

رهبر انقلاب اسلامی، با اشاره به ضرورت تقویت و تعمیق روزافزون ایمان به خدا در قلبهای آحاد مردم و مسئولان خاطرنشان کردند: باید این ایمان اقتدارآفرین را قدر بشناسیم و آن را پشتوانه پیشرفتهای «علمی – فناوری – سیاسی – اجتماعی و اقتصادی» قرار دهیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با یادآوری طرحها و اقدامات فراوانی که دشمنان و دنباله روهای آنان در داخل، در سالهای پس از رحلت امام برای تضعیف ایمان و اعتقادات ملت انجام دادند، افزودند: مخالفان ملت ایران، ‌از آن طرحها چیزی جز ناکامی عایدشان نشد و از این پس نیز به هیچ نتیجه‌ای نخواهند رسید.

ایشان، جوانان کشور را،‌ جوانانی بسیار خوب و پاک برشمردند و افزودند: این نسل جوان که در فضای ایمان و اعتقادات ملت رشد کرده، نسلی پربرکت و همچون جوانان اوایل انقلاب آماده ایثار و فداکاری است.

رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان، شهر قم را با 6 هزار شهید، 11 هزار جانباز و ستارگان نامدار شهیدش همچون زین‌الدین، حیدریان و صادقی، در مسئله شهادت نیز، شهری سرآمد خواندند و انتساب به شهیدان را برای همه بازماندگان آنان بویژه فرزندان شهیدان باعث افتخار و عزت دانستند.

در ابتدای این دیدار حجت‌الاسلام وکیلی «پدر سه شهید و یک جانباز»، به رهبر معظم انقلاب اسلامی خیرمقدم گفت.

مادر شهیدان مهدی زین‌الدین فرمانده لشکر 17 علی بن ابیطالب و مجید زین‌الدین هم در این دیدار تأکید کرد: با شهیدان پیمان می‌بندیم همچون آنان به ولایت فقیه و دیگر ارزش‌های اسلامی – انقلابی، همواره وفادار باشیم.

حجت‌الاسلام دلیر فرزند شهید و دارای دکترای علوم سیاسی نیز در سخنانی گفت: فرزندان شاهد در استان قم، در کسب مراتب علمی و حوزوی خوش درخشیده‌اند و برخی از آنان جزو برترینهای دانشگاه و حوزه هستند.

مهندس زریبافان معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و ایثارگران هم در این دیدار با اشاره به شش هزار شهید، 11 هزار و ششصد جانباز استان قم گفت: مردم این استان در مقاطع حساس قبل و بعد از انقلاب، دوران دفاع مقدس و تمامی سالهای اخیر جزو پیشگامان دفاع از اسلام و مرجعیت بوده‌اند.

دسته ها :

دسته ها :

فیلم نامه (صدای مقاومت) از مرکز آبادان جایزه اول جشنوارة فیلم دفاع مقدس را کسب کرد .

به گزارش روابط عمومی معاونت امور مجلس و استان‌ها صدای و سیمای مرکز آبادان در جشنواره فیلم دفاع مقدس با دو اثر (در هوای شرجی شط) و (صدای مقاومت) شرکت کرد که هر دو اثر ارسالی در میان 30 اثر برتر به بخش داوری جشنواره راه یافتند .

بنابراین گزارش در بخش نگارش، فیلمنامه صدای مقاومت به نویسندگی آقایان محمدمیهن دوست و محمد بیات به عنوان فیلمنامة برتر انتخاب و جایزه اول جشنواره شامل تندیس، دیپلم افتخار جایزه نقدی را دریافت کرد .

گفتنی است فیلمنامه صدای مقاومت روایتگر تلاش کارکنان رادیو آبادان از جمله شهید رهبر در ایام محاصرة آبادان در زمان جنگ تحمیلی است .

دسته ها :

«شهادت‏» جلوه شهود ابدی شهید است و او پرده از شهد شیرین ابدیت‏برمی‏دارد: «. . . بل احیاء عند ربهم یرزقون. » (آل عمران: 169) و در این آینه نمایی، عارف متعالی تقرب می‏جوید، عشق می‏نمایاند و شهد می‏پراکند; یعنی که او شاهد مقام قرب است; چرا که: «لقا بایدت کرد با کردگار» ، آن سان که فرمود: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه‏» . (انشقاق: 6) و مولای شهیدان، مولای شاهدان نیز هست; چون نخستین شهید شاهد مقام شهود الهی نیز هموست که: «. . . الست‏بربکم قالوا بلی شهدنا» (اعراف: 172)
پس شهد شیرین شهادت، تنها در سیمای اولین شهید شاهد رخ می‏نماید و کلام ربانی مولای شهیدان شاهد، می‏تواند پاره‏هایی از آن سیمای آسمانی را به دنیای زمینی ما بنشاند; چه این‏که مولا علی‏علیه السلام خود نیز فرمود: «و انما مثلی بینکم مثل السراج فی الظلمة. . . » .
این نوشته می‏کوشد با سیری کوتاه در آفاق دور دست کلام امیر سخن در نهج‏البلاغه، اگرچه به شیرینی شهد شهادت دست نیابد، اما کام خود را به عشق علی علیه السلام بیاراید که: «سرآغاز دفتر عشق است‏بیداری، و سرانجام آن کام‏یابی‏» .
. . . صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را.

1- مقدمه

هدف این مقاله نظری بسیار کوتاه بر ابعاد موضوع «شهادت‏» در کلام امیرالمؤمنین علی‏علیه السلام است. بدون تردید، پایه و مبنای ترسیم سیمای «شهادت‏» در نهج‏البلاغه، ترسیم سیمای «مرگ‏» است; چرا که شهادت، حیات مرگ است و به بیانی، مرگ مرگ است که آن حضرت فرمود: «ان اکرم الموت القتل‏» . (1)
سر سعدی چو خواهد رفتن از دست
همان بهتر که در پای تو باشد
(سعدی)
اما چنانچه بخواهیم این بحث را به صورت منطقی و در یک سیر تحقیقی نظام‏مند دنبال کنیم، نخست‏باید به طرح‏بحث «مرگ در قرآن‏» بپردازیم، سپس «سیمای مرگ نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله‏» را پی‏گیریم و در نهایت، در کلام و نظر مولا علی علیه السلام به فهم و تحلیل دیدگاه آن حضرت در این‏باره بپردازیم.
بدینسان، بر اساس این پایه اصلی، باید در دور دوم بحث، «شهادت در قرآن‏» ، سپس در کلام و سیره پیامبرصلی الله علیه وآله و در آخر، سیمای «شهادت در نهج‏البلاغه‏» را تبیین نماییم; (2) چرا که «ولی‏» از «نبی‏» و او نیز از «وحی الوهی‏» قابل تفکیک نیست و هر یک دریچه‏ای برای فهم دیگری به حساب می‏آید و قطعا مبنای اصلی در بحث «شهادت در نهج‏البلاغه‏» ، کلام الله و رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله است.
اما جدای از بایسته‏های پژوهشی مزبور، آنچه در این نوشتار آمده، مروری ست‏بسیار کوتاه به بحث مرگ در نهج‏البلاغه و ارتباط آن با مساله شهادت تا فرازهایی از پایه‏های اصلی آن طرح تحقیقی بزرگ به دست آید.
پای ما لنگ است و منزل بس دراز
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
حافظ از سرپنجه عشق نگار
همچو مور افتاده شد بر پای پیل (3)

2- شهید شاهد

شهادت شهید، جلوه‏شهودابدی‏اوست:
«ان الله علی کل شی‏ء شهید» (حج: 17)
و شهید، پرده از شهد شیرین ابدیت‏برمی‏دارد:
«. . . بل احیاء عندربهم یرزقون‏» (آل‏عمران: 169);
چرا که مقام الوهیت، مشهدشیرینی‏ذات‏ابدی‏الهی‏است:
«فرحین بما آتیهم الله من فضله. . . » (آل‏عمران: 170)
از آن لطف کایزد بر ایشان نهاد
همیشه رضایند و باشند شاد. (4)
و دراین‏آینه نمایی، عارف‏متعالی‏تقرب می‏جوید، عشق‏می‏نمایاندوشهدمی‏پراکند; یعنی که او شهید شاهد مقام قرب است; چرا که: «لقا بایدت کرد با کردگار» ، (5) آن سان که فرمود:
«یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه‏» (انشقاق: 6)
و مولای شهیدان، مولای شاهدان نیز هست; چون نخستین شهید شاهد مقام شهود الهی نیز اوست:
«. . . الست‏بربکم قالوا بلی شهدنا. . . » (اعراف: 172)
. . . در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سرنکشد وز سر پیمان نرود
. . . آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود، از دل و از جان نرود. . . (6)
پس شهدشیرین‏شهادت، تنهادرسیمای اولین‏شهیدشاهدرخ می‏نمایدکه «. . . شهیدان را شهیدان می‏شناسند. » (7) و البته چنین شهدی‏تنهادرآینه شکر و سپاس چهره می‏یابد که فرمود: «یا رسول الله، لیس هذا من مواطن الصنبر و لکن من مواطن البشری و الشکر» (8)
دوش وقت‏سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن نیمه شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند.
(حافظ)
پس کلام ربانی (9) برتر از فلک و ملک مولای شهیدان شاهد، می‏تواند پاره‏هایی از آن سیمای نورانی آسمانی و باقی را به دنیای‏ظلمانی‏زمینی‏وفانی (10) مابنشاند که:
نردبان آسمان است این کلام
هر که از آن بر رود آید به بام
نی به بام چرخ کان اخضر بود
بل به بامی کز فلک برتر بود. (11)
و آن حضرت خود نیز می‏فرمود: «. . . انما مثلی بینکم کمثل السراج فی الظلمة، یستضی‏ء به من ولجها. » (12) این نوشته می‏کوشد تا با سیری کوتاه در آفاق دوردست کلام امیر سخن در نهج‏البلاغه، چنانچه به شیرینی شهد شهادت دست‏نیابد، اما کام خود را به عشق علی‏علیه السلام بیاراید که: «سر آغاز دفتر عشق است‏بیداری، و سرانجام آن کامیابی‏»
صبر کن حافظ به سختی‏روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را.
(حافظ)

3- مرگ شیرین

اگر آن حضرت، شهادت را شیرین می‏داند، بدان روست که به «مرگ‏» ، نظر دیگری انداخته است و با آن انس عاشقانه و پیوند پرشور کودکانه دارد که فرمود: «هیهات بعد اللتیا والتی، والله لابن ابی‏طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه‏» (13) ; پس از آن همه جنگ‏ها و حوادث ناگوار، سوگند به خدا که علاقه پسر ابوطالب به مرگ، از انس طفل به پستان مادرش بیش‏تر است. و او با مرگی آشناست‏که‏ازخاک‏به افلاک هدایتش نماید:
بگذر از مرگی که سازد با لحد
زان که این مرگ است، مرگ دام و دد
مرد مؤمن خواهد از یزدان پاک
آن دگر مرگی که برگیرد ز خاک. (اقبال لاهوری)
شهادت نزد او، حیات مرگ است; چه این‏که «مرگ‏» پایان حیات انسان نبوده و در مرحله تکاملی و تعالی بشر قرار دارد; یعنی «و نترسیم از مرگ. مرگ پایان کبوتر نیست. . . . مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می‏گوید. . . » (سهراب سپهری)
عاشقان را این ممات آمد حیات
عارفان هم زنده‏اند از این ممات
هم از این مردن شهید آمد شهید
نه ز زخم تیغ و خنجر، ای رشید.
(نراقی)
اگر آن حضرت، موت را پایان حیات نمی‏داند، از آن روست که مالک موت را مالک حیات نیز دانسته است: «. . . واعلم، ان مالک الموت هو مالک الحیاة، و ان الخالق هو الممیت، و ان المفنی هو المعید. . . . » (14) ; بدان که در اختیار دارنده مرگ همان است که زندگی رادر دست دارد و پدید آورنده موجودات است. همو می‏میراند و نابود کننده هموست که دوباره زنده می‏کند.

4- جلوه بقای هستی مطلق

در حقیقت، مرگ دور دیگری در قوس صعودی انسان به سوی الله تعالی است; «انا لله و انا الیه راجعون. » (بقره: 156)
از آن بزرگوار نیز چنین نقل شده است: «و قد سمع - علیه السلام - رجلا یقول:
«انا لله و انآ الیه راجعون‏»
فقال: ان قولنا - انا لله - اقرار علی انفسنا بالملک و قولنا - و انا الیه راجعون - اقرار علی انفسنا بالهلک‏» ; (15) آن حضرت علیه السلام شنیدند که شخصی می‏گفت: «انا لله و انا الیه راجعون‏» فرمودند: این سخن ما که می‏گوییم: «ما همه از آن خداییم‏» ، اقراری است‏به بندگی و این‏که می‏گوییم: «بازگشت ما به سوی اوست‏» اعترافی ست‏به نابودی خویش.
در این دیدگاه، مرگ، نشانی از هستی مقید انسان و هستی مطلق الهی دارد; هستی للهی و الی اللهی; هستی‏ای که ریشه در ملک و ملکوت دارد و به هلک و هلاکت منتهی می‏گردد; یعنی که مرگ در واقع نشان هستی انسان است و البته علامتی بر جوهر و حقیقت الهی انسان; حقیقتی پیوسته و وابسته به مبدا هستی بخش:
«و قیل له علیه السلام: کیف تجدک یا امیرالمؤمنین؟ فقال علیه السلام: کیف یکون حال من یفنی ببقائه و یسقم بصحته و یؤتی من مامنه‏» ; (16)
به امام علیه السلام گفتند: ای امیرالمؤمنین، خود را چگونه می‏یابی؟ فرمود: چگونه‏است‏حال‏کسی‏که‏دربقای خود ناپایدار و در سلامتی‏اش بیمار است و در آن‏جا که آسایش دارد، مرگش فرا می‏رسد؟ !
بنابراین، مرگ نمودی از جلوه بقای ذات الهی و تباهی دنیای فانی است:
هستی دنیای فانی انتظار مردن است
ترک هستی ز انتظار نیستی، وارستن است.
(صائب تبریری)
و این، حرکتی از عالم فنا به سوی عالم بقا است. و به بیان زیبای مولاعلیه السلام، معامله فنا به بقا، که فرمود:
«. . . فاتقوا الله عباد الله، و بادروا آجالکم باعمالکم، و ابتاعوا ما یبقی لکم بما یزول عنکم‏» ; (17)
ای بندگان خدا، از خدا بپرهیزید و با اعمال نیکو به استقبال اجل بروید و با چیزهای از بین رونده دنیا، آنچه را که جاویدان می‏ماند خریداری کنید. و نیز در ادامه فرمود:
«. . . و استعدوا للموت فقد اظلکم، و کونوا قوما صیح بهم فانتبهوا و علموا ان الدنیا لیست لهم بدار فاستبدلوا. . . » (18)
آماده مرگ باشید که بر شما سایه افکنده است و همچون‏مردمی‏باشید که بر آن‏ها بانگ زدند و بیدار شدند و دانستند دنیا خانه جاویدان نیست و آن را با آخرت مبادله کردند.
و از همین جاست که نزد آن حضرت، از دست دادن دنیای فانی بسی آسان‏تر از رها کردن سرای باقی است; چرا که:
«و موتات الدنیا اهون علی من موتات الآخرة‏» ; (19)
از دست دادن دنیا آسان‏تر از رهاکردن آخرت است.
بدین‏سان، «مرگ‏» حرکتی حتمی و مستمر از دار ممر به سوی دارمقر است: «الدنیا دار ممر لا دارمقر» (20) و حرکتی است که با هر نفس، انسان را به سوی خود می‏خواند: «نفس المزء خطاه الی اجله‏» (21) حرکتی که پرده از پیوند لحظه‏ها با زندگانی کوتاه دنیوی برمی‏دارد: «و ان غایة تنقصها اللحظة‏» (22) (زندگی کوتاهی که گذشتن لحظه‏ها از آن می‏کاهد. )
نتیجه آن‏که مرگ، حرکت مستمری از فنا به سوی بقا به حساب می‏آید. پس در این صورت، یاد مرگ نیز یاداوری و ذکر فنای دنیاست: «و ذلله بذکر الموت و قرره بالفناء» ; (23) نفس خود را با یاد مرگ آرام کن و آن را به اقرار فنای دنیا وادار نما. و صد البته که این ذکر نیز باید به کثرت، تداوم یابد که فرمود: «یا بنی، اکثر من ذکر الموت‏» (24) ; ذکری که او را به علت اصلی آفرینش انسان - یعنی بقا در دار جاودانی - فرا می‏خواند:
«و اعلم یا بنی انک انما خلقت للاخرة لا للدنیا و للفناء لا للبقاء و للموت لا للحیاة‏» (25)
و از همین روست که غفلت از مرگ جایز شمرده نمی‏شود; چه این‏که «مرگ‏» ، از انسان غافل نمی‏گردد:
«و اوصیکم بذکر الموت و اقلال الغفلة عنه، و کیف غفلتکم عما لیس یغفلکم؟ ! » (26)
وبه‏هر حال، اگرچه انسان آن را فراموش کند، اما مرگ او را از یاد نمی‏برد: «و ان نسیتموه ذکرکم. » (27)
بود مرگ دنبال هر آدمی
نباشد همی غافل از او دمی
شهادت یقین بهترین مردن است
به سوی خدا ره چنین بردن است.
(مثنوی)

