تبیان، دستیار زندگی
اش در ترکیه مرده بودم «کاش در ترکیه می مردم. همان موقع که تصادف کردم... امروز شنبه شانزدهم دی ماه است. ساعت 23/13 را نشان می دهد. از خانه قهر کرده ام و آماده ام به هتل. تا ساعت 12 شب درصدد بودم که خودم را از بین ببرم. حالا ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک دست نوشته تکان دهنده

کاش در ترکیه مرده بودم


«کاش در ترکیه می مردم. همان موقع که تصادف کردم... امروز شنبه شانزدهم دی ماه است. ساعت 23/13 را نشان می دهد. از خانه قهر کرده ام و آماده ام به هتل. تا ساعت 12 شب درصدد بودم که خودم را از بین ببرم. حالا ساعت 12 شب است. هنوز تصمیم قطعی نگرفته ام. به بابک می اندیشم... به زندگی ام  می اندیشم که پس از مرگم تباه می شود... بابک بی پدر می شود... نمی دانم چه کنم... تا فردا صبر می کنم ... بالاخره تصمیم نهایی خود را گرفته ام. ساعت 2 بعد ازظهر است. احساس می کنم چند ساعت بیشتر به آخر عمرم نمانده ... ساعت 3 بعدازظهر است، مرگ به طرف من می آید. او را در فاصله چند قدمی خود می بینم. ازاو استقبال می کنم. ساعت 5/3 است. بدنم می لرزد. پشتم تیر می کشد. مرگ چه سخت و وحشت انگیز است. چشم هایم سیاهی می رود. دیگر نمی توانم بنویسم. دست هایم خشکیده و می لرزد.»

این بخشی از دست نوشته های تختی است که روز 19 دی ماه 1346 در کیهان چاپ شده است.