تبیان، دستیار زندگی
حمید درخشان، سرمربی پرسپولیس با شکست پدیده در مشهد موقتا نفس راحتی کشید. خیلی ها می گفتند اگر او این بازی را ببازد از سمتش برکنار می شود و حالا اعتقاد دارند این برد، تنها زمان کوتاهی را برای درخشان خریده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روزهای ملتهب پرسپولیس


حمید درخشان، سرمربی پرسپولیس با شکست پدیده در مشهد موقتا نفس راحتی کشید. خیلی‌ها می‌گفتند اگر او این بازی را ببازد از سمتش برکنار می‌شود و حالا اعتقاد دارند این برد، تنها زمان کوتاهی را برای درخشان خریده است.
پدیده و پرسپولیس

آنچه امروز در فوتبال ما کیمیا شده و به سرعت هم واگیردار می شود؛ نداشتن ثبات است. پیش از این تغییر دولت و طبیعتا عوض شدن مدیریت کلان کشور موجب یک تحول اساسی آن هم هر 8 سال یکبار می شد اما حالا این تغییرات بی هیچ بهانه ای در حال شیوع است و بدون شک در آینده نه چندان دور، خسران زیادی از این بابت فوتبال ایران متحمل می شود.

نمونه برای مثال فراوان است. شاید دم دستی ترین آنها همین پرسپولیس باشد. محبوب ترین تیم ایران که از 14 دوره لیگ برتر تنها دو بار قهرمان شده  و بدتر از آن در هفت سال گذشته تنها یک بار در کورس قهرمانی تا هفته پایانی قرار داشته است. اینکه فوتبال ما به واسطه پول بیش از اندازه دچار آسیب شده یک واقعیت است، اینکه سیکل تولید ستاره به ده ها دلیل معیوب شده هست هم کاملا عیان، اما چرا باید تیمی همانند پرسپولیس بیشتر از سایرین لطمه ببیند؟

شاید دلایل متعددی وجود داشته باشد اما مهمترین آن، وسوسه درونی مردانی است که حاضرند به هر قیمتی به صندلی مدیریت این باشگاه برسند. راه دوری نروید. همین 5 سال گذشته را مرور کنید این تیم چند مدیر عامل، چند هیات مدیره و مهمتر از آن چند کادر فنی و بازیکن عوض کرد؟ در چنین فضایی موفقیت چگونه حاصل می شود؟ حبیب کاشانی با یک جهانبینی کاملا متفاوت از حسن انصاری فرد بر مسند کار می نشیند اما مجبور به ترک صندلی اش می شود. باز می گردد اما مجددا می رود. در این بین مصطفوی،عباس انصاری فرد، پروین، رویانیان، رحیمی، سیاسی و طاهری هر یک می آیند و می روند.همه این مدیران فلسفه خاص خود را دارند اما به غیر از رویانیان که آن هم فرصت آنچنانی نداشت مابقی حتی رنگ پایان فصل را هم ندیدند.

طبیعتا مربیانی که با چنین "مدیران چمدان بدستی" طرف هستند مجبورند به دو چیز فکر کنند؛ نتیجه گیری زودهنگام و پر کردن کردن جیب خود تا روزی که اخرج شوند. علی دایی درست یا غلط توسط رویانیان آورده شد. درست یا غلط یک تیم را بست که یک فصل در کورس بود و سال بعد در شش هفته اول بدترین نتایج را گرفت.

بزرگترین اشتباه وزارت ورزش و جوانان، اختیار تام دادن به مردانی بود که کمترین تخصص را در هیات مدیره پرسپولیس داشتند. یکی به واسطه پولدار بودن توسط مردان دولت یازدهم به مقام شامخ ریاست هیات مدیره پرسپولیس رسید، یک شب با بدترین تصمیم، هم پرسپولیس را بی مدیرعامل کرد هم بی سرمربی. وقتی هواداران خشمگین این تیم که لزوما طرفدار علی دایی هم نبودند و تنها به واسطه تجربه گذشته می دانستند تغییر زودهنگام خروجی ای جز فلاکت ندارد، علیه وزیر ورزش شعار دادند، همه مردان وزارت ورزش به صرافت افتادند تا ثابت کنند،آقای وزیر بابرکناری دایی موافق نبود.

