اگر عشق نبود !


در حضور خارها هم می شود یک یاس بود در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود
میشود حتی برای دیدن پروانه ها شیشه های مات یک متروکه را الماس بود
دست در دست پرنده بال در بال نسیم ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود
کاش می شد حرفی از "کاش می شد"هم نبود هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود


به خدا دست خودم نیست

اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای
به خدا بدان که این دست خودم نیست!
اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست!
دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو می باشم.
دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، دستانت را بگیرم ، بر
لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم!
دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی
به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم!

دسته ها :
دوشنبه بیست و پنجم 9 1387

فرشته ای که فراموش کرد...


فرشته تصمیمش را گرفته بود.پیش خدا رفت و گفت:خدایا می خواهم زمین را از نزدیک ببینم.اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه.دلم بی تاب تجربه ای زمینی است.
خداوند درخواست او را پذیرفت.

فرشته گفت:تا باز گردم بال هایم را اینجا می سپارم.این بال ها در زمین چندان به کار من نمی آید.

خدا بال های فرشته را بر روی پشته ای از بال های دیگر گذاشت و گفت:بالهایت را به امانت نگاه می دارم،اما بترس که زمین اسیرت نکند،زیرا که خاک زمین دامن گیر است.

فرشته گفت:باز می گردم،حتما باز می گردم.این قولی است که فرشته ای به خداوند می دهد.

فرشته به زمین امد و از دیدن ان همه فرشته ی بی بال تعجب کرد.او هر که را می دید،به یاد می آورد.زیرا او را قبلا دیده بود.اما نمی فهمید چرا این فرشته ها برای پس گرفتن بال هایشان به بهشت باز نمی گردند.
روز ها گذشت و با گذشت هر روز،فرشته چیزی را از یاد بردو وروزی رسید که فرشته دیگر چیزی از آن گذشته دور و زیبا به یاد نمی آورد نه بالش را و نه قولش را.
فرشته در زمین ماند .
و فرشته ای که فراموش کرده بود،هرگز به بهشت باز نگشت.

دسته ها :
دوشنبه بیست و پنجم 9 1387

پراکنده  ولی جالب

اگه یه جایی توی یه راهی به یه در بزرگی برخوردی که یه قفل خیلی محکم هم داشت از باز کردنش ناامید نشو چون اگه قرار بود باز نشه جاش دیوار می زاشتند
درست است که کشتی ها در لنگرگاه در امانند ولی آنها برای این کار ساخته نشده اند
تا با کفش های کسی راه نرفته ای در مورد راه رفتم اون قضاوت کن
قبل از اینکه مایه پند آیندگان شوی از گذشتگان پند بگیر
برنده کسی است که بیشتر دورتر و دورتر از دیگران ببیند
دیگران ببخش نه برای اینکه آنان لایق ببخشش هستند بلکه به خاطر اینکه تو لایق آرامشی
توی دو دوتای زندگی همیشه جواب چهار نمی شه
برای اینکه شروع به رانندگی کنید اینکه چگونه راندن را بلد باشید کافی نیست
بلکه باید چگونگی افتادن از دره را هم بدانید

دسته ها : نگاه متفاوت
دوشنبه بیست و پنجم 9 1387

شیر به جای پول


روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد. تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبایی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و به جای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود به جای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد. پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت: «چقدر باید به شما بپردازم؟». دختر پاسخ داد: «چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازایی ندارد.» پسرک گفت: «پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»
سال ها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.
دکتر هوارد کلی، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامی که متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و به سرعت به طرف اطاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد. در اولین نگاه او را شناخت.
سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری، پیروزی از آن دکتر کلی گردید.
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.
زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد. سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجه اش را جلب کرد. چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود. آهسته آن را خواند:
«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است!»

دسته ها :
دوشنبه بیست و پنجم 9 1387

هشت تکنیک برای شیره مالی سر رییس!!!


سعی کنید هنگام تردد در راهروهای اداره همیشه پرونده زیر بغل داشته باشید:
این ترتیب به نظر کارمند سخت کوشی میرسید که قرار است در جلسه مهمی شرکت کند. کسانی که دست خالی این طرف و آن طرف می روند عاطل و باطل به نظر می رسند و تصور عموم از کسانی که "روزنامه" زیر بغل دارند این است که زیر کار در می روند و به جای آن وقت خود را صرف خواندن روزنامه و حل جداولش میکنند.