5- کوچ به دروازه حیات

نزد مولا علی علیه السلام «شهادت‏» بازگشت ابدی مؤمن به دنیای باقی به حساب می‏آید و این از آن روست که «مرگ‏» را سفری به دروازه‏حیات‏می‏داند;یعنی شهادت بهترین مرگ‏هاست چون سفرالی‏الله است; سفری که از آغاز، تمامی بشریت‏با آن آشنا بوده و همگان را در یک جا به هم می‏رساند.
در نقلی، آمده است که آن حضرت گروهی را که فردی از آن‏ها مرده بود، تسلیت دادند و فرمودند: «مرگ، از شما آغاز نشده و به شما نیز پایان نخواهد یافت. چنانچه‏این‏دوست‏شمابه‏سفر می‏رفت، از شما دورمی‏شد، اکنون بپندارید که به یکی از سفرها رفته. اگر او باز نگردد (که نخواهدآمد) شمابه‏سوی‏اوخواهیدرفت‏» . (28)
و البته تردیدی نیست که این سفر، جز کوچ زیبای یک پرنده مهاجر نیست; کوچی که از جانب دنیای دیگر هدایت‏شده: «و ترحلوا فقد جدبکم‏» (29) ; از دنیا کوچ‏کنید که برای کوچ دادنتان تلاش می‏کنند. ونیز مهاجر، هر آن به انتظار نشسته است; چرا که: «الرحیل و شیک‏» ; (30) کوچ کردن نزدیک است. و این انتظاری است که هر «آن‏» آن، یک عمر است‏به قدر سرعت‏یک «آن‏» : «و ان غایة تنقصها اللحظة‏» (31) ; آنات و لحظاتی که در قالب ساعات، روزها، ماه‏ها و سال‏های عمر آدمی، شتابان در حرکت است و به پیش می‏رود; که فرمود: «فان غدا من الیوم قریب. ما اسرع الساعات فی الیوم، واسرع الایام فی الشهر و اسرع الشهور فی السنة، و اسرع السنین فی العمر» ; (32) فردا به امروز نزدیک است. وه‏که چگونه ساعت‏ها در روز، و روزها در ماه، و ماه‏ها در سال، و سال‏ها در عمر آدمی شتابان می‏گذرد!
و بر همین پایه، سزاوار است که زندگی انسانی کوتاه مدت بوده و دوامی نداشته باشد، مگر به اندازه یک سفر کوچک. آن حضرت‏علیه السلام فرمود: «خدای سبحان شمارا بیهوده نیافرید و به حال خود وانگذاشت. میان شما تا بهشت‏یا دوزخ، فاصله اندکی جز رسیدن مرگ نیست. زندگی کوتاهی که گذشتن لحظه از آن می‏کاهد و مرگ آن را نابود می‏کند، سزاوار است که کوتاه مدت باشد; زندگی، که شب و روز آن را به پیش می‏راند، به زودی پایان خواهد یافت (و لذا) مسافری که سعادت یا شقاوت همراه می‏برد، باید بهترین توشه را با خود بردارد. » (33)

6- مرگ ترس

رمز نگاه حیات‏بخش مؤمن به «مرگ‏» نیز در همین سفر ابدی و کوچ زودهنگام اوست و قطعا همین سر برگزیدگی و نیکی مرگ نزد جوان‏مرد است; جوانمردی که پستی و خواری را برنمی‏تابد: «المنیة و لا الدنیة‏» ; (34) مرگ برای جوان‏مرد، برگزیده و نیک است، نه پستی و خواری.
گو این‏که در چنین ذائقه‏ای شیرین و همگانی، طعم بازگشت‏به حیات حقیقی و رجوع به سرچشمه نیکی‏ها و خوبی‏ها نهفته است که فرمود:
«کل نفس ذائقة الموت ثم الینا ترجعون. » (عنکبوت: 57)
هر آن نفس کو آمد اندر حیات
چشد شربت نیستی و ممات
دو روزی چو از زندگانی گذشت
به سوی خدا باز خواهید گشت.
و برای نفس مطمئنه، در این رجوع الهی، حلاوتی‏است که‏دیگرمحل و محملی برای تلخی سکرات موت باقی نمی‏ماند.
بدین‏روی، جوان‏مرد را چه باکی است از مرگ؟ که او، خود، به دروازه مرگ قرب وصول یابد یا این‏که مرگ، او را به ناگهان دریابد: «فوالله ما ابالی دخلت الی الموت او خرج الموت الی‏» (35) ; به خدا سوگند، هیچ باکی ندارم که من به سوی مرگ روم یا این‏که ناگاه، مرگ مرا دریابد.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودان
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ. (36)
این یقین و اطمینان عالی الهی، مولا علی‏علیه السلام را در حصن حصینی قرار داده است که می‏فرماید: «ان الاجل جنة حصینة‏» . (37) و چون به یقین می‏داند که اجل نگهبان خوبی بوده و او را به تنهایی کافی است، می‏فرماید: «کفی بالاجل حارسا. » (38) پس هیچ جای ابهام و تردید نیست; چنانچه خود با پای خویشتن نزد قاتل می‏رود تا او را دریابد! و در این حال، چگونه از خبر مرگ، رنگی و رشحه‏ای از ترس به خود راه دهد که فرمود: «و ان علی من الله جنة حصینة، فاذا جاء یومی انفرجت عنی واسلمتنی فحینئذ لا یطیش السهم و لا یبرء الکلم‏» ; (39) (پروردگار برای من سپر محکمی‏قراردادکه مرا حفظ نماید. هنگامی که روز من به سرآید، از من دور می‏شود و مرا تسلیم مرگ می‏کند و در آن روز نه تیر خطا می‏رود و نه زخم بهبود می‏یابد) .
هر کس که ز مرگ خود هراسان باشد
دفع نگرانیش بس آسان باشد
نه، زودتر از اجل توان مرد، نه دیر
حقا که اجل تو را نگهبان باشد. (40)
و برای چنان انسان عالی متعالی، (41) نه تنها جایی ترس و تردید نیست که حتی او تعجبی از مرگ نیز به خود راه نمی‏دهد:
عجبت لجازع باک مصاب
باهل او حمیم ذی اکتئاب
شقیق الجیب داعی الویل جهلا
کان الموت کالشی‏ء العجاب. (42)
(عجب‏می‏دارم از ناشکیبایی گریه‏کننده مصیبت رسیده به‏اهل یا خویش نزدیکش، صاحب اندوه، شکافته گریبان و گوینده واویلا به نادانی. گویا که مرگ همچو چیزی عجیب است! )
تعجب امام‏علیه السلام از این است که چگونه گروهی از مردم، از مرگ، تعجب به خود راه می‏دهند و حال آن‏که هشدار موت نزدیک است و این دیدار به زودی انجام می‏گیرد: «و قال‏علیه السلام: اذا کنت فی ادبار والموت فی اقبال، فما اسرع الملتقی‏» ; (43) هنگامی که زندگی را پشت‏سرمی‏گذاری ومرگ به‏تورو می‏آورد، پس دیدار با مرگ چه زود خواهد بود!

7- قرب به مرگ

آن حضرت علیه السلام بارها به این حقیقت اشاره کرده‏اند که فرار از این دروازه، ورود به آن است:
«ایها الناس کل امری‏ء لاق ما یفر منه فی فراره، و الاجل مساق النفس، و الهرب منه موافاته. . . » ; (44)
ای مردم، هر انسانی در حالی که از مرگ می‏گریزد، آن را دیدار می‏کند و اجل، سرآمد زندگی و فرار از مرگ، نزدیکی به آن است.
اگر در این منظر، فرار از مرگ، قرب به آن تلقی شده، از آن روست که: «ولا یمکن الفرار من حکومتک‏» (45) ; چه این‏که «موت‏» ، بهترین و زیباترین نماد حکومت مطلق ذات الهی است که فرمود: «اینما تکونوایدرککم الموت ولو کنتم فی بروج مشیدة. » (نساء: 78)
چه باشید در برج و در قصر و کاخ
چه باشید در کومه و سنگلاخ
به هر جا که باشید و هر سازو برگ
بگیرد گریبانتان سخت مرگ.
(مثنوی)
بدین‏روی‏رهایی از این مظهر حکومت مطلق الهی امکان‏پذیر نیست، هر چند انسان، دوستدار بقا و حیات همیشگی باشد، چه رسد به این‏که ترس و خوف، مانعی برای نجات از آن به حساب آید: «فما ینجو من الموت من خافه، و لا یعطی البقاء من احبه‏» ; (46) آن که از مرگ بترسد، نجات نمی‏یابد و آن که زنده ماندن را دوست دارد، برای همیشه در دنیا نخواهد ماند.
همه بشریت‏شکار مرگی‏اند که فرار کننده آن نجاتی ندارد و هر که را بجوید به آن ست‏یافته، سرانجام او را می‏یابد: «و انک طرید الموت الذی لاینجو منه هاربه، ولا یفوته طالبه، ولابد انه مدرکه‏» (47)
پس اگر برای چنین مرگی باید مهیا بود، بدان دلیل است که او هر آن، در مقام ادراک و مترصد اتخاذ انسان است: «و بادروا الموت الذی ان هربتم منه ادرککم و ان اقمتم اخذکم‏» (48)

8- حرکت‏یا سکون

بر همین اساس، تفاوت مرگ نزد اهل دنیا و آخرت نیز خود را می‏نمایاند: مرگ، در منظر اهل دنیا، رنگ تعلق و جذبه دنیوی به خود گرفته و در این دیدگاه، پایان همه هویت انسانی انسان به شمار می‏آید: «ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا» (مؤمنون: 40) در این صورت، جلوه حقیقی موت به جای حرکت و ارتقا، سکون سرد و ثبات خاموش است و از همین‏رو، برای صاحب آن جز حسرت باری ندارد:
بجز این دو روزه، جهان هیچ نیست
که در آن صباحی نماییم زیست
چو هستیم زنده بخواهیم مرد
ره از خاک جایی نخواهیم برد (49)
داستان این دسته از زبان مولا علی‏علیه السلام «داستان دنیاپرستانی است که می‏خواهند از جایگاهی پر از نعمت‏به سرزمین خشک و بی‏آب و علف کوچ کنند و لذا، در نظر آنان امری ناراحت‏کننده‏تر از این نیست که از جایگاه خود جدا شوند و باید ناراحتی‏ها را تحمل کنند. » (50)
اما در برابر این گروه، «کسانی‏اند که دنیا را آزموده‏اند و چون مسافرانی که در منزلی بی‏آب و علف و دشوار اقامت دارند، قصد کوچ به سرزمینی می‏کنند که آسایش و رفاه در آن‏جا فراهم است. . . تا با آرامش به جایگاه وسیع و منزلگاه امن قدم بگذارند و لذا، در طول سفر، احساس سختی و ناراحتی نمی‏کنند. . . و هیچ چیز برای آنان دوست‏داشتنی نیست، جز آن که به منزل امن و محل آرامش دست‏یابند. » (51)
در واقع، مرگ نزد اهل آخرت، حرکت‏به سوی عالم جدیدی است; «وطریق الی الاخرة‏» (52) عالمی که انسان مؤمن از پیش، با آن آشنایی داشته و اگرچه به ظاهر با اهل دنیا هم‏نشین است، ولی در حقیقت، با اهل آخرت در حال گردش و معاشرت می‏باشد. بنابراین، مرگ را از دریچه پایان کالبد جسمانی انسان، نمی‏نگرد، بلکه آن را موت قلب در تقلب روح فطری انسانی از وجه رب می‏داند که آن حضرت‏علیه السلام در ویژگی‏های زهاد فرمود: «پارسایان گروهی‏اند در ظاهر، اهل دنیا، ولی از آن نیستند . . . و اگرچه هم‏نشین اهل دنیایند، ولی بین اهل آخرت در حال گردشند و اهل دنیا را نظاره می‏کنند که به مرگ جسد خود اهمیت می‏دهند و ایشان به مرگ دل‏های زنده خود. » (53)
پس بی‏تناسب نیست که آن حضرت‏علیه السلام می‏فرمود: «ذکرالموت صیقل القلب‏» و «نسیان الموت صداء القلب‏» . (54) و اگر زاهد الهی باشتاب، به استقبال مرگ می‏رود و پیش از آمدنش آراسته آن سفر می‏شود، از آن روست که: «و بادرو الموت و غمراته، وامهدوا له قبل حلوله، واعدوا له قبل نزوله، فان الغایة القیامة‏» . (55)
در این صورت، برای خردمند چه پنددهنده‏ای بهتر از «مرگ‏» و برای نادان، چه عبرتی بهتر از آن خواهد بود؟ ! که فرمود: «و کفی بذلک واعظا لمن عقل، و معتبرا لمن جهل‏» (56)
خردمندی که هر صبحگان، بانگ رسای فرشتگان الهی را می‏شنود و خود را در شمول این خطاب عمومی، حتی با انبیای عظام‏علیهم السلام نیز یکسان قلمداد می‏نماید که: «ان لله ملکا ینادی فی کل یوم: لدوا للموت واجمعوا للفناء، وابنوا للخراب‏» . (57)
«و سوی الله فیه الخلق حتی
نبی الله عنه لم یحاب
له ملک ینادی کل یوم
لدوا للموت وابنوا للخراب‏»
و یکسان گردانید خدا در مرگ، خلق را، به‏مرتبه‏ای که‏پیغمبر خدا را نیز محابا نکرد. خدای‏رافرشته‏ای‏است‏که‏هرروزآوازمی‏دهد: بزایید برای مرگ و بنا کنید برای ویرانی.
در دهر اگر کسی مخلد بودی
شک نیست که حضرت محمد بودی
هر شخص که زاد، عاقبت‏خواهد مرد
ور مرگ نبودی به جهان بد بودی. (58)
9- جمع‏بندی (مرد راه)
بدین‏سان، اگر آن حضرت‏علیه السلام شیفته رفتن است، بدان روست که شهادت را الحاق به عالم حق و پیوستن به آل حق می‏داند; همان نیک مردانی که شتابان در حرکتند و درمسیر زندگی‏جاوید، طعم گوارای کرامت الهی را دریافته‏اند: «و لوددت ان الله فرق بینی و بینکم، والحقنی بمن هو احق بی منکم. قوم والله میامین الرای، مراجیح الحلم، مقاویل بالحق، متاریک للبغی، مضوا قدما علی الطریقته، و اوجفوا علی المحجة، فظفروا بالعقبی الدائمة، والکرامة الباردة‏» ; (59) به خدا سوگند، دوست داشتم که خدا میان من و شما جدایی اندازد و مرا به کسی که نسبت‏به من سزاوارتر است ملحق نماید. به خدا سوگند، آنان مردمی بودند نیک‏اندیش، ترجیح‏دهنده بردباری، گویندگان حق و ترک‏کنندگان ستم. پیش از ما به راه راست قدم گذاشتند و شتابان رفتند و در به دست آوردن زندگی جاویدان آخرت و کرامت گوارا، پیروز شدند.
نزد چنین کسانی «شهادت‏» ، لقای آستان رب اعلی است، چرا که شهید در سرای امن جایگزین خواهد شد: «والله، لقوا الله فوفاهم اجورهم و احلهم دارالامن بعد خوفهم‏» ; (60) به خدا سوگند، آن‏ها خدا را ملاقات کردند و پاداش آن‏ها را داد و پس از دوران ترس، آن‏ها را در سرای امن خود جایگزین نمود. در این منظر، اگر مجاهد فی سبیل الله، بی‏قرار و سراسیمه به سوی شهادت‏می‏شتابد، ازآن‏روست که «شهادت‏» را دروازه ورود و سپس وصول به عالم باقی می‏داند و از این‏رو نزد او، «مرگ‏» تنها ناله‏های شیرین حال وصال است; یعنی:
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
واندر آن برگ و نوا خوش ناله‏های زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت. (61)
آن‏حضرت علیه السلام عاشق شهادت است و این عشق پررنگ الهی، تمامی تلخ‏کامی‏های بی‏رنگ دنیای فانی را بر او پذیرفتنی و شیرین نموده است و به همین امید، پای در میدان می‏گذارد که فرمود:
«والله، لولا رجائی الشهادة عند لقائی العدو لقربت رکابی ثم شخصت عنکم فلا اطلبکم ما اختلف جنوب و شمال‏» (62) ;
به خدا سوگند، اگر امیدی به شهادت در راه خدا نداشتم، پای در رکاب کرده از میان شما می‏رفتم و شما را نمی‏طلبیدم; چندان که باد شمال و جنوب می‏وزد.
خوشا در پای او مردن، خدایا بخت آنم ده
نشان این چنین بختی کجا یابم نشانم ده
نثاری‏خواهم، ای‏جان‏آفرین شایسته‏پایش
پرازنقدوفاومهر، یک‏گنجینه‏جانم‏ده.
وحشی‏بافقی
در حقیقت، او انسانی است که وقتی به میدان قدم می‏گذارد، لباس شهادت به تن دارد و تنها در انتظار لقای رب اعلاست: «متسربلین سرابیل الموت، احب اللقاء الیهم لقاء ربهم‏» (63) ; کسانی که لباس شهادت به تن دارند و ملاقات دوست داشتنی آنان ملاقات با پروردگار است.
برای چنین فردی که به جذبه دوست‏داشتنی محبوب و معشوق مبتلاست، مرگ نیز طعم شیرین آتش بلای کوی رندی و وفاداری است; شیرینی وصال رب و قرب عشق‏بازی:
در طریق عشق‏بازی، امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل‏کام ونازرادرکوی رندی راه نیست
ره‏روی بایدجهان‏سوزی، نه خامی بی‏غمی
آدمی در عالم خاکی نمی‏آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وزنو آدمی. (64)
بر این بنیان، شهید برتر از ابرار و شهادت نیز مافوق هر بر است: «فوق کل بر بر، حتی یقتل الرجل فی سبیل الله‏» و رمز این برتری آن است که در مقام نخست، «شهید» خویشتن خویش را ارتقا داده، بالا می‏برد; یعنی‏گویا که پیامبر فرموده باشند: «الشهید ینظر الی وجه الله‏» .
او در منظر نظر «رب اعلی‏» قرار دارد و به همین دلیل نیز صاحب خبر عالی می‏گردد; چرا که نظر خود را با عالم الوهیت و حقیقت پیوند زده است:
ای بی‏خبر، بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی؟
درمکتب حقایق، پیش‏ادیب عشق
هان‏ای پسر، بکوش‏که روزی پدر شوی (65)
او راهبراست، چون‏صاحب‏خبرحقیقی است، و صاحب خبر است، از آن‏جا که صاحب‏نظر است، و صاحب نظرشده، چرا که خود را در منظر نظر رب قرار می‏دهد.
پس شهید، صاحب نظر است، اما صاحب نظری که در منظر نظر «رب‏» جای یافته، نه در منظر نظر «عقل‏» . از این‏رو، نظر بازی است که نظردان در کار او سخت‏حیران است و اگر بی‏خبران، مردد و حیرانند به دلیل آن است که صاحب نظر حقیقی نیستند و در نتیجه، به جای راه‏بری، پسرانی راه‏روی مطلق پدران خویشند; پسرانی که صرفا دل به نظر عقل خودبسته‏اند. وازبی‏خبری‏تا صاحب‏نظری، راه درازی در پیش است; راهی که در نهایت، به وصل خورشید حق می‏انجامد و در آن‏جا، عاقلان، حیران و عاشقان، صاحب‏خبر و لذت حقیقی وصل و قربند:
در نظر بازی ما بی‏خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند، ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
. . . وصل خورشید به شب پره اعما نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند. . . (66)
درواقع، شهیداز خوددست می‏شوید و به نورحق می‏آراید. پس‏به‏کیمیای‏عشق، زر می‏شود و آن‏گاه از آفتاب فلک، نورانی‏تر و درخشان‏تر و سپس در منظر نظر رب اعلاست تا به مقام صاحب نظری بار یابد:
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
. . . گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
بالله، کز آفتاب فلک خوب‏تر شوی
. . . از پای تا سرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بی‏پا و سر شوی
وجه خدا اگر شودت منظر نظر
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی. . . (67) در این صورت، چنانچه نظرش به وجه الهی است، صاحب نظر می‏گردد و البته صاحب خبر; چرا که «خبر» ، قرب به خداست و جز آن، خبری در عالم هستی، هستی نیافته و حقیقت ندارد. بنابراین، سراسر وجود این چنین مخبری، همه مملو از عشق و مستی است; چه این‏که:
جز به باد او نجنبد میل من
نیست جز عشق احد سرخیل من. مثنوی
و از آن‏جا که دیگر نفس و هستی خود را نمی‏بیند، به رهایی و آزادی دست‏یافته وسپس رستگاری حقیقی در انتظار اوست.
ای‏دل مباش‏یک دم، خالی ز عشق و مستی
وانگه برو که رستی، از نیستی و هستی
. . . تافضل وعقل‏بینی، بی‏معرفت‏نشینی
یک‏نکته‏ات‏بگویم، خودرامبین‏ورستی (68)
او اهل ارتقا، تعالی و تکامل به عالم بالاست; یعنی مرد راه است; انسانی که با پای استوار اراده، قدم در راه عشق می‏گذارد. از آن سو، راه نیز مسیر حرکت‏به سوی رهایی را به او می‏نمایاند:
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت
توپای به راه درنه و هیچ مگوی
خود راه بگویدت که چون باید رفت.
عطارنیشابوری
بدین‏سان، مسیر او مسیر تکامل مطلوب است و از همین‏رو، پیوسته در حال طلب و صیقل اراده و بدین‏دلیل، دست از طلب برندارد تا به کام‏یابی مطلق نایل آید; یعنی نمایش رخ محبوب:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان برلب‏است وحسرت‏دردل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید (69)
اما در مقام دیگر، شهید نه تنها بالا می‏رود که بالا نیز می‏برد; اگر او اهل هدایت الهی است، پس برای اهل زمین نیز مهتدی است که فرمود: «من یهد الله فهو المهتدی‏» (اعراف: 177)
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
ما را نگذارد که درآییم زپای (70)
او لاله‏ای است که با شهادت، در زمین انسانیت می‏شکفد و لذا، یاد و نام او نیز همواره در منظر وجه بشریت قرار می‏گیرد; یعنی اگر در منظر نظر «رب اعلی‏» باقی است و الله سبحانه باقی و ماندگار، پس ذکر او نیز در منظر نظر تاریخ، همواره موجود یادکردنی خواهد بود:
در هر دشتی که لاله‏زاری بوده است
از سرخی خون شهریاری بوده است
هر برگ بنفشه کز زمین می‏روید
خالی است که بر رخ نگاری بوده است (71)
بنابراین، لاله‏ها در گلستان زمین برای انسان و انسانیت، حجت الهی‏اند و نشان خبری از یک صاحب نظر; خبری واقعی که به داغ سیاه آغشته و به خون سرخ افراشته است.
پس اگر لاله‏ها سیاه پوشند، «ما آن شقایقیم که با داغ زاده‏ایم. » و اگر سرخ پوش، «این داغ بین که بر دل خونین نهاده‏ایم‏» . (72) لاله‏ها، نبی امت‏اند و از همین‏رو، «گل سرخ، عرق لطف مصطفی است. » (73) و شهید، در جای نبی می‏نشیند که فرمود:
«و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا.» (74) (نساء: 69)
چنانچه خبر، تنهاپرده‏برداری از حقیقت هستی است; یعنی قرب به خدا و عشق الهی. و اگر مخبران چنین خبری توحیدی فقط پیامبران خدایند و به همین دلیل، انبیاعلیهم السلام امت‏بشری‏اند، شهدا نیز خبر از مخبران اولی آورده‏اند. پس او هم چون نبی، دستی و سری به عالم بالا دارد و لذا:
روزی است از آن پس که در آن روز نیابند
خلق از حکم عدل نه ملجا و نه منجا
آن روز در آن هول وفزع بر سر آن جمع
پیش شهدا دست من و دامن زهرا. (75)
پیام شهدا همان پیام انبیاعلیهم السلام است: عشق و عاشقی، تمنا و تولا; به راه بودن و همواره در راه بودن; چه این‏که شهید، دل خوش به تمنای وصال دوست، در ره عشق، خود را به سیل بلا می‏سپرد تا نزد رخ زیبای سمن‏سای، درد و هجران مرگ را به خوشی بیابد و آن‏گاه هر خطری را به عشق عشوه شیرین تولای دوست، به جان بیاساید البته همچنان در راه باشد و در سیر طلب، هر آن، شر خطر بلا را به شیرینی و خوشی لذت وصال یار بیازماید. . . و باز بیازماید:
ای همه‏شکل تومطبوع و همه‏جای‏توخوش
دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش
همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف
همچو سرد چمن خلد سراپای تو خوش
شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح
چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش
هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمن‏سای تو خوش
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کرده‏ام خاطر خود را به تمنای تو خوش
پیش چشم تو بمیرم که بدان بیماری
می‏کند درد مرا از رخ زیبای تو خوش
در بیابان طلب، گرچه زهر سو خطری است
می‏رود حافظ بی‏دل به تولای تو خوش. (76)
و دعای آخر این‏که:
چشم دل باز کن و
در گلستان شهادت،
لاله سرخ علوی بین
که او ریشه در ساقی کوثر دارد.
مردی ز کننده در خیبر پرس
اسرار کرم ز خواجه قنبر پرس
گر طالب فیض حق به صدقی، حافظ
سرچشمه آن ز ساقی کوثر پرس. (77)
«نسال الله منازل الشهداء و معایشة السعداء و مرافقة الانبیاء» (78)

