تبیان، دستیار زندگی
گروهى از اسماعیلیه عقیده دارند كه اسماعیل فرزند امام صادق(عله السلام) فوت نكرده است؛ بلكه از باب تقیه، نسبت مرگ به وی داده شده است؛ او رجعت خواهد كرد و جهان را از عدل و داد پر خواهد ساخت و او را مهدی و قائم منتظر می‏دانند.(
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

متمهدیان و مدعیان مهدویت

(9)

بقیةالله

اشاره:

نوشتار حاضر در ادامه مجموعه مقالاتی است كه از چندی پیش در واكاوی و شناخت یكی از جدی ترین آسیبها و آفتهای تنیده شده با فرهنگ مهدویت، یعنی فرقه ها و مدعیان دروغین مهدویت، یه صورت سلسله وار تقدیم شما كاربران عزیز می شود. در مقالات گذشته چنانكه دیدیم دعاوی و هویت پاره ای از فرق یاد شده در ترازوی نقد فرو ریخت؛ اینك برآنیم تا مدعیات كذب و هویت پوچین برخی دیگر از این فرقه ها را بر آفتاب افكنیم؛ پس با ما همراه باشید.

اسماعیلیه:

گروهى از اسماعیلیه عقیده دارند كه اسماعیل فرزند امام صادق(عله السلام) فوت نكرده است؛ بلكه از باب تقیه، نسبت مرگ به وی داده شده است؛ او رجعت خواهد كرد و جهان را از عدل و داد پر خواهد ساخت و او را مهدی و قائم منتظر می‏دانند.(1) این گروه را نوبختی، خالصه یا پیروان ابوالخطاب كوفی معرفی كرده است. اینها معتقدند كه امام ششم(علیه‌السلام) او را در زمان خویش به جانشینی منصوص كرده است و چون نص بر امامت رجوع‏ناپذیر است و بدأ نیز محال است، پس امام هفتم اسماعیل خواهد بود و امام صادق(علیه‌السلام) از بیم آسیب رسیدن به وی، او را از دید مردم پنهان می‏كرد.

قرامطه، كه از گروه اسماعیلیه می‏باشند و در طول تاریخ بدنامی‏های بسیاری را برای شیعه به ارمغان آورده‏اند؛ و هنوز هم رسوبات آن در ذهن بسیاری از مخالفان شیعه مانده است؛ به گونه‏ای كه عقاید قرامطه را به شیعه نسبت می‏دهند؛ از جمله این ادعای آنها كه محمدبن اسماعیل را مهدی موعود می‏دانستند و عقیده داشتند كه وی زنده است و در بلاد روم زندگی می‏كند

حسن‏بن موسی نوبختی می‏نویسد: گروهی گفتند كه پس از جعفربن محمد(علیه‌السلام) پسرش اسماعیل‏بن جعفر امام بود و مرگ اسماعیل را در زمان حیات پدرش انكار كرده گفتند: این نیرنگی بود كه پدرش ساخته و از بیم مردمان او را پنهان كرده است. چنان پنداشتند كه اسماعیل نمرده و نخواهد مرد؛ تا این كه زمین از آنِ وی شود و به كار جهانیان پردازد. اسماعیل مهدی قائم است؛ زیرا پدرش پس از خود به امامت او اشاره كرده و پیروان خود را پایبند ولایت او ساخته و گفته است كه وی خواجه و سرور ایشان است. چون امام جعفر صادق(علیه‌السلام) سخن راست گوید؛ از این رو در آن هنگام كه آوازه مردن او برخاست، دانستم كه سخن نخست او راست بود و وی نمرده و قائم آخرالزمان است. این دسته اسماعیلیه خالص هستند.(2)

اسماعیل، كه نام اسماعیلیه از وی گرفته شده است، به گونه‏ای جلوه داده شده كه گویا به شدت مورد طعن، لعن و طرد پدرش امام صادق(علیه‌السلام) قرار داشته و به شرب خمر نیز متهم شده است.(3)

