تبیان، دستیار زندگی
«مرا رازی است اندر دل، اگر گویم زبان سوزد و گر پنهان کنم، ترسم که مغز استخوان سوزد، هر که این خط سیاه کند، جگرش را علی کباب کند، رقم فقیر الحقیر حسین ولد مرحوم حسن... . در یوم دوشنبه پنجم شهر ذی القعده سنه 1302، التماس دعا و.. .»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راز اَزنا (2)

سفر به روستایی که نام و خاکش از آن امامزادگان است. (قسمت دوم)

قسمت اول این راهنما را اینجا بخوانید.

این بماند یادگاری

«مرا رازی است اندر دل، اگر گویم زبان سوزد و گر پنهان کنم، ترسم که مغز استخوان سوزد، هر که این خط سیاه کند، جگرش را علی کباب کند، رقم فقیر الحقیر حسین ولد مرحوم حسن... . در یوم دوشنبه پنجم شهر ذی القعده سنه 130، التماس دعا و.. .»

دیوارهای این امامزاده یک گوش شنوا می خواهد و یک چشم بینا تا از درددل ها و یادگاری های زائران بگوید که از صد  و خرده ای سال پیش تاکنون رد حضورشان را بر تنش گذاشته اند. میراث فرهنگی هم این یادگاری ها را که حالا برای خودشان میراثی شده و ارزش فرهنگی تاریخی پیدا کرده اند، زیر یک لایه شیشه محافظت می کند. این موزه جمع و جور خوشنویسی در کنار درهای ساده گنبدخانه قرار دارد.

ازنا

درهای ساده ای که رو به گنبد خانه امامزادگان این روستا گشوده می شده، آن چنان که آن را «گنجینه بسیار نفیس و هنرمندانه» توصیف کرده و از حکاکی ها و گره چینی هایش بسیار گفته اند. در 700 ساله یک بار در سال 1346 به یغما رفته و یک سال بعد به امامزاده برگردانده شده است. چشم طمع غارت گران از امامزاده برداشته نمی شود تا 30 سال بعد دوباره در به غارت می رود و این بار دیگر پیدا نمی شود. حالا دو در قهوه ای ساده زائران را به گنبدخانه امامزاده می برد. گنبدخانه ای که خانه ابدی سه پیکر مطهر و دو صندوق چوبی و یک ضریح آلومینیومی و یک عالمه کاشی هفت رنگ و تزئینات گچی قرن هشتمی است.

850 سال خاطره

«الحمدلله چنین بارگاهی به این خوبی، با صفایی، به این مجهزی، این خودش باعث افتخاره... .» صاحب صدا از پل ها بالا می آید و با افتخار، ضریح ساده امامزاده را نشان مان می دهد. از پله ها پایین می رویم و کاشی های هفت رنگ دوره مان می کنند. دور تا دور گنبدخانه را کاشی های هفت رنگی پر کرده اند که یادگاری های حاج سید محمد شفیع چاپلقی ملقب به سید اولی هستند و قاجاری: «تو 250 سال پیش تو حجرات بالای امامزاده درس علمی تدریس می شده که از همه روستاهای اطراف می اومدن اینجا درس می خوندن و تاسیس مدرسه ابتدایی اش هم 1306 بوده؛ یعنی اولین مدرسه در امامزاده قاسم ساخته شده». آقای طاعتی در حالی که گلاب در دستگاه بخور می ریزد اینها را می گوید. در وقفنامه آمده است؛ «مایحتاج یک نفر عالم متدین که امامت و افاده علوم و مسائل ذمیه مطالبان نمایند و موذن عارف که در اوقات خمس در آن روضه شریف اذان گوید صرف نمایند به قدر مرتبه و عیال ایشان».

ازنا

طاعتی از خانه عالم در حال ساخت روستای شان می گوید که به زودی صاحبانه اش می آید و روستایش بی روحانی نمی ماند. ردپای سید اصولی همه جای امامزاده هست، هر جا تعمیر قاجاری باشد، نام او هم هست. وسط گنبدخانه یک سکوی کاشیکاری شده هم هست که روی ان دو صندوق بزرگ چوبی حکاکی شده قرار دارد و یک ضریح آلومینیومی ساده. ضریح جدید را 16 سال پیش به گنبدخانه آورده اند تا صندوق های چوبی را کسی نتواند از گنبدخانه بیرون ببرد. صندوق ها به گواه کتیبه های شان در سال «سنه خمسین و ثمانمائه»، 850 هجری ساخته شده اند. این صندوق ها و دیگر بخش های امامزاده ملحقات تیموری گنبدخانه ایلخانی اند.