پی‏نوشت‏ها:

1- این عبارت را در ضمن مطالبی که هنگام نبرد در جنگ صفین خطاب به سربازان خویش می‏فرمود، از آن حضرت نقل کرده‏اند: همانا مرگ به سرعت در جست‏وجوی شماست. آن‏ها را که در نبرد مقاومت دارند و آن‏ها که فرار می‏کنند، هیچ‏کدام را از چنگال مرگ رهایی نیست. همانا گرامی‏ترین مرگ‏ها کشته شدن در راه خداست. سوگند به آن که جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار ضربت‏شمشیر بر من آسان‏تر از مرگ در بستر استراحت، در مخالفت‏با خداست. (ر. ک. به: محمد دشتی، ترجمه نهج‏البلاغه، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین‏علیه السلام، 1379، خطبه 123، ص 234. )
2- چنانچه بخواهیم بحث را به صورت دقیق‏تری دنبال کنیم، باید پیش از موضوع «مرگ‏» ، به بحث «انسان‏شناسی‏» نیز بپردازیم; یعنی نخست دیدگاه قرآن و سنت را درباره «انسان‏» دریابیم (انسان‏پژوهی) ، سپس به شناخت صحیحی از مرگ دست‏یابیم (مرگ‏پژوهی) و در نهایت، بر این مبانی، به موضوع «شهادت‏» از دیدگاه اسلام در منظر قرآن، سخن و سیره پیامبرصلی الله علیه وآله و علی‏علیه السلام برسیم (شهادت پژوهی) .
3- دیوان‏حافظ، براساس نسخه علامه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، تهران، دوران، 1379، ص 200
4- 5- امید مجد، قرآن مجید با ترجمه منظوم، تهران، امید مجد، 1379، ص 72 / ص 589
6- حافظ، دیوان، ص 146
7- خوشا آنان که جانان می‏شناسند
طریق عشق و ایمان می‏شناسند
بسی گفتند و گفتیم از شهیدان
شهیدان را شهیدان می‏شناسند
ر. ک. به: خلاصه مقالات همایش سیمای شاهد در نهج‏البلاغه، به کوشش محمدرضا آقاملایی، تهران، شاهد، 1379، ص 77 8- بخشی از خطبه 156 نهج‏البلاغه که حضرت‏علیه السلام پس از پیروزی در جنگ جمل، برای مردم بصره ایراد فرمودند و در بخشی از آن، از گفت‏وگوی خویش با پیامبر خداصلی الله علیه وآله در مورد آرزوی شهادت سخن می‏گویند. (ر. ک. به: ترجمه نهج‏البلاغه، ص 290. )
9- مردم، به سخن عالم خداشناس خود گوش فرا دهید، دل‏های خود را در پیشگاه او حاضر کنید و با فریادهای او بیدار شوید. (ر. ک. به: نهج‏البلاغه، خطبه 108، ص 202. )
10- و بخرید چیزی را که برای شما باقی می‏ماند به چیزی که از دستتان می‏رود واز دنیا کوچ کنید که برای کوچ دادنتان تلاش می‏کنند و چون مردمی باشید که دانستند دنیا خانه جاویدان نیست و آن را با آخرت مبادله کردند. (ر. ک. به: نهج‏البلاغه، خطبه 64، ص 112. )
11- ر. ک. به: مرتضی مطهری، سیری در نهج‏البلاغه، قم، صدرا. ص 7.
12- «همانا من در میان شما چونان چراغ درخشنده در تاریکی هستم که هر کس به آن روی آورد، از نورش بهره‏مند می‏گردد. » ر. ک. به: نهج‏البلاغه، خطبه 187، ص 368
13- نهج‏البلاغه، خطبه 5، ص 50
14- 15- 16- نهج‏البلاغه، نامه 31، ص 524 / حکمت 99، ص 646 / حکمت 115، ص 650
17- 18- 19- 20- 21- نهج‏البلاغه، خطبه 64، ص 112 / همان / خطبه 54، ص 106 / حکمت 133، ص 656 / حکمت 74، ص 638
22- 23- بخشی از خطبه نهج‏البلاغه، ص 112 / نامه 31، ص 520
24- 25- 26- 27- فرازی از وصیت‏نامه آن حضرت‏علیه السلام به فرزندش امام حسن‏علیه السلام که در ادامه می‏فرماید: و به یاد آنچه به سوی آن می‏روی و پس از مرگ در آن قرار می‏گیری تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر، آماده باش، نیروی خود را افزون کن و کمر همت را بسته نگه‏دار که ناگهان نیاید و تو را مغلوب سازد. مبادا دل‏بستگی فراوان دنیاپرستان و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغرور کند; چرا که خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده و دنیا نیز از وضع خود تو را خبر داده و از زشتی‏های روزگار پرده برداشته است. (ر. ک. به: همان، نامه 31، ص 530) / همان / خطبه 188، ص 370 / حکمت 203، ص 672
38- نهج‏البلاغه، حکمت 357، ص 714
29- 30- 31- 32- 33- ر. ک. به: همان، خطبه 64، ص 112. نیز در خطبه 204، ص 426 آمده است: آماده حرکت‏شوید - خدا شما را بیامرزد - ندای کوچیدن در میان شما داده شده است. / حکمت 187، ص 668 / خطبه 64، ص 112 / خطبه 188، ص‏370/ خطبه‏64، ص‏112/حکمت‏396، ص 724
34- قرآن مجید با ترجمه منظوم، ص 403
35- از سخنان آن حضرت‏علیه السلام در آستانه نبرد صفین‏است. (ر. ک. به: نهج‏البلاغه، خطبه‏55، ص‏106. )
36- با هر انسانی دو فرشته است که او را حفظ می‏کنند و چون تقدیر الهی فرا رسد، تنهایش می‏گذارند. همانا عمر انسان، سپری نگه‏دارنده است. (ر. ک. به: نهج‏البلاغه، حکمت‏201، ص 670)
37- در یکی از روزهای جنگ صفین، امام سوار بر اسب در میدان رجز می‏خواندند و شمشیر به گردن آویخته بودند. یکی از یاران گفت: یا امیرالمؤمنین، خود را حفظ کن، نکند شما را غافلگیر کنند. در پاسخ او این جمله را فرمودند. (ر. ک. به: نهج‏البلاغه، حکمت 306، ص 702)
38- امام علی‏علیه السلام این سخنان را در آخرین روزهای عمر عزیزشان ایراد نمودند، هنگامی که آن حضرت را از کشته شدن ناگهانی بیم دادند و اصحاب خبرازقصدابن ملجم نسبت‏به او دادند. ) ر. ک. به: نهج‏البلاغه، خطبه 62، ص 110. )
39- بهاءالدین خرمشاهی، (در ترجمه کفی بالاجل حارسا) ، روزنامه همشهری، ش 2255، (9 آبان 1379)
40- قاضی کمال الدین میرحسین بن معین‏الدین میبدی یزدی، شرح دیوان منسوب به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب‏علیه السلام، تهران، میراث مکتوب، 1379، ص 310
41- 42- نهج‏البلاغه، حکمت 29، ص 628 / خطبه، ص 149، ص 272; این عبارات را حضرت‏علیه السلام پس از ضربت‏خوردن و پیش از شهادت بیان نمودند.
43- شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، «دعای کمیل‏»
44- قرآن مجید با ترجمه منظوم، ص 90
45- 46- 47- نهج‏البلاغه، خطبه 38، ص‏90 / نامه 31، ص 530 / حکمت 203، ص 672
48- قرآن‏مجیدباترجمه‏منظوم، ص‏344;وی‏درص‏501، ذیل‏آیه 24 سوره‏جاثیه‏که فرمود: «وقالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا» نیز آورده است:
بگفتند کفار هرگز حیات
نباشد جز این زندگی و ممات
کسی نیست ما را بمیراند او
قیامت نخواهد بود روبه‏رو
49-50- 51- 52- نهج‏البلاغه، نامه 31، ص 526 و نیز ر. ک. به: خطبه 109، ص 206
53- مکتبی شیرازی، کلمات علیه غرا، تهران، آینه میراث، 1378، ص 44 و 45
54- 55- 56- نهج‏البلاغه، خطبه‏190، ص 372 / همان / حکمت 132، ص 656
57- شرح‏دیوان منسوب به علی بن ابی‏طالب‏علیه السلام، ص 311
58- نهج‏البلاغه، خطبه 116، ص 226
59- همان، خطبه 181، ص 350; در ادامه آمده است: کجایند برادران من که به راه حق رفتند و با حق درگذشتند؟ کجاست عمار؟ کجاست ابن تیهان؟ کجاست ذوالشهادتین؟ و. . .
60- دیوان حافظ، ص 54
61- نهج‏البلاغه، خطبه 119، ص 228
62- 63- بخش پایانی نامه آن حضرت‏علیه السلام به معاویه (ر. ک. به: نهج‏البلاغه، نامه 28، ص 516)
64- دیوان حافظ، ص 303
65- 66- 67- دیوان‏حافظ، ص‏315/ص‏126/ص‏315
68- دیوان حافظ، ص 279
69- 70- دیوان حافظ، ص 152 / ص 371
71- علی‏رضا ذکاوتی قراگزلو، عمر خیام، تهران، طرح نو، 1379، ص 217
72- ما بی‏غمان مست دل از دست داده‏ایم
همه از عشق و هم نفس جام باده‏ایم
. . . ای گل، تو دوش داغ صبوحی کشیده‏ای
ما آن شقایقیم که با داغ زاده‏ایم
. . . چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهاده‏ایم
(دیوان حافظ، ص 235)
73- اشاره به روایت پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله که فرمودند: «. . . فمن اراد ان یشم رائحتی فلیشم الورد. »
74- قرآن مجید با ترجمه منظوم، ص 89، در ذیل این آیه کریمه آورده است:
کسی کز کلام خدا و رسول
اطاعت نماید به میل و قبول
به همراه آنان که یکتا خدا
بر آن‏ها بکردست لطفی عطا
به همراه پیغمبران طریق
شهیدان و افراد پاک و صدیق
به همراه افراد شایسته کار
بگردند محشور روز شمار
یقین دان که این نیک‏مردان راد
نکو هم‏رهانند زاهل وداد.
75- ناصر خسرو، ر. ک. به: محمود درگاهی، سرود بیداری، تهران، امیرکبیر، 1378، ص 42
76- 77- دیوان حافظ، ص 187 / ص 367
78- «از خدا، درجات شهیدان و زندگی سعادتمندان و هم‏نشینی با پیامبران را درخواست می‏کنیم. » (ر. ک. به: نهج‏البلاغه، خطبه 23، ص 68. )

فصلنامه معرفت شماره 39 - سیدحسین حسینی

دسته ها :

جانباز شیمیایی هشت سال دفاع‌مقدس و از همرزمان سردار شهید ولی‌الله چراغچی گفت: نباید گذاشت دشمنان به بهانه‌های مختلف مقدسات ما را زیر سوال ببرند.


