تبیان، دستیار زندگی
در حدیثی درربار از وجود ذی جود حضرت آفتاب، پیامبر پاکیها (صلى الله علیه وآله) آمده است که: «اَقَلُّ ما یَكونُ فی آخِرِ الزَّمانِ أخٌ یُوثَقُ بِهِ أوْ دِرْهَمٌ مِنْ حَلال».(1) «كمترین چیزى كه در آخر الزمان پیدا مى شود برادرى مورد اعتماد و درهمى پول حلال
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نون حلال سیری چند؟

نان سنگک

در حدیثی درربار از وجود ذی جود حضرت آفتاب، پیامبر پاکیها (صلى الله علیه وآله) آمده است که: «اَقَلُّ ما یَكونُ فی آخِرِ الزَّمانِ أخٌ یُوثَقُ بِهِ أوْ دِرْهَمٌ مِنْ حَلال».(1)

«كمترین چیزى كه در آخر الزمان پیدا مى شود برادرى مورد اعتماد و درهمى پول حلال است».

در این حدیث به دو چیز اشاره شده كه در آخر الزمان كم پیدا مى شود یكى دوست مورد اعتماد و دیگرى درهم حلال است.

زندگى انسان، جمعى و گروهى و مدنى بالطبع است. چون مشكلات انسان به حدّى است كه به تنهایى نمى تواند از عهده آنها برآید، به خصوص در مسیر تكامل كه بدون همكارى میسّر نیست. در این زندگى جمعى مسأله مهم، اعتمادى است كه افراد باید به یكدیگر داشته باشند، و اگر این اعتماد وجود نداشته باشد فواید و بركات زندگى جمعى هیچ گاه محقق نخواهد شد.

علاوه بر زندگى جمعى، در زندگى خصوصى هم انسان نیاز به دوست دارد تا به او پناه ببرد و سرمایه دوستى هم چیزى نیست جز اعتماد. حدیث مى فرماید: در آخر الزمان دوست واقعى كم است، اگر چه دوست نمایان بسیارند كه دلیل آن غلبه مادّى گرى بر جوامع است وجایى كه روح مادّى گرى حاكم شد اعتماد باقى نمى ماند.

از طرفى هم ما مكلّف به ظاهر هستیم كه آنچه از بانكها مى گیریم حلال است چون شبهه محصوره اى است كه همه اطرافش محلّ آزمایش یا امتحان نیست، و آنچه از خارج مى آید طبق قاعده «یَد» حلال است، امّا آثار واقعى خود را دارد.

این دغل دوستان كه مى بینى *** مگسانند گرد شیرینى

دومین چیزى كه حدیث اشاره مى كند درهم حلال است كه در آخر الزمان كم پیدا مى شود.

در عصر و زمان ما، به چند دلیل مال حلال كم شده است:

1. ارتباط جوامع بشرى با هم، كه موجب شده است مواد غذایى از خارج وارد شود و حلال و حرام بودن و طهارت و نجاست آن مشخّص نباشد و اینكه از طریق ظلم بدست آمده است یا خیر؟

2. مسأله بانكهاست ـ كه باید باشد و در غیر این صورت اقتصاد از بین مى رود ـ ولى حلال و حرام در این بانكها با هم مخلوط مى شود.

3. غلبه روح مادّیگرى كه سبب تجاوز به حقوق یكدیگر مى شود.

از طرفى هم ما مكلّف به ظاهر هستیم كه آنچه از بانكها مى گیریم حلال است چون شبهه محصوره اى است كه همه اطرافش محلّ آزمایش یا امتحان نیست، و آنچه از خارج مى آید طبق قاعده «یَد» حلال است، امّا آثار واقعى خود را دارد.

شخصى به محضر رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) رسید و گفت: «اُحِبُّ اَن یُستَجَابَ دُعائی; دوست دارم كه دعایم مستجاب شود، حضرت فرمود: طَهِّرْ مأكَلَكَ وَلاتُدْخِلْ بَطْنَكَ الحَرامَ; خوراك خود را حلال كن».(2)

این آثار واقعى است كه با خوردن مال حرام به وجود مى آید كه تاریكى قلب مى آورد و نورانیّت را مى گیرد، توفیقات را سلب مى كند ومانع استجابت دعا مى شود.(3)

این آیه قرآن را حتما از نظر گذرانده اید که:  فَلْینْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ(عبس/24) انسان باید به غذای خویش بنگرد!

چرا خداوند متعال خطاب به ابنای بشر می فرماید: انسان باید به غذای خویش بنگرد؟

نگاه به غذا در حین تناول طعام، موجب ترشح غدّه های بزاقی در سطح دهان و معده شده در نتیجه انسان مبتلا به سوء هاضمه نمی‎شود چنانکه یافته ای پزشکی نیز موید این مدعاست.

در این نگریستن چه رازی نهفته است که حضرت باری تعالی در خطابی امرگونه و به تعبیر اهل اجتهاد نزدیک به وجوب انسان را بدان فرا می خواند؟

ممکن است بگویید غایت خداوند در شریفه یاد شده این است که انسان را به تامل در نحوه پیدایش و چگونگی آفرینش غذا فرا خواند.

و نیز ممکن است همچون اهل طب ظاهر آیه را گرفته بگویید:

نگاه به غذا در حین تناول طعام، موجب ترشح غدّه های بزاقی در سطح دهان و معده شده در نتیجه انسان مبتلا به سوء هاضمه نمی‎شود چنانکه یافته ای پزشکی نیز موید این مدعاست.

با نگاهی ژرفتر می توان باطن آیه را کاوید و گفت:

طعام کنایه از دانش است و آدمی باید به دانش خود بنگرد و ببیند علمش را وامدار چه کسی است و از که می ستاند.

همه آنچه گفته شد البته در جای خود درست است و قابل اعتنا؛ اما برداشت دیگری نیز وجود دارد که به جهاتی اندکی درست تر می نماید. آن برداشت سوم این است که انسان آنگاه که بر سفره طعام می نشیند می بایست کمی اندیشه کند و بنگرد این غذایی که بر سر سفره گذاشته اند آیا حلال است یا حرام؟

آری! در این وانفسای آخرالزمان، باید بسیار مراقب بود تا سفره ای که برای خود و خانواده خود می گستریم طهارت آنها و نسل های سپس تر را به لقمه حرام نیالاید..


شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان

مآخذ:

1. تحف العقول، حكمت 141.

2. بحارالانوار، ج 90، ص 373 .

3.شیرازی، مکارم، گفتار معصومین، ج1

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.