2) برای این که به نظر برسد سرتان شلوغ است:
از کامپیوتر استفاده کنید. استفاده از از کامپیوتر درنگاه خیلی از کسانی که چشم شان به شما می افتد مترادف "کار" است در حالی که شما میتوانید فرصت را مغتنم شمرده و ایمیل های شخصی و دریافت و ارسال نمایید، چت کنید در مورد موضوعات مورد علاقه خود search کنید، وبلاگ ها و سایت های مورد علاقه خود را نگاه کنید و بدون اینکه ذره ای کار انجام داده باشید حسابی خوش بگذرانید و اگر زمانی توسط رییستان گیر افتادید( که حتما گیر می افتید) بهترین دفاع این است که ادعا کنید در حال یادگیری نرم افزار جدیدی هستید که به نوعی به کارتان مرتبط است.


3) میز کارتان را به هم بریزید !:
اطراف خودتان را حسابی با اسناد و جزوات و اوراق پرکنید. در نگاه افراد حجم کاری که دیده میشود مهم است. اگر می دانید قرار است کسی در دفتر کارتان در مورد کارش با شما دیدار داشته باشد اسناد و مدارک مربوط به او را در میان اوراق خود گم و گور کنید و بعد در حضور او دنبال شان بگردید.

 

4) از منشی تلفنی استفاده کنید و حتی المقدور به تماس ها پاسخ ندهید: افراد برای این که چیزی به شما بدهند با شما تماس نمی گیرند، آن ها تماس می گیرند تا شما برای آنها کاری انجام دهید و فقط بلدند برای شما دردسر بسازند و این منصفانه نیست!!!!


5) ظاهری آشفته و پریشان داشته باشید !:
ظاهر پریشان شما رییس تان را متقاعد میکند که سر شما حسابی شلوغ است

 

6) کاری کنید که به نظر برسد تا دیروقت کار میکنید !:
همیشه دیر دفتر را ترک کنید به خصوص زمانی که رییس تان در اداره است. میتوانید از این فرصت برای خواندن مجلات ، کتابها و سرگرمی های این چنینی که همیشه قصدانجام شان را داشتید ولی فرصت نکرده اید استفاده کنید.


7) آه بکشید:
زمانی که افراد زیادی اطرافتان هستند وانمود کنید دارید به سختی کار میکنید و بعد با صدای بلند طوری که همه بشنوند آه بکشید. تصور حجم بالای کاری که دارید انجام می دهید آنها را تحت تاثیر قرار خواهد داد.


از الفاظ قلمبه سلمبه استفاده کنید:
اگر چنین واژه هایی بلد نیستید معادل انگلیسی کلمات مرتبط با حوزه کاری تان را پیدا کنید و بخصوص هنگام صحبت کردن با مافوق خود به جای کلمات فارسی از آن ها در جملاتتان استفاده کنید. مهم نیست که او متوجه آن چه می گویید می شود یا خیر، مهم این است که شما تاثیرگذار به نظر میرسید.

دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و پنجم 9 1387

زندگی یعنی مسیری رو به آب ،
زندگی یعنی نه بیداری نه خواب
زندگی یعنی سرای امتحان ،
زندگی یعنی در آن عاشق بمان
زندگی یعنی کمی و کاستی ،
زندگی یعنی دروغ و راستی
زندگی یعنی صفا ، مهر و وفا ،
زندگی یعنی ستم ، جور و جفا
زندگی یعنی سفر ، راهی دراز ،
زندگی یعنی جهانی رمز دار
زندگی یعنی مهی در پشت ابر ،
زندگی یعنی بلا و درد و صبر
زندگی یعنی دو روزی میهمان