به گزارش سرویس فرهنگ و هنر جهان،سرهنگ صحاف‎زاده با بیان اینکه باید جوانان نسل سوم را با آنچه در جنگ بر جوانان ما گذشت آشنا کرد،افزود: متأسفانه بچه‌های جنگ یکی‌ پس از دیگری از بین ما می‌روند و به همین جهت باید هر چه سریع‌تر گنجینه‌هایی را که از آن زمان در دل و قلبشان است، بازگو کنند تا در ثبت تاریخ شود.


وی با تأکید بر اینکه با انجام کارهای فرهنگی نباید گذاشت سم‌پاشی‌های دشمنان در ذهن جوانانمان تاثیرگذار باشد، گفت: جوانان باید بدانند اگر در زمان جنگ جوانان از میهن خود دفاع کردند به خاطر اسلام، قرآن و اطاعت از فرامین رهبری بود نه زور و کتک و شکنجه.

این جانباز شیمیایی در ادامه با بیان اینکه موفقیتهای دیروز را در سایه اینکه خدا را ناظر اعمالمان می‌دانستیم، کسب کردیم، ادامه داد: متأسفانه امروز کمتر خدا را ناظر اعمالمان می‌دانیم و همین سبب بروز مشکلاتی برای ما شده است و پیام تمام شهدا این بود که خدا ناظر بر اعمال ماست.

همرزم شهید ولی‌الله چراغچی تصریح کرد: باید این وصیت شهدا را همیشه مدنظر داشته باشیم که اگر اینگونه باشیم، دروغ نمی‌گوییم، دزدی نمی‌کنیم و لقمه حرام به خانه نمی‌آوریم.

وی یادآور شد: جبهه جایی بود که هیچ چیز جز خدا در فکر و ذهن رزمندگان نبود، هر چند متاسفانه در برخی فیلم‌های دفاع مقدس، فرماندهان جنگ را آن طور که بودند نشان نمی‌دهند، در حالی که کسی از وسعت خشوع آنها خبر نداشت. متاسفم از اینکه عده‌ای برای پول درآوردن و جذب تماشاچی بیشتر، جنگ را به بازی می‌گیرند، نباید گذاشت چنین رویه‌ای ادامه پیدا کند.

صحاف‎زاده تصریح کرد: اگر امروز هم کارهایمان را برای خدا انجام دهیم، شهید محسوب می‌شویم.

وی با بیان اینکه جبهه جهاد اصغر ما بود، گفت: حتما نباید در جبهه بود و رشادت، فداکاری و جوانمردی کرد، بلکه حالا هم می‌توان پا جای پای ایثارگران گذاشت و در مسیر آن‌ها حرکت کرد.

دسته ها :

مسئولین باید مملکت را روی خط و معیار شهدا نگهدارند، چون شهدا در مسیر حفظ دین و معارف اهل بیت حرکت کردند.

به گزارش ایسنا، آیت‌الله العظمی صافی در دیدار نماینده ولی فقیه در سازمان بسیج مستضعفین که به مناسبت سالگرد شهادت اولین شهید روحانی حجت الاسلام قنوتی انجام شد، اظهار کرد: تجلیل از این مردان به تمام معنا مخلص و خدمتگزار و سربازان واقعی امام عصر‌(عج) که به درجه رفیع شهادت نائل شدند بر همه لازم است، همچنین معرفی شهدا به جامعه، آن هم با این خلوص نیت و خدمات شایانی که داشتند، کار مهم و ارزشمندی محسوب می‌شود.

وی با اشاره به مقام و جایگاه شهید حجت‌الاسلام والمسلمین قنوتی به عنوان اولین شهید روحانی هشت سال دفاع مقدس، ادامه داد: این شهید بزرگوار بسترساز خدمات مهمی در شیراز بودند، همچنین زحمات فراوانی برای تبلیغ دین اسلام و هدایت مردم متحمل شدند.

این مرجع تقلید افزود: شهید قنوتی مرد خدا بود و برای خداوند متعال کار می‌کرد، خدمتگزار و مدافع انقلاب بود و حتی در مقابل چهره‌های ضد دین و فرقه‌های مختلف محکم ایستادگی می‌کرد، چهره‌ای سرشناس در خدمتگذاری به دین و انقلاب محسوب می‌شد و بنده نیز به وجود ایشان افتخار می‌کردم.

صافی گلپایگانی تصریح کرد: شهادت این مردان الهی برای روحانیون، مردم و مسئولین کشور پیام های فراوانی دارد که خداوند را در نظر بگیرند، اسلام و ارزش‌های اسلامی را حفظ و زنده نگه دارند و سنت های الهی را در جامعه پیاده کنند.

این مرجع تقلید افزود: شهداء برای حفظ همین ارزش‌های اسلامی در دفاع مقدس به شهادت رسیدند و هیچ انگیزه‌ای به جز حفظ دین خدا نداشتند و اساسا هیچ عاملی نمی‌توانست مردم را این گونه به حرکت در آورد.

وی بیان کرد: رژیم بعثی طبق آمارهای نظامی، دقیق و روی حساب پیش بینی کرده بود که سه روزه به تهران می رسد و جهانیان هرگز باور نمی‌کردند مردم ایران این گونه برای حفظ دین و ارزش‌های اسلامی مقاومت کرده و از خود ایثار و از جان گذشتگی نشان دهند، نمونه این مردم و از جان گذشتگی‌ها، همین روحانیون شهید، مجاهد و رزمنده‌ای هستند که جان خود برای حفظ دین و انقلاب در طبق اخلاص گذاشتند.

صافی گلپایگانی یادآور شد: باید پیام شهدا و دستاوردهایی که شهادت این بزرگ مردان برای جامعه اسلامی دارد را حفظ کرد، متاسفانه این پیام ها به مرور زمان در حال ضعیف شدن است در حالی که آرمان و پیام شهدا باید روز به روز تقویت و زنده گردد نه این که به فراموشی سپرده شود.

وی تاکید کرد: باید روحیه شهادت طلبی، اخلاص، ایمان به خدای متعال و ولایت امام زمان‌(عج) در مردم زنده باشد و زنده بماند.

به گزارش مرکز خبر حوزه، صافی گلپایگانی در پایان خاطرنشان کرد: امروز فرقه‌های انحرافی زیادی تشکیل شده که روحانیت باید در برابر هجمه‌های آنها موضع‌گیری و استقامت کند، بر این اساس از خدا بخواهیم ما را بر همین ایمان و اخلاص بمیراند و اگر سعادت شهادت نصیب ما بشود که چه بهتر.

دسته ها :

سازمان بسیج مهندسین با هدف گسترش وتعمیق فرهنگ وارزشهای دفاع مقدس در کشور به ویژه در جامعه مهندسین وبزرگداشت یاد وخاطره مهندسین شهید دفاع مقدس وتجلیل وتقدیر از خانواده معظم این عزیزان ” اولین کنگره ۱۴۰۰ مهندس شهید دفاع مقدس” را در تاریخ ۲۸مهر ماه سال جاری در دانشگاه علم وصنعت تهران برگزار می نماید.

این کنگره با حضور شخصیت های لشگری و کشوری؛ جمعی از فرهیختگان و مهندسین بسیجی ، تعدادی از خانواده های معظم شهدا و ایثارگران و برخی از همرزمان مهندسین شهید ۲۸ مهرماه در سالن شهید بهرامی دانشگاه علم و صنعت برگزار می گردد.

دسته ها :

فرمانده سپاه عاشورا گفت: نسل جوان بیشتر از ما تشنه یافتن گنج دفاع مقدس هستند و با کشف و عرضه مطلوب این گنجینه گرانبها می‌توانیم به آنها در رسیدن به منویات و آرمان‌های شهدای بزرگوار یاری رسانیم.

به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز به نقل از روابط عمومی سپاه عاشورا، علی‌اکبر پورجمشیدیان در اختتامیه نمایشگاه رزمی فرهنگی طریق‌القدس با ابراز رضایت و قدردانی از مسئولان برگزاری نمایشگاه طریق‌القدس گفت: لحظه لحظه دفاع مقدس پر از خاطرات رزمندگان و شهدای افتخار آفرین است که بسیاری از آنها در سینه رزمندگان مانده است و برپایی اینگونه نمایشگاه‌ها بر ارائه بیشتر مطالب و خاطرات شهدای بزرگوار و رزمندگان دوران دفاع مقدس کمک می‌کند.
وی افزود: البته باید یاد‌آور شد که نسل جوان بیشتر از ما تشنه یافتن گنج دفاع مقدس هستند و ما با کشف و عرضه مطلوب این گنجینه گرانبها می‌توانیم به آنها در رسیدن به منویات و آرمانهای شهدای بزرگوار یاری رسانیم.
فرمانده سپاه عاشورا با اذعان به این مطلب که مردم شهید‌پرور کشورمان به مباحث دفاع مقدس علاقه‌مندند، تصریح کرد: جنگ تحمیلی رژیم منحوس صدام به سرکردگی استکبار با اینکه سبب تلفات زیاد انسانی و مالی شد ولی همچون سرمایه‌ای گرانبها نسل‌های بعدی انقلاب را در برابر اینگونه خطرات دشمنان بیمه کرده و سبب اعتلای ملت ایران در جهان شده است.
پورجمشیدیان در ادامه با بیان اینکه ارائه مطالب دفاع مقدس باید از جذابیت خاصی برخوردار باشد، تاکید کرد: نمایشگاههای دفاع مقدس باید در نشر ارزش‌ها و آثار دفاع مقدس بیش از پیش دقت بیشتری کرده و به جذابیت آثار توجه وافری داشته باشند و مطالب دفاع مقدس باید بر اساس ذائقه مخاطبان به نسل جوان بازگو شود

دسته ها :

. شهید دکتر سید عبد الحمید دیالمه یکی از این شهیدان خونین بال است که در مقاله حاضر به شرح فرازهایی از حیات پربار وی می پردازیم. شهید دیالمه در چهارم اردیبهشت سال 1333 در تهران و خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود 1 . پس از گذراندن دوره دبستان، دروس متوسطه را در دبیرستان هدف فراگرفت. در سال 1352 وارد دانشگاه مشهد شد. شش سال بعد با درجه دکترای داروسازی فارغ التحصیل شد 2 . او در دوران دبیرستان، سه سال از مکتب مدرسان حوزه علمیه قم استفاده کرد. عرفان، فلسفه و منطق را نزد استاد شهید مطهری خواند و با نظرات دکتر شریعتی در زمینه های مختلف آشنا شد و با نقد منطقی نظریات وی، نقش مهمی را برای آگاهی نسل جوان بر عهده گرفت. او به فراگیری علوم جدید در رشته پزشکی در دانشگاه مشهد ادامه داد 3 . زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسوی را نیز به طور کامل آموخت 4 و پس از اخذ دکترا در سال 1358، از دانشگاه مشهد، به تهران آمد و فعالیتهایش را آغاز کرد 5 . شهید دیالمه فعالیت اعتقادی و مبارزاتی خود را از دوران دانشگاه آغاز کرد. از جمله; در سال اول تحصیلی اقدام به تاسیس کتابخانه اسلامی در خوابگاه دانشگاه مشهد نمود و از طریق این کتابخانه افراد مؤمن را شناسایی کرد، تا بتواند آینده افکار اسلامی شیعی را که سالها زحمت کشیده و با خون دل آموخته بود، به آنان منتقل کند 6 . تشکیل جلسات سخنرانی تحت عنوان «صراط مستقیم » با هدف احیاء تفکرات شیعی از دیگر کارهای او بود که به وسیله آن طرفداران زیادی را به سمت خود جذب کرد و افکار انحرافی و التقاطی را خنثی ساخت. شهید دیالمه به خاطر الهی بودن کارهایش، همواره توفیق می یافت و تفکراتش از مرز دانشگاه می گذشت و در سطح شهر گسترش می یافت، به همین جهت و به بهانه شرکت در مبارزات مسلحانه، بارها توسط ساواک زندانی شد 7 . او پس از تاسیس «مجمع احیاء تفکرات شیعی » به همراه یار نزدیکش، دکتر قاسم صادقی 8 ، مبارزات خود را علیه منافقین سازمان دهی کرد 9 . شهید دیالمه از بینش سیاسی عمیقی برخوردار بود او از اولین کسانی بود که انحراف از خط اسلام را در بنی صدر و روزنامه وابسته به او مشاهده کرد و به قصد افشاگری با جمعی از دوستان خود در مجمع احیاء تفکرات شیعی مشهد به تهران آمد و در محل روزنامه به اصطلاح «انقلاب اسلامی » تحصن کرد 10 . فعالیتهای شهید در مشهد، محبوبیتی خا به او بخشید و موجب شد تا چند تن از علمای طراز اول مشهد از جمله، آقا میرزا حسن علی مروارید، مرحوم میرزا مهدی نوقانی و مرحوم میرزا جوادآقا تهرانی 11 به هنگام انتخابات مجلس شورای اسلامی، از او خواستند از شهر مشهد کاندیدا شود. شهید دیالمه با رای اکثریت مردم به مجلس شورای اسلامی راه یافت و به این ترتیب از سن 26 سالگی، فعالیتهای خود را در سنگر مجلس آغاز کرد. او یکی از اولین کسانی بود که با استدلال و شیوه ای منطقی خطوط التقاطی از جمله بنی صدر که در مقابل خط امام صف کشیده بودند را افشاء کرد و خط لیبرالیسم را که تحت نام خط مصدق مطرح بود، بازشکافت 12 . او در مجلس عضو «کمیسیون امور شوراها» بود و با اینکه به طور منظم در حوزه به تعلیم نپرداخته بود، ولی در بسیاری از موارد با افرادی که در سطح خارج حوزه بودند، به بحث می نشست. از این شهید حدود چهارصد ساعت نوار در مباحث مختلف به جا مانده است 13 ، با تسلط چشمگیری که در مباحثه داشت، راه صحیح تبلیغ اعتقادات اسلامی و شیعی و مبارزه با تهاجمات اجنبی را به خوبی نمایاند و با همین سلاح نیز مدعیان دروغین «بحث آزاد» را رسوا ساخت 14 . شهید دیالمه در سال 1354 ه.ش برای بررسی اوضاع منطقه چاه بهار و خاش و تهیه اسلحه به آنجا سفر کرد و در آنجا متوجه شد که فروشندگان سلاح با ساواک در ارتباط هستند، لذا از خرید سلاح منصرف شد و با کوله باری از تجربه در راه بازگشت در چاه بهار، توسط ساواک دستگیر شد ولی به دلیل نبودن مدارک کافی، پس از مدتی آزاد شد. البته ساواک در طول تحصیل او را راحت نگذاشت و با دستگیری و احضارهای مداوم موجبات ناراحتی وی را فراهم کرد 15 . شهید دیالمه به مقابله با ارتجاعی های داخلی (منافقین، ملحدین و لیبرالها) با امام و امت پرداخت. وی با انتشار خبر کاندیداتوری بنی صدر خائن برای ریاست جمهوری، در جلسات عمومی و هفتگی با دلایل مستند اظهار داشت «ریاست جمهوری بنی صدر برای جمهوری اسلامی فاجعه است »! او هرگز حاضر نشد از این دیدگاه خود برگردد. در همان زمان با اصرار زیاد در جلسه نطق انتخاباتی «بنی صدر» در مشهد، داوطلب بحث آزاد، در مورد موضوعات ولایت فقیه، حقوق زن در اسلام و اقتصاد اسلامی، با او شد، البته این پیشنهاد هرگز عملی نشد 16 .

ابتکارات

شهید دیالمه، ابتکارهای چشمگیری در زمینه های هنری و ادبی از خود بروز داد و همزمان با تحصیل، در زمان اختناق رژیم منحوس پهلوی نمایشنامه و فیلمهای پرباری را تهیه و اجرا کرد 17 . «تاسیس کتابخانه اسلامی » از دیگر ابتکارات وی بود 18 . همچنین شهید دیالمه پیش گام برگزاری جلسات دعای کمیل، به سبک مرسوم فعلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شد و با برگزاری جلسه های دعای کمیل، در مسجد دانشگاه، سعی فراوان در تزکیه جوانان و نوجوانان کرد 19 . البته قبل از ایشان مرحوم «حاج آقا عابدزاده » دعای کمیل را برگزار می کرد اما متاسفانه این سنت سالها بود که از یاد رفته بود 20 . راهپیمائی باشکوه پانزده خرداد 1358، مشهد با هماهنگی و ابتکار این شهید بزرگوار برگزار شد. در این حرکت دانشجویان مسلمان دست در دست طلاب مدرسه علمیه «نواب » نهاده و در راهپیمایی شرکت کردند و شعارهای وحدت آفرینی چون «رهبری خمینی، اساس وحدت ماست » را سردادند این راهپیمایی گویای دقت و ظرافت شهید در ادامه راه انقلاب در میان دانشگاهیان و روحانیان بود 21 . او زمانی از اختیارات ولایت مطلقه فقیه سخن می گفت که بسیاری از روشنفکرمآبان مدعی اسلام و انقلاب اسلامی، حتی از شنیدن آن، احساس شرم می کردند 22 . شهید دیالمه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای اولین بار با دعوت از اساتید حوزه و روحانیون محترم از جمله (شهید هاشمی نژاد، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله خزعلی و...) آنان را برای سخنرانی به دانشگاه کشانید و فاصله بین دو قشر دانشگاهی و روحانی را به حداقل رسانید. پس از شهادت، پیکر پاکش را در مقبره «شهید دکتر مفتح » در جوار حضرت فاطمه معصومه (س) به خاک سپردند، چرا که «شهید مفتح » منادی وحدت از حوزه و «شهید دیالمه » منادی وحدت از دانشگاه بود 23 .

