دسته
شهيد مطهري
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 15496
تعداد نوشته ها : 11
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب
GraphistThem260

بسم الله الرحمن الرحيم

وابستگي آزادي اجتماعي به آزادي معنوي

آيا ممكن است بشر آزادي اجماعي داشته باشد و لي آزادي معنوي نداشته باشذ؟يعني بشر اسير شهوت و خشم و آز خودش باشد ولي در عين حال آزادي ديگران را محترم بشمارد؟

امروز عملا مي گويند: بله. عملا مي خواهند بشر برده حرص و آز و شهوت و خشم خودش باشد، اسير نفس اماره خودش باشد و در عين حال چنين بشري كه اسير خودش است، آزادي اجتماعي را محترم بشمارد.اين يكي از نمونه هاي كوسه و ريش پهن است. يكي از تضاد هاي اجتماعي امروز بشر همين است....

بشر دوران قديم آزادي را محترم نمي شمرد و پايمال مي كرد.بسيار خوب چرا پايمال مي كرد؟ آيا چون نادان بود آزادي ديگران را سلب مي كرد و همين كه بشر دانا شد ديگر كافي است كه آزادي ديگران را محترم بشمارد؟...خير ناداني و دانش د راو تاثيري نداشت، از روي دانش سلب مي كرد، به خاطر اينكه سود خودش را تشخيص مي داد...

آيا بشر قديم كه آزادي و حقوق ديگران را محترم نمي شمرد از اين جهت بود كه قوانينش اين طور وضع شده بود، تا قانون را عوض كرديم ديگر تمام بشود؟....آيا علت اينكه بشر قديم آزادي و حقوق را محترم نمي شمرد طرز تفكر فلسفي اش بو؟هيچ كدام از اينها نبود، فقط يك چيز و آن منفعت طلبي بود.

بشر به حكم طبيعت فردي خودش منفعت طلب و سود طلب بود از هر وسيله اي مي خواست به نفع خودش استفاده كند. يكي از وسائل، افراد بشر بودند. همان طور كه از چوب و سنگ و آهن و گوسفند و گاو و اسب و قاطر مي خواست به نفع خودش استفاده كند، از انسان هم مي خواست استفاده كند....

نه علم توانسته است جلوي آز را بگيرد نه تغيير قوانين.تنها كاري كه كرده است اين است كه شكل و فرم قضيه را عوض نموده است، محتوا همان محتواست....

بشر قديم هنور به حد نفاق و دورويي نرسيده بود.فرعون مردم را استعباد مي كرد، رسما هم مي گفت:<<و قومهما لنا عابدون>>(مومنون/47)....

علي(ع) جمله اي دارد كه مانند همه جمله هاي ايشان با ارزش است؛ راجع به تقواست كه به نظر بعضيها ديگر خيلي كهنه شده است! مي فرمايد: ...ان التقوي الله مفتاح سداد و ذخيرة معاد و عتيق من كل ملكة و نجاة من كل هلكة(نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 221)تقواي الهي كليد هر راه راستي است. بدون تقوا انسان به راه راست نمي رود، راه خود را كج مي كند.

(كتاب آزادي معنوي؛ شهيد مطهري؛ص 17و 18)

 

دسته ها : كلام مطهر
دوشنبه 26 4 1391 15:4

بسم الله الرحمن الرحيم

از ديدگاه شهيد مطهري آزادي اجتماعي وابسته به آزادي معنوي است، يعني زماني آزادي اجتماعي تحقق مي يابد كه فرد آزادي معنوي داشته باشد.استاد مطهري در كتاب آزادي معنوي به اثبات اين وابستگي مي پردازد.

از ديدگاه استاد مطهري اينگونه بيان مي شود كه چرا بشر قديم يكديگر را غارت مي كردند و يا به اسارت مي گرفتند و مي كشتند؟ آيا آنها نمي دانستند كه نبايد آزادي يكديگر را پامال كنند و يا اينكه تفكر فلسفي آنها اين گونه بود؟خير علت خشونت هاي زمان هاي اوليه تنها براي منفعت طلبي بوده است نه اينكه نمي دانستند.