دسته ها :
دوشنبه بیست و پنجم 9 1387

تست عشق ودوستی


یک تست ساده و جذاب که باید با صداقت به سوالات ان پاسخ دهید
سوال اول:
شما به طرف خانه کسی که دوست دارید می روید.
دو راه برای رسیدن به انجا وجود دارد:
ـ یکی کوتاه و مستقیم است که شما را سریع به مقصد می رساند ولی خیلی ساده و خسته کننده است
ـ اما راه دوم به طور قابل ملاحظه ای طولانی تر است ولی پر از مناظر زیبا و جالب است.
حال شما کدام راه را برای رسیدن به خانه محبوبتان انتخاب می کنید؟راه کوتاه یا بلند؟
سوال دوم:
در راه دو بوته گل رز می بینید .یکی پر از رزهای قرمز و دیگری پر از رزهای سفید.شما تصمیم می گیرید 20 شاخه از رزها را برای او بچینید.
چند تا را سفید و چند تا را قرمز انتخاب می کنید
(شما می توانید یا همه را یا از ترکیب دو رنگ انتخاب کنید)
سوال سوم:
با لاخره شما به خانه او می رسید .
یکی از افراد خانواده در را بر روی شما باز می کند.
شما می توانید از انها بخواهید که دوستتان را صدا بزند.
یا اینکه خودتان او را خبر کنید.
حالا چکار می کنید؟
سوال چهارم:
شما وارد منزل شده به اتاق او می روید ولی کسی انجا نیست.پس تصمیم می گیرید رزها را همان جا بگذارید.
ترجیح می دهید انها را لب پنجره بگذارید یا روی تخت؟
سوال پنجم:
شب می شود شما و او هر کدام در اتاقهای جداگانه ای می خوابید..صبح زمانی که بیدار شدید به اتاق او می روید:به نظر شما وقتی که انجا می روید او خواب است یا بیدار؟
سوال اخر: وقت برگشتن به خانه است ایا راه کوتاه و ساده را انتخاب می کنید؟
یا ترجیح می دهید از راه طولانی و جالب تر بروید؟
............ ......... .......... ....
جواب ها

جواب سوال اول:
جاده نشان دهنده عشق است اگر راه کوتاه را انتخاب کرده اید.زود و اسان عاشق می شوید.
ولی اگر راه طولانی را انتخاب کردهاید به اسانی عاشق نمی شوید.
جواب سوال دوم:
تعدا رزهای قرمز نشان دهنده ان است که در یک رابطه چقدر از خودتان مایه می گذاریدو تعداد رزهای سفید برعکس نشان می دهد که شما چقدر در ان رابطه از طرف مقابلتان انتظار محبت دارید.به طور مثال اگر 18 رز قرمز و 2 عدد رز سفید انتخاب کرده اید به معناست که شما 90% محبت می کنید و 10% انتظار محبت از طرف مقابل دارید.
جواب سوال سوم:
سوال سوم نشان دهنده طرز برخورد شما بامشکلات در یک رابطه است.اگر شما از اعضای خانواده درخواست کرده اید که محبوبتان را صدا بزند به این معناست که شما از مواجه شدن با مشکلات می ترسید و امیدوار هستید که مشکلات به خودی خود حل شوند.ولی اگر خودتان به اتاق رفته اید که او را از حضور خود مطلع کنید این نشان می دهد که شما با مشکلات روبرو می شوید و دوست دارید انها را هر چه زودتر حل کنید.
جواب سوال چهارم:
محل قرار دادن رزها نشان دهنده اشتیاق شما برای دیدن محبوبتان است. اگر انها را بر روی تخت میگذارید نشان می دهد که دوست دارید او را زیاد ببینید.و اگر انها را لب پنجره قرار می دهید یعنی اگر او را زیاد هم نبینید تحمل می کنید.

جواب سوال پنجم:
سوال پنجم نشان دهنده تفکر و طرز فکر شما در کاراکتر و شخصیت فرد محبوبتان است.اگر شما او را در حالی که خوابیده است در اتاق می بینید.این به این معنی است که شما او را همانطور که است دوست دارید.و اگر او را بیدار دیده اید یعنی انتظار دارید او مطابق میل شما بشود.

جواب سوال اخر:
راه بازگشت به خانه نشان دهنده دوام عشق شماست.اگر راه کوتاه را انتخاب کرده اید مدت عاشق بودن و دوست داشتن شما کوتاه است و اگر راه بلند را انتخاب کرده اید مدت زیادی در عشق خود پایدار خواهید بود ...