خصوصیات

شهید دیالمه فرصت ازدواج نیافت، صفات برجسته ای داشت که می تواند الگوی مناسبی برای جوانان باشد 24 . هر جا که شخصیتی روحانی مورد حمله دشمن قرار می گرفت، به صورت شایسته از ایشان دفاع می کرد 25 . شهید دیالمه با همت و پشتکار به تشکیل کلاسهای رسمی و جلسه های هفتگی، قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روی آورد و در تربیت جوانان کوشید. او با تبیین موانع رشد فرهنگ اسلامی، افشای ترفندهای استکبار، معرفی کارگزاران آنان، شناساندن انحراف اعتقادی و استراتژیکی گروهها و اشخاص، تشریح خطوط شرک و کفر و التقاط و نفاق به معرفی فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص) پرداخت 26 . حضور ذهن شهید در شناخت شخصیتهای «خادم » و «خائن » چنان بود که گویی یک عمر با آنها به بحث و گفتگو سپری کرده است. به همین جهت مقاصد آنها را به خوبی تشخیص می داد 27 . شهید در معرفی، تشریح و تبیین احکام اسلام وسواس زیادی به خرج می داد. چنانکه همان جمله ای که او درباره شهید مطهری گفت، برای خودش نیز صدق می کرد. او گفت. «شهید مطهری در نوشته ها و گفته هایش مو را از ماست می کشید. » و حقا شهید دیالمه نیز که مدتی طولانی در محضر شهید مطهری زانوی شاگردی زده بود، مو را از ماست می کشید. آشنایی نزدیک او با شهید بهشتی، رهبری معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای و بسیاری دیگر از علمای بزرگوار و مشورت های او با اساتید حوزه های علمیه، کارآیی و دقت عملش را بسیار تقویت کرده بود 28 . او در جلسات بحث آزاد نظر مخالفان را چنان تحمل و تامل می کرد که فکر می کردند نظرشان را پذیرفته است، ولی پس از اتمام سخن شهید با جمله ای کوتاه آنان را قانع می کرد 29 . حمایت بی دریغ او از انقلاب اسلامی چنان بود که در مدت کوتاهی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان یکی از مخلصترین و مردمی ترین حامیان انقلاب اسلامی در اذهان مردم شناخته شد. با وجود حجم عظیم تبلیغات سوء دشمن علیه او، با اکثریت قاطع آراء جوان ترین نماینده از طرف مردم شهر مشهد، در دوره اول انتخابات، به مجلس شورای اسلامی راه یافت 30 . فرصت کوتاه نمایندگی او، دوره ای پرتحرک بود. سخنرانیهایش در مجلس، مهدیه و بعضی از مساجد تهران، بسیاری از خطوط انحرافی احزاب، گروهها و روزنامه ها را افشا کرد. پیش بینی های شهید قبل و بعد از شهادتش عموما به واقعیت تبدیل شد، حتی در یکی از سخنرانیهایش، که احتمال دارد آخرین سخنرانی آن شهید باشد، (در سوگ شهید چمران) عوامل اصلی که بعدها سبب جناح بندی نیروهای انقلابی و یاران انقلاب و باعث تقویت عناصری گردید که امروزه علنا ولایت فقیه، قانون اساسی، شورای عالی امنیت ملی، دولت و سایر نهادهای نظام را زیر سؤال می برند، با دلایل و شواهد کافی معرفی کرد و گفت: «متاسفانه در جلوگیری از رشد و تقویت و روی کار آمدن سردمداران این طرز تفکر، به جز دادن یک رای منفی امروز کاری از من ساخته نیست و این را فقط به شما مردم هشدار می دهم 31 شهید دیالمه از ذخایر گرانقدر اسلام و ستاره ای درخشان در آسمان جمهوری اسلامی بود، و منافقین کوردل او را به شهادت رساندند. و او چنانکه شایسته اش بود، جان بر سر پیمان نهاد و جام شهادت را نوشید 32 .

پی نوشتها:

1- روزنامه رسالت، 7/4/1374،ص 6. 2- پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،ص 113. 3- همان. 4- پیشتازان شهادت در انقلاب سوم. 5- روزنامه رسالت، 7/4/1373،ص 6. 6- همان. 7- همان. 8- دکتر صادقی در تیرماه 1360 همراه شهید دیالمه به شهادت رسید. 9- مصاحبه نگارنده با حجت الاسلام و المسلمین عبایی خراسانی. 10- پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 11- همان و مصاحبه نگارنده با حجت الاسلام و المسلمین عبایی خراسانی. 12- همان. 13- همان. 14- روزنامه رسالت، 7/4/1373،ص 6. 15- همان. 16- روزنامه رسالت، 6/4/1370،ص 4. 17- پیشتازان شهادت در انقلاب سوم. 18- همان. 19- روزنامه رسالت، 6/4/1370،ص 4. 20- مصاحبه نگارنده با حجت الاسلام و المسلمین عبایی خراسانی. 21- روزنامه رسالت، 6/4/1370،ص 4. 22- همان. 23- همان. 24- مصاحبه نگارنده با حجت الاسلام و المسلمین عبایی خراسانی. 25- روزنامه رسالت، 6/4/1370،ص 4. 26- همان. 27- همان. 28- همان. 29- همان. 30- همان. 31- همان. 32- همان.

پدیدآورنده: محسن علوی پیام

دسته ها :
(سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده ی شهید سید مرتضی آوینی در تاریخ 2/2/1372)
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند ان شاالله این شهید را با پیغمبر محشور کند. من حقیقتا نمی دانم چطور می شود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند؟ چون در دل انسان یک جور احساس نیست. در حادثه ی شهادتی مثل شهادت این شهید عزیز چندین احساس با هم هست. یکی احساس غم و تاسف است از نداشتن کسی مثل سید مرتضی آوینی. اما چندین احساس دیگرهم با این همراه است که تفکیک آنها از همدیگر و باز شناسی هریک و بیان کردن آنها کار بسیار مشکلی است.
به هر حال امیدواریم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان. همه ی کسانشان به شما که بیشترین غم . سنگین ترین غصه را دارید تسلی ببخشد. چون جز با تسلی الهی دلی که چنین گوهری را از خودش جدا می بیند واقعا آرامش پیدا نمی کند. فقط خدای متعال باید تسلی بدهد و می دهد.
من با خانواده های شهدا زیاد نشست و برخاست کرده ام و می کنم. و از شرایط روحی آنان آگاهم. گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگ او شهادت نبود تا ابد قابل تسلی نبود. اما خدای متعال در شهادت سری قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان می دهد.
من خانواده ی شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود.(البته از این قبیل زیاد دیده ام. این یک نمونه اش.)
وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی می کردکه به جبهه برود می دید با خودش فکر می کرد که « اگر این جوان کشته شود پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست.»
یعنی منظره این را نشان می داد. بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملاً مشخص بود (من آن عکس را دارم. آن را بعداً برای من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشته ام. این عکس حال مخصوصی دارد.)
اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر می کردم اگر این بچه کشته شود من خواهم مرد.» (یعنی همان احساسی را که من از مشاهده ی آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تایید می کرد.)
می گفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد.»
در این مورد هم همین است. یعنی وقتی شما می دانید که فرزندتان در پیشگاه خدای متعال در درجات عالی دارد پرواز می کند یعنی آن چیزی که همه ی عرفا و اهل سلوک و آن سرگشته های وادی های عشق و شور معنوی وعرفانی یک عمر به دنبالش گشته اند و دویده اند او با این فداکاری و این شهادت به دست آورده و رضوان و قرب الهی را درک کرده است خوشحال می شوید که فرزندتان به اینجا رسیده است.
امیدواریم که خداوند متعال درجات او را عالی کند. من با فرزند شما نشست و برخاست زیادی نداشتم. شاید سه جلسه که در آن سه جلسه هم ایشان هیچ صحبتی نکرده بود. من با ایشان خیلی کم هم صحبت شدم. منتها آن گفتارهای تلویزیونی را از سالها پیش می شنیدم و به آن ها علاقه داشتم. هر چند نمی دانستم که ایشان آنها را اجرا می کند. لکن در ایشان همواره نوری مشاهده می کردم. ایشان دو- سه مرتبه آمد اینجا و روبه روی من نشست. من یک نور و یک صفا و یک حالت روحانی در ایشان حس می کردم و همین جور هم بود. همین ها هم موجب می شود که انسان بتواند به این درجه ی رفیع شهادت برسد.
خداوند ان شاء الله دلهای داغدیده و غمگین شما را خودش تسلی بدهد. اگر ما به حوزه ی آن شهادت و شهید و خانواده ی شهید نزدیک می شویم برای خاطر خودمان است. بنده خودم احساس احتیاج می کنم. برای ما افتخار است که هر چه می توانیم به این حوزه ی شهادت و این شهید خودمان را نزدیک بکنیم.
چند روز پیش توفیق زیارت مقبره ی این شهید را پیدا کردیم. پنج شنبه ی گذشته رفتیم آنجا و قبر مطهر ایشان و آن همرزم و همراهشان –شهید یزدان پرست- را زیارت کردیم. ان شاءالله که خداوند درجاتشان را عالی کند و روز به روز برکات آن وجود با برکت را بیشتر کند. کارهایی که ایشان داشتند ان شاءالله نباید زمین بماند. ان شاالله برای روایت فتح یک فکر درست و حسابی شده است که ادامه پیدا کند.
نباید بگذارند که کارهای ایشان زمین بماند. این کارها، کارهای با ارزشی بود. ایشان معلوم می شود ظرفیت خیلی بالایی داشتند که این قدر کار و این همه را به خوبی انجام می دادند. مخصوصا این روایت فتح چیز خیلی مهمی است. شب هایی که پخش می شد من گوش می کردم. ظاهرا سه- چهار برنامه هم بیشتر اجرا نشد.
حالا یک مسئله این است که آن کاری را که ایشان کرده اند و حاضر و آماده است چگونه از آن بهره برداری بشود. یک مسئله هم این است که کار ادامه پیدا کند. آن روز که ما از این آقایان خواهش می کردیم و من اصرار می کردم که این روایت فتح ادامه پیدا کند درست نمی دانستم چگونه ادامه پیدا کند. بعد که برنامه ها اجرا شد دیدیم همین است. یعنی زنده کردن ارزش های دفاع مقدس در خاطرها. آن خاطره ها را یکی یکی از زبان ها بیرون کشیدن. و آنها را به تصویر کشیدن و آن فضای جنگ را بازآفرینی کردن. این کاری بود که ایشان داشت می کرد. و هر چه هم پیش می رفت بهتر می شد. یعنی پخته تر می شد. چون کار نشده ای بود. غیر از این بود که بروند در میدان جنگ و با رزمنده حرف بزنند. آن کار خیلی آسان تر بود. این کار هنری تر و دشوارتر و محتاج تلاش فکری و هنری بیشتری بود. اول ایشان شروع کرد و بعد کم کم بهتر و پخته تر شد. من حدس می زنم اگر ایشان زنده می ماند و ادامه می داد این کار خیلی اوج پیدا می کرد. حالا هم باید این برنامه دنبال شود. تازه در همین میدان هم منحصر نیست. یعنی بازآفرینی آن فضا از راه خاطره ها یکی از کارهاست. در باب جنگ و ادامه ی روایت فتح کارهای دیگری هم شاید بشود انجام داد. حیف است که این کار تعطیل شود. من خیلی خوشحال شدم از این که زیارتتان کردم.

 

دسته ها :

هنر چیست، هنرمند کیست؟

شهید آوینی هنر واقعی را با الهام گیری از معارف اسلامی آن چنان توصیف می کند که با فطرت و حقیقت انسانی در هماهنگی کامل است او می گوید: هنر شیدایی حقیقت است . همراه با قدرت بیان آن شیدایی و هنرمند کسی است که علاوه بر شیدایی حق، قدرت بیان آن را نیز از خداوند متعال گرفته است هر یک از این دو شیدایی حق و قدرت بیان - اگر نقص داشته باشد اثر هنری خلق نمی گردد . . . اصل لازم شیدایی «حق » است و «قدرت بیان » شرط کافی است . (1) هنر یاد بهشت است و نوحه انسان در فراق هنر «زبان غربت » بنی آدم است در فرقت دار القرار و از همین روی همه با آن انس دارند چه در «کلام » جلوه کند چه در «لحن » و چه در «نقش » . . . انسی دیرینه به قدمت جهان . هر زبان بی زبانی است و زبان هم زبانی . (2) هنرمند راز دار خزاین غیب است و زبان او زبان تمثیل و تمثل است . پس باید رمز و راز ظهور حقایق متعالی و کیفیت حضور ظهور امر قدسی را در جهان بشناسد . . . (3)

حقیقت و مضمون هنر

حقیقت هنر را هر یک از اندیشمندان با توجه به نوع جهان بینی و تصوری که از جهان هستی دارند به گونه ای معرفی می کنند . هنرمند متعهد شهید آوینی در تبیین حقیقت هنر و درون مایه آن می گوید: . . . حقیقت هنر نوعی معرفت است که در عین حضور و شهود برای هنرمند مکشوف می گردد و این کشف، تجلی واحدی است که از یک سو در محتوا و از سوی دیگر در قالب هنر ظاهر می شود . . . هنر از حیث محتوا نوعی معرفت است و از این قرار عین حکمت و معرفت پس چگونه می توان مظاهر مختلف حیات انسان را، علم و حکمت و هنر و فلسفه و دین را آن چنان که امروز معمول است از یکدیگر جدا کرد . هنر از لحاظ مضمون و محتوا عین تفکر و حکمت و عرفان است و تنها در نحوه بیان و تجلی از آنان متمایز است . (4) مایه اصلی هنر این درد غربت است، غربت آدمی که با خطاب «اهبطوا» از دریای جوار، بدین کرانه تشنه فرو افتاده است تا «تشنگی عشق » را در یابد . (5)

وظیفه هنرمند موحد

در اشاره به مسئولیت خطیر هنرمند متعهد موحد شهید آوینی می نویسد: هنرمند موحد گذشته از آنکه باید جهان را به مشابه نشانه ای برای حق ببیند و به تبعیت از این تعهد هنر او نیز رو به بالا بیاورد و به حقایق متعالی اشاره داشته باشد باید زبان سمبولیک اشیاء را با توجه به این حقیقت پیدا کند که هر شئ در واقع آیت و نشانه حق است و از وجه خاصی به حق اشاره دارد و این اشارات نیز با یکدیگر متفاوت است . (6)

هنر غربی

اندیشمند فرزانه شهید مرتضی آوینی در معرفی ویژگی های هنر رایج امروزی غرب می نویسد:

هنر غربی حدیث نفس است، نه حدیث شیدایی حق، هنر غرب بیان خودپرستی انسان امروز است، هنری شیطانی است . حال آن که هنر حقیقی حدیث شیدایی حقیقت است . (7) . . . در عالم ظاهر، آفاق سحر و معجزه خیلی به یکدیگر شبیه هستند . جادوگران نیز با سحر و جادو ظاهرا کاری شبیه به معجزه انبیاء انجام می دهند اما در حقیقت فقط معجزه وجود دارد و سحر و جادو جز فریبی بیش نیست . آفاق هنر رحمانی و هنر شیطانی نیز خیلی به یکدیگر شبیه هستند اما جز اهل حق کسی آن دو را از یکدیگر تمیز نمی دهد . (8) تمدن غربی در جستجوی بهشت زمینی است . سیر تاریخی هنر در غرب با غایتی این چنین طی شده است و در هر یک از ادوار قالب هایی که برای کار هنری اتخاذ شده لاجرم مظهر همان روح تاریخی است که آن دوره را از سایر ادوار متمایز می سازد . (9)

هنر و تعهد

شهید آوینی در رد این اندیشه که هنر و هنرمند به چیزی متعهد نیست می گوید: . . . آنان که در کار هنر مدعی «عدم تعهد» شده اند درست در این داعیه خویش نیندیشیده اند اگر نه، در می یافتند که گریز از تعهد در عالم محال است . (10) هنرمند باید از «غرض اندیشی » آزاد باشد، اما در عین حال هنر عین تعهد اجتماعی است چرا که وجود انسان عین تعهد است و هنر نیز به مشابه جلوه انسان نمی تواند از تعهد فارغ باشد . (11) هنرمند باید اهل درد باشد و این درد نه تنها سرچشمه زیبایی و صفای هنری بلکه معیار انسانیت است . آدم بی درد هنرمند نیست که هیچ اصلا انسان نیست . (12) اگر هنرمند نسبت به تاریخ و سرنوشت انسان و هویت فرهنگی خویش متعهد باشد دیگر در پیله حدیث نفس خفه نخواهد شد، بال های پروانگی اش خواهد رست و پیله مقتضیات زمان و مکان را خواهد درید، چرا که انسان هم می تواند محاط در متقضیات زمان و مکان باشد و هم محیط بر آن، انسان هم می تواند محکوم تاریخی باشد و هم سازنده آن . (13)

هنر و آزادی هنرمند

در انتقاد از برداشت غلط از آزادی در هنر، شهید آوینی می گوید: آزادی در نفی همه تعلقات است جز تعلق به حقیقت که عین ذات انسان است . وجود انسان در این تعلق است که معنی می گیرد و بنابراین آزادی و اختیار انسان، تکلیف اوست در قبال حقیقت، نه حق او برای ولنگاری و رهایی از همه تعهدات و مقدمتا باید گفت که هنر و ادبیات نیز در برابر همین معنی ملتزم است . (14)

