تبیان، دستیار زندگی
محلی های زنجان، به آن «جن داغی» یا «آدام داشی» می گویند. کوه – قلعه ای که در این استان زیبا واقع شده و منظره چشم نوازی دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قلعه دیو، تخت طبیعت

قلعه دیو


محلی های زنجان، به آن «جن داغی» یا «آدام داشی» می گویند. کوه  – قلعه ای که در این استان زیبا واقع شده و منظره چشم نوازی دارد.

در کنار آب‌های طلایی قزل‌اوزن، جایی میان آسمان و زمین، تختگاه دیو و دودکش جن برپا شده است. حجم‌هایی شگفت‌انگیز و کم‌نظیر که ساخت طبیعت هستند و به همت ساکنان این منطقه، بی‌نظیر شده‌اند.


اگر حدس‌های علی‌اصغر میرفتاح، تنها باستان‌شناسی که قلعه را مورد بررسی قرار داده، درست باشد و قدمت این قلعه به سلجوقیان برسد، معلوم می‌شود که نزدیک به هزار سال پیش، ساکنان خوش‌فکر و ثابت قدم این خطه، با تیشه و قلم در دست، در دل پدیده‌ای شگفت‌انگیز، قلعه‌ای شگفت‌انگیزتر بنا کرده‌اند.

قلعه‌ای با 64 اتاق و دو راه پله و چیزی شبیه استخر، با چشم‌اندازی پر از آب و رنگ و برگ. قلعه‌ای بی‌همتا اما مهجور، قلعه‌ای در همسایگی بهستان قدیم و در یک کیلومتری روستای بهستان جدید، روستایی در 20 کیلومتری ماه‌نشان و تقریبا در حدود 120 کیلومتری زنجان.

نرسیده به ماه‌نشان سر دو راهی، سراغ بهستان را که می‌گیریم، مسیری را نشان می‌دهند که در انتهایش حجمی عظیم از ستون‌های خاکی و اشکال عجیب و غریب قد علم کرده‌اند. روستای «سریک» و «تک آغاجی» را با تمام سرسبزی‌ها و هوای خوششان پشت سر می‌گذاریم و شگفتی‌ها نزدیک‌تر می‌آیند.

قلعه دیو

یکی شهر دید اندر آن دژ فراخ

حفره‌هایی هم شکل و یک اندازه، پای حجم سرسخت دیواره‌های سنگی ردیف شده‌اند و حجم غیرقابل نفوذ سنگی را قابل نفوذ کرده‌اند. ساکنان سرسخت بهستان قدیم از پس سختی سنگ برآمده‌اند و پناهگاهی ایمن برای خود ساخته‌اند. به اجبار خم شده و تعظیم‌کنان وارد اتاق می‌شویم چرا که سازندگان قلعه این‌طور خواسته‌اند و درگاه را آن‌قدر کوتاه ساخته‌اند که برای وارد شدن به اتاق چاره‌ای جز تا کمر خم شدن نیست.

اتاق ساده است و یک پستو دارد و دو دستگیره سنگی در دو طرف که خدا می‌داند به چه کار می‌آمده است. عروجعلی اصرار دارد که روزگاری گهواره کودک خانه بر این دستگیره‌ها آویخته می‌شده و مادر رو به منظری دلپذیر گهواره را تکان می‌داده و لالایی می‌خوانده است. قدری لالایی ترکی برایمان می‌خواند و گهواره خیالی را تکان می‌دهد. اگر این قلعه کاوش شده بود و باستان‌شناسان این دستگیره‌ها را دیده بودند، می‌شد برای او از صحت و سقم داستانش گفت اما متاسفانه هنوز هیچ کاوشی روی این بنا صورت نگرفته است.

بعضی از کارشناسان اعتقاد دارند این قلعه برای محافظت از شهری ساخته شده است که در پشت آن قرار داشته است و بقایایش گهگاه زیر تیشه و کلنگ حفاران غیرمجاز خودنمایی می‌کند. شهر قدیم بهستان زیر شهری مدفون شده است که بهستانی‌های سده‌های اخیر تا 30 سال پیش، در آنجا روزگار می‌گذراندند.

قلعه دیو

نه دیو و نه شیر و نه نر اژدها

دودکش‌های جن با آن شمایل عجیب و غریب‌شان در میان توده عظیمی از سنگ و آهک و رس و... گیر افتاده بودند. فرسایش دست به کار شد و توده چند میلیون ساله را به تدریج دگرگون کرد تا از میان سنگ سخت، دودکش جن و تخت دیوها را بیرون بکشد. توده‌ای که لایه‌هایش همجنس نبودند...

ماه‌نشان از این دودکش‌ها و تخت‌ها کم ندارد، کوتاه و بلند، کوچک و بزرگ. قشم و چابهار و فیروزکوه هم دارند، بندرعباس هم داشته ولی از بین رفته است. حالا ماه‌نشان بیشترین و عجیب و غریب‌ترین این پدیده‌ها را در خود دارد و بهستان باارزش‌ترینشان را. یک پدیده زمین‌شناسی تمام عیار که به همت بهستانی‌های قدیم به یک اثر ملی تبدیل و به شماره 1458 به فهرست آثار ملی ایران اضافه شده است.

تو گفتی برآمد یکی تیره ابر

چند صد سال بعد دودکش جن‌ها و تخت دیوهای بهستان هم از بین خواهند رفت و جایی دیگر، شاید در همین نزدیکی، دوباره به وجود خواهند آمد، اما آیا دیگر کسی همت می‌کند دل سخت سنگ را بشکافد و برای خود پناهگاه یا هر بنای دیگری بسازد؟ چند صد سال بعد، دیگر اثری از بهستان و خاطراتش نخواهد ماند. بهستانی‌های جدید هم دیگر نیستند تا برای هر که به دیدن قلعه‌شان آمد، لبخند بزنند و با غرور از «گالا»ی روستایشان حرف بزنند. آب و باد و باران، بهستان را خلق کرده‌اند و خود آن‌را از بین خواهند برد، البته اگر حفاظت انسانی صورت نگیرد.


گروه گردشگری تبیان- الهام مرادی

منبع: سرزمین من- شماره 46