تبیان، دستیار زندگی
اموری که موجب زیبایی و آراستگی کلام می شوند را صنایع یا آرایه های ادبی می گویند .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آشنایی با صنایع لفظی و معنوی


اموری که موجب زیبایی و آراستگی کلام می شوند را صنایع یا آرایه های ادبی می گویند .


آرایه ادبی

اموری که موجب زیبایی و آراستگی کلام می شوند را صنایع یا آرایه های ادبی می گویند .

آرایه ها بر دوگونه اند :

آن دسته از زینت و زیبایی که در برگیرنده ی الفاظ باشد صنایع لفظی نام دارد . به طور قطع تغییر الفاظ حتی اگر با حفظ معنی صورت گیرد باعث می شود آن حسن و زیبایی زایل گردد.

سر  بنه کاینجا سری را صد سرآید در عوض                          بلکه بر سر هر سری را صد کلاه آید عطا

سر و سر : جناس تام

در مثال بالا دو کلمه در حروف و حرکات یکی و در معنا متفاوت هستند این گونه آرایه ها صنایع لفظی نام دارد .

اما نوع دیگر که آن را صنایع معنوی گویند که در آن حسن و زیبایی سخن مربوط به معنا باشد نه به لفظ به طوری که اگر الفاظ را با حفظ معنا تغییر دهیم باز آن حسن باقی می ماند .

در دست منت همیشه دامن بادا                               وانجا که تو را پای ، سر من بادا

برگم نبود که کس تو را دارد دوست ای دوست همه جهانت دشمن بادا

در این دو بیت صنعت تضاد و تناسب به کار رفته است .

پس حسن آرایه های معنوی کلام مستقیما به معنی مربوط می شود و گاه ممکن است به الفاظ نیز مرتبط باشد .

در این جا به تعدادی از آرایه ها اشاره می کنیم :

تشبیه :

آن که چیزی را به چیز دیگر در صفتی مانند کرده باشند.

ساده ترین نوع آن است که کلیه ارکان تشبیه در آن باشد که عبارتند از : مشبه ، مشبه به ، وجه شبه و ادات تشبیه .

مثال  شبی  چون چاه بیژن تنگ و تاریک

شب : مشبه

چاه: مشبه به

چون : ادات تشبیه

تنگ و تاریک بودن : وجه شبه

تشبیه دارای اقسامی است که به چند نوع آن ها در ذیل اشاره می نماییم

الف – حسی و غیر حسی که با دو رکن اصلی تشبیه یعنی مشبه و مشبه به مرتبط است .

ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست               سهی قدان سیه چشم ماه سیما را

هر دو طرف حسی است .

شوقت که چو شهنه یی است در ملک خرد            هر چیز که یافت جز غمت بیرون کرد

هر دو طرف غیر حسی است

مریم بکر معانی را منم روح القدس                 عالم ذکر معالی را منم فرمانروا

یکی حسی و دیگر غیر حسی است

ب – تشبیه وهم وخیال : گاه مشبه به وجود خارجی ندارد .اما گوینده از قوه ی خیال خویش برای تشبیه و شاید اغراق در کلام و خیال انگیزی استفاده می کند . این نوع تشبیه وهمی نام دارد.

شبی تیره چون دریای قیر

شب در تیرگی به دریای قیر تشبیه شده است در حالی که دریای قیر وجود ندارد.

ج – تشبیه جمع یا مفرد :

ماه سیما  که هر دو طرف مشبه و مشبه به هر دو مفرد هستند و از یک کلمه ترکیب شده اند .

می اندر کف ساقی بی حجاب / سهیل است در پنجه ی آفتاب

مشبه یک جمله و مشبه به نیز یک جمله است .

و یا :

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد/ چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

د – تشبیه ساده یا مطلق :

سر مویی نظرم کن که چو مو گشت تنم

در دل تنگی و بیقراری و بی تابی چو موی باریک و نحیف گشته ام

تشبیه از دید بزرگان سخن تقسیم بندی های دیگری دارد که در این مجال نمی گنجد و ما به همین اندک بسنده می کنیم .

مراعات النظیر :

گاه گوینده در سخن اموری را می آورد که در معنی با یکدیگر متناسب باشند و تناسب آن ها از جهت هم جنس بودن و مجانبت آن هاست .

زعشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است                            به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

به بوی نافه یی کاخر صبا زان طره بگشاید                                       ز تاب جعدمشکینش چه خون افتاد در دلها

ایهام و تخییل در لغت به معنی به گمان انداختن و به وهم انداختن است اما توریه سخن را پوشیده گفتن معنا می دهد در اصطلاح علم بدیع آوردن لفظی که دارای دو معنای دور و نزدیک باشد به طوری که شنونده ابتدا معنای نزدیک و بعد معنای دور آن را دریابد .

ایهام :

این کلمه را گاه توریه یا تخییل هم می گویند .

ایهام و تخییل در لغت به معنی به گمان انداختن و به وهم انداختن است اما توریه سخن را پوشیده گفتن معنا می دهد در اصطلاح علم بدیع آوردن لفظی که دارای دو معنای دور و نزدیک باشد به طوری که شنونده ابتدا معنای نزدیک و بعد معنای دور آن را دریابد .

به بوی نافه یی کاخر صبا زان طره بگشاید                                      زتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها

بوی :  دارای دو معنای رایحه و هم چنین آرزو

نافه : عمل بریدن ناف یا نافه آهو و استعاره از حلقه ی خوشبوی گیسو

در این بیت صنعت ایهام و مراعات النظیر در هم تنیده اند.

ایهام تناسب :

در این صنعت الفاظ جمله در آن معنی که مراد گوینده است با یکدیگر متناسب نباشند اما در معنی دیگر متناسب باشند .

تشنه ی دل تفته ام ، از دجله آریدم شراب                                       دردمند زارم از بغداد سازیدم دوا

بغداد یکی از درجات هفت گانه جام شراب است . معنای نزدیک آن شهر بغداد در عراق است .

مطابقه = تضاد ، طباق:

در لغت به معنی دو چیز مقابل یکدیگر را گویند و در اصطلاح آن است که شاعر یا سخنور کلمات ضد را بسیار زیبا در کلام خود بیاورد .

برگم نبود که کس تو را دارد دوست                         ای دوست همه جهانت دشمن بادا

و یا :

تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل                                باری به غلط صرف شد ایام شبابت

تنسیق الصفات:

آوردن چند صفت پی در پی برای یک چیز است .

ندانم ار چه سبب رنگ آشنایی نیست              سهی قدانسیه چشم ماه سیما را

تلمیح:

معنای لغوی کلمه به گوشه ی چشم نظر افکندن و اشاره داشتن است . اما در اصطلاح ادبی آن است که گوینده در ضمن سخن به داستان ، مثل ، آیه یا حدیثی مشهور اشاره نماید .

با قطار خوک در بیت المقدس پا منه                               با سپاه پیل بر درگاه بیت الله میا

در مصرع اول به صلیبیون و در مصرع دوم به داستان ابرهه اشاره دارد .

یا این بیت :

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم                         که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را

اشاره به داستان حضرت یوسف

جمع با تقسیم :

شاعر یا گوینده دو یا چند چیز را باهم جمع می بندد و بعد آن ها را از هم تقسیم و جدا می سازد .

آسایش دو گیتی تکرار این دو حرف است             با دوستان مروت با دشمنان مدارا

کنایه:

در لغت به معنای سخن پوشیده گفتن است در اصطلاح سخنی که دارای دو معنی قریب و بعید باشد و هر دو معنی لازم و ملزوم یکدگر باشند . در واقع سخن به گونه یی پرداخته شده باشد که ذهن خواننده از معنی نزدیک به معنی دور آن متوجه گردد .

تا تو خود را پای بستی  ، باد داری در دو دست                   خاک بر خود پاش ، کز خود هیچ نگشاید تو را

باد در دست داشتن : کنایه از کار بیهوده و بی فایده انجام دادن

خاک بر خود پاشیدن : کنایه از ترک خود و تعلقات مادی کردن

و یا :

ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم          سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت

خاک در دهان انداخت : از این تشبیه عذر خواهی کردن و پوزش طلبیدن

اعداد:

این صفت را سیاقه الاعداد نیز گویند و آن عبارت است از این که برای یک چیز چندین صفت متواتر ذکر کنند و بعد از همه ی این ها یک فعل آورند .

شکر ایزد که زتاراج خزان رخنه نیافت                        بوستان سمن و سرو و گل و شمشادست

اکرم نعمت اللهی

بخش ادبیات تبیان