تبیان، دستیار زندگی
خولیو ولاسکو را مورینیوی والیبال می‌نامند. یک آرژانتینی که سابقه کار در اسپانیا را دارد و شهرتش را مدیون حضور موفق در ایتالیاست. او آمده تا با ایران افتخاری بزرگ خلق کند و این را جدیدترین رؤیایش می‌نامد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفتگو با سرمربی جدید والیبال


خولیو ولاسکو را مورینیوی والیبال می‌نامند. یک آرژانتینی که سابقه کار در اسپانیا را دارد و شهرتش را مدیون حضور موفق در ایتالیاست. او آمده تا با ایران افتخاری بزرگ خلق کند و این را جدیدترین رؤیایش می‌نامد.


خولیو ولاسکو (سمت راست) - کارلوس کرش( سمت چپ)

مردی که در دانشگاه فلسفه خوانده اما به دلیل کودتای 1976 آرژانتین از تحصیل بازمانده، می‌گوید: «به ایران آمدم چون می‌خواستم لایه زیرین فرهنگ شما را ببینم. می‌خواستم دنیایی جدید را تجربه کنم. اگر اهل تغییر نبودم که همان اروپا می‌ماندم. آمده‌ام با همسرم تا تجربه‌ای جدید داشته باشیم.» ولاسکو نه فقط یک مربی متخصص و صاحب سبک در والیبال که یک آدم صاحب تجربه در مدیریت فوتبال است. مردی که مدیر اجرایی تیم‌های بزرگ اینتر و لاتزیو بوده است. این گفت‌وگو پر است از نکات جالب درباره او.

* خیلی دوست داریم بدانیم خولیو ولاسکو با چه شناختی از والیبال ایران، آمده تا تیم‌ملی ما را هدایت کند؟

هنوز خیلی زود است. من هنوز تمرین با بازیکنان را شروع نکرده‌ام اما با تماشای چند فیلم ویدئویی به ویژه از بازی‌های تیم‌ملی ایران در جام جهانی، دیدکلی دارم. تیم ایران چند بازیکن قوی دارد و بعضی‌ها هم باید بهتر شوند. دریافت تیم خیلی ضعیف است و باید پیشرفت کند. سازماندهی خط حمله و بعضی تاکتیک‌ها باید تغییر کند. با دیدن این فیلم خیلی مسائل را متوجه شدم. در فیلم خیلی مسائل واضح بود. این که بازیکنان وقتی یک امتیاز از دست می‌دهند خیلی با هم حرف می‌زنند. لازم نیست آنها حرف بزنند. مهم این است که به امتیاز بعدی فکر کنند. تیم ایتالیا در سال 1999 این مشکل را داشت. آنها وقتی امتیازی از دست می‌دادند با هم بحث می‌کردند. انگار این اشتباه سوءتفاهم شده بود. حرف‌های مختلف درباره از دست دادن امتیاز می‌زدند، در حالی که باید انرژی را برای امتیاز بعدی می‌گذاشتند. این مسائل را من متوجه شدم. در حالی که بازیکنان ایران، تکنیک و فیزیک خوبی دارند و حتی در حمله و دفاع روی تور وضعیت بهتری دارند. البته آنها می‌توانند در همه پست‌ها پیشرفت کنند. تاکتیک‌هایشان هم باید بهتر شود. اما در سرویس خیلی اشتباه دارند. باید توازن بین سرویس و حمله به وجود آید. نمی‌شود راحت سرویس بزنی و هجومی بازی کنی. باید هر دو را خوب زد تا جمع کردن برای حریف راحت نباشد. اگر سرویس خیلی تهاجمی باشد احتمال اشتباه زیاد است. باید تیم‌ها روی توازن بین این دو کار کنند.

پیشنهاد ایران خاص است و مهمترین انگیزه‌ای که مرا به اینجا آورد این است که می‌خواهم با ایرانی کار کنم که مرکز توجه دنیا نیست. این انگیزه کافی است تا مرا به هدفم برساند. بازیکنان شما انگیزه بیشتری برای رسیدن به هدف دارند

* می‌توانیم بگوییم پول شما را وسوسه نکرده تا هدایت تیم‌مان را در اختیار بگیرید. شاید یک دلیل شخصی، اینکه شرایطی جدید را تجربه کنید، شما را به ایران آورده است؟

در وهله اول می‌گویم تا به حال هرگز به خاطر پول کار نکرده‌ام. چرا، نمی‌خواهم دروغ گفته باشم، اول کار وقتی جوان بودم، برای پول کار کردم چرا که به آن نیاز داشتم، به همین خاطر بازی را کنار گذاشتم و رفتم دنبال مربیگری. آن سال‌ها به یک بازیکن والیبال، پولی نمی‌دادند اما وضعیت مربیان فرق داشت. برای همین چون می‌خواستم زندگی کنم، تشکیل خانواده بدهم و زندگی کنم، ناچار بودم کار کنم و پول دربیاورم اما این حس هم خیلی زود گذشت.