آزادی هنر نباید در زیر پا گذاشتن معیارهای اخلاقی جامعه و یا توهین به مقدسات معنی پیدا کند که مع الاسف فضای سیاسی کشور بعد از پایان ظاهری جنگ بسیاری از مخالفان را جرات بخشیده است که غرض ورزی ها و دشمنی های غیر معقول خویش را با نام هنر و آزادی عرضه کنند . (15) آزادی هنرمند در درک تکلیف است و نه در نفی و طرد التزام به همه چیز . . . (16)

تاسف از یک پیشامد هنری

شهید آوینی به هنر متعهد و هنرمند مسئولیت شناس می اندیشید و از رواج پیدا کردن ویژگی های هنر غربی و اصول آن در بین برخی هنرمندان داخلی در رنج بود و در این باره این گونه درد دل می کند: . . . هنرمندان با رغبت فراوان حاضرند در خدمت تبلیغ صابون و پودر لباس شوئی و . . . آفیش فیلم های سینمایی کار کنند اما چون سخن از صدور انقلاب و یا پشتیبانی از رزم آوران میدان مبارزه با استکبار جهانی به میان می آید روی ترش می کنند که: نه آقا قبول سفارش هنر را می خشکاند! این کدام هنر است که برای پروپاگاند تجارتی فوران می کند اما برای عشق به خدا، نه؟ آیا هنرمند با این انتخاب نوع تعهد خویش را مشخص نکرده است؟ حال آن که آزادی حقیقی تنها در عشق به خدا است و هنر آن گاه حقیقتا آزاد می شود که غایتش وصول به حق باشد . . . هنر اگر برای هنر نباشد برای هیچ چیز دیگری هم نباید باشد جز عشق به خدا . چرا که هر تعلقی جز این و زر و بال و غل و زنجیری است برگرده روح که او را به زمین می چسباند . (17)

هنرمندان امروز

هنرمندان (امروز) هرگز در جستجوی «حکمت » نیستند، آنها تنها سعی دارند که در «تکنیک » کار خویش «مهارت » بیشتری پیدا کنند و لکن آنچه در تکنیک و قالب کاری هنری آنها به مشابه محتوا اظهار می شود چیست، اگر حکمت نیست؟ می گویند: ما احساسات خویش را بیان می کنیم . اما مگر بیان احساسات انسان و اعتقادات او هیچ نسبتی نیست؟ این توهم ناشی از یک اشتباه حکمی یا فلسفی است که در عصر رخ داده است . معمول است که انسان را به دو ساحت مجزا و مستقل از یکدیگر تقسیم می کنند: عقل و احساس آن گاه علم را متعلق به ساحت عقل می پندارند . و هنر را متعلق به ساحت احساس و نسبت و رابطه عقل و احساس را نیز معقول عنه می گذارند . (18)

هنر جدید و زیبایی

شهید سید مرتضی آوینی در تبیین حقیقت و سرچشمه و آبشخور هنر جدید می گوید: . . . هنر جدید خاص عالم جدید است . هنر جدید مولود تکنولوژی است . هنر جدید هنر خواص است . . . عوام درکش نمی کنند . . . آنها که در دفاع از استقلال هنر در اوایل قرن نوزدهم فریاد برداشتند که: هنر وسیله نیست هدف است، فایده هنر زیبایی است و همین کافی است و زیبایی را نیز چنین تعریف کردند که: هر چیز مفیدی زشت است و تنها اشیایی حقیقتا زیبا هستند که به هیچ فایده ای نیایند: اولین گام ها را در جهت جدایی هنر از حیات انسان برداشتند و چنین شد که آثار هنری بدون هیچ فایده اجتماعی در تبعیدگاه هایی به نام موزه و گالری جمع آمدند و اینها در حالی است که هنر عین تعهد اجتماعی است . چرا که وجود انسان عین تعهد است و هنر نیز به مثابه جلوه انسان نمی تواند از تعهدات فارغ باشد . (19)

پی نوشت:

1 . کتاب مقاومت، ش 4، ص 50 .

2 . سوره، ش 1، ص 61 .

3 . آینه جادو، ص 208 .

4 . سوره، ش 1، ص 14 .

5 . سوره، س 10، ص 55 .

6 . سوره، ش 6 و 5، ص 61و 59 .

7 . کتاب مقاومت، ش 4، ص 50 .

8 . آینه جادو، ص 186 .

9 . سوره، ش 1، ص 28 .

10 . سوره، ش 3، ص 43 .

11 . آینه جادو، ص 132 و 131 .

12 . سوره، ش 1، ص 30 .

13 . سوره، ش 4، ص 30 .

14 . سوره، ش 9، ص 5 .

15 . سوره، ش 3، ص 4 .

16 . سوره، ش 9، ص 5 .

17 . سوره، ش 4، ص 24 .

18 . سوره، ش 1، ص 10 .

19 . همسفر خورشید، ص 199 .

پدیدآورنده: سید صادق سید نژاد

دسته ها :

: فرزند شهید سهراب آقاپور در یادداشتی به بیست و هشت سوال محمد نوری زاد، پاسخ داده است.

وی در یادداشت خود آورده است:

به نام خدای شعور

با سلام خدمت کارگردان محترم پروانه ها مینویسند

جناب آقای نوریزاد؛ من به چهره اولیه انقلابی شما علاقه داشتم و نمی توانم این موضوع را کتمان کنم، از این رو هر بار در حوادث پس از انتخابات، خبری یا نامه ای و حرف و حدیثی از نوری زاد ثانی به گوشم میرسید یا میخواندم، جز حسرت و اندوه و دعا برای عاقبت بخیری خودم و دیگران چاره ای نداشتم.

از بی ادبی شما نسبت به سید و رهبر و مرجعمان حضرت آیت الله العظمی سید علی الحسینی الخامنه ای، در نامه های قبلیتان نمی توانم بگذرم، نه من و نه تمام سربازان ولایت فقیه. اما مقصود من از این نوشته پاسخ وهنیات ذهنی شما در نامه های پیشینتان نیست. به تاریخ ۱۸ مهر ماه نامه ای از شما منتشر شد که سوالاتی را مطرح کرده بودید، و البته از محضر رهبرمان و اینکه چون خود را سرباز کوچکی میدانم که پدر تاج بندگی و فدایی ولایت بر سرنهاد و بر دوشم مسئولیت حفاظت از خون خود را، به خود اجازه می دهم که که در این پرسش و پاسخ بنده نقش جواب را بازی کرده و در حد توانم پاسخگوی شما باشم. البته این نامه نه فقط خطاب به شما بلکه مخاطب این نامه تمام کسانی هستند که این گونه حرفها را بر حق میدانند، پس بدون حاشیه نگاری به اصل مطلب میپردازم.

در ابتدای نامه تان از زندان و تنهاییتان گفتید، که قطعا ایام بسیار سختی بوده و اگر بگویم که درکتان میکنم دروغ گفته ام، چرا که فقط کسی میتواند این ادعا را کند که خود سختی و رنج تنهایی را در زندان کشیده باشد. اما زندان به همین رنجش است که جنبه تنبیه و توبیخ دارد، و اگر چنین نبود که زندان، زندان نبود. اما یادم می آید در یکی از قسمت های مجموعه “پروانه ها مینویسند”تان، روایت یکی از یاران حضرت بود که بخاطر ارتکاب عملی انگشتان دستش توسط حضرت قطع شده بود و ایشان نه از این کار ناخشنود بودند، بلکه هنوز به حضرت ابراز علاقه میکردند…

هیچ گاه فکر نمیکردم سازنده این مجموعه که قطعا آشنایی کافی با تاریخ عصر آن حضرت را دارد و با قدرت استنتاجی که از جنابعالی انتظار میرود توان مقایسه با دوران حاضر را نیز، به دلیل برخورد با پسرش که همراه اغتشاشگران ساعاتی در بازداشت بوده تیر خلاص به همه شعارهایش بزند، و نه حتی بعد از آن در بند شدن خودتان هم احتمالا در بیشتر کج رفتنتان موثر بوده. تنبیه و توبیخ برای اهل علم و بصیرت راه نجات است و اصلا این نه سنت بین ماست، بلکه سنتی است الهی در مسیر هدایت و بازگرداندن شخص هِلیده شده در مسیر غیر هدایت. و تنها در صورتی موجب گمراه تر شدن میشود که آن شخص از مسیر علم و بصیرت بدور باشد و چشم را بر واقعیت ببندد و واقعیت را آنگونه که خود میخواهد تفسیر نماید.

سپس از امریکا گفتید و از جهان خوارگی و استبدادش، خدا را شکر که هنوز در این موضع با هم هم عقیده هستیم و بنده میتوانم از این روزن، شاید، و باز هم شاید جرقه هایی از روشنایی را در ذهن و تفکرتان بیاندازم. برادر عزیز، جناب محمد نوریزاد پروانه ها مینویسند، نبودید ببینید و یا نخواستید ببینید که همین امریکایی که آنگونه در نامه تان وصف رذالتش را کردید و سایتها و شبکه ها و عمال داخلی و خارجی اش چگونه برای گفتارتان، کردارتان و قلمتان سوت و کف میزدند و و میزنند و چگونه شما را از خود میدانند، اگر تا این حد به ناحق بودن آنها یقین دارید، پس چرا این صحنه ها را نمیبینید؟ چرا باید خواسته یا انشاالله ناخواسته شما را در پشت تیریبون خود قرار دهند و لباس ضد انقلاب بر تن شما بپوشانند؟ اگر واقعا دغدغه تان دلسوزی برای انقلاب است به عنوان برادر کوچکترتان توصیه مکنم از این خون آشامان برائت جویید پیش از آنکه بیش از این خون مظلومان عالم دامنگیرتان شود. مگر همان امام و مولایمان، علی (ع) نفرمودند که حق و باطل را از طرفدارانشان بشناسیم؟ پس بشناسید و بشناسیم که اگر جهان غرب به ویژه امریکای جنایتکار پشت جریان فکری یا حرکت سیاسی را گرفتند و طرفداری کردند حتما آن حرکت در خوشبینانه ترین حالت رگه هایی از کفر و ظلم ونفاق را داراست.

از فندلاند گفتید و “کیفیت زندگی” و رتبه اولش، جایی داستانی میخواندم از شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی که در پاسخ به سفیر انگلیس که در مورد فشار و تحریم و محاصره اقتصادی انذار داده بود و شهید بهشتی پاسخی داده بود که امروز دوباره قسمتهایی از ان را بازگو میکنم: “… ما قرار است آرمان طلبانه با مسائل برخورد کنیم. انقلاب ما انقلاب آرمان هاست نه انقلاب تسلیم به واقعیت ها… از همان اول قرارمان بر این بود که انقلاب پیش برود و ما همان نان و پنیر خودمان که توی همین مملکت به دست می آید می خوریم… ان شاء الله سیاست ما بر این است که حتی اگر قرار شود روزی همه مردم، نان خالی نوش جان کنند، [همین کار را بکنند] ولی با آمریکا بجنگند…”. بگذریم که اگر همه مشکلات و معضلات اقتصادی که بنده به عنوان یک دانش آموخته رشته مرتبط، به آنها واقف هستم و نه البته از بوق و کرنای رسانه های مخالف، به دلیل فشار و تحریم همان دولی نباشد که احتمالا از “کیفیت زندگی” مطلوبی بر خوردار هستند، قسمت نه چندان کوچکی از این مشکلات به همین فشار ها برمیگردد. که اگر بخش عظیمی از سرمایه انسانی و مادی ما در هشت سال جنگی که به ما تحمیل شد تقلیل نمیافت و اگر ابرمردان مان به دست همین گروهکهایی که امروز از جریانات مخالف حمایت میکنند ترور نمیشدند، شاید مشکلات امروز به این اندازه نبودند که دیگران آنها را بسان گرزی بر سر راه پیشرفت و توسعه روحیه انقلابی بکوبند، گرچه این جنگ و تحریم و فشار اقتصادی که به ظاهر و در دید مغرضین و معاندین ضرر و زیان قابل توجهی داشته و دارد، ثمرات مادی و معنوی آن بر چشم اهل بصیرت پوشیده نبوده و نیست.

از بشاگرد و هرمزگان گفتید، بنده افتخار نوکری مردم بشاگرد را دارم و یکی از مدالهای زندگی ام خدمت به مردم این منطقه در رکاب مرحوم عبدالله والیست، در طی ۱۰ سالی که به این مناطق رفت آمد داشتم چیزهایی دیدم که شما نخواستید یا نتوانستید ببینید، برق رسانی و آب رسانی و بهسازی و نوسازی عمرانی، ساخت درمانگاه و مدرسه و حوزه علمیه، راه سازی و سد سازی و… بحمدلله مردم، دولت و نظام مقدس جمهوری اسلامی در این سالها خدمات قابل توجهی به مردم این منطقه داشتند و دارند، بشاگرد اول انقلاب کجا و بشاگرد امروز کجا؟ آیا درست است که از محرومیت یک منطقه به نفع خودتان استفاده کنید؟ آیا درست است که واقیت را که همان رسیدگی و حل مشکلات این مناطق است را ندیده بگیرید؟ و صد البته که هنوز باید به بشاگرد نوکری کرد که در اصل مردمش ولی نعمتانمان هستند.

از حریم خصوصی گفتید و تجاوز به آن، قطعا این حرکات هیچ ارتباطی با پیروان راستین ولایت فقیه نداشته و ندارد، که همیشه دوستان مذهبی باید تحمل انگ زنی هایی تحت عناوین “تند رو و رادیکال و…” را به خاطر برخورد نادرست این قبیل اوباش داشته باشند و از همه مهمتر اینکه رهبر عزیزمان همیشه اینگونه حرکات را کلاما و عملا تقبیه کرده و در مواردی شخصا فرمان پیگیری و رسیدگی را دادند، که در اکثر حوادث اینچنینی بعد از انتخابات رسیدگی صورت گرفته و خواهد گرفت.

موضع شما در مقابل دولت امریکا برای من روشن است، اما طوری از شرایط زندگی و مردم امریکا میگویید که گویی آنجا مدینه فاضله گم شده شماست؟ شاید هم آرزوی رسیدن به آن را همانند افرادی همچون سروش و مخملباف میپرورانید؟ گویا همان سالهای زندگیتان در امریکا و در پیش از انقلاب شما را مدهوش سبک زندگی غربی کرده! البته فرمودید که ” به شوق انقلاب و وعده های آسمانی آن بود که دست از همه چیز شستم و به آغوش میهنم شتافتم “. آفرین که از همه چیزتان! دست کشیدید. همیشه دنبال دلیل این چرخش ۱۸۰ درجه شما میگشتم و در ذهن خود مرور میکردم… شاید حیف و میل ۴ میلیارد تومان پول بیت المال در چهل سربازتان این اثر سوء را گذاشته و شاید حقوق گرفتن سی ساله تان از وزارت جهاد کشاورزی، بدون خدمت به آن وزارت باعث این گمراهی شده. ولی امروز فهمیدم قضیه چیز دیگریست، شما مست و مدهوش فرهنگ و سبک زندگی امریکایی شدید، فرهنگی که از قلب پوسته به ظاهر زیبای آن چیزی بجز فساد و فحشا و حق کشی و حق خوری بیرون نمی آید.

از مواد مخدر گفتید، افیونی که دولتمردان غربی تا خرخره در ترانزیت و پخش آن شریک هستند، نه فقط مواد مخدر بلکه تجارت انسان، سکس و قاچاق اسلحه را نیز اضافه کنید، از پیروان مکتب اصالت نفع مگر انتظار دیگری دارید؟ که مهم سود است و از کجا و به چه قیمتی مهم نیست، تا به حال از خود پرسیده اید که چرا در کشور افغانستان که سالهاست در بند امریکا دست و پا میزند، هیچ برخوردی با کشت تریاک و تحصیل مواد مخدر نمی شود و در مواردی حتی از سوزاندن مزارع مواد مخدر جلو گیری میشود؟ شما ندیدید و نخواستید اینها را ببینید، همینطور چندین شهیدی که هر ساله در مبارزه با ترانزیت مواد مخدر در کشور جان خویش را فدا میکنند، شما انها را هم ندیدید.

از آزادی گفتید و اینکه نیست! در شرایطی که آمار بی سابقه توهین و یا حتی فحاشی به رئیس محترم جمهور، که دومین مسند مهم مملکتی را به دست گرفته، در اینترنت و رونامه ها و سخنرانی ها و میتینگها قبل و بعد از انتخابات سر به فلک میگذارد، در شرایطی که سران اغتشاشات و آشوبهای سال گذشته هنوز زیر سقف زندانی که از آن حرف زدید نرفته اند، در شرایطی که به کشته شدگان کهریزک نام شهید مینهند و برای تغییر نام کوچه محل سکونتشان به نام شهید فلان نامه نگاری میکنند و از آنطرف هیچ کس سراغ شهدای بسیجی و مردمی که در برخورد با اغتشاشگران جانشان را فدای دینشان کردند نمیگیرد، حرف از خفقان و دیکتاتوری زدن به نظر من مضحک است. نکند انتظار کسانی همانند شما این است که با متعرضین به جان و مال و ناموس مردم برخورد نشود، بله، همه کسانی که مردم بی گناه را برای اهداف شومشان تحریک کردند و به خیابان کشیدند و سردمدارانشان بی شرمانه برای کشته گیری و کشته سازی تیمهای ترور را در میان مردم نفوذ دادند، و آنها میدانستند و هیچ نگفتند، متعرض به جان و مال و ناموس مردم هستند. حتی اگر با قلم و حتی اگر با سخن خویش محرک شورش و آشوب بودند و به گفته رهبر انقلاب همینها مسئول مستقیم خونهای ریخته شده هستند و در این دنیا و آن دنیا باید پاسخگو باشند.

