تبیان، دستیار زندگی
مرا توفیق ده که خواهش آنها را بر خواهش خود و خوشنودی آنها را بر خوشنودی خود مقدم دارم و نیکوکاری آنها را با اهمیت شمارم اگرچه اندک باشد و اندک شمارم نیکویی خود را در حق آنها اگر چه بسیار باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گل واژه های زندگی

خانواده

بار الها مرا از هیبت پدر و مادر بترسان، مانند ترسی که از هیبت پادشاه به وجود می آید. و مرا توفیق ده به ایشان نیکویی کنم همچون نیکویی مادری بسیار مهربان.

خدایا مرا به اطاعت از پدر و مادر و نیکویی در حق آنها موفق بدار هم چنان که چشم در موقع خواب سخت مطیع خواب می شود. آن چنان که سینه ی من محتاج به شربت گوارا و تشنه ی آشامیدن است .

مرا توفیق ده که خواهش آنها را بر خواهش خود و خوشنودی آنها را بر خوشنودی خود مقدم دارم و نیکوکاری آنها را با اهمیت شمارم اگرچه اندک باشد و اندک شمارم نیکویی خود را در حق آنها اگر چه بسیار باشد.

بسیار جای تاسف است که در دنیای امروز، فرزندان و فرزند زادگان، آسایشگاه ها را وسیله ی اجرایی مقاصد ضد انسانی و اخلاقی خود قرار داده و برخلاف انصاف و فضیلت، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها را به زور از محیط خانه و جمع خود، وادار به رفتن آسایشگاه می کنند و با این عمل، احساسات و عواطف آنها را جریحه دار می نمایند و بر غم و اندوه آنها افزوده و مرگ آنها را جلو می اندازند.

حقوق پدر و مادر

حق مادر

کودک

از آن جمله حق مادر بر تو این است که بدانی او مدت زمانی تو را تحمل کرده که هیچ فردی، فرد دیگر را تحمل ننموده است (کنایه از نه ماه بارداری و زحمات آن) و از شیره جانش به تو غذا داد که هیچ کس برای دیگری چنین کاری نمی کند.

پیوسته مادر تمام وقتش را با تمام وجود، با چشم و گوش دست و پا و مو و پوست و بالاخره با تمام اعضاء و جوارحش صرف تو نموده، در حالیکه با نشاط به این کار خوشحال و مسرور بود. پیوسته مادر متحمل زحمات و رنج ها و ناراحتی ها و سنگینی آن شده تا دست قدر پوردگار تو را از او جدا ساخت و به زمین فرودت آورد. راضی شد به اینکه تو سیر باشی و او گرسنه برهنه بودن را بر خود خرید که تو را بپوشاند؛ خود تشنه ماند تا تو را سیراب نماید؛ گرما و آفتاب را تحمل نمود تا تو را در سایه نگه دارد.

مردی به محضر پیامبر شرفیاب شد. عرض کرد: یا رسول الله به چه کسی نیکی کنم؟ فرمودند: به مادرت عرض کرد: دیگر به چه کسی؟ فرمودند: به مادرت. عرضه داشت: دیگر به چه کسی؟ فرمودند: به مادرت و در مرتبه ی چهارم فرمودند: به پدر نیکی نما!

در ناراحتی های او تو در نعمت و خوشی زیستی؛ با زحمت بی خوابی و شب زنده داری، لذت خوابیدن را برای تو آماده ساخت. شکم مادر ظرف پرورش وجود تو و خانه اش، محل نگهداری و حفظ تو بود. سینه اش چشمه ی نوشیدن شیر برای تو و جان شیرین او سبب حفظ و نگهداری از تو بود.

مادر، سردی و گرمی روزگار را به خاطر تو تحمل نمود. پس از او سپاسگزاری کن در مقابل تمام این زحمات و خدمات اما قادر به تشکر و سپاس مادر نیستی مگر با استعانت و کمک خواستن از خداوند بزرگ و در این کار راه باید توفیق پروردگار یار تو باشد تا بتوانی خدمات او را جبران نمایی.

- اهمیت مقام مادر به حدی مهم و والا است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: بهشت زیر پای مادران است. (میزان الحکمة)

- موسی بن عمران سه مرتبه از پیشگاه خداوند تقاضای توصیه نمود. خداوند او را در هر سه مرتبه به ذات پاک خودش توصیه فرمود. پس باز هم تقاضای توصیه نمود. خداوند 2 بار او را به مادر و در مرتبه سوم به پدر سفارش نمود.

- مردی به محضر پیامبر شرفیاب شد. عرض کرد: یا رسول الله به چه کسی نیکی کنم؟ فرمودند: به مادرت عرض کرد: دیگر به چه کسی؟ فرمودند: به مادرت. عرضه داشت: دیگر به چه کسی؟ فرمودند: به مادرت و در مرتبه ی چهارم فرمودند: به پدر نیکی نما!

در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که به فرزندان توصیه می کنند: همان گونه که شما روزی ضعیف بودید و پدر، دست شما را می گرفت و به حوائج شما رسیدگی می کرد اکنون شما موظف هستید نسبت به پدر چنین کاری را انجام دهید.

