تبیان، دستیار زندگی
می‌گویند بعضی از آنها كه عاشق‌ترند، خشن‌تر هم هستند. انگار بعضی‌ها كه بلد نیستند علاقه‌ خود را به همسرشان نشان دهند، از زبان زور و كتك استفاده می‌كنند. اما این عشق‌ها را نمی‌توان چندان طبیعی و قابل قبول دانست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آزار همسر از فرط علاقه!!!

خشونت

همسرآزاری از خبرهای داغی است كه اگر هر روز در صفحات حوادث روزنامه‌ها دیده نشود ، دست‌كم هر چند روز یك بار در گزارش‌ها و خبرها به آن پرداخته می‌شود.و خانواده هایی که همسران یکدیگر را آزار می دهند ،جوی ناامن و ناسالم برای تربیت فرزندان دارند.

می‌زنم چون عاشقت هستم!

می‌گویند بعضی از آنها كه عاشق‌ترند، خشن‌تر هم هستند. انگار بعضی‌ها كه بلد نیستند علاقه‌ خود را به همسرشان نشان دهند، از زبان زور و كتك استفاده می‌كنند. اما این عشق‌ها را نمی‌توان چندان طبیعی و قابل قبول دانست. عشق بیش از اندازه مرد به زن گاهی از ضعف شخصیت و عقده‌های حقارت مرد ناشی می‌شود و تركیب عواطف شدید و هیجانات روحی سبب بروز خشونت‌های به اصطلاح عاشقانه می‌شود. برخی مردان مرز بین عشق و نفرت را در هم می‌آمیزند و به آزار بیمارگونه همسران خود می‌پردازند. این عشق‌های بیمارگونه معمولا با سوءظن و اختلال‌های روحی و روانی همراه است. این عاشق‌های افراطی، علاوه بر این‌كه با ضرب وشتم و زور رفتار می‌كنند، نشانه‌های دیگری هم دارند؛ زندانی كردن، كنترل رفت وآمدها و تلفن‌های همسر و توهین و تحقیر لفظی.

آزار خانگی زنان شكل‌های دیگری هم دارد. آزارهای روحی، تخریب شخصیت اجتماعی و خانوادگی زن در جمع اطرافیان، تحقیر، انتساب القاب ناپسند و تهمت‌های ناموسی به زن و در برخی موارد آزار جنسی زن از سوی شوهر دیده شده است.

مینو جمالوند، مشاور خانواده و روان‌شناس می‌گوید: «مردان زن‌آزار، بیماران روحی و روانی هستند. عقده حقارت، خود كم بینی، ضعف منزلت اجتماعی و توهم قدرت در بسیاری از مردان همسرآزار وجود دارد. برخی از مردان هم مشكلات مختلف اقتصادی و روحی و روانی خود را با آزار همسران شان تخلیه می‌كنند.»

این روان‌شناس معتقد است كه مهم‌ترین عامل در رفتارهای آزاردهنده مردان نسبت به زنان، عامل فرهنگی است كه هنوز هم در شوون مختلف اجتماعی وجود دارد.

رازهای سر به مهر

بعضی از آزارهای خانگی چنان ناراحت كننده و خصوصی است كه جایی مطرح نمی‌شود. در واقع بسیاری از زنان به خاطر ترس از تشدید رفتارهای خشن، مورد خشونت قرار گرفتن خود را تایید نمی‌كنند یا آن را به عنوان بخش طبیعی زندگی‌شان قبول كرده‌اند.

زنان واكنش‌های متفاوتی در برابر اقدامات خشن همسران خود دارند. آنها اغلب به دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی و از جمله به علت احساس مسوولیت نسبت به فرزندان، امكان مقابله چندانی در برابر رفتارهای خشن همسرانشان ندارند. حتی زنان شاغل كه درآمد كافی برای اداره زندگی مستقل دارند، به دلیل مشكلات پس از جدایی، از طلاق خودداری می‌كنند. بیشتر زنان ترجیح می‌دهند آزارهای خانگی همسران خود را تحمل كنند و با الزامات تنها زیستن و ناامنی روانی و اجتماعی بعد از جدایی مواجه نشوند. بعضی هم با درددل و شكایت به پدر و مادر و دوستانشان از نظر روانی خود را تخلیه می‌كنند. اما ممكن است ماجرا به همین جا ختم نشود. وقتی خشونت گسترش پیدا كند، ردپای واقعیت‌های دردناك دیگری هم در زندگی پیدا می‌شود. آنها كه مشكلات روانی دارند، ممكن است برای انتقام از همسرشان و «انتقال درد» به كودكان خود صدمه بزنند. تعدادی از زنان هم به عنوان راه آخر به دادگاه مراجعه می‌كنند و در موارد حادتر ممكن است كار به جنایت و همسركشی ختم شود.

خانه‌ای كه امن نیست

در حال حاضر، بیشترین آمار آسیب‌های اجتماعی در سطح كشور مربوط به انواع خشونت‌های خانگی است. رئیس سازمان بهزیستی كشور اعلام كرده در میان تماس‌های برقرار شده با خط اورژانس اجتماعی، بیشترین تماس‌ها مربوط به انواع خشونت‌های خانگی است كه 35 درصد از كل تماس‌ها را شامل می‌شود. این خشونت‌ها شامل همسرآزاری، كودك‌آزاری و سالمندآزاری است.

