سفرنامه ناصر خسرو
بسیارى از مسافران از سفر خود یادداشتهایى تهیّه مىكنند؛ بعضى یادداشتهاى خود را تنظیم مىكنند و به صورت مجموعهاى مىنگارند و به شكل سفرنامه در اختیار عموم قرار مىدهند و خوانندگان از آنها بهرهمند مىشوند و از تجارب سفر آنها استفاده مىكنند. سفرنامههایى كه در توصیف مناسك حج و آثار معنوى آن و مسیر سفر، به ویژه شهرهاى مقدّس مكّه و مدینه است، از دیر باز تاكنون به رشته تحریر در آمده و انتشار یافتهاند لیكن آنگونه كه باید مورد بحث و بررسى قرار نگرفتهاند. در حالى كه این نوع نوشتهها از كاملترین و معتبرترین منابع درباره حجاز ـ از جنبههاى تاریخى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و جغرافیایى به شمار مىروند.
در این ویژهنامه برآنیم تا چند سفرنامه را مطرح نماییم. تا از طریق نوشتههاى آنها، با حج و اعمال آن و كیفیّت انجام مناسك در دورانهاى مختلف تاریخ آشنا شویم و تحوّلات را دریابیم و دیدگاههاى این افراد را از زبان خودشان بخوانیم. به امید آن كه توفیق دست دهد و فرصتى پیش آید تا تك تك این سفرنامهها، كه هر یك در حد خود گنجینه پر ارزشى است، مورد نقد و بررسى همه جانبه قرار گیرد.
هر چند بهترین سفرنامههاى فارسى كه یك فرد ایرانىِ فارسى زبان، جریان كامل و دقیق هفت سال سفر خود را قدم به قدم و نكته به نكته در نهایت اختصار و ایجاز و در عین حال روشن و بدون ابهام نگاشته، سفرنامه ناصر خسرو در نیمه اوّل قرن پنجم است ولیكن رونق سفرنامه نویسى در ایران، از قرن سیزدهم آغاز گردیده است.
سفرنامه ناصر خسرو
ناصر خسرو در سال 427 هـ . ق . بر اثر خوابى كه دید به عزم سفر قبله (حج)، خانه و كاشانه خود را ترك و از مشاغل دیوانى استعفا كرد و سفر هفت ساله خود را شروع و سیرى در آفاق و تا حدودى در انفس كرد و در تمام طول مدّت سفر با علما و دانشمندان نواحىِ مختلف در تماس بود و بر آموختههاى خود مىافزود.
چون هدف اصلى او سفرِ قبله بود، نخست از زندگىِ گذشته خود توبه كرد. او در ابتداى سفرنامه به شرابخوارى خود اعتراف كرده و گفته است: «قُولُوا الحَقَّ وَ لَوْ عَلى أنفُسِكُم.» ناصر خسرو در این سفرِ هفت ساله، چهار بار حج كرد از این رو توصیف مكّه و دیگر اماكن و مراسم حج را بهتر از هر كسِ دیگرى انجام داده است.
ناصر خسرو در سفرنامه نویسى فضل تقدّم دارد؛ زیرا پیش از او سفرنامهاى كه یك ایرانى به زبان فارسى نوشته باشد سراغ نداریم. نه تنها در فارسى كه در عربى هم در ارتباط با حج و سرزمین حجاز اوّلین سفرنامه است.(1)
مىتوان گفت كه شیوه سفرنامه نویسى در ادبیّات ایران را او پایهگذارى كرد.
در این رساله هدف ما بیان سفرنامههایى است كه در ارتباط با حج و حوادث و اتّفاقات مربوط به آن سخن گفتهاند، لذا مىگوییم: كسى كه وصف مكّه و خانه كعبه و اعمال حج را به دقّت از این كتاب (سفرنامه ناصر خسرو) خوانده باشد و زیارت بیت الله الحرام او را دست دهد، با وجودى كه فاصله هزار ساله در بین است، در انجام دادن اعمال حج از آنان كه پیشتر به اداى این مراسم توفیق یافتهاند باز پس نخواهد ماند.
اضافه مىكنیم كه ناصر خسرو در سفرنامهاش تنها به ظاهر اعمال و شرح و معرّفى دقیق اماكن توجه داشته و از فلسفه حج سخنى نگفته است. از این رو، این سفرنامه تنها ارزش معرّفى دقیق از اماكن زمان مؤلّف را دارد و نظر ناصر خسرو را در ارتباط با فلسفه اعمال و مناسك حج باید در شعر او یافت و ما در جاى خود به تفصیل درباره آن سخن خواهیم گفت.
ناصر خسرو وقتى به جدّه مىرسد، مورد توجّه امیر جدّه تاج المعالىبن ابى الفتوح قرار مىگیرد. او از توصیف جدّه تنها به داشتن باره حصین، پنج هزار سكنه، بازارهاى نیك و دروازههاى آن اكتفا مىكند و دروازهها یكى به سمت مشرق، به طرف مكه و دیگرى به سمت مغرب به طرف دریاست و در آن از كشت و زرع خبرى نیست.