از آزادی نقد گفتید و آزادی بیان در رسانه ها، جالب است که شاهد خود را در این زمینه از امریکا می آورید و آزادی فیلمسازانی چون مایکل مور. کدام فیلمساز امریکایی قادر است به نقد ریشه ای بپردازد؟ شاهد عینی صحبت من حوادث یازده سپتامبر است که میشناسم شهروندان و اصحاب رسانه امریکایی را که اموالشان توقیف شده، تهدید به مرگ شدند و حتی مدیر روزنامه ای در فرانسه از کشورش اخراج شد، فقط به این دلیل که به اصل واقعه یازده سپتامبر که همان دست داشتن دولت امریکا در این واقعه مرگ بار بود پافشاری داشتند، کدام فیلمساز در غرب جرات به تصویر کشیدن جنایات اسرائیل را دارد و کدام روزنامه نگار حق تحقیق در باره هلوکاست؟ صحبت از مقایسه بین آزادی در ایران و غرب فقط از گلوی غربزدگان بیرون می آید و نه دلسوزان انقلاب. بله، در کشور من هر کس بخواهد خون شهدا را پایمال کند، چه با فیلم و چه با قلم و… آزادی ندارد، بهای سلب این آزادی خون ریخته شده پدرانمان است. نه، حتی اگر دولت و مسئولین روزی به چنین افرادی اجازه دهند که بیایند و حرفی مخالف جهت حرکت انقلاب بزنند، حرفی بزنند که خوشایند دشمنان انقلاب باشد و موجی ایجاد کنند که نتیجه آن موج سواری امریکا و اسرائیل باشد، من و همه دوستان و هموطنان فدایی ولایت فقیه با تمام توان در مقابلشان ایستاده و می ایستیم.

از دروغ گفتید، و از راستی و راستگویی در امریکا، بگذریم که به عقیده من این گونه سخن گفتن فقط نتیجه همان تاثیر از فرهنگ غربیست! اما اگر کلینتون برای یک دروغ مفتضح شد، کدام دولتمرد امریکایی برای بهانه دروغ جنگ با عراق محاکمه شد؟ کدام مقام امریکایی برای دروغ یازده سپتامبر به میز محاکمه کشیده شد و چه کسی پاسخگوی دروغهای بزرگ امریکا در مقابله با مخلفین اسرائیل است؟ که حتی امروز جامعه جهانی توان تصویب یک قطعنامه غیر الزام آور را نیز برای جلوگیری از جنایاتش ندارد؟

جناب محمد نوری زاد کنونی، بالشی که بر آن سر نهادید از خون هزاران و ملیونها انسان بیگناه پر شده و خواب غفلت شما ندیدن این همه ظلم و جنایت را موجب شده. حرفم را که در ابتدای این نامه زدم پس میگیرم که گفته بودم شما حداقل با دولتمردان امریکا مخالفید، ای کاش تنها اندک امیدی داشتم که شما لااقل اگر از مسیر انقلاب خارج شدید، در مسیر دشمنان اسلام و انقلاب گام ننهادید اما چنان بت بزرگ غربزدگی برای شما الهه شده و چنان غفلت از واقعیت در کلامتان موج میزند که من این نامه نگاری را در تاثیر بر شما بی اثر میدانم و فقط میخواستم تلنگری باشم برای ذهنتان، که با این دست و پا زدن و تلاش برای پوشانیدن حقیقت و حمایت از جریان نفاق چگونه پاسخگوی پدر شهید من در آن دنیا خواهید بود؟

«یریدون لیطفئوا نور الله بافواهم و الله متم نوره و لو کره الکافرون»

فرزند شهید سهراب آقاپور – شهادت فاو،والفجر

دسته ها :


<>

نکند قرآن را فراموش کنید. هیچ وقت گول نخورید. مواظب باشید. شهید محمدحسن قلى‏زاده

************************

 تا جایى که مى‏توانید، قرآن بخوانید. و به دستورات اسلام و قوانین آن عمل کنید. شهید محمدحسن قلى‏زاده

************************

 برادرم مهدى! امیدوارم خدا به شما عمر عنایت فرماید تا بتوانید به اسلام و قرآن، خدمت کنید. شهید سیدمحمدحسین نوربخش

************************

 قرآن خواندن را فراموش نکنید. شهید على شبانى شوکت آباد

************************

 شب‏هاى جمعه بروید سر مزارم و یک آیه قرآن بخوانید. شهید على فلکى

************************

 بر تابوتم یک جلد قرآن بگذارید، تا مردم بدانند که هدف من خدا بوده است و قرآن. نه هیچ چیز دیگر.

شهید عبدالله عبدالهی

************************

 همسرم! نصیحت دیگرم این که، هر چند خودت بهتر از من مایل هستى که مسائل اسلام را بدانى و به آن عمل کنى، ولى یادآورى مى‏کنم با قرآن و نهج‏البلاغه و دیگر کتب اسلامى مأنوس باش. و علاوه بر آن، فرزندم را با مسائل اسلام و قرآن که تمام رموزات دینى و فردى و خانوادگى در آن نهفته است، آشنا کنى. شهید سیدجلیل موسوی

************************

 فرزندم! در زندگى قرآن را الگوى خود قرار بده، و تمام مسائل را از روى آن بسنج. شهید محمدرضا حسینى

************************

دانش‏آموزان! قرآن را خوب فرا گیرید. شهید مسعود اکبرى

************************

 قرآن فراوان بخوان. فرزندم! همان طور که قرآن مى‏خواندى، ادامه بده تا قرآن را از حفظ کنى. که هر چه امروز داریم از قرآن است. از وصیت نامه شهید محمدباقر موهبتى

************************

 خدایا! تو را خواستارم که در وهلۀ اول به من زبانى عطا کنى، که شکر نعمات فراوانت را بکند، خدایا! در این خلوت شب رو به قبله در کنار قرآن کتاب آسمانی‌ات و با حالت خضوع و خشوع و باوضو، دارم این چند کلمه را هر چند که خودم را ناتوان و عاجز مى‏دانم، مى‏نویسم. از تو مى‏خواهم مرا کمک کنى و نگذارى هواهاى نفسانى به من حاکم شود. شهید مسعود اکبرى

************************

 تلاوت قرآن را فراموش نکنید. شهید محمدحسین کریم‌پوراحمدی

************************

 امامى که ما داریم، روش عمل کردن به قرآن را به ما آموخت. شهید سیدمهدى رضوى

************************

 ما بواسطۀ استفادۀ درست از قرآن با معنى مبارزه و جهاد آشنا شدیم. شهید سیدمهدى رضوى

************************

 هر مسلمان واقعى اول باید به کتاب آسمانی‌اش قرآن، عمل کند و بعد به اعمال دیگر بپردازد. شهید صفر على رضایى

************************

 در تربیت کودک خود بکوشید. و از یاد دادن قرآن و احکام اسلامى به فرزندان خود غافل نباشید. شهید سیدحسین صفایى

************************

 قرآن بخوانید تا نلغزید. شهید غلامرضا اشرفى

************************

 از قدرت قرآن و دعا غفلت نکنید. شهید حسین دلخواه

************************

 قرآن را بخوانید که قرآن بهار دلهاست. شهید سیدحمید رحیمى

************************

 از خانواده ‏ام مى‏خواهم قرآن را به فرزندانم بیاموزند. شهید سیدعلى سعیدنیا

************************
 هیچ وقت قرآن و شهدا را فراموش نکنید. شهید على رضا عربى آیسک

**********************

 

قرآن بخوانید و امام و رزمندگان را دعا کنید و راه امام حسین(ع) را تعقیب کنید. شهید عباس ناجى ابهرى       

**********************

همسرم! در امر آموزش دینى و قرآن و نماز فرزندانم، بکوش. شهید محمدحسین فاضلى       

**********************

قرآن را در سرتاسر جهان برقرار سازیم. شهید احمد دل‏آرا       

**********************

شما فرزندان عزیزم! قرآن بخوانید. شهید عباسعلى ذوالفقارى

**********************

 

هرگز از قرآن فراموش نکنید و به معنای آن توجه کنید. شهید علیرضا قادرپناه

**********************

 

برادران شما را وصیت می کنم به نماز شب که مبادا ترک شود. به قرآن اهمیت بدهید، زیرا که قرآن چراغی است که فقط عاشقان پروانه وار در اطرافش پرواز می کنند و در شعلۀ عشقش می سوزند. شهید مجید محمدزاده

**********************

اگر خواستند ما را یاد کنند به ما لطف کنند، با خواندن قرآن و نماز روح ما را شاد کنند. شهید داوود قاسمی

دسته ها :

قلم جنگ هویت پیدا نمیکند الا اینکه درمسیر شناساندن وبالندگی شهداوهمه کسانیکه جنگ را تبدیل به دفاع مقدس نمودند

.برای شروع از حقیقت شهادت کلامی ثبت شود

شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن ((فی سبیل الله))انتخاب می کند. یعنی شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر((ص)) شریفترین و بالاترین نوع مردن است (اَشرُفُ المُوًتِ قَتْلُ الشَّهادَهِ)و علی(ع) آن را گرامی ترین نوع مردن می داند.(اَکْرُمُالمُوًتِ اَلْقُتْلُ)

 

شهید در لغت به معنی ((گواه)) است و در اصطلاح به کسی گویند که در مجرای شهادت قرار گرفته و در راه خدا کشته می شود.

شهادت نوعی از مرگ نیست بلکه صفتی از ((حیات معقول)) است. زیرا حیات معمولی که متاسفانه اکثریت انسانها را اداره می کند، همواره خود و ادامه بی پایان خود را می خواهد، لیکن در حیات معقول فرد آن زندگی پاک از آلودگی ها که خود را در یک مجموعه بزرگی به نام جهان هستی در مسیر تکاملی می بیند که پایانش منطقه جاذبه الهی است. لذا شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی است برای حیات طیبه و به مصداق آیه شریفه قرآن که می فرماید:

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون

(169 آ ل عمران)

و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.

شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن می باشد.

و یا در آیه ای دیگر می فرماید : ((و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون)) که در این آیه نیز به زنده بودن شهید اشاره نموده است.

در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده باشند وجود دارد. از جمله مسائلی که در این آیات به آن اشاره شده است عبارت است از زنده بودن شهید، رزق شهید، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید. در این نوشتار کوتاه اشاره ای به آنها خواهیم داشت.

حیات شهید

 

یکی از ویژگی هایی که قرآن شریف برای شهیدان ذکر کرده است، مساله حیات و زنده بودن آنها است. حال باید بدانیم که منظور قرآن از این حیات چه نوع حیاتی است؟ و مقصود قرآن چیست؟ آیا منظور از حیات، حیات مادی است؟ یا این حیات مخصوص به روح و روان شهدا است؟ آیا این حیات به جسم شهید هم مربوط می شود یا خیر؟ و دهها سوال دیگر که باید مورد بررسی قرار گیرد و به آنها پاسخ داده شود.

حیات در لغت به معنای ((زنده بودن)) آمده است. و در اصطلاح از دیدگاه های مختلف تعاریفی از آن ارائه گردیده است.

اما مراد از حیات شهیدان که خداوند در قرآن فرموده چیست؟

در ذیل آیه 154 سوره بقره تحت عنوان((و لا تقتلوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون)) که به زنده بودن شهیدان اشاره کرده و اقوال مختلفی از طرف مفسرین ارائه گردیده است.

برخی گفته اند که منظور این است که شهدا بزودی در قیامت زنده خواهند شد. برخی نیز گفته اند که : کشته شدگان در راه خدا، دارای هدایت و ایمان و دین صحیح هستند، نمرده اند و زنده هستند. برخی دیگر گفته اند : مقصود این است که، چون از شهیدان، نام نیک در این دنیا باقی مانده است زنده می باشند. مفسرین دیگر نیز اقوال دیگری را آورده اند که هر کدام به نوعی بیان کننده حیات شهدا می باشد و همه این اقوال به زنده بودن آرمان و اهداف شهیدان در جامعه باور دارند.

رزق و روزی شهید

 

خداوند در قرآن کریم در سوره آل عمران در آیات 169 تا 171 می فرماید :

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون، فرحین بما آتاهم من فضله و یستبشرون بالذین…

در این آیات خداوند بعد از اینکه می فرماید شهیدان را مرده مپندارید اشاره می کند به اینکه شهیدان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند(عند ربهم یرزقون) که در این قسمت از آیه به ارتزاق شهیدان اشاره شده است. لذا اگر نوعی حیات مجازی برای شهیدان فرض نمائیم با ارتزاق منافات دارد پس باید حیات را حقیقی در نظر گرفت. زیرا ارتزاق از ویژگی های موجود زنده و حقیقی است و چون خداوند درباره شهیدان گفته است که نزد پروردگارشان، ارتزاق می کنند لذا شهید نمی تواند زنده حقیقی نباشد.

در این آیات، سپس خداوند می فرماید : شهدا به خاطر آنچه که خداوند از فضل خود به آنهاارزانی نموده است خوشحال وشادمانند ، ودر تفسیر مجمع البیان آمده است که این خوشحالی به خاطر نعمت های بهشتی است که خداوند نصیبشان نموده است .

وبرخی نیز گفته اند این خوشحالی بخاطر رسیدن آنها به مقام حقیقی ولایت و عبودیت است.

در ادامه آیات آمده است که : شهدا به آن مومنانی که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعد در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده و بشارت می دهند که از مردن نترسید واز خوف از دست دادن متاع دنیا غم مخورید . وآنها را به فضل و نعمت خدا بشارت می دهند و این که خداوند اجر اهل ایمان را ضایع نمی کند.

بنابراین شهدا به واسطه نعمت های خدادادی مسرور و خوشحالند و می خواهند این خوشحالی را با دیگران که به آنها ملحق می شوند تکمیل نمایند و مایلند که به آنها بشارت داده شود که ترس و اندوهی به خود راه ندهند .

در تفسیر مجمع البیان برای این موضوع سه دلیل ذکر نموده اند :

1-شهدا از وضع برادران مومن خود که در دنیا زنده اند و در راه خدا به جهاد مشغول هستند اظهار سرور می نمایند.

2-قول دوم این است که نامه ای به شهیدان ارائه می شود که در آن اسامی برادران ایمانی آنها ، که به درجه شهادت نایل و به آنها ملحق خواهند شد ، ثبت است و شهیدان با دیدن این اسامی خوشحال خواهند شد.

3-مراد از(( لم یلحقوا بهم)) مومنانی هستند که در فضل ومقام به آنها نرسیده اند ولی به واسطه ایمان، مقامی عظیم دارند .

در همین رابطه حدیثی از پیامبر (ص) نقل گردیده است که بی مناسبت نیست آن را ذکر نماییم وآن این که :

از پیامبر اکرم (ص)نقل شده استکه شهید دارای سه خصلت است :

عند اول قطرة  من دمه یکفرعنه کل خط ویری مقعده فی الجنة، و یزوج من الحور العین، و یومن من الفزع الاکبر ومن عذاب القبر، ویحلی حلی الایمان

یعنی با ریختن اولین قطره خون شهید همه خطاها وگناهانش بخشیده و نادیده گرفته می شود ودیگر این که جایگاه خود را در بهشت می بیند و از همسران بهشتی اختیارمی کند و هم چنین از فزع اکبر ( گریه و زاری ) و عذاب قبر در امان است و از لباس های بهشتی بر او می پوشانند.

این حدیث و امثال آن دال بر جاودانگی و جایگاه رفیع و حیات حقیقی شهیدان دارد.

در حدیث دیگری از پیامبر (ص) نقل شده است که رسول اکرم (ص) در روز احد بالای سر ((مصعب بن عمیر)) ایستاد و برای او دعا کرد و سپس گفت :

انّ رسول الله یشهد انّ هولاء شهداء عند الله یوم القیام  فاتوهم زوروهم وسلمو علیهم فوالذی نفسی بیده ، لا یسلم علیهم احد الی یوم القیامه ، الاّ ردّوا علیه ، یرزقون من ثار الجن   ووتح  .

(کشف الاسرار،ج1 ، ص417 )

یعنی رسول خدا گواهی می دهد که شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قیامت هستند. بیایید و ایشان را زیارت کنید ، بر اینان سلام کنید ، که سوگند به آن که جانم در دست اوست ، هیچ کس نباشد که بر آنها سلام کند الا اینکه جوابش را می دهند . وآنها از میوه های بهشتی وهدایای آن روزی داده می شوند .

این حدیث نیز دلالت بر زنده بودن شهدا دارد و نیز دلالت بر لزوم زیارت آنان دارد.

در آیه دیگری از قرآن کریم نیز به روزی شهدا اشاره شده است آن جا که می فرماید :

والذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا اوماتو لیرزقنّهم اللّه رزقا حسنا وان اللّه لهو خیر الرازقین لیدخلنّهم مدخلا یرضونه.

(58 و 59 سوره حج)

یعنی آنان که در راه رضای خدا، از وطن هجرت نمودند و در راه دین خدا کشته شدند و یا مرگشان فرا رسید، البته خداوند، رزق و روزی نیکوئی در بهشت ابد نصیبشان  می گرداند که همانا خداوند بهترین روزی دهندگان است. خداوند به آنان در بهشت منزلی عنایت کند که بسیار به آن راضی و خوشنود باشند.

در این آیه پس از این که از رزق و روزی شهدا با نام رزق حسن و نیکو یاد می کند جایگاه آنان را در بهشت معرفی و آنرا مقام رضوان و رفیع می داند. حقیقت رزق شهدا در جهان دیگر بر ما پوشیده است لیکن می دانیم که رزق آنها از جانب خداست.

