والدین دیجیتالی !!!
مینا در حالی كه 4 سال بیشتر ندارد مثل یك منشی كار كشته گوشی تلفن را میگیرد و با آن طرف خط صحبت میكند:
ـ الو! بفلمایید. شما؟ مامان خانم تسیف ندالند. میخواین بابا لو صدا كنم؟
كسی كه آن طرف خط است حتما از صحبت قشنگ شمرده و البته نوكزبانی مینا خندهاش گرفته است. با آن قیافه حرفهای كه مینا به خود گرفته نوكزبانی حرف زدن واقعا بامزه است.
مریم در اداره مادرش به مهد كودك میرود و گاهی با او به دفتر كارش میرود. او عاشق این است كه منشی شود!
یاد خودم میافتم كه وقتی برای اولین بار تلفن خریدیم تا مدتها خجالت میكشیدم با آن صحبت كنم و البته آن موقع مدرسه ابتدایی را تمام كرده بودم.
خوب بیهوده نیست كه كارشناسان تربیتی میگویند با گذشت هر 10 سال ضریب هوشی نسلها مقداری بالاتر میرود. آنها روز به روز پیچیدهتر میشوند و از ما فاصله میگیرند. حالا با این وضعیت اگر قرار باشد ما هم به خاطر مشغله زیاد از آنها فاصله بگیریم حدس بزنید چه خواهد شد.
زیر سقف خانههای شما خانوادهای زندگی خواهند كرد كه حتی زبان یكدیگر را هم نمیفهمند.
فرهنگ لغت مجازی
كودكان ما در عصری زندگی میكنند كه عصر انفجار اطلاعات نام گرفته است. سایتهای اینترنتی، صدها كانال تلویزیونی و گسترش روزافزون شبكههای ارتباطی، تربیتپذیری و اجتماعی شدن كودك را تحت تاثیر قرار میدهد و هر روز خانواده بخشی از نقش خود را به این شبكههای ارتباطی میسپارد.
اما هیچ چیز جای والدین را در تربیت كودكان بخصوص در سنین 5 تا 6 سال نمیگیرد و هنوز هم هیچ نهادی مانند خانواده در آموزشپذیری و تربیت كودكان تاثیرگذار نیست.
روانشناسان تربیتی 7 سال اول زندگی كودك را مهمترین سالهای تربیت او میدانند زیرا در این سالها نقش كودك، شخصیت، رفتار و خودپنداری كودك شكل میگیرد.
اگر والدین از تربیت كودك خود غفلت كنند و برای اینكه مزاحم كارش نشوند برای بچهها اسباببازیهای الكترونیك بخرند و آنها را به دوستان حقیقی و مجازی بسپارند به زودی خواهند فهمید كه فرزند گرچه همخون آنهاست، اما شباهتی به آنها ندارد.
اگر والدین در عصر حاضر به زبان و اندیشه كودك نزدیك نشوند این فاصله هر روز از روز پیش بیشتر و بیشتر خواهد شد.
آموزش والدین برای تربیت فرزندان در عصر دیجیتال ضرورتی است كه تنها در برخی مدارس پیشرفته و گرانقیمت درك شده است.
زهرا محمدی مادر كودكی است كه در یكی از این مدارس تحصیل میكند. او میگوید: مدرسه دخترم برای ما دورههای آموزشی خاصی میگذارد كه همراه با فرزندانمان كه هنوز دوره ابتدایی را سپری میكنند آموزش ببینیم. من خود از فارغالتحصیلان ممتاز كارشناسی ارشد هستم، اما واقعا از گذراندن این دورهها بینیاز نیستم و به همه والدین توصیه میكنم چنین دورههای آموزشی را از مدرسه فرزندانشان مطالبه كنند و از آموزش و پرورش میخواهم برای تربیت بهتر فرزندان و جلوگیری از فاصله گرفتن آنان از والدینشان این امر را در همه مدارس اجباری و البته ارزان و چه بهتر كه رایگان در نظر بگیرند.
عصر گفتمان
كارشناسان معتقند عصر نوجوانی و جوانی یعنی 13 تا 23 سال زمان گفتمان و مذاكره است و نه امر و نهی. حالا تصور كنید فرزند 13 سالهای دارید كه به یك زبان خارجی كه التبه شما هم به آن تسلط ندارید با دوستی كه نمیدانید كیست مراودات و مكاتباتی دارد كه نمیدانید چیست. البته خود شما بودهاید كه در 5 سالگی او را به آموزشگاه چند زبانه سپردهاید گرچه این یك استثناست، اما تسلط عجیب نسل امروز به فوت و فنهای شبكه جهانی و رایانه بر كسی پوشیده نیست به نحوی كه گاه والدین آنها به گردشان هم نمیرسند.
فكرش را بكنید شما یك رمز عبور ساده هم بلد نباشید روی رایانه بگذارید. نرمافزارهای كنترل مرورگرها كه جای خود دارد.
وقت كمتر، فرزند كمتر!
یك نفر میپرسید چرا مردم دارند بچههای كمتری به دنیا میآورند، به او گفتم: چون آنها وقت ندارند!
شاید من با آن دوست شوخی كردم، اما درست كه نگاه كنید واقعیت دور از این مزاح نیست. در برخی خانوادهها به دلیل اشتغال مادر و پدر، فرزندان در مهدهای كودك آموزش میبینند و حامل فرهنگ نسل گذشته خود نیستند و جامعهپذیری متفاوتی پیدا میكنند.
مرد از یك شیفت كاری بدون اضافهكاری به اندازه یكسوم پول مورد نیاز خانوار كسب میكند. چطور است یك شیفت هم برای اضافه كاری در محل كار بماند.
خوب البته او حدود ساعت 8 یا 9 به خانه خواهد رسید، اما یك سوم دیگر هزینهها را از كجا بیاورد؟
اینجاست كه مامان خانواده كمی از كنسرو و كمی از مهد كودك و كمی هم از مادر خودش یا همسرش كمك میگیرد و یك شیفت هم او سر كار میرود.
خوب حالا همه چیز مرتب است، اما كوچولوی خانواده كجاست؟ كی حوصله دارد بعد از كاردوسه شیفته (فراموش نكنید كه كار مادر در خانه خودش دو شیفت كاری است!) ناز او را بخرد و یك حرف و دو حرف بر زبانش بگذارد!
بچه حرف زدن را از كارتون و تلویزیون یاد میگیرد، خلق و خو را از مریم جون و نازی جون مربیهای مهد و به دست آوردن حق و حقوقش را نیز از كتكزدن همبندیها ـ ببخشید ـ هم مهدیهای كوچولو.
بیتوجهی نهادهای آموزشی برای پرورش كودكان هم خودش حكایتی دیگر است كه مجالی جداگانه میطلبد.
به عنوان حرف آخر یك خاطره برایتان میگویم از كودك 3 سالهای كه در كنار برادر بزرگترش به بازیهای خشن مشغول میشد فقط برای اینكه به قول پدرش زیر دست و پا نباشد.
یك بار او به من گفت: عروسكی كه خواسته بودم را نیاوردی؟ من به او گفتم هنوز كه تولدت نشده است. او گفت: اگر این دفعه عروسكم را نخری با اره برقی سرت را میبرم بعد میدهم زامبیها گاز گاز بخورند! من چند دقیقهای دهانم باز ماند و تعجب نكردم وقتی مادرش گفت نمیدانم چرا او شبها بارها و بارها از خواب میپرد و میترسد. این كودك چند سال بعد چه سرگرمی و چه رفتاری خواهد داشت؟
منبع : چهاردیواری
مطالب مرتبط :