روز جمعه از جدّه حركت مىكند و راه دوازده فرسنگى بین جدّه و مكّه را تا روز یكشنبه، آخر جمادى الآخر، طى مىكند و وارد مكّه مىشود. ناصر خسرو مكّه را اینگونه توصیف كرده است:
«شهر مكّه اندر میان كوهها نهاده است نه بلند، و از هر جانب كه به شهر روند تا به مكّه نرسند نتوان دید، بلندترین كوهى كه به مكّه نزدیك است، كوه ابوقبیس است و آن چون گنبدى گرد است؛ چنانكه اگر از پاى آن تیرى بیندازند بر سر رسد و در مشرقى افتاده است...» (2)
نقل تمام مطالب موجب اطاله كلام مىشود.
ناصر خسرو به توصیف مسجدالحرام، صفا و مروه، میلههایى كه در فاصله نیم فرسنگى مكّه نصب كردهاند، مسجدها، و ... پرداخته و درباره احرام گرفتن، تلبیه گفتن، طواف و نحوه انجام آن، ایستادن در پس مقام و گزاردن نماز طواف و رفتن به زمزم و خوردن آب از آن، سخن گفته است. در ارتباط با خانههاى اقوام و ملّیتهاى مختلف و نیز عمارتهاى زیباى خلفاى بغداد كه بعضى خراب شده بودند، آب شور و تلخ چاههاى مكّه، و آبى كه امیر عدن از زیر زمین (كاریز) به مكّه آورده بود و آبهاى گواراى دیگر كه سقّایان مىآوردند و مىفروختند، هواى گرم مكّه و ... به تناسب سخن گفته است. مسجدالحرام را به تفصیل معرّفى كرده و ابعاد قسمتهاى مختلف را مشخص ساخته است. و نیز تعداد ستونها و عمودها و درها و طاقها و ... همه و همه را شرح داده و خانه كعبه را اینگونه توصیف كرده است:
توصیف کعبه
«و خانه كعبه به میان ساحت مسجد است، مربّعِ طولانى، كه طولش از شمال به جنوب است و عرضش از مشرق به مغرب، طولش "هفده ارش" و بلندى "سى ارش" است . و عرض شانزده، و درِ خانه سوى مشرق است و چون در خانه روند، ركن عراقى بر دست راست باشد و ركن حجرالأسود بر دست چپ و ركن مغربىِ جنوبى را ركن یمانى گویند و ركن مغربىِ شمالى را ركن شامى گویند. و حجرالأسود را در گوشه دیوار به سنگى بزرگ تركیب كردهاند و در آنجا نشانده، چنانكه مردى تمام قامت بایستد، با سینه او مقابل باشد و حجرالأسود به درازى، به دستى و چهار انگشت باشد هشت انگشت باشد و شكلش مدوّر است. از حجرالأسود تا در خانه چهار ارش است و آنجا را كه میان حجرالأسود و در خانه است ملتزم گویند و درِ خانه از زمین به چهار ارش برتر است و چنانكه مردى تمام قامت بر زمین ایستاده بر عتبه رسد. و نردبان ساختهاند از چوب چنان كه به وقت حاجت در پیش در نهند تا مردم بر آن بروند و در خانه روند و آن چنان است كه به فراخى ده مرد بر پهلوى هم به آنجا بر توانند رفتن و فرود آمد. و زمین خانه بلند است بدین مقدار كه گفته شد.»(3)
ناصر خسرو در كعبه را توصیف كرده و طول و عرض و جنس درها و تزیینات آنها را شرح داده است. همچنین اندرون كعبه، ضخامت دیوارها، خلوتهاى درون كعبه، سنگهاى كف كعبه، ستونها، محرابها، قندیلها، پوششهاى كعبه و ... همه را به دقت تمام توصیف كرده و كیفیت گشودن در كعبه و نحوه و ترتیب ورود مردم به دورن خانه را تمام و كمال نوشته است.
ناصر خسرو تاریخ حجّ چهارمِ خود را در ذى حجّه سال 442 هـ . ق . ذكر كرده و گفته است: از آنجا در نوزدهم ذى حجّه با شتر به لحسا رفته و فاصله مكّه تا لحسا را در سیزده روز طى كرده است.
او در این سفرها، همانگونه كه گفتیم، بیشتر به توصیف ظاهر اعمال و دقّت در امكنه پرداخته و در ارتباط با مناسك حج بحث چندانى نكرده است. ناصر خسرو چهار سفر حج كرده؛ در سفر اوّل نوشته: «... و از بیت المقدّس پیاده با جمعى كه عزم سفر حجاز داشتند برفتیم، دلیل ما مردى جلد و پیاده و نیكو روى بود ... به نیمه ذى القعده سنه ثمان و ثلاثین و اربع مائه، از بیت المقدس برفتم، سه روز را به جایى رسیدم كه آن را «ارغر» مىگفتند و از آنجا به منزلى دیگر رسیدیم و از آنجا به ده روز به مكّه رسیدیم و آن سال قافله از هیچ طرف نیامد و طعام یافت نمىشد.