آمرزش گناهان شهید

 

در قرآن کریم درباره بخشش گناهان شهید چنین آمده است.

فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لا کفّرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم جناتٍ تجری من تحتها الانهار ثواباً من عند الله و الله عنده حسن الثواب

((195 آل عمران))

آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند، جهاد کردند و کشته شدند، همانا بدی های آنان را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که از زیر درختان آن نهرهای آب، جاری و روان است، داخل می کنیم و این پاداشی است از جانب خدا و پاداشی که از جانب خدا باشد نیکوست.   در این آیه اشاره شد که خداوند همه بدی های کشته شدگان در راه خدا را نادیده می گیرد و بعلاوه از جانب خود به آنان نیکوترین پاداش را عطا می کند.

در همین رابطه احادیثی نیز ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می نمائیم.

قال النبی(ص) :

فاذا ودَّعهم اهلوهم بکت علیهم الحیتان و البیوت، تخرجون من ذنوبهم کما تخرج الحیة من سلخها.

(کشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص347)

یعنی چون رزمندگان با اهل و خانواده خود خداحافظی کنند، ماهی ها و خانه ها، بر آنها می گریند و از گناهان خود خارج می شوند، همانگونه که مار، از پوست خود خارج می شود.

در حدیث دیگری که قبلاً ذکر شد و پیامبر شش خصلت را برای شهیدان ذکر نمودند اولین خصلت این بود که : اولین قطره خونی که از شهید بر زمین ریخته می شود گناهانش بخشیده و آمرزیده می گردد. که این لفظ در احادیث دیگری هم تکرار شده است.

امام صادق(ع) نیز در روایتی می فرمایند :

من قتل فی سبیل الله لم یعرفه الله من سیئاته

(وسایل الشیعه، ج11، ص9)

یعنی کسی که در راه خدا به شهادت نائل شود، هیچ یک از گناهان و بدی هایش به او ارائه نخواهد شد یعنی از همه آنها چشم پوشی خواهد شد.

و در تفسیر آیهان لا خوف علیهم و لا هم یحزنون

 (170 آل عمران)

نیز آورده اند که به شهیدان بشارت می دهند که از گناهان گذشته خوفی نداشته باشند. زیرا خداوند گناهانشان را با شهادت پاک می سازد.

و در حدیثی دیگر از پیامبر(ص) سوال شد که چرا شهید مورد آزمایش و سوال واقع نمی شود؟ پیامبر(ص) فرمود زیرا شهید در زیر برق شمشیر آزمایش خود را به پایان رسانده است.

پاداش عمل شهید

 

خداوند در چند مورد به پاداش بزرگ و ضایع نشدن عمل شهید در قرآن اشاره فرموده است. از جمله :

و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضلَّ اعمالهم سیهدیهم و یصلح بالهم و یدخلهم الجنة عرفها لهم.

 آیات 6-4 سوره محمد

یعنی کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را ضایع نگرداند و آنان را به سعادت هدایت کند و امورشان را اصلاح نماید و به بهشتی که قبلاً مقامات آن را به آنها شناسانده است، واردشان می سازد.

و جالب است که خداوند قبل از این قسمت از آیه می فرماید : اگر خدا می خواست، از کفار انتقام می کشید و همه را بدون زحمت جنگ شما، هلاک می کرد، این برای آزمایش خلق نسبت به یکدیگر است.

(سوره محمد آیه 4)

در آیه ای دیگر می فرماید :

و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجراً عظیماً.

 (74 سوره نساء)

یعنی کسی که در راه خدا جهاد کند، و در راه خدا شهید گردد، یا پیروز شود، پاداش بزرگی به او عطا خواهیم کرد.

از آیات ذکر شده چنین برداشت می گردد که خداوند خود ضایع نشدن عمل شهید را تضمین کرده است و این گونه نیست که اگر به ظاهر در جهاد شکست خورده باشند خون آنها ضایع شده باشد. بلکه در هر حال پیروز می شوند.

در آیه دیگری خداوند پیروزی یا شکست رزمندگان و شهید شدن یا نشدن آنها را یکی از دو نیکی قلمداد می نماید.

قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین و نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله… 

(52 سوره توبه)

یعنی بگو آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید. یا به شهادت می رسیم و یا پیروز می شویم. در هر حال خداوند خون شهید را تضمین کرده و آن را هدر نمی داند.

در زمان پیامبر(ص) نیز منافقین می گفتند اگر مومنین نزد ما بودند و به جنگ نمی رفتند، نمی مردند و کشته نمی شدند، و خداوند در جواب آنها فرمود : که این آرزوهای باطل را حسرت دل آنها خواهد کرد و خداست که زنده می کند و یا می میراند در هر وقت که بخواهد.

لو کانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا لیجعل الله ذلک حسره فی قلوبهم والله یحیی و یمیت.

(156 سوره آل عمران)

در هر حال خداوند خون شهیدان را پاداشی نیکو که همانا دخول در بهشت است عطا خواهد فرمود.

و یدخلهم الجنة عرفها لهم

 (4، سوره محمد)

و در آن مقام به رحمت الهی نائل و به سوی خدا در بهشت خواهند بود.

لئن متّم او قتلتم لالی الله تحشرون.

(158، آل عمران)

در بیان مقام و درجات عالی شهدا و فضیلت شهادت و اجر عمل آنها احادیث فراوانی از ائمه معصومین نقل شده است که این مبحث را با ذکر ترجمه یک حدیث از پیامبر(ص) به پایان می رسانیم.

رسول گرامی اسلام فرمودند :

نیروهای رزمنده هنگامی که تصمیم به شرکت در جنگ می گیرند، خداوند مصونیت آنها را از آتش تضمین می کند. و چون آماده جنگ شوند، فرشتگان به وجود آنها افتخار می کنند. هنگامی که با خانواده خود وداع می کنند ماهی ها و خانه ها گریه می کنند و از گناهان خود خارج می شوند همان گونه که مار از پوست خود خارج می شود. خداوند چهار هزار فرشته را برآنها می گمارد تا از جلو و پشت سرآنان را محافظت نمایند.

_کار نیکی انجام نمی دهند مگر اینکه مضاعف شود. در مقابل هر روز در جبهه ثوابی برابر عبادت هزار مرد عابد … برای ایشان می نویسند. چون با دشمن روبه رو می شوند قلم همه اهل دنیا از درک ثواب آنها عاجز است. و چون به مبارزه با دشمن می ایستند و تیرها را آماده نشانه رفتن به دشمن می کنند و با یکدیگر درآویزند فرشتگان بال های خود را بر سر آنها می گسترانند و برای پیروزی و ثابت قدمی آنها دعا می کنند. هنگام ضرب و زخم، همسر بهشتی و نعمت های الهی بر او فرود می آید. مرحبا به روح پاکی که از بدنی پاک و مطهر خارج شد، بشارت باد بر تو کرامت ها و نعمت هایی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است و بر قلب هیچ کسی خطور نکرده است.

(کشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص248 و 249)

.

دسته ها :

خرمشهر را خاك ناميدن اهانت به ايمان  و سرزمين تصور كردنش جسارت به ايثاراست.خرمشهر ، شهر عشق و ايثار و شهادت ، مقر عاشقاني است كه با خون شهدايي همچون بهنام محمدي ، محمد جهان آرا ، بهروز مرادي و هزاران شهيد ديگر جان گرفته است. شهري كه حتي سقوط آن نيز حماسه بود چرا كه عاليترين مرحله از مقاومت انسان مومن آزاديخواه را به نمايش گذاشت.شهري كه در ۵۷۵ روز اشغال توسط متجاوزان بعثي عراق، در كمال مظلوميت چون سدي آهنين و خلل ناپذير مقابل دشمن قدار،‌ايستادگي كرد.

خرمشهر اردوگاه مجاهدان وارسته تاريخ است كه در سالهاي متمادي دفاع مقدس با شجاعت و ايثار و بذل مال و جان، همچون شهابي ثاقب در دل تاريك دشمن بعثي فرو رفته و پرده‌هاي ظلمت را دريدند و حماسه سوم خرداد را آفريدند.خرمشهر عصاره وحدت كشورمان بود و آزاديش احياي غرور جوانانمان رادنبال  داشت.

زماني كه نيروهاي اسلام  پس از ۴۵ روز ايثار و مقاومت از خرمشهر خارج شدند و اين شهر به تصرف دشمن درآمد، قلب تمام ملت ايران در خرمشهر جا ماند و در تمام روزهاي ۱۹ ماه اشغال اين شهر فكر آزادي ميهن از چنگال دشمن از اذهان فرماندهان دلير و غيور ايران اسلامي  بيرون نرفت.سقوط خرمشهر كانون مقاومت مظلومانه و شگفت انگيز و منشاء پيروزي‌هاي مهم ترگرديد.

در ۲۰ ماه اول جنگ بي‌ثباتي در نقاط مختلف ايران و بي‌ثباتي سياسي و مديريتي كشور بسيار آزار دهنده بود، اما از فرداي پيروزي خرمشهر امنيت و ثبات سياسي در داخل شكل‌ گرفت و معادلات صحنه جنگ به نفع ايران عوض شد.حاميان منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي عراق نيز از فرداي آزادسازي خرمشهر، نگران سقوط كشوري بودند كه آن را براي حمله به ايران ترغيب كردند.اين پيروزي نشان از پيدايش يك قدرت جديد منطقه‌اي بود زيرا در جهان دو قطبي دوران جنگ سرد، يك سرتمام جنگ‌ها آمريكا و سر ديگر آن شوروي بود اما جنگ تحميلي عليه ايران تنها جنگي بود كه هر دوي آن ابرقدرتها و تمام قدرت‌هاي استكباري در يك طرف جنگ ايستادند .با آزادي خرمشهر دشمن متوجه نيروي عظيم مردمي شد كه پس از پيروزي و تثبيت نظام اسلامي شكل تازه‌اي به خود گرفته و  توانمندي بالايي از خودنشان داده بود.

اين فتح نشان داد حتي اگر همه دنيا با مديريت آمريكا در مقابل  ملت ما بايستد در نهايت،اين ملت ايران است كه  با توكل بر خدا پيروز ميدان خواهد بود. نيروهاي مسلح كه در سال اول جنگ  با حمله غافلگيرانه دشمن مواجه شده بودند با همكاري مردم ماشين جنگ دشمن را خاموش كردند و در سال دوم و همزمان با تغيير سياسي نظام و با هماهنگي و همدلي بين ارتش و سپاه، جنگ شكل جديدي به خود گرفت و سلسله عملياتي موفقيت‌آميز دشمن را زمين گير كرد كه اوج آن عمليات بيت‌المقدس بود.اين عمليات چهارمين عمليات از آغاز جنگ تحميلي بود كه به آزادي خرمشهر و تامين مرزهاي بين‌المللي ايران انجاميد. عمليات بيت‌المقدس بعد از عمليات‌هاي شكست حصر آبادان، طريق‌القدس كه منجر به آزادسازي بستان شد و عمليات فتح‌المبين كه طي آن توان نظامي و تجهيزات ارتش و سپاه بالا رفت، مهمترين دستاورد همدلي و اتحاد نيروهاي نظامي كشور ما بود.

فتح خرمشهر تنها پس از گذشت يك ونيم سال  از تصرف آن،  همانقدر كه امام وا مت را از اين پيروزي خوشحال كرد به دشمن نيز فهماند كه چاره‌اي جز فرار و بازگشت به خاك خود ندارد.آنها در حمله به ايران يك عنصر را حساب نكرده بودند و آن عنصر عشق و علاقه مردم به اسلام، امام(ره) و ايران بود وهمين عنصر، باعث پيروزي ملت ايران گرديد.

آزادي اين شهر خون تازه‌اي را در رگ‌هاي ملت ايران جاري كرد.هويت ايراني و اسلامي كه جريحه دار شده بود در چنين روزي جان تازه گرفت و مقاومت ملت را براي ساختن ايراني بزرگ و پرافتخار بيشتر كرد.حماسه سوم خرداد تجلي رباني رهروان نور بود كه در آن فنح ارزش‌ها محقق شد. ارزش‌هايي كه براي تثبيت آن جان‌هاي معزز و معظمي نثار گرديد كه عشق عاشورا و حماسه ناب كربلا و در آن ظهر عطشناك ، مبدا و الهام بخششان بود.

طلعيه سوم خرداد و سالروز آزادسازي خرمشهر به دست توانمند لشكريان پيروز اسلام، يادآور خلق حماسه‌هاي مقاومت و پيروزي  ملت مجاهد و شهيد پرور ايران اسلامي  است كه در پي فرمان تاريخي امام راحل (ره) مبني بر آزادي خرمشهر، همت مردانه خود را در حفظ تماميت ارضي ميهن اسلامي بكار گرفتند و با بذل جان و نثار خون پاكشان دست دشمن را از اين خطه قهرمان پرور كوتاه كردند.سوم خرداد ۱۳۶۱ روز به ثمر نشستن پايداري ملت ايران و آزادي خرمشهر قهرمان، ميعادگاه بزرگ مومنان و مجاهدان راه خدا و جلوه گاه مقدس عشق و ايثاربود.

اين روز جاويد كه با عنوان غرورآميز روز ملي ايثار، مقاومت و پيروزي ناميده شده يادآور حماسه‌اي پرشكوه و تجلي باورهاي اسلامي و عظمت و اراده سلحشوران فداكاري است كه در كسوت غرور آميزرزمندگي، در عرصه‌هاي زميني، هوايي و دريايي با عينيت بخشيدن به مفهوم والاي ايثار و از جان گذشتگي، خرمشهر را پس از ۱۹ ماه بغض خونين رهبر و امت ، در مرحله سوم عمليات غرور آفرين بيت‌المقدس با عنايات ذات اقدس الهي و با زمزمه نام‌ نامي پيامبر عظيم الشأن اسلام آزاد ساختند.در اين روز در يك جنگ نابرابر، دست قدرت خدا بود كه از آستين رزمندگان بيرون آمد و باعث چنين حماسه‌اي شد.

آزادسازي خرمشهر اقتدار نيروهاي مسلح توانمند و حضور ملت شهيد پرور ايران اسلامي را به عنوان دو بازوي ظفرمند نظام مقدس جمهوري اسلامي نمايان ساخت و به عنوان نماد عزم و اراده ملي در طراحي ميادين نبرد و صحنه‌هاي مقاومت و رشادت، جايگاهي رفيع در نبردهاي آزادي بخش تمامي گيتي قرار داد.درس بزرگ و هميشگي حماسه‌ي سوم خرداد اين است كه ايمان، عمل صالح، همبستگي و كار و تلاش، پيروزي را در هر ميداني نصيب ملت ايران خواهد ساخت.

رزمندگان، جانبازان و شهيدان در اين روز مهم و مبارك به وظيفه شرعي و تكليف خود عمل كرده  و از دين و ناموس خود دفاع نمودند.دفاع از كشور، ناموس و هويت ارزش است و كساني كه مردانه پاي اين ارزشها ايستاده‌اند نامشان هميشه ماندگار است .اگرامروزنظام جمهوري اسلامي برپا است محصول فداكاري، تلاش، مقاومت، صبر و ايثار جانبازان و ايثارگران  و دل دريايي خانواده‌هاي آنها است و اين نشان ايثار است كه براي درخشيدن بر سينه اين بزرگواران به خود افتخار مي‌كنند.

حماسه‌ها، هويت تاريخي يك ملت هستند و انسان‌ها در حماسه‌ها احساس غرور مي‌كنند. ملت بي حماسه، ملتي مرده است اما ملت بزرگ ايران بخصوص از آن زمان كه بر آسمان دل او آفتاب علم و معرفت اسلام تابيد تاريخي پرحماسه دارد وسوم خرداد به‌عنوان نماد پايداري، وحدت و پيروزي ملت ايران يكي از بزرگترين اين حماسه هاست  و مردم ايران از گذشته پرافتخار خود و به ويژه پيشرفت‌هاي مادي و معنوي  سال هاي اخير، نردباني براي حركت به سمت آينده روشن و پراميد خود ‌خواهد ساخت.



فتوحات عظيم ۸ سال دفاع مقدس ثابت كرده است كه ايمان، ايثار، همبستگي، مجاهدت، نقاط قوت و پيروزي‌بخش ملت ايران در همه عرصه‌هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و نظامي است و دشمن با درك اين واقعيت درصدد تضعيف نقاط قوت ملت ايران است و هركس در هر زماني از رها كردن ايمان و وحدت و مقاومت سخن بگويد، دانسته يا ندانسته در خط دشمن حركت كرده است.بازگشت خرمشهر به دامان پاك ميهن هديه شهيدان است و استقلال كشور امانت آنهاست و بايد از ثمره خون پاك آنها پاسداري كنيم و آرمانهاي آنها را زنده بداريم.

اكنون كه در آستانه سالروز آزادسازي خرمشهر هستيم،‌بار ديگر پاس خواهيم داشت ياد آن دلاور مرداني كه برگ زريني بر تاريخ ايران اسلامي افزودند.همان ها كه با خون مقدس خود، خرمشهر را خونين شهر كردند.عطر و بوي لاله‌هاي سرخ شهيد جنگ تحميلي هنوز از كوچه‌هاي اين شهر به مشام مي‌رسد .شهيداني كه  با نثار جان خود عزت، بالندگي و سرافرازي را براي ايران اسلامي به يادگار گذاشتند.خاطره سرافرازي، فداكاري، استقلال و آزادي خرمشهر را بايد در يادها باقي نگاه داشت و به نسل‌هاي آينده منتقل نمود.

رهروان سوم خرداد آنانند كه اين وظيفه  را باور دارند و براي رفع موانع و مشكلات كشور تلاش مي‌كنند.

عشرت شايق

دسته ها :
X