ازنا

آسمان بالای سر صندوق ها یک شمسه دیدنی دارد با ستاره های فیروزه ای لعابدار و گچبری های گره چینی و یک قاب پر از اسلیمی های رقصان و هشت روزن و یک عالمه تزئینات گچبری نفیس و یک کتیبه ثلث و قدری مقرنس گچی و زمزمه های مدام حاجت خواهان و نیازمندان؛ نیازمندانی که بی شک دست خالی از اینجا بیرون نمی روند؛ «و هر که از مساکین و مسافرین که وارد آستانه متبرکه گردد، اخراجات او به قدر مرتبه اش بدهند و در ایام و لیالی متبرکه، خصوصا شهر رمضان المبارک از مطبوخ و... اطعام مساکین و مسافرین نمایند».

حاجت خواهان هم حاجت های بسیار از این امامزادگان گرفته اند، یکی اولاد نداشته و اولاد دار شده، یکی  بیمار بوده و شفا گرفته، یکی کسب بی رونق داشته و رونق گرفته است. گنبدخانه پر می شود از خاطراتی که زائران تعریف می کنند و ما گوش می دهیم و در آرزوهای مان دنبال چیزی برای خواستن می گردیم و گنبدخانه را ترک می کنیم.

دیار سادات

حیاط مدام پر و خالی می شود  و آقای طاعتی از این سو به آن سو می رود و رفت و روب می کند. مدام نگران است که مبادا کوتاهی کند و حقوق حلالش، حرام شود. همه چیز باید سر جایش باشد آخر واقف امامزاده فکر همه چیز را کرده است؛ فکر فراش و عارف و مؤذن و قاری و حتی چراغ؛ «و آنچه چراغ و روشنایی به روضه مقدسه و حجرات و... ضرور باشد تدارک نمایند و چهار نفر از قرای عارف به مسائل قرائت را تعیین کنند که هر صباحت و مسی در درالحفاظ روضه مقدسه تلاوت کلام الله المجید نمایند و وظیفه مناسب حال جهت ایشان تامین نمایند».

آقای طاعتی حساب زمین های وقف امامزاده را هم دارد؛ «کلا زمین های خود امامزاده 48 جفته، هر جفتی نزدیک 50 هکتار، دیلی جرد هم 24 جفت داره، سه سالی یک بار تجدید قرارداد می شه، تقریباً سالی 50 هزار تومان. در سال نزدیک به 4 میلیون تومان می شه، یه چیزی نزدیک به 9 میلیون تومان هم تو خود ضریح جمع می شه که اداره اوقاف می یاد می بره، دخل و خرجش با اوناست». این را می گوید و سنگ قبرهای تاریخی امامزاده را نشان مان می دهد.

ازنا

سنگ قبرهای ارزشمندی که با دقت تراشیده شده و نقش پردازی شده اند؛ شانه و قیچی و سوار و خط خوش. امامزاده کلی در بسته دارد که روزگاری باز بوده و محل آمد و شد. سید حسین نظام آبادی جلوی یکی از همین درهای بسته و کنار یکی از همین سنگ های نشسته و از زمانی برایمان تعریف می کند که اعضای خانواده های منتسب به این سادات در امامزاده حجره داشتتند و در مواقع اضطرار به آنها پناه می بردند؛ «ما خب هر چی داریم از برکت وجود این دو بزرگوار داریم. از خطرات ارضی و سماوی که الحمدلله محفوظیم از برکت ایناست. از نظر زمین لرزه و اینا اینجا الحمدلله امن و امانه». سید حسین هم یکی دیگر از اولاد سید احمد مدنی است. ساکنان این روستا بیشتر از بازماندگان این سید هستند و او از اعقاب موسی مبرقع است، موسی مبرقع مدفون در شهر قم.

خورشید آسمان روستای امامزاده قاسم سرخ می شود و ما امامزاده «شناس» و «معجزدار» ازنا را با همه زیبایی ها و خاطره هایش ترک می کنیم و سه بیتی نعمت الله آنالویی را زمزمه: این مرقد منور از اولاد هاشم است / آرامگاه نسل حسن، زید و قاسم است / در موسم محرم و صفر، این بقعه شریف / بهر عزای سبط پیمبر مراسم است / نام و نشان این حرم و گنبد عظیم  در بخش چاپلق، روستای امامزاده قاسم است.

امامزاده و روستایش را ترک می کنیم و خاطرمان آسوده است که تا وقف نامه هست، بنای امامزاده یک پشتیبان بزرگ دارد و سرپا خواهد ماند و کسی نمی تواند امامزاده را به حال خود رها کند که به قول وقفنامه: «خلاف کننده به لعنت ابدی گرفتار شود»


گروه گردشگری تبیان- الهام مرادی

منبع: سرزمین من