روان‌شناسان معمولا مراجعه به مشاوران را به عنوان اولین راه در ارتباط با آزارهای خانگی، پیشنهاد می‌كنند. اما به گفته مینو جمالوند، هرچند در حال حاضر میزان مراجعه به مراكز مشاوره افزایش یافته، اما متاسفانه بیشتر مراجعان خانم‌ها هستند. مردان معمولا نمی‌خواهند حرف‌های خانوادگی را پیش مشاور مطرح كنند و در نتیجه به این مراكز مراجعه نمی‌كنند. مراجعه یكطرفه به مشاور هم كمك چندانی نمی‌كند.

این تنها زنان نیستند كه آزار می‌بینند؛ مردانی هم وجود دارند كه مورد خشونت خانگی قرار می‌گیرند. هرچند نسبت همسرآزاری در میان زنان و مردان یكسان نیست و آزار زنان توسط مردان رواج بیشتری دارد و از نسبتی حدود 10 به یك پیروی می‌كند، اما شوهرآزاری به خاطر تغییرات اجتماعی، این روزها بیشتر از قبل دیده می‌شود. جمالوند معتقد است مردانی كه به نسبت مردان دیگر‌‌ضعف روحی و جسمی بیشتری دارند؛ بیشتر ممكن است مورد این آزارها قرار بگیرند.

شوهرآزاری یعنی رفتاری آزاردهنده از سوی زن نسبت به شوهر كه در محیط خانواده اتفاق می‌افتد و البته ممكن است جنبه روانی، جنسی، اقتصادی و جسمی هم داشته باشد.

به گفته مینو جمالوند؛ در حالی كه آزار زنان از سوی مردان بیشتر به عوامل فرهنگی و تاریخی برمی‌گردد؛ شوهرآزاری پدیده‌ای جدیدتر است و بیشتر به شكل واكنش زنان در مقابل ناتوانی‌های همسرشان دیده می‌شود: « نباید فراموش كنیم تغییر نقش‌های اجتماعی و بیشتر شدن مسوولیت‌های اقتصادی زنان هم باعث می‌شود جایگاه اجتماعی آنها تغییر كند و توقع از آنها بیشتر شود كه در نتیجه ممكن است به شوهرآزاری ختم شود.»

در حالی كه همسرآزاری مردان در خیلی از مواقع جنبه فیزیكی دارد، زنان بیشتر از نظر روانی شوهران شان را آزار می‌دهند. خشونت‌های زنان، به روح و روان شوهر آسیب می‌رساند و او را تحت فشارهای روحی و روانی قرار می‌دهد. معمولا این نوع آزردگی، شیوع بیشتری داشته و به صورت غیرمستقیم اثرات مخربی برجای می‌گذارد. تخریب حیثیت و آبروی شوهر، شكستن حرمت پدر در نزد فرزندان، فحاشی و انتساب صفت‌های ناشایست، بی‌توجهی به خواست و انتظارات شوهر، تبعیض بین خویشاوندان خود و شوهر، مقایسه همسر با سایر مردان، بزرگنمایی مسائل جزئی، بدبینی و سوءظن از نمونه رفتارهایی است كه زنان ممكن است برای آزار شوهرشان در پیش بگیرند.

بعد دیگری از آزار مردان، می‌تواند در روابط جنسی با شوهر بروز كند. در جامعه ایران كه به خاطر آموزه‌های دینی، یكی از وظایف اساسی زن، ارضای نیاز جنسی شوهر است و در اسلام مسأله تمكین زن از شوهر در هنگام نیاز مرد، از حقوق شوهر محسوب می‌شود، برخی از زنان با عدم تمكین اقدام به آزار شوهران شان می‌كنند.

جمالوند می‌گوید: زنان به خاطر افسردگی، توقع زیاد یا توهم ممكن است دست به آزار همسرانشان بزنند. گاهی زن در ذهن خود از شوهرش تصویری نادرست می‌سازد و متناسب با آن تصویر با او رفتار می‌كند، مثلا احساس می‌كند همسرش بین بستگان خود و خویشاوندان او تفاوت می‌گذارد و برای آنها ارزش بیشتری قائل است و تمام توجه خود را به آنان معطوف كرده؛ براساس این توهم، مقابله به مثل می‌كند‌‌ یا ممكن است فكر كند همسرش او را دوست ندارد و درصدد موقعیتی است تا همسر دیگری را انتخاب كند، در این حالت‌ها، زن برای لجاجت، شوهرش را آزار می‌دهد. مردانی كه مورد آزار همسرانشان قرار می‌گیرند، معمولا دچار افسردگی‌های حاد می‌شوند و شخصیتی منزوی و منفعل پیدا می‌كنند.

به منظور بالا نگرفتن اختلافات و صدمه نزدن به نظام خانواده كارشناسان معمولا حل مشكلات را به صورت ریشه‌ای و مستمر و در طول زمان پیشنهاد می‌كنند.

رفتارهای خشن زنان با مردان ممكن است در نهایت صورت جنایی پیدا كند و به همسركشی بینجامد. به همین دلیل است كه كارشناسان معمولا حل مشكلات را به صورت ریشه‌ای و مستمر و در طول زمان پیشنهاد می‌كنند. به گفته جمالوند، الگوهای غلط در روابط زناشویی و تاثیر سنت‌های فرهنگی نادرست كه به سوءرفتار همسران ختم می‌شود،‌ تنها در طول زمان و با خواست طرفین امكان پذیر است، ضمن این كه قوانین اجتماعی هم می‌تواند از افراد آزاردیده حمایت كند و از سوی دیگر، بازدارنده ادامه رفتارهای خشن باشد.

منبع :جام جم - با تلخیص

تنظیم برای تبیان :داوودی

مقالات مرتبط :

همسرآزاری؛ فراموشی عشق در خانه 

به جای دعوا، مشکل را حل کنید!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.