من همیشه فکر می‌کردم بهترین چیز انجام کاری است که دوست دارم. من عاشق مربیگری والیبالم و دوست دارم مربی تیم‌ملی باشم. وقتی دستیار سرمربی تیم‌ملی آرژانتین شدم، این تیم در بین 24 تیم دنیا بیست و دوم بود. من این تیم را آماده کردم و در سال 1992سه برنز گرفت. برای همه خیلی عجیب بود. با این حال در شروع کار می‌دانستم بازیکنان خوبی دارم. آنها ذهنیت قوی و انگیزه زیادی دارند و می‌توانند تغییر کنند. این اتفاق افتاد و سوم شد. من از سال 1989 شدم سرمربی تیم‌ملی ایتالیا، آنها در آن سال‌ها خیلی بد بودند. برای المپیک 1988 سئول که کوبا بازی‌ها را تحریم کرد ایتالیا که سهمیه نداشت به جای آن رفت. تیم ایتالیا هم در اروپا خیلی بد بود. در جام جهانی 1986 فرانسه سیزدهم شد. ایمان داشتم بازیکنانم خیلی سخت کار کرده‌اند. بازیکنان آرژانتین و ایتالیا روزی 6 ساعت تمرین می‌کردند.

حالا هم پیشنهاد ایران خاص است و مهمترین انگیزه‌ای که مرا به اینجا آورد این است که می‌خواهم با ایرانی کار کنم که مرکز توجه دنیا نیست. این انگیزه کافی است تا مرا به هدفم برساند. بازیکنان شما انگیزه بیشتری برای رسیدن به هدف دارند. به هر حال انگیزه تنها انگیزه مالی نیست، مهمترین انگیزه من، ورزشی و رسیدن به افتخار است. اولین نکته‌ای که به شاگردان ایرانی‌ام یاد می‌دهم، این است که رؤیا داشته باشند چرا که در غیر این صورت به اهداف بزرگ نمی‌رسند. من هم نمی‌خواهم رؤیا داشتن را متوقف کنم. داشتن رؤیا ویژگی جوانان است. من نمی‌خواهم یک تیم معروف داشته باشم. رؤیای جدید می‌خواهم، همین احساس خوبی به من می‌دهد.

*این‌طور بگوییم که ولاسکو بعد از سال‌ها کار با تیم‌های بزرگ، آمده تا نشان دهد که با یک تیم کمتر شناخته شده هم می‌تواند نشان دهد که مربی بزرگی است؟

ارزیابی ربی ایران با تیم من هرگز، از اول مربی تیمی بزرگ نبوده‌ام بلکه همه تیم‌هایم بعد بزرگ شده‌اند. این را بیشتر دوست دارم چرا که مربی می‌سازد، ساختن یک مثل خلق یک اثر است. ساختن یک ساختمان. اسم‌ها مهم نیستند، مهم نیست تیم بزرگ باشد، مهم این است که خودم آن را بسازم. کشورش هم مهم نیست. چه در ایران باشد، چه در چین.

ولاسکو

* راستی، چرا شما برخلاف کروش خیلی ساده و تنها با یک کوله آمدید.

والیبال با فوتبال خیلی متفاوت است. یک مربی فوتبال وقتی به کشوری می‌آید باید قوی بیاید چرا که تغییر فوتبالیست‌ها در زمان کوتاه خیلی سخت است. آنها از وقتی خیلی کوچک هستند پا به توپ می‌شوند. درحالی که والیبال بازی تکنیکی و فنی است و بازیکنان می‌توانند در کوتاه مدت تغییر کنند. فدراسیون والیبال ایران قبل از من هم با آوردن گاییچ نشان داد که تصمیم بزرگی دارد. آنها نمی‌خواهند تیمشان تنها با ولاسکو تمرین کند. فکر بزرگی دارند. رسیدن به هدف، فکر بزرگ می‌خواهد. واقعاً می‌خواهد. حتی اگر با من هم به آن نرسند مربی دیگری را می‌آورند. این قضیه برای من خیلی اهمیت دارد چرا که نمی‌توانی بدون مدیریت کار کنی. هیچ جا امکان ندارد.

*یکی از رؤیاهای علاقه‌مندان به والیبال رسیدن به لیگ جهانی است، آن هم خیلی زود. شما توان این کار را دارید؟

حضور در لیگ جهانی و من فکر می‌کنم ایران باید به لیگ جهانی برسد اما تنها مشکل این است که رسیدن تنها به فدراسیون ربط ندارد. فدراسیون می‌خواهد آن کار هر طوری شده انجام دهد اما باید دید FIVB چه شیوه‌ای برای انتخاب تیم‌های حاضر در لیگ جهانی دارد. برای دوره قبل با مصر بازی داشت و حالا نمی‌دانم با چه تیمی بازی دارد. منتظر خبر از فدراسیون جهانی هستیم.