 

جمعه 23 4 1391 15:26

بسم الله الرحمن الرحيم

انديشه پيروزي نهايي نيروي حق و صلح وعدالت بر نيروي باطل و ظلم و ستيز و ظلم، گسترش جهاني ايمان اسلامي، استقرار كامل و همه جانبه ارزشهاي انساني، تشكيل مدينه فاضله و جامعه ايده آل، و بالاخره اجراي اين ايده عمومي و انساني به وسيله شخصيتي مقدس  و عالي قدر كه روايات متواتر اسلامي از او به<<مهدي>> تعبير شده است، اندشه اي است كه كم و بيش همه فرق و مذاهب اسلامي –با تفاوتها و اختلاف هايي-بدان مومن و معتقدند؛ زيرا اين اندشيه به حسب اصل و ريشه، قرآني است؛ اين قرآن مجيد است كه با قاطعيت تمام، پيروزي نهايي ايمان اسلامي، غلبه نهايي صالحان و متقيان، كوتاه شدن دست ستمكاران و جباران براي هميشه، و آينده درخشان و سعادتمند بشريت را نويد داده است. اين انديشه بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوشبيني نسبت به جريان كلي نظام طبيعت و سير تكاملي تاريخ و اطمينان به آينده و طرد عنصر بدبيني نسبت به پايان كار بشر است كه طبق بسياري از نظريه ها و فرضيه ها فوق العاده تاريك و ابتر است.

مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏24، ص: 405و406،قيام و انقلاب مهدي

 

 



دسته ها : كلام مطهر
پنج شنبه 15 4 1391 17:11

بسم الله الرحمن الرحيم

1-آزادي اجتماعي

((انسان كه يك موجود خاصي است و زندگي او اجتماعي است و علاوه بر اين در زندگي فردي خود موجود تكامل يافته اي است و با گياه و حيوان بسيار تفاوت دارد، گذشته از آزادي هايي كه گياهان و حيوانات به آنها نيازمندند يك سلسله نيازمندي هاي ديگري هم دارد كه ما آنها را به دو قسم منقسم مي كنيم.يك نوع آزادي اجتماعي است. آزادي اجتماعي يعني چه؟ يعني بشر بايد در اجتماع از ناحيه ساير افراد اجتماع آزادي داشته باشد، ديگران مانعي در راه رشد و تكامل او نباشند، او را محبوس نكند، به حالت يك زنداني در نياورند كه جلوي فعاليتش گرفته  شود، ديگران او را استثمار نكنند، استخدام نكنند،استعباد نكنند، يعني تمام قواي فكري و جسمي او را در جهت منافع خودشان به كار نگيرند. اين را مي گويند ازادي اجتماعي.))


 