عطاملك جوینی در این باره می‏گوید: در روایت است از آن حضرت كه گفت: «اسماعیل فرزند من نیست؛ شیطانی است كه در صورت او ظاهر آمده است.»(4) درباره شخصیت اسماعیل، فرزند ارشد امام صادق(علیه‌السلام)، كه در زمان حیات پدر، سال 145هـ.، وفات كرد؛ گونه‏ای جز آنچه حاكی از رد و تقبیح اسماعیل است، سخن گفته شده است. اسماعیل از افكار و رفتار رهبران اسماعیلی منزه می‏باشد. وی فردی مورد تأیید و توجه خاص پدرش جعفربن محمد(علیه‌السلام) می‏باشد. شیخ مفید درباره او می‏گوید: اسماعیل بزرگترین پسر امام صادق(علیه‌السلام) بود و امام او را بسیار دوست داشت و نسبت به او بیش از دیگران نیكی و محبت می‏كرد؛ ولی اسماعیل در زمان حیات پدر در عریض (نام دره‏ای است در نزدیكی مدینه) از دنیا رفت و مردم جنازه‏اش را به مدینه نزد امام صادق(علیه‌السلام) آوردند و در قبرستان بقیع دفن كردند. روایت شده است كه حضرت در مرگ او بسیار بیتابی می‏كرد؛ به گونه‏ای كه با پای برهنه و بی ردا به دنبال تابوت او می‏رفت؛ و دستور فرمود تابوت او را پیش از دفن، چندین‏بار به زمین نهادند و هر بار حضرت می‏آمد و پارچه از روی صورتش بر می‏داشت و در روی او نگاه می‏كرد؛ و مقصودش از این كار این بود كه مرگ او را پیش چشم آنان كه گمان امامت و جانشینی او را پس از پدر بزرگوارش داشتند، قطعی كند و شبهه آنان را درباره زنده بودن اسماعیل، برطرف سازد و به آنها به فهماند كه اسماعیل از دنیا رفته است.

افرادی از اصحاب امام(علیه‌السلام) كه او را پس از امام صادق(علیه‌السلام) امام می‏پنداشتند، از این عقیده بازگشتند و گروهی اندك كه نه در زمره نزدیكان امام بودند و نه از راویان حدیث آن بزرگوار، كه گروهی از مردمان دور دست و بی‏خبر از مسأله امامت بودند، گفتند: اسماعیل زنده است و امام پس از پدرش است؛ و به این عقیده باقی ماندند.(5)

البته اسماعیل‏بن جعفر ادعای مهدویت نداشته است و از طرفی (صفوان‏بن مهران) از امام صادق(علیه‌السلام) نقل كرده، كه فرمود: «كسی كه به تمام ائمه اقرار كند؛ ولی «مهدی» را انكار نماید؛ همانند كسی است كه نسبت به همه انبیا اقرار نماید، ولی محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را انكار نماید.» از حضرت سؤال شد:ای فرزند رسول خدا! «مهدی» كدام یك از فرزندان توست؟ حضرت فرمودند: «پنجمین فرزند از اولاد هفتمین امام كاظم(علیه‌السلام) است. او از شما غایب خواهد شد و بر شما جایز نیست نام او را بر زبان آورید.»(6)

گروهی از شاخه اسماعیلیه، بنام فرقه مباركیه هم محمدبن اسماعیل را مهدی و امام زنده غایب می‏دانند.(7) وجه تسمیه مباركیه این است كه: مبارك، غلام اسماعیل‏بن جعفر بود(8) كه وی بعداً غلام خود را آزاد كرد.(9) بنابر قولی مبارك لقب محمدبن اسماعیل است(10)؛ بنابر قولی یكی از رهبران فعال این گروه، مبارك(11) نام داشت؛ كه باعث شد این فرقه بنام مباركیه شهرت یابند.

قرامطه، كه از گروه اسماعیلیه می‏باشند و در طول تاریخ بدنامی‏های بسیاری را برای شیعه به ارمغان آورده‏اند؛ و هنوز هم رسوبات آن در ذهن بسیاری از مخالفان شیعه مانده است؛ به گونه‏ای كه عقاید قرامطه را به شیعه نسبت می‏دهند؛ از جمله این ادعای آنها كه محمدبن اسماعیل را مهدی موعود می‏دانستند و عقیده داشتند كه وی زنده است و در بلاد روم زندگی می‏كند.(12)

