تبیان، دستیار زندگی
است راههای جدید تمجید و انتقاد (4) برای مطالعه ی مقاله ی قبل اینجا را کلیک کنید. صفات توهین‌آمیز: محتوای یک اسم چیست؟ صفات توهین‌آمیز، همچون تیرهای سمی، بایستی فقط بر علیه دشمنان بکار گرفته شوند، نه بر علیه بچّه‌...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانه بدون جنگ ، محال است

راههای جدید تمجید و انتقاد (4)

برای مطالعه ی مقاله ی قبل اینجا را کلیک کنید.

صفات توهین‌آمیز: محتوای یک اسم چیست؟

صفات توهین‌آمیز، همچون تیرهای سمی، بایستی فقط بر علیه دشمنان بکار گرفته شوند، نه بر علیه بچّه‌های کوچک. وقتی یکی می‌گوید: «این چه صندلی زشتی است»، اتّفاقی برای آن صندلی نمی‌افتد. نه اهانتی به صندلی می‌شود و نه مایه شرمساری آن فراهم می‌آید. صندلی در همان حال خودش باقی می‌ماند گویی که آن صفت زشت بکار رفته درباره‌اش تأثیری به حال او ندارد. با وجود این، وقتی به کودک می‌گویند که زشت، احمق یا دست و پا چلفتی است، به‌طور حتم اتّفاقی برای او می‌افتد. در بدن و در روح او واکنش‌هایی پدید می‌آید. در درون او، انزجار و خشم و نفرت ایجاد می‌شود. کودک خیال انتقام پیدا می‌کند و نسبت به این خیالات انتقام‌آمیز خود احساس گناه می‌کند و از این احساس گناه او نیز، اضطراب و تشویش پدیدار می‌شود. و شاید رفتار نامطلوب و عوارضی هم در او بوجود بیاید .

به‌طور خلاصه، رشته‌ای از واکنش‌ها پدید می‌آید که سبب می‌شود کودک و والدینش دچار تیره روزی و بدبختی شوند.

وقتی به کودک گفته می‌شود که دست و پا چلفتی است، این امکان وجود دارد که وی ابتدا با جواب «نه، من دست و پا چلفتی نیستم»، مقابله کند، امّا بیشتر مواقع، کودک گفته والدینش را باور می‌کند. در نهایت خودش را آدمی دست و پا چلفتی به‌حساب می‌آورد.

وقتی کودک بر حسب تصادف زمین می‌خورد، ممکن است با خودش چنین بگوید: «تو خیلی دست و پا چلفتی هستی.» از آن به بعد، وی شاید از موقعیت‌هایی که مستلزم چابکی و چالاکی هستند، پرهیز کند زیرا بر این باوراست که خیلی دست و پا چلفتی است و نمی‌تواند در این موقعیّت‌ها موفّق شود.

وقتی والدین و معلمان پشت سرهم به کودک می‌گویند که خنگ و احمق است، وی بالاخره این نظر را باور می‌کند و پس از آن، قبول می‌کند که براستی خنگ و احمق است. وی سپس تلاش‌های ذهنی را رها می‌کند. زیرا این احساس را دارد که برای مورد تمسخر دیگران واقع نشدن باید از رقابت و مسابقه دوری کند. وی می‌بیند که برای کسب امنیت و آرامش خود نباید تلاش کند: وی در زندگی از این اشعار پیروی خواهد کرد: «اگر تلاش نکنم، شکست نخواهم خورد.»


چگونه از خشم خود استفاده کنیم؟

وقتی بچّه بودیم به ما نیاموختند که چگونه با خشم به‌عنوان واقعیتی از زندگی برخورد کنیم. ما را وادار کرده بودند که وقتی خشمگین می‌شویم، احساس گناه بکنیم و وقتی ابراز خشم می‌کنیم، خودمان را گناهکار به‌حساب آوریم. این عقیده را در ذهنمان جا داده بودند که خشمگین بودن یعنی بد بودن. در واقع خشم تنها یک گناه نبود، بلکه جنایت هم به‌حساب می‌آمد.

ما سعی می‌کنیم در رفتار با کودکان خود بردباری به خرج بدهیم؛ در واقع، آن‌قدر بردباری به خرج می‌دهیم که احساس می‌کنیم داریم منفجر می‌شویم. می‌ترسیم که خشممان آسیبی به فرزندانمان برساند. به همین خاطر، همان گونه که یک غوّاص نفسش را در آب حبس می‌کند، خشممان را در درون خود حبس می‌کنیم. با وجود این، در هر کدام از آن دو نمونه بردباری و یا خشم، انجام این‌ کار حد و اندازه‌ای دارد.