دسته ها : كلام مطهر
چهارشنبه 7 4 1391 8:8

بسم الله الرحمن الرحيم

ازديدگاه اسلام آزادي مقيد است.حال اين قيد چه چيزي است؟كرامت خود و مصلحت ديگران.در مكتب ليبراليسم به اينجا رسيديم كه اين مكتب پاسخي براي برخي از سوالات ندارد حال ببينيم كه اسلام با اين طرز تفكر(كرامت خود و مصلحت ديگران) چه پاسخي به آنها مي دهد.در مثالي كه براي مكتب ليبراليسم زديم به اينجا رسيديم كه شما با همسايه اي مواجه مي شويد كه نمي گذارد به محدوده او تجاوز كنيد.البته او كاملا درست مي گويد زيرا زماني كه او زمين هاي اطراف شما را تصرف كرد در واقع به محدوده شما هيچ تجاوزي نكرد ولي اكنون كه شما مي خواهيد از محل خود خارج شويد مستقيما وارد زمين هاي او مي شويد و او اين اجازه را نمي دهد و كاملا هم حق با اوست.اين جا بود كه مكتب ليبراليسم پاسخي براي اين مشكل نداشت.اما اگر از ديدگاه اسلام به اين موضوع بنگريم مي بينيم كه شما بايد هم كرامت خويش را در بحث آزادي مد نظر قرار دهيد هم مصلحت ديگران را.خوب اگر ما كرامت خود را مد نظر قرار دهيم مسلما نمي توانيم به ناحق بر كسي چيره شويم و همچنين نخواهيم گذاشت كه كس ديگري بر ما چيره شود، همچنين در جايي كه ديگر بحث محدود كردن آزادي ديگران مطرح نيست در نظر گرفتن كرامت خود مانع انجام هر كاري در رابطه با خودمان به نام اينكه ما آزاد هستيم مي شود(در صورتي كه مكتب ليبراليسم محدوده آزادي خود را آزادي ديگران قرار داده بود و پاسخي در مورد اينكه ما چقدر حق داريم در برابر خودمان آزاد باشيم ندارد و مسلما با اين ديد من حق دارم كه هر بلايي كه مي خواهم بر سر خود بياورم به شرط اينكه آزادي ديگران را محدود نكنم)، و اگر مصلحت ديگران را در نظر بگيريم باز هم نخواهيم توانست حق ديگران را به بهانه هاي مختلف پامال كنيم.البته كرامت نفس و مصلحت ديگران مكمل يكديگرند يعني شما نمي توانيد تنها يكي را در نظر بگيريد.حال ممكن است يك سوال ديگر مطرح شود كه:در مكتب ليبراليسم كه مي گويد محدوده آزادي تو آزادي ديگران است جايي براي برقراري حدود قانوني قرار داده است، يعني در همان جايي كه مشكل بين همسايه ها پيش آمد قانون وارد مي شود و قضيه را فيصله مي دهد در واقع مي توان گفت كه در مكتب ليبراليسم خلا ها را با قانون پر مي كنند يعني شعار زيباي آنها در حقيقت عملي نيست و در خيلي از جاها جواب نمي دهد براي همين مجبور مي شوند براي جبران اين خلا ها قوانيني مخالف شعار خود تصويب كنند،حال يك سوال ديگر مطرح مي شود كه: آيا اين قانون در تمام حوزه ها كاربرد دارد؟ مسلما در تمام مسائل نمي توان منع قانوني قرار داد مثلا در روابط زناشويي چگونه مي توان براي كوچكترين مسائل راهكار قانوني قرار داد و از سويي ديگر چگونه مي توان براي انسان كه موجودي است انديشمند و در هر لحظه مي تواند خالق رويدادي جديد باشد  در ريزترين مسائل هم با قانون وارد شد؟ خوب حداقل تا اينجا ثابت شد كه شعار اسلام قابل اجرا است و نيازي نيست قوانيني مخالف شعار برايش تصويب كنيم.يعني دستور اسلام خود يك قانون است و مجري آن نيز تمام افرادي هستند كه به اين دين گرويده اند.آيا اين شعار قابل اجرا نيست؟اگر قابل اجرا است چه سود ها و چه ضررهايي دارد؟

ادامه دارد...   

دسته ها : آزادي
يکشنبه 4 4 1391 16:9

بسم الله الرحمن الرحيم

شب پرستان كوردل

گروه فرقان دين را از سياست جدا مي دانستند. آنان افكاري مانند منافقين داشتند و به آنان القا شده بود كه روحانيان موجود مرتجع اند؛ مي خواهند كشور را به قرون وسطا بازگردانند؛پايگاه طبقاتي دارند و در واقع همان مسائلي را مطرح مي كردند كه ماركسيست ها مي گفتند. البته آنها نمي توانستند تجزيه و تحليل درست بكنند، زيرا اين افكار از خودشان نبود ودر پي ترقي تقليدي بودند.منافقان افكاري ماركسيستي را با لباس مذهب به آنان تزريق مي كردند.


 

دسته ها :
يکشنبه 17 2 1391 1:16

بسم الله الرحمن الرحيم

آزادي يكي از لوازم حيات و تكامل است، يعني يكي از نيازمنديهاي موجود زنده آزادي است.

مجموعه آثار شهيد مطهري،ج 23،ص435؛آزادي معنوي

جمادات كه رشد و تكامل ندارند، نيازمند به آزادي هم نيستند.اصلا آزادي براي جمادات مفهومي ندارد.