فرقه قرامطه در بحرین قدرت یافت و حتی تشكیل دولت دادند و به شدت با عباسیان مخالفت می‏كردند. بنابه گفته نوبختی، مباركیه گفتند كه پس از جعفربن محمد(علیه‌السلام) نوه او، محمدبن اسماعیل، كه مادرش كنیز بود، امام است؛ زیرا در روزگار جعفربن محمد، پسرش اسماعیل بدان كار نامزد بود و چون درگذشت، جعفر پسر او محمد را جانشین خود ساخت. امامت حق محمد است و جز او، دیگری شایسته آن نیست. پس از امام حسن و امام حسین، امامت از برادری به برادر دیگر نرسد و جز در فرزندان و بازماندگان امامان روا نباشد.(13)

قرامطه معنای قائم را كسی می‏دانند كه با رسالت و شریعت جدیدی مبعوث می‏شود؛ كه شریعت محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را منسوخ می‏كند. البته این فرقه سیاسی بودند، نه مذهبی و به دنبال اهداف خاص و منافع خود بودند.

گروهى از اسماعیلیه عقیده دارند كه اسماعیل فرزند امام صادق(عله السلام) فوت نكرده است؛ بلكه از باب تقیه، نسبت مرگ به وی داده شده است؛ او رجعت خواهد كرد و جهان را از عدل و داد پر خواهد ساخت و او را مهدی و قائم منتظر می‏دانند.

طرفداران ابوالخطاب (درگذشت 138 هـ) قائل به الوهیت امام صادق(علیه‌السلام) بودند و ابوالخطاب را پیامبر و فرستاده امام صادق(علیه‌السلام) می‏دانستند؛ حتی برخی ابوالخطاب را قائم دانستند و گفتند وی نمرده است؛ كه معروف به «خطابیه» شدند. گروهی از پیروان ابوالخطاب، پس از مرگ اسماعیل، فرزندش محمد را امام دانستند و در هواداری وی و فرزندانش استوار ماندند.(14)

البته تمام این گروهها از طرف امام صادق(علیه‌السلام) مورد طرد و انكار قرار گرفتند، مطلبی كه دلالت كند خود محمدبن اسماعیل ادعای امامت و مهدویت داشته باشد، یافت نشد.

چون این دوره طرح مسأله مهدویت، نوید برپایی حكومت عدل و داد و جایگزینی آن با حاكمیت فاسد و ستمگر عباسیان و حكومت‏های خشن و بیدادگر تابع آنان بود، قشرهای محروم شهرها و روستاها را متوجه داعیان اسماعیل می‏ساخت. آنان مردم را به سوی امامان مستور، كه در نهان می‏زیستند، فرا می‏خواندند.

پی نوشت‌ها:

1. نجم الثاقب، نوری، ص 215، تاریخ شیعه و فرقه‏های اسلام، مشكور، ص 128.

2. همان، ص 101.

3. تاریخ الرسل و الملوك، محمدبن جریر طبری، ج 3، ص 154.

4. تاریخ جهانگشا، عطاملك جوینی، تصحیح قزوینی، ج 3، ص 145، هلند، 1937.

5. الارشاد، شیخ مفید، ترجمه: محمدباقر ساعدی خراسانی، ص 554-553، تصحیح: محمدباقر بهبودی، انتشارات اسلامیه، تهران، 1364 ش.

6. كمال‏الدین و تمام النعمة، صدوق، ج 1، ص 333، ح 1.

7. نجم الثاقب، نوری، ص 215 و المهدیة فی الاسلام، سعد محمد حسن، ص 170.

8. تاریخ شیعه و فرقه‏های اسلام، مشكور، ص 195.

9. همان، ص 233.

10. تاریخ عقاید اسماعیلیه، دكتر فرهاد دفتری، ص 115، ترجمه: فریدون بدره‏ای.

11. تاریخ شیعه و فرقه‏های اسلام، مشكور، ص 199.

12. احیای فرهنگ در عهد آل‏بویه، جوئل. ل. كرمر، ص 104 و ص 113 (پاورقی)، انتشارات مركز نشر دانشگاهی، چاپ اول، 1375.

13. فرق الشیعه، نوبختی، ص 102.

14. همان، ص 105-104.

منبع:

محمدرضا نصورى، مجله انتظار،

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.