کاش وزارت ورزش و جوانان که در آغاز دولت یازدهم شعار شایسته سالاری را سر می داد کمی در این امر بهتر از قبل کار می کرد. آنها مردود شدند و برای این ادعا تنها لازم است به وضعیت دو سال اخیر سرخابی ها نگاه کنید. همه مدیران و مربیان با اتوبوس رفتند و تنها این امیر قلعه نویی بود که به واسطه نام بزرگش ماند اما آن هم هیچ ضمانتی نمی بیند در صورت آغاز ناکامی های مجدد استقلال، رنگ پایان فصل را ببینید. در این موضوع شک نکنید.

بر فرض مثال هم که اینچنین باشد اما چه کسی این ترکیب هیات مدیره را برای پرسپولیس چید؟ چه کسی اجازه داد حمیدرضا سیاسی یک شبِ در فوتبال ایران معروف شود و حالا چندین ماه است بدون آنکه احدی بداند در بازداشت به سر می برد؟ اینها همه اشتباهات مردان سئول بود که پرسپولیس را به این روز انداخت.تردید نداشته باشید اگر هرکسی به جای امیر قلعه نویی با آن پیشینه درخشان روی نیمکت استقلال بود پس از شکست در داربی و حذف از جام حذفی اخراج می شد. اما این شانس آبی ها بود که امیر قلعه نویی 5 قهرمانی را در کارنامه اش دارد و همین کثرت جام از او مردی به مراتب بالاتر از همه اعضای هیات مدیره استقلال ساخته است.

نشان به این نشان که آن روزها که استقلال پشت سر هم می باخت، وقتی قرار شد اعضای هیات مدیره تشکیل جلسه دهند از ترس اینکه کسی فایل صوتی را بعدا در اختیار سرمربی قرار ندهد کوچکترین حرفی علیه او زده نشد و همین اتفاق خوب حالا موجب شده استقلال در کورس قهرمانی باشد و پرسپولیس در میانه های جدول برای فرار از سقوط بجنگد.

تراکتورسازی هم یک نمونه دیگر

نه تنها پرسپولیس که همین تراکتورسازی هم با مشکلی شبیه به قرمزهای تهران مواجه است. تغییرات مداوم در مدیرعاملی این تیم موجب شده یکی مثل تونی اولی ویه را پرتغالی برای سومین سال متوالی به عنوان مربی جانشین سرمربی تراکتورسازی شود.

مدیرعامل جدید تراکتور که کوچکترین شناختی از فوتبال ندارد و کلا مردی از "جنس دیگر" است، در صورتی قید رسول خطیبی را زد که از این مربی به عنوان یکی از آینده دار ترین مربیان ایران نام می بردند. تیم رسول تنها سه امتیاز با صدر جدول فاصله داشت اما به واسطه چند باخت پشت سر هم یک مدیرعامل غیر فوتبالی که تنها به واسطه رابطه نه ضابطه به این صندلی رسیده است، او را اخراج کرد تا به همین سادگی فوتبال آذربایجان و ایران یکی از استعداد های بالقوه اش را پس بزند و رو به یک پیرمرد هفتاد ساله پرتغالی بیاورد!

سعادت با کم طرفدارهاست

امروز طرفداران تیم های محبوب و آنهایی که به هر دلیلی در ویترین هستند بر خلاف دو دهه قبل، با خوشبختی خدادادی مواجه نیستند. تغییرات مداوم بلای جان تیم های آنها شده است. کم نام و نشان ها، تشنگان دیده شدن، مردان متمول و قدرتمند می خواهند دیده شوند از این رو با هر ترفندی خودشان را به اتاق مدیریت این تیم ها می رسانند و نداشتن تجربه ورزشی و مهمتر از آن "سواد تیمداری" باعث واژگون شدن آنها می شود و هم یک تیم بزرگ را به ورطه سقوط می کشاند.

کاش وزارت ورزش و جوانان که در آغاز دولت یازدهم شعار شایسته سالاری را سر می داد کمی در این امر بهتر از قبل کار می کرد. آنها مردود شدند و برای این ادعا تنها لازم است به وضعیت دو سال اخیر سرخابی ها نگاه کنید. همه مدیران و مربیان با اتوبوس رفتند و تنها این امیر قلعه نویی بود که به واسطه نام بزرگش ماند اما آن هم هیچ ضمانتی نمی بیند در صورت آغاز ناکامی های مجدد استقلال، رنگ پایان فصل را ببینید. در این موضوع شک نکنید.


بخش ورزشی تبیان

مهدی طاهرخانی