*یعنی ایران امسال می‌تواند به لیگ جهانی برسد؟

حتماً.

هدف بعدی المپیک است. شما گفتید که ایران به المپیک لندن می‌رسد. شاید همین رسیدن برای ما خیلی بزرگ باشد اما فکر می‌کنم، ولاسکو فقط این همه راه نیامده که بگوید با ایران به المپیک رسیدم. او می‌خواهد آنجا حرفی برای گفتن داشته باشد.

تنها حضور در المپیک مهم نیست. به نظر من والیبال ایران می‌تواند هم قهرمان جام ملت‌های آسیا شود و هم به لیگ جهانی و المپیک لندن برود. من مطمئنم فدراسیون هر شرایطی که بخواهم را برایم فراهم می‌کند. از این بابت نگران نیستم اما برای رسیدن به این هدف، مهم تغییر ظرفیت‌هاست. اصلاً ربطی به هوش و فرهنگ ندارد. ظرفیت مهم است. مردمی که خیلی خوب هستند اما خیلی سخت تغییر می‌کنند، کار را پیش نمی‌برند. ما بازیکنانی می‌خواهیم که خیلی راحت تغییر کنند. بخواهند تغییر کنند. اگر بتوانم یک گروه از این بازیکنان را پیدا کنم به هدفم می‌رسم. البته یک برد هم خیلی به من در آینده کمک می‌کند. اگر اولین برد را بگیرم، فرقی نمی‌کند کجا ذهنیت‌ها خیلی سریع عوض می‌شود و راحت‌تر هم به هدف یا همان المپیک می‌رسیم اما اگر بعدها برنده شویم، کار سخت‌تر می‌شود.

همسرم خیلی کنجکاو است تا با یک زن ایرانی هم‌صحبت شود. درباره تجربه‌ها، تفاوتها، حتی حجاب و پوشیدن روسری. او تا به حال از اینترنت یاد گرفته که چطور روسری ببندد. دو روش بستن روسری را یاد گرفته. البته این مسئله تنها فرهنگ متفاوت است. تنها تغییر نیست بلکه دانستن مهم است

*خیلی‌ها می‌گویند سخت است که یک مربی اروپایی بخواهد در شرق کار کند. آن هم در کشوری مثل ایران که شما و همسرتان را وامی‌دارد تا تغییراتی در سبک زندگی‌تان داشته باشید.

من از بازیکنانم می‌خواهم که ظرفیتشان را تغییر دهند، طبیعی است که خودم هم تغییر‌پذیر باشم. این طور نیست که به بازیکنان و همسرم می‌گویم تغییر کنید و خودم تغییر نکنم. اگر ایرانم، خوشحالم که می‌توانم تغییر کنم. برایم مهم نیست. اگر با آن کنار نیایم کار خسته‌کننده می‌شود و کار خسته‌کننده تنها وقت تلف کردن است. من به یک روزنامه ایتالیایی گفتم به دو دلیل به ایران می‌روم اول به دلیل حرفه‌ای و اعتقادی که به توانایی والیبال این کشور دارم و دوم شانس فوق‌العاده‌ای که برایم مهیا شده است تا فرهنگ آنجا را ببینم و از نزدیک با آن آشنا شوم. نمی‌خواهم تنها با خواندن کتاب بدانم. می‌خواهم در بین مردم آن را ببینم و لمس کنم. برایم خیلی جذاب است که در بطن فرهنگ مردم جهان زندگی کنم.

*همسرتان هم انگار خیلی به حضور در ایران علاقه‌مند است. این طور که شنیدیم، حتی کلی درباره حجاب ایرانی تحقیق کرده است؟

بله، همسرم هم خیلی کنجکاو است تا با یک زن ایرانی هم‌صحبت شود. درباره تجربه‌ها، تفاوتها، حتی حجاب و پوشیدن روسری. او تا به حال از اینترنت یاد گرفته که چطور روسری ببندد. دو روش بستن روسری را یاد گرفته. البته این مسئله تنها فرهنگ متفاوت است. تنها تغییر نیست بلکه دانستن مهم است. من قبل از مربیگری پنج سال در دانشگاه لاپلادا فلسفه می‌خواندم. هرچند تمامش نکردم. به خاطر این که حکومت را نظامیان به دست گرفتند. او یاد گرفته که چطور خانم‌های ایرانی شال می‌بندند. (ولاسکو با دست برایمان طریقه بستن روسری و شال به سبک دختران ایرانی را نشان می‌دهد و با صدایی بلند می‌خندد، او تأکید می‌کند که آنچه همسرش یاد گرفته نوع پوشش بانوان ایرانی است و باعث می‌شود باور کنیم که این شیوه، عربی نیست.)