روز دوشنبه به عرفات بودیم. چون از عرفات بازگشتیم دو روز به مكّه بایستادم و به راه شام بازگشتم سوى بیت المقدّس.»(4)
در صفر دوم (سنه تسع و ثلاثین و اربع مائه) «سجلّ سلطان بر مردم خواندند كه: امیرالمؤمنین مىفرمایند: حجّاج را امسال مصلحت نیست كه سفر حجاز كنند كه امسال آنجا قحط و تنگى است و خلق بسیار مردهاند! این معنا به شفقت مسلمانى مىگویم. و حجاج در توقّف ماندند و سلطان جامه كعبه مىفرستاد به قرار معهود ـ كه هر سال دو نوبت جامه كعبه بفرستادى ـ و این سال چون جامه كعبه به راه قلزم گسیل كردند من با ایشان برفتم.»(5)
ناصر خسرو پس از آن كه به مدینه رسیده، آن را به خوبى توصیف كرده و گفته است:
«پس ما دو روز به مدینه مقام كردیم و چون وقت تنگ بود برفتیم، راه سوى شرق بود، به دو منزلى از مدینه كوه بود و تنگههایى چون دره كه آن را «جُحفه» مىگفتند و آن میقات مغرب و شام و مصر است و میقات آن موضع باشد كه حج را احرام گیرند و گویند یك سال آن جا حجّاج فرود آمده بودند؛ خلقى بسیار، ناگاه سیلى در آمده و ایشان را هلاك كرده و آن را بدین جهت جحفه نام كردند. میان مكّه و مدینه صد فرسنگ باشد اما سنگ است و ما به هشت روز رفتیم.
یكشنبه ششم ذى حّجه به مكّه رسیدیم. به باب الصّفا فرود آمدیم و این سال به مكّه قحطى بود. چهار من نان به یك دینار نیشابورى بود و مجاوران از مكه مىرفتند و از هیچ طرف حاجی نیامده بود. روز چهارشنبه به یارى حق به عرفات حج بگزاردیم و دو روز به مكّه بودیم و خلق بسیار از گرسنگى و بیچارگى از حجاز روى بیرون نهادند به هر طرف.»(6)
در سفر سوم هم نوشته: « ... و در رجب، سنه اربعین و أربع مائه، دیگر بار مثال سلطان بر خلق خواندند كه به حجاز قحطى است و رفتن حجّاج و مصلحت نیست برخویشتن ببخشایند و آنچه خداى تعالى فرموده است بكنند. اندرین سال نیز حاج نرفتند و وظیفه سلطان را كه هر سال به حجاز فرستادى البتّه قصور و احتباس نبودى و آن جامه كعبه و از آن خدم و حاشیه و امراى مكّه و مدینه و صله امیر مكّه و مشاهره او ـ هر ماه سه هزار دینار ـ و اسب و خلعت بود به دو وقت فرستادى.
در این سال شخصى بود كه او را قاضى عبدالله مىگفتند و به شام قاضى بود. این وظیفه به دست و صحبت او روانه كردند و من با وى برفتم به راه قلزم، و این نوبت كشتى به جار رسید، بیست و پنجم ذى القعده و حج نزدیك تنگ درآمده، اشترى به پنج دینار بود، به تعجیل برفتم، هشتم ذى الحجّة به مكّه رسیدم و به یارى حق ـ سبحانه و تعالى ـ حج بگزاردم ... و من چون حج بكردم باز به جانب مصر برفتم كه كتب داشتم آنجا و نیّت باز آمدن نداشتم.(7)
ناصر خسرو سفر چهارم را از طریق جدّه به مكّه رفته و در این سفر است كه به وطن برگشته و گفته:
«اكنون شرح بازگشتن خویش به جانب خانه به راه مكّه ـ حرّسهاالله تعالى مِنَ اْلآفات ـ از مصر باز گویم ... روز آدینه نماز دیگر از جدّه برفتیم، یكشنبه سلخ جمادى الآخر به درِ شهر مكّه رسیدیم.»(8)
و در این سفر است كه به تفصیل درباره مكّه و كعبه و دیگر اماكن متبرّكه و تاریخى سخن گفته است.
پینوشتها:
1- معروفترین سفرنامههاى حج و نخستین آن در زبان عربى، سفرنامه ابن جبیر است كه در 581 ـ 578 سفر كرده و شرح سفر خود را نوشته است (نكـ : فصلنامه میقات حج، شماره چهارم سال 1372، صص 228 ـ 12)
2- سفرنامه ناصر خسرو قبادیانى مروزى، با حواشى و تعلیقات و ... به كوشش دكتر محمّد دبیر سیاقى، چاپ دوم 1363 كتابفروشى زوار، صص 119 ـ 118.
3 ـ سفرنامه ناصر خسرو، صص 130 ـ 129.
4 ـ سفرنامه ناصر خسرو، ص 61.
5 ـ همان، صص 102 ـ 101.
6 ـ سفرنامه ناصر خسرو، صص 104 ـ 103.
7ـ سفرنامه ناصر خسرو، صص 106 ـ 105
8 ـ همان ص 118