حق پدر

امام سجاد(ع) درباره ی حقوق پدر اشاره به یک اصل علمی و فلسفی می نماید و آن، اصل علیت و پیدایش معلول از علت است. اگر علتی نباشد معلولی وجود ندارد، بلکه وجود معلول وجودی وابسته و غیرمستقل است. این اصل در سراسر عالم ماده خودنمایی می کند و امام به فرزندان، عظمت وجود پدر را گوشزد می فرماید و به طور صریح و روشن می فرماید: پدر اصل است و ریشه ما و فرزند فرع است و شاخه. چنان چه این اصل نباشد وجود فرزند تحقق نمی یابد و جلوه و ظهوری پیدا نمی کند. پس هر چه ظهور است در فرزند، حکایت از اصل خویش که پدر باشد دارد.

فرزند

- در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که به فرزندان توصیه می کنند: همان گونه که شما روزی ضعیف بودید و پدر، دست شما را می گرفت و به حوائج شما رسیدگی می کرد اکنون شما موظف هستید نسبت به پدر چنین کاری را انجام دهید.

- خدایا پست و آهسته ساز صدای مرا در مقابل والدین که صدای بلند نسبت به والدین بی ادبی است و کلام مرا در نظر آنها خوش گردان، طبیعت و خوی مرا نرم کن و آنها را به من مایل و مهربان ساز و مرا با آنها رفیق و شفیق و مهربان گردان. خدایا تو آنها را در مقابل تربیتی که به من آموختند عوض ده و در مقابل کرامتی که به من نمودند ثواب بخش و در مقابل رعایت و محافظتی که از من کردند، خدایا تو آنها را رعایت و محافظت فرما!

- بسیار جای تاسف است که در دنیای امروز، فرزندان و فرزند زادگان، آسایشگاه ها را وسیله ی اجرایی مقاصد ضد انسانی و اخلاقی خود قرار داده و برخلاف انصاف و فضیلت، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها را به زور از محیط خانه و جمع خود، وادار به رفتن آسایشگاه می کنند و با این عمل، احساسات و عواطف آنها را جریحه دار می نمایند و بر غم و اندوه آنها افزوده و مرگ آنها را جلو می اندازند.

نیکی به والدین

- روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمودند: سه چیز است که خداوند برای احدی ترک آن را رخصت نداده: ادا نمودن امانت به نیکوکار و فاجر، وفا نمودن به پیمان برای نیکوکار و بدکار؛ و نیکویی نمودن به پدر و مادر، نیکوکار باشد یا بدکار.

پسری که پدر ظالمش را کشت!

از محمدبن سهل روایت شده که در ایام خلافت «منتصر» روزی نگاهم افتاد بر فرشی که اطراف آن صورت های سلاطین نقش شده و با خطوط فارسی زیر آن صورت ها نوشته شده، دقت کرم در آن فرش. صورت پادشاهی را دیدم که بر سر تاجی دارد و در زیر آن نوشته بود که این صورت «شیرویه» قاتل پدر خود، خسرو پرویز است که بعد از قتل پدر، شش ماه بیشتر سلطنت نکرد. پس از آن صورت های سلاطین دیگر را دیدم و نظرم به طرف چپ فرش افتاد و صورت پادشاهی دیدم که زیر آن نوشته بود: این صورت یزیدبن ولیدبن عبدالملک قاتل پسر عم خود ولیدبن یزیدبن عبدالمک که مدت سلطنت او شش ماه بود. بعد به صورت منتصر نگاه کردم. در ذهن من گذشت که خلافت منتصر نیز بیش از شش ماه نخواهد بود، چون او هم قاتل پدر خود بود.

متوکل، یکی از خلفاء بنی عباس بود و نسبت به وجود مقدس امام علی(ع) بغض می ورزید و در مجالس عمومی دربار خود به آن حضرت اهانت می کرد. منتصر عباسی فرزند جوان متوکل و ولیعهد او بود و از رفتار زشت پدر و جسارت او نسبت به امیرالمؤمنین(ع) ناراحت می شد. گاهی به پدر اعتراض می نمود و گاهی هم سکوت می کرد، تا  روزی از روها متوکل در جلسه عمومی که از رجال کشور تشکیل شده بود نام مقدس علی(ع) را به زشتی یاد کرد. منتصر برآشفت به پدر سخت اعتراض کرد. متوکل هم در مقابل اعتراض او، در مقابل همگان او را توبیخ کرد و شعری را خواند که بسیار به او بی احترامی شد.

منتصر جوان که در مقابل رجال کشور و مردم مورد هتک حرمت و توهین پدر قرار گرفته بود، برایش قابل تحمل نبود، لذا فکر انتقام جویی به سر او افتاد و نقشه قتل پدر را ترسیم کرد. منتصر نقشه قتل پدر را با چند نفر از غلامان دربار که محرم راز متوکل بودند در میان گذاشت و به وسیله ی آنان عملی ساخت. در این ماجرا اگر چه متوکل حاکمی جبار و ستمگر بود اما از سوی دیگر آثار وضعی قتل پدر، سبب شد که عمر منتصر نیز بیش از شش ماه طول نکشد و طومار زندگی او نیز دراین جهان بسته شود.

- خدایا در روزی که هر کسی به جزای عمل کسب کرده خود می رسد مرا عاق والدین قرار مده. پروردگارا رحمت فرست بر محمد و آل محمد و ذریه او و بر پدر و مادر من.

منبع :

رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام)

صحیفه سجادیه

فهمیه السادات موسوی

بخش دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.