مجموعه آثار شهيد مطهري، ج23 ، ص 436؛آزادي معنوي

موچودات زنده براي رشد و تكامل به سه چيز احتياج دارند: 1.تربيت 2.امنيت 3.آزادي

مجموعه آثار شهيد مطهري، ج23 ، ص 436 ؛آزادي معنوي

دسته ها : كلام مطهر
چهارشنبه 6 2 1391 17:11

بسم الله الرحمن الرحيم

مطلق يا مقيد بودن  آزادي از ديدگاه مكتب ليبراليسم .

از ديدگاه مكتب ليبراسيم بر خلاف مكتب اگزيستانسياليسم آزادي مقيد است.حالا اين قيد چه چيزي است؟ آزادي ديگران. بله آزادي ديگران.و محدوده آزادي ديگران چقدر است؟ آزادي تو. به هر حال حرف زيبايي است .تا جايي تو آزادي كه ديگران را محدود نكني و ديگران هم تا زماني كه آزادي تو را محدود نكنند آزاد هستند. پس به محدوده آزادي يكديگر تجاوز نكنيد. اما چند سوال پيش مي آيد.

1.آيا دراين مكتب افراد با هم برابرند؟ يعني حقوق تمام افراد با عنوان يك انسان كه حق زندگي و بهره برداري مساوي از امكانات را دارند رعايت مي شود؟ تا فردي هم كه از نظر توانايي ضعيف است حداقل، امكان بهره برداري از امكانت موجود را داشته باشد. از ديدگاه اين مكتب تو تا زماني كه آزادي ديگران را محدود نسازي آزاد هستي.حال با يك مثال ساده اين سوال را كه: آيا در اين مكتب افراد با هم برابر هستند؟ را روشن مي كنم.شما در وسط يك دشت وسيع براي خود خانه اي داريد و يك فرد ديگر نيز بدون اينكه وارد محدوده شما شود تمامي زمين هاي اطراف شما را كه مالكي ندارد تصرف مي كند.قاعدتا از ديدگاه اين مكتب اين فرد آزادي شما را محدود نكرد، بلكه تمام زمين هاي اطراف شما را كه مالكي نداشت  به تصرف خود درآورد.يك روز كه شما براي تامين مايحتاج خود مي خواهيد از محدوده زمين هاي خود خارج شويد طرف مفابل به شما اجازه عبور از زمين هايش را نمي دهد،ناگهان شما به اين وضعيت اعتراض مي كنيد و او نيز به شما جواب مي دهد:زماني كه من اين زمين ها را به تصرف خود درآوردم به محدوده شما تجاوز نكردم  وآزادي شما را محدود نكردم.شما به او مي گوييد ولي الان شما در واقع مانع من براي ادامه زندگي هستيد.او به شما جواب مي دهد كه: اگر الان شما وارد زمين هاي من شويد در واقع وارد محدوده آزادي من شده ايد و من اجازه اين كار را به شما نمي دهم.حال ببنيم اين مكتب چگونه مي تواند اين موضوع را حل كند.و اين جا است كه اين مكتب نمي تواند پاسخي بدهد.وحتي اگر شما بخواهيد رشد و پيشرفت كنيد در واقع زمينه آن براي شما موجود نيست.زيرا رشد شما باعث تجاوز به محدوده آزادي ديگري مي شود.حال آيا همه افراد با هم برابر هستند؟    

