تبیان، دستیار زندگی
تفسیر و تحلیل (13) در ادامه مبحث نقد و تحلیل سریال بانویی دیگر، در این مقاله به تحلیل و بررسی شخصیت "سعید درخشان" چهره سرسخت مدافع حقوق زنان می پردازیم. " سعید درخشان " که احتمالاً چهره آرمانی و ایده آل یک مرد زن سالار و الب...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تفسیر و تحلیل بانویی دیگر (3)

تفسیر و تحلیل (13)

در ادامه مبحث نقد و تحلیل سریال بانویی دیگر،  در این مقاله به تحلیل و بررسی شخصیت "سعید درخشان" چهره سرسخت مدافع حقوق زنان می پردازیم.

سعید درخشان " که احتمالاً چهره آرمانی و ایده آل یک مرد زن سالار و البته زن ذلیل است از ابتدای سریال با تشویق جماعت بانوان روبرو می شود. در واقع مخاطب در سکانس ابتدایی "درخشان" را به عنوان مردی می بیند که به گفته مدیر نشریه تنها مرد فعال در یک نشریه مخصوص زنان است ، تنها مردی که در صنف زنان می توان به او اعتماد کرد و این نشان دهنده کفایتی است که او در راه دفاع از حقوق بانوان از خود نشان داده است.

"سعید" نیز مانند مهری به عنوان شخصیتی یگانه معرفی می شود. او از همان خصوصیات منحصر به فرد مهری ، منتهی از نوع مردانه اش، برخوردار است به طوری که او هم به نوعی الگوی مردانه ای است که فیلمنامه قصد معرفی آن را دارد.

"سعید درخشان" مردی است که قصد دارد طرفداری از حقوق زنان ، احترام گذاشتن را به اطرافیانش بیاموزد. او می خواهد افکار سنتی و خشک و یا ضد حقوق زن را اصلاح کند.

مردی که جلوی همسرش دست به سینه و گردن کج می ایستد، ظرف می شوید، بچه داری می کند، هیچ گاه قبل از خانم ها وارد اتاق نمی شود، در ماشین را برای خانم ها باز می کند و در نهایت سخاوت، تنها به خاطر همسر نابارورش ، تن به چند همسری می دهد و وقتی با اعتراض مدیر نشریه روبرو می شود ، می گوید: « من فقط به خاطر همسرم که یک زن است، این تصمیم را گرفتم. بنابراین من باز هم حقوق زنان را در نظر گرفته ام» چنین دیالوگ هایی که به دفعات در فیلم تکرار می شوند، دائماً قصد دارند به مخاطب بفهمانند که ت عدد زوجات  هم می تواند در راستای دفاع از حقوق زنان و احترام به آنها اجرا شود و همه این ها از نظر نویسنده سریال یعنی نماد مردی که طرفدار حقوق زنان است.

اما در اینجا این سؤال پیش می آید که چه ارتباطی میان مدافع حقوق زنان بودن، با نمادهایی همچون آشپزخانه، دستکش ظرفشویی، کهنه بچه و ... وجود دارد؟

هر چند به نظر می رسد به تصویر کشیدن چنین صحنه هایی شاید به این خاطر است که فیلمنامه این مسئله را القا کند که اگر سعید درخشان ادعای دفاع از حق زنان را دارد، تنها به حرف و صرفاً شعار بسنده نمی کند بلکه حقانیت خود را به این شکل ثابت می کند که حاضر است از علایق و کار و زندگی خود دست بکشد تا به خرده فرمایشات دو همسرش رسیدگی کند. او با گذشت و صبر و مهربانی فراوان، این خواسته ها را اجابت می کند و خم به ابرو نمی آورد، به تنهایی به نگهداری از دو فرزندش می پردازد و در برابر همسرانش که او را خانه نشین کرده اند ، نیز هم عصبانی نمی شود. در این قسمت از فیلمنامه صحنه ها و دیالوگ هایی وجود دارد که مخاطب را به این فکر می اندازد که از سازندگان این سریال بخواهند مردی شبیه به "سعید درخشان" را در دنیای واقعی و نه مجازی، به ما نشان دهند. در اینجا خوب و کامل بودن سعید چنان اغراق آمیز است که بیننده را به خنده وا می دارد.

مردی که به دستور همسرانش رأس ساعت ، فرزندانش را به اداره می برد، آن هم با دو ساک برگردن و دو بچه در آغوش و "مهری" و شیرین ، - همسران او- با تمام علاقه و احترامی که برای سعید قائل هستند نه تنها تلاشی در کمک به او نمی کنند بلکه خود نیز به همراه بقیه همکارانشان به مسخره کردن و خندیدن به شوهر عزیزشان می پردازند.