خشم، همچون سرماخوردگی معمولی، مشکلی است که بار دیگر روی می‌دهد. شاید ما از آن خوشمان نیاید، امّا نمی‌توانیم آن را نادیده بگیریم. ما شاید در باطنمان از آن آگاه باشیم ولی نتوانیم از بروز آن جلوگیری کنیم خشم در زمان‌های متوالی و موقعیت‌های قابل پیش‌بینی طغیان می‌کند، با وجود این، همیشه ناگهانی و غیرمنتظره بنظر می‌رسد. اگر چه ممکن است زمان خشم طولانی نباشد، اما خشم در آن لحظه، همیشگی و فناناپذیر به نظر می‌آید.

وقتی از کوره در می‌رویم و خلق و خوی معمولی خود را از دست می‌دهیم، طوری عمل می‌کنیم که گویی سلامت فکری خود را از دست داده‌ایم. به فرزندان خود چیزی می‌گوییم و یا طوری با آنها برخورد می‌کنیم که وقتی بخواهیم همان رفتار را در برابر دشمنان در پیش بگیریم، ابتدا تردید می‌کنیم. به آنها فحش می‌دهیم، بر سرشان داد می‌کشیم و آنها را مورد حمله قرار می‌دهیم. و وقتی جارو جنجال به پایان می‌رسد، احساس گناه می‌کنیم و به طور جدّی تصمیم می گیریم که هرگز این کار را تکرار نکنیم. اما چیزی نمی‌گذرد که خشم دو باره ظاهر می‌شود و مقاصد و نیات نیک ما را بی‌اثر می‌سازد. و بار دیگر، به آنها که زندگی و دارایی‌مان را صرف آسایش و سعادتشان کرده‌ایم، وحشیانه حمله‌ور می‌شویم.

تصمیم‌هایی که ما می‌گیریم تا دوباره خشمگین نشویم، نه تنها پوچ هستند بلکه از آن هم بدتر، آتش خشم را بیشتر دامن می‌زنند. خشم، همچون یک گردباد، واقعیتی از زندگی است که وجود آن را باید پذیرفت و آنگاه برای مقابله با آن آماده شد.

خانه صلح‌آمیز و بدون جنگ هیچ وقت حاصل نمی‌شود مگر اینکه تغییری ناگهانی در ماهیت بشر فراهم آید و دنیا گلستان شود. برای ایجاد صلح و آرامش در خانه می‌بایست از یک سری روش‌ها و روندهای حساب شده استفاده کرد و بدین ترتیب تنش‌ها را پیش از آنکه به انفجار ختم شوند، کاهش داد.

در تربیت کودک، خشم والدین هم سهمی برای خودش دارد. در واقع، اگر والدین نتوانند در لحظاتی معین خشمگین بشوند، نشان خواهند داد که نسبت به کودکشان بی‌تفاوت هستند. بروز ندادن خشم از طرف والدین خوبی آنها را ثابت نمی‌کند. روی هم رفته، والدینی که نسبت به فرزندشان بی‌تفاوت نیستند، نمی توانند از خشم پرهیز کنند. کودکان نمی‌توانند در برابر طغیان‌های خشم که همراه با بی‌حرمتی است بی‌تفاوت باشند و آن را تحمل کنند اما می‌توانند خشمی را که می‌گوید: «صبر من هم اندازه‌ای دارد»، تحمل و درک کنند.

خشم برای والدین احساس گرانبها و با ارزشی است. برای آنکه ارزشی که خشم دارد، تمام و کمال بدست آید، بایستی از آن سود جست. خشم نباید طوری بکار گرفته شود که وقتی ابراز شد، شدّت آن افزایش یابد. به عبارتی دیگر، مداوا نباید بدتر از خود بیماری باشد. خشم طوری باید ابراز شود که تسکین خاطری برای والدین باشد، بینشی در کودک ایجاد کند و هیچ زیانی بر طرفین وارد نیاورد.

نباید در میان جمع دوستان کودک بر سر او داد بکشیم زیرا او بیشتر بدرفتاری کرده و لجاجت بخرج

خواهد داد در نتیجه این عکس‌العمل او، ما را بیشتر خشمگین خواهد ساخت.

قصد ما این نیست که دائماً باعث بوجود آمدن امواج خشم و مخالفت و انتقام‌جویی شویم و این امواج را ابدی سازیم. بر عکس، ما قصد داریم که طرف مقابل منظورمان را درک کند و آنگاه بگذاریم که ابرهای طوفان انگیز محو شوند و از میان بروند.

ادامه دارد...

منبع : کتاب رابطه ی والدین با فرزندان (راه حل های جدید برای مسائل قدیمی)

نویسنده:دکتر هایم جی.گینات - ترجمه:سیاوش سرتیپی

مقالات مرتبط:

- كودكان لوس

- الگوهای پرخاشگری در کودکان

- چرا والدین فرزندانشان را تنبیه می کنند

- کلیدهایی رویارویی با پدیده خشونت در کودکان و نوجوانان

- روان شناسی کودک

- تعلیم و تربیت در نهج البلاغه

- راههای یك زندگی شاد

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.