قیاسهای معنادار
این امر بهشدت محبت را در كانون گرم خانواده كاهش میدهد. فراوان دیده شده است كه همسران، متوجه عیوب همسر خود میشوند و در عوض با نگاه و قیاس با سایرین، مدام حسرت میخورند؛ در فرزندانمان نیز به همین ترتیب. وجود چنین مقایسههایی فرد مقایسهكننده را انسانی بیمنطق و یا متكی بر منطقی ضعیف معرفی میكند. این امر موجب میشود كه همسر بهنظرات منطقی همسر خویش هم توجه چندانی نداشته باشد، زیرا اصولا او را فردی فاقد منطق و درایت میداند.
گاه همسر برای حل چنین موضعی (ازمیانبردن مقایسه) ممكن است مرتكب عمل خلاف و یا كجرویهای اجتماعی شود؛ این امر در آینده میتواند به كیان خانواده لطمه وارد كند. مثلاً خانمی كه بهجای راهنمایی درست همسر، او را به لحاظ اقتصادی با دیگری مقایسه میكند و مدام به او میگوید: «درآمد تو زیر خط فقر است، ای كاش تو هم میتونستی مثل فلانی درآمد داشته باشی». با این گفته میتواند همسر خود را به سوی گرفتن رشوه و یا اخاذی از این و آن سوق دهد كه هم به گناه تن داده و هم برملا شدن آن، منجر به مجازات میشود.
مقایسهكردن به عدمپذیرش فرد، نزد همسر خویش تفسیر میشود. همسری كه دائم با این و آن مقایسه میشود، نسبت به همسر خود بدبین میشود و گاه سوءظن و افكار پارانوئیدی (شخصیتی بدگمان) در او پدید میآید كه درمان آن اغلب كار سادهای نیست. معمولا مقایسه كردن موجب دلسردی همسر و كاهش انگیزه او در ادامه تلاشها برای زندگی مشترك میشود. همچنین مقایسه معمولاً یكسویه باقی نمیماند و از یكی به دیگری سرایت میكند. مثلاً دیده میشود در خانوادهای كه نخست شوهر، زن را با زنی دیگر مقایسه میكند، پس از مدتی زن نیز شوهر خود را با مرد دیگری مقایسه میكند؛ یعنی نخستین مقایسه منجر به دومین نوع مقایسه میشود.
مقایسهكردن گاهی اوقات موجب تخریب و از همگسستگی یك خانواده میشود؛ چراكه مقایسه همسر با دیگران و تكهپرانیها و نگاههای معنادار دوستان و نزدیكان ممكن است باعث شود كه شخص احساس ضرر كند و عقده ایجاد شود و بهانهجوییها، شیرینی زندگی را به تلخی تبدیل سازد. ممكن است خدای نخواسته همین مسئله باعث توجه و گرایش به دیگران و در نتیجه ستم به حق همسر خود شود.