اما "سعید" چون معتقد به عدالت و رعایت حقوق زنان است، انگار بیش از خود زنان نگران حقوق آنهاست و به همین خاطر و برای اثبات گفته هایش، در مؤسسه هم به نگهداری از بچه ها می پردازد و هم کارهایش را با موفقیت انجام می دهد و دائماً با رفتار و گفتارش به اصلاح سایر مردان نیز می پردازد.

اما "سعید درخشان" از دیدگاه هر یک از پرسوناژهای داستان به گونه خاصی معرفی می شود. "اسکندرخان" راننده او و چهره سنتی و مرد سالار فیلمنامه، هر گونه لفظی را در مورد او به کار می برد. از نظر اسکندر، سعید از پشت به همه مردان خنجر زده، او مجیز گوی زنان است، زن ذلیل، بدبخت، بی غیرت، بی خاصیت و حتی دراز گوش است . از دید" مراد" نگهبان دو زنه مؤسسه، سعید مرد مدافع حقوق زنان است و بیش از زنها نگران حقوق آنهاست.

از نظر خانم صابری (مدیر مؤسسه) او یک مرد کامل است و موسسه به وجودش افتخار می کند. چون همه عمر خود را صرف دفاع از حق زنان کرده است. اگر چه خانم صابری با اقدام سعید در مورد اختیار همسر دوم، کل فعالیت های او را زیر سؤال می برد اما این حالت تداوم چندانی ندارد و او همچنان به عقیده قبلی خود بر می گردد.

اما از نکات جالب توجه زمانی است که « سعید درخشان » به ازدواج دوم رضایت می دهد و اطرافیانش بعد از اطلاع از این مسئله ، هر کدام عکس العمل خاصی بروز می دهند. طبیعتاً این مسئله برای بانوان مؤسسه خوشایند نیست و هر کدام به نوعی در مورد سعید قضاوت میکنند . اما اکثر افرادی که از این تصمیم خشنود شده اند ، مردان هستند . در اینجا نیز شاهد نگرش مثبتی به تعدد زوجات  هستیم ، به این صورت که هر فردی به دنبال این است که خانمی از میان دوست و آشنایان خود به سعید معرفی کند. در واقع به بیننده القاء می شود که حتی برای انتخاب شدن به عنوان همسر دوم یک مرد 40 ساله متقاضیان بسیاری وجود دارد . بالاخره از میان این موارد متعدد ، خانمی انتخاب می شود تا در مورد ازدواج با سعید صحبت کند . سعید درخشان با وجود اصرارهای مهری و بدون نگرانی و توجه به داعیه فرهنگی که دارد و این که رفتارش به شدت زیر ذره بین است ، جلسه معارفه ای را با این خانم در دفتر مؤسسه برگزار می کند که از برجسته ترین سکانس های این سریال است ، و در آن همه گونه بی احترامی و به حقارت کشیدن شخصیت زن و به کار بردن دیالوگ های زننده مشاهده می شود. خصوصاً آنجایی که این خانم متشخص بعد از این که متوجه می شود مورد پسند آقای درخشان قرار نگرفته ، با بیان عبارت « زت زیاد »! ، مؤسسه را ترک می کند.

با این همه سعید کامل و بی نقص است. او با وجود این که به خاطر همسر اولش ، همسر دوم اختیار می کند اما باز هم ، قادر است زندگی آرام و سرشار از خوشبختی را با دو زنش سپری کند. « سعید» عدالت را میان همسرانش به خوبی رعایت می کند. به طوری که حتی مراقب است، مدت زمانی مساوی را به هر دو زنش اختصاص دهد.

هر چند این اعمال سعید در بسیاری از صحنه ها، طوری آمیخته به طنز است که گاه نمی توان تشخیص داد منظور کارگردان « هجو » این امر است یا "تأئید" آن . (کلاً معلوم نیست هدف فیلمنامه کدام است ! )

آیا می خواهد به ما بقبولاند که باید تعدد زوجات را به عنوان راهکاری برای حل مسائل و مشکلات پذیرفت ، یا اینکه باید قبول کنیم که زنان و مردان روشنفکر و فرهیخته راحت تر از بقیه با مسئله تعدد زوجات  کنار می آیند ؛ یا این که می خواهد نشان دهد حتی یک مدافع تمام عیار حقوق زنان هم به سادگی زیر بار تعدد زوجات می رود.

با این همه واضح است که شخصیت « سعید درخشان » نه تنها به عنوان یک مدافع حقوق زنان درست ارائه نشده ، بلکه با این کاراکتر ، ارزش های رایج انسانی را نیز ، به حقارت و تمسخر کشیده است.