 

دسته ها : نگاه متفاوت
دوشنبه بیست و پنجم 9 1387

تعریف شغل های گوناگون


سیاستمدار: کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید

مشاور: کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است.
حسابدار: کسی است که قیمت هر چیز را می داند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.
بانکدار: کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد و درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد.
اقتصاددان: کسی است که فردا خواهد فهمید چرا چیزهایی که دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.
روزنامه نگار: کسی است که P از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد و P بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.
ریاضیدان: مرد کوری است که در یک اتاق تاریک بدنبال گربه سیاهیه می گردد که آنجا نیست.
هنرمند مدرن: کسی است که رنگ را بر روی بوم می پاشد و با پارچه ای آن را بهم می زند و سپس پارچه را می فروشد.
فیلسوف: کسی است که برای عده ای که خوابند حرف می زند.
روانشناس: کسی است که از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد.
جامعه شناس: کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود و همه مردم به آن نگاه می کنند، او به مردم نگاه می کند.
برنامه نویس: کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید را به روشی که نمی فهمید حل می کند.

دسته ها : طنز
دوشنبه بیست و پنجم 9 1387

آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد
ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است
زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند
( مونتسکیو)

خوشبخت کسی است که راه قدر دانی از خدمت دیگران را بلد است
و شادی دیگران را به قدر شادی خود حس میکند
( گوته)


من دریافته ام که انسانی هر اندازه که مصمم به خوشبخت زیستن باشد
همان اندازه خوشبخت و سعادتمند زندگی خواهد کرد
( ابراهام لینکلن)


برای نیل به خوشبختی هیچ راهی خطاتر از
لذت طلبی و کوشش برای درک عیش و نوش و خوشیهای عالم نیست
( ارتور شوپنهاور)


غنچه خوشبختی در جای تاریک و بی صدا و گودی پنهان است
که بسیار نزدیک به ماست ولی ما کمتر از انجا می گذریم و ان دل خود ماست
( موریس متر لینگ)


خوشبختی یگانه چیزی است که می توانیم بی اینکه خود داشته باشیم
دیگران را از آن بر خوردار کنیم
( کارمن سیلوا)
خوشبخت کسی است که دم را غنیمت میشمارد و به خود میگوید
من امروز خوشم تا فردا چه پیش اید
( درایدن)


بسیاری از مردم خوشبختی را می جویند
مانند کسی که کلاه خود را که روی سرش می باشد می جوید
( لناو)
انسان در اغوش خوشبختی ،خوشبختی را جستجو میکند

 ( دشتی)


بشر به خوشبختی خیلی زود عادت میکند و چون خیلی زود عادت میکند
خیلی زود هم فراموش میکند که خوشبخت است
( اندره موروا)


یکی از راههای خوشبختی این است که
شخص نسبت به کوچکترین نعمتها شکر گذار باشی
( هرشل)

به دست آوردن آنچه را که ما آرزو داریم موفقیت است
اما چیزی را که برای به دست آوردن آن تلاش نمی کنیم خوشبختی است
( لوسیا)

انسان برای خوشبختی خلق شده و خوشبختی از راه کار مفید حاصل میشود

( ساموئل اسمایلز)

به عقب نگاه نکنید ممکن است خوشبختی را که رو به سوی شما دارد از دست بدهید
( ساچل پیچ)

خوشبختی چیزی نیست که ان را حس کنیم فقط باید ان را به یاد بیاوریم

 ( اوسکارو ایلد)


این قانون طبیعت است که هیچ کس به تنهایی نمی تواند خوشبخت باشد
بلکه خوشبختی و سعادت را باید در سعادت و خوشبختی دیگران جستجو کرد
( ویلیام)

 

دسته ها : نگاه متفاوت
دوشنبه بیست و پنجم 9 1387

امام رضا (ع):
هر که از خدا بهشت خواهد
و در برابر سختی ها پایداری نورزد
بی گمان خود را ریشخند کرده است.

بحار الانوار ج 75ص 256

دسته ها : حدیث
شنبه شانزدهم 9 1387

امام صادق (ع):
آسایش دل را جستجو کردم
و آن را در
کمی مال و ثروت
یافتم.

مستدرک الوسایل
جلد 12 ص 17

دسته ها : حدیث
شنبه شانزدهم 9 1387
X