دسته ها : آزادي
چهارشنبه 6 2 1391 17:3

بسم الله الرحمن الرحيم

از ديدگاه مكتب اگزيستانسياليسم آزادي مطلق است. يعني هر فرد آزاد است كه هر كاري كه مي خواهد انجام دهد يا مثلا هر استعدادي در وجود او وجود دارد را بالاخره به نحوي شكوفا كند بدون در نظر گرفتن هيچ قيدي.مثلا اگر فردي استعداد مردم آزاري هم داشته باشد حق دارد اين استعداد را شكوفا كند .حالا يك جامعه را با هم تصور مي كنيم كه همه درآن كاملا آزاد هستند.شما در يك خيابان در حال راه رفتن هستيد و در كنار شما يك نفر در حال راه رفتن است كه از قضا اين فرد تبحر خاصي در جيب بري دارد و از آن طرف چون در يك جامعه اگزيستانسياليسمي زندگي مي كنيم همه ما مطلقا آزاد هستيم پس اگر آن فرد هوس كرد استعداد خود را شكوفا كند هيچ كس حق اعتراض به او را قائدتا نبايد داشته باشد.حالا بياييم به اين مكتب زياد سخت گيرانه نگاه نكنيم. مثلا در اين جامعه براي جلوگيري از هرج و مرج،  قوانين اجتماعي وضع مي كنند كه افراد بدون هيچ تزاحمي به صورت مسالمت آميز در كنار يكديگر زندگي كنند. حال سوال پيش مي آيد كه مگر قانون به معني يك سري قواعد و محدوديت نيست؟ مگر بسياري از استعداد هاي انسان در جامعه شكوفا نمي شود؟ مگر بر اساس اين مكتب انسان مطلقا آزاد نيست؟ پس اين قوانين براي چيست؟ اصلا چرا بايد طرفدار يك مكتبي باشيم كه از يك طرف به ما مي گويد مطلقا آزاد هستي در صورتي كه در عمل براي ما قوانين تدوين مي كند؟ اصلا چرا بايد طرفدار مكتبي باشيم كه خودش هم براي حرف خودش اعتباري قائل نيست؟ اصلا چرا بايد طرفدار مكتبي باشيم كه با روحيات انساني ما سازگار نيست ؟ اصلا چنين مكتبي به نظر راست نمي گويد.

ادامه دارد...

دسته ها : آزادي
چهارشنبه 6 2 1391 16:57

بسم الله الرحن الرحيم

آزادي كلمه اي است كه هر فرد باشنيدن آن حسي درونش برانگيخته مي شود و اين حس براي شخص در شرايط زماني و مكاني خاص به وجود مي آيد، اما در كل نظري در مورد آزادي در ذهن تمامي افراد وجود دارد و اين خود دليلي است بر اين كه مفهومي به نام آزادي وجود دارد.

همه ما ايمان داريم در طول عمر كارهايي را انجام داده ايم كه كاملا به دست خودمان بوده است.يعني بدون نفي اراده خداوند در انجام آن كار، مي دانيم كه اگر من نبودم آن كار انجام نمي شد.پس ما آزادي داشته ايم و به ما آزادي انجام آن كار را داده اند، به عبارت ساده ترهمه ما چون اختيار داريم  در نتيجه آزاد هستيم.

حالا اين سوال پيش مي آيد كه اصلا دليل دادن آزادي  به انسان چيست ؟

همه مي دانيم كه انسان استعدادهايي در وجود خود دارد.از سوي ديگر بنابر هدفي كه خداوند براي او قرار داده است ضرورت دارد كه استعدادهاي خود را بروز دهد بنابراين آزادي لازمه شكوفايي استعداد است.از سوي ديگر يكي از هدفهاي ما در زندگي رسيدن به كمال است و رسيدن به كمال بدون داشتن آزادي امكان پذير نيست، فرض كنيد يك درخت براي رشد اگر همه عوامل مانند نور كافي و آب را در اختيار داشته باشد ولي بالاي سر آن يك ديوار باشد آيا مي تواند رشد كند و به كمال برسد؟

همان طور كه قبلا گفته شد انسان داراي قدرت اختيار است. بنابراين نمي توان همه گزاره ها را به او تحميل كرد،بلكه انسان بايد انتخاب كند و لازمه انتخاب كردن داشتن آزادي است.فرض كنيد به شما مي گويند كه شما قدرت انتخاب هر لباسي را داريد ولي آزاد نيستيد كه از آن قدرت استفاده كنيد،از آن اختياري كه داريد نمي توانيد استفاده كنيد.آيا اين منافاتي ندارد؟

 

 

 

 

دسته ها : آزادي
چهارشنبه 6 2 1391 16:54
X