* همسرتان هم ورزشی است؟

او تحصیلاتش در رشته واترپلو بوده و متخصص ماساژ ژاپنی است. به طور حتم او هم در خانه نمی‌ماند. دوست دارد در رشته والیبال، ژیمناستیک و... فعالیت کند و از ورزشکاران ایرانی نکته‌هایی یاد بگیرد. خیلی دوست دارد که نه به عنوان مربی بلکه به عنوان یک علاقه‌مند در این رشته‌های ورزشی حضور داشته باشد و اگر بتواند، کمکی کند.

*برایش داشتن حجاب مشکل نیست؟

او یک روسری خریده و می‌خواست یک روسری دیگر هم بخرد که من گفتم این را داشته باش و بقیه را در تهران همراه با یک خانم ایرانی خرید کن. این روسری که در ایتالیا خریده، جنسش خیلی گرم است و می‌خواهد در ایران یک مدل خنکش را بخرد. چون اینهایی که من اینجا دیدم با چیزی که او دارد، فرق می‌کنند.

* و بازی مورد علاقه‌تان هم با این حساب می‌شود فینال جام‌جهانی 1986 ؟

در جام‌جهانی 1986 آرژانتین با آلمان در فینال بازی کرد. یادم می‌آید همزمان با فینال جام ملتها من برای دوره مربیگری در شهر بروژ بلژیک بودم. به همین خاطر فینال را در بلژیک دیدم. در این کلاس آموزشی، البته آخر مسابقه اینقدر که حرص خوردم، کارم کشید به بیمارستان. وقتی آلمان گل دوم را زد و نتیجه 2-2  شدخیلی حالم بد شد، فکر می‌کردم دیگر آرژانتین برنده نمی‌شود، سیاتیکم گرفت، خیلی درد داشت. همین درد مرا روانه بیمارستان کرد. آنجا دیدم که آرژانتینی‌ها با پرچم در خیابان راه می‌روند و شادی می‌کنند. آن شب برای همیشه در زندگی‌ام یادم ماند.

خولیو ولاسکو (سمت راست) - کارلوس کرش( سمت چپ)

*شما همزمان با کیروش به ایران رسیدید، نظرتان درباره او چیست؟

اتفاقاً ما دیشب ساعت‌ها با هم بودیم. قبل از فرودگاه، او را ندیده بودم اما ما یک دوست مشترک داریم که سبب شده بود از کروش خیلی بشنوم. حتی این اواخر هم درباره او شنیده بودم اما از نزدیک نمی‌شناختمش. دوستم اریکسون که مربی لاتزیو بود، مربی بدنساز نداشت از من خواست تا مربی بدنساز برایش پیدا کنم. من هم یک جوان را انتخاب کردم تا بتواند با جوانان کار کند. من به او زنگ زدم و خودم هم از او امتحان گرفتم. سؤالاتی از او پرسیدم. بعد خودش گفت آن تست سخت‌ترین امتحانی بوده که پشت سر گذاشته. او والتر دیسالوو بود که بعد با کروش به منچستر رفت. البته کروش او را می‌شناخت بعد با هم دوست نزدیک شدند وبا هم رفتند منچستر و بعد هم رفت رئال. حالا او مربی تیم قطر است. از من هم برای حضور در یک همایش دعوت کرد که من نرفتم. وقتی متوجه شدم کروش اینجاست به او گفتم که یک دوست مشترک داریم. او هم شناخت.

*فکر می‌کنید می‌تواند موفق شود؟

او آمده که موفق باشد. این همه راه نیامده که ناکام بماند. من فکر می‌کنم کروش مربی خیلی خوبی است. امیدوارم او بازیکنانی را پیدا کند که قابلیت تغییر داشته باشند. برای رشد، این از همه چیز مهمتر است. اگر دنبال مربی خارجی هستید می‌دانید چه کسی را می‌آورید و مربی می‌تواند تغییر ایجاد کند به شرطی که بازیکن بخواهد. اگر بازیکن نخواهد تغییر خیلی سخت است.

* به نظرتان در حرف‌هایی که می‌زد، نشان از امید به موفقیت بود؟

* اگر غیر از این بود، بیکار بود که به ایران بیاید؟ او این همه راه آمده که موفق شود. در حرفهایش به این نتیجه رسیدم که او از پس این کار برمی‌آید. مطمئنم. ما هیچ‌کدام کاری نمی‌کنیم جز اینکه بازیکنان را وادار کنیم تا تغییر کنند. تفاوت مربی با بازیکن در این است که مربی او را وادار به تغییر می‌کند.

بخش ورزشی تبیان


منبع: خبرآنلاین