تبیان، دستیار زندگی
بارالها! چگونه باور كنم نبودنش را وقتی كه محبت دستی نوازشگر در تار و پود وجودم ریشه می دواند چگونه باور كنم سكوت دریای چشمهایم را وقتی كه قایق مهربانیش بی ناخدا در اوج آسمانها به پیش می رود. آدینه كه می شود قاصدكهای دلم را...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آدینه كه می شود


بارالها! چگونه باور كنم نبودنش را وقتی كه محبت دستی نوازشگر در تار و پود وجودم ریشه می دواند چگونه باور كنم سكوت دریای چشمهایم را وقتی كه قایق مهربانیش بی ناخدا در اوج آسمانها به پیش می رود.

آدینه كه می شود قاصدكهای دلم را روانه آستان دوست می كنم تا پیام آور حضور صدفی باشد كه یازده مرواید سبز را با خود به همراه دارد. وقتی كسی نیست كه درد آشنایم باشد فرشته ای پیدا می شود تا در خلوت شبهای تار تسلی بخش خاطرم باشد. هنوز ستاره ای بی نورم كه در انتظار شعاعی از خورشید لحظه شماری می كنم. كویری در انتظار آبم و حتی دریای اشكهایم كویرتف زده وجودم را سیراب نمی كند. از ستارگان آسمان سراغ می گیرم و چون پرنده ای عاشق گمگشته ام را درمیان فرشتگان آسمان می جویم.

با من بگو چگونه از رویش یاس ها بگویم ، وقتی كه نرگسی های چشمم در انتظار آمدنت سوسو می زنند. هر شب با یاد تو به خواب می روم و صبح در انتظار ... می دانم كه می آیی و غبار غم و اندوه هزاران ساله را از قلبهای خسته مان می زدایی و اشكهای زلالمان را از گونه هایمان برمی چینی. می آیی و ضریح گمشده یاسی كبود را نشانمان میدهی و مسیح مریم را با خویش همراه می سازی . می آیی و صندوقچه موسی را برایمان می گشایی و آنگاه در كنار كعبه عشاق سر بر آستان بندگی خدایی می سایی كه آمدنت را به منتظران و مستضعفان جهان وعده داده بود. می آیی و در فراسوی نگاه منتظرمان، قلبهای كوچك و امیدوارمان را به هم پیوند میدهی و آن روز، روز شادی چشمهای منتظری است كه عاشقانه می گریند و به سویت بال و پر می گشایند.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.