شوقستانی از ذکر
از چشمهای آینه، میتوان خواند که امروز، شفافترین مرحله سجاده است و هیچ رنگی، از احساس معطر سجاده زیباتر نیست.
از این پنجرههایی که رو به دقایق معنوی باز میشوند، میتوان خواند که نیایشهایی از جنس بلور، در محراب چکیده شده است و هیچ انبساطی، فراتر از تصاویر جذبههای الهی نیست.
شوقستانی از ذکر «سبحان اللّه» پدید آمده است و دریاها، بوی قنوتِ «ربّنا» میدهند.
شعرها، کاروانی از پرنده و لبخندند که تا دیار خدا پر میکشند.
پایان بیقراریها، خبری شاد است که درِ خانه حسین علیهالسلام را میزند. گلسرودهایِ بشارت میآیند تا در محضر مادری عفیف، زانو بزنند.
برای خطِ سرخِ حسین علیهالسلام ، ادامهای مقدستر از امروز نیست.
تلاوت حدیث بیداری
زینالعباد علیهالسلام آمده است و طغیان شیطان، باز ایستاده است روبهروی این تنومندیِ تعبد؛ روبهروی این همه صلابت ایمان، مقابل این روح شفاف.
صدا، صدایِ عارفانههای شب است که حدیث بیداری تلاوت میکند.
قافلهِ نافلهها را بنگر که از ثانیههای معصوم او میگویند.
مبارک است این نام و تکثیر غزلهای پاک، بر صفحات روح بکر!
مبارک است این نام و نزول قطرههای باران، بر کویرستان بشریت!
به راستی پناه جستن از خدا در برابر ستم و نادانی، بهترین فریاد مبارزه است؛ آن هنگام که نان و نادانی، مردم را در بند عافیت گرفتار میکنند و استبداد، بر غیرت دینی و انسانی مردم افسار میبندد
چه بار گرانی بودند روزها برای انسان؛ اگر حدیثی از طراوت لبهایش، دلها را بهاری نمیکرد و «صحیفه سجادیه»اش نبود!
چه تلخْمنزلی بود دنیا؛ اگر یاد او فضا را چنین درخشان نمیکرد!
به این حقیقت پدید آمده در پهنه گیتی گوش فرا ده؛ به این فصل پرشکوفه و لبخند.
سلامی آفتابی داشته باش به این موسم «ارتباط با خدا».
نگاه کن! تبسم ملیحی بر لبان عبادت نقش بسته است.
زیباترین مناجاتها در دیار «صحیفه سجادیه» ماندگار میشوند. صحیفه سجادیه، سرزمین نور و خوشبختی است که همیشه مهیای ورود سالکان دلسوخته است.
نگاه کن، چگونه سجادهها روی سنگفرش اشتیاق، نیایشهای بکر را میسرایند! امروز، آکنده است از تپشهای پردوام وصال.
امروز، سرشار است از عطشناکی واژهها.
بوی ابدیترین قصیدهها میآید. اوقات شریف، رنگ سبز نماز به خود گرفتهاند و در قنوتهای اشکریز، صدای سوزناکی از «ربنا» میدرخشد. زین العابدین، پلک وا کرده است.
پایان بیقراریها، خبری شاد است که درِ خانه حسین علیهالسلام را میزند. گلسرودهایِ بشارت میآیند تا در محضر مادری عفیف، زانو بزنند
میلاد عشق
کسی غوغای دل مرا به چنگ و دف میزند.
نمازم رنگ موسیقی گرفته.
دو صد قیام آواز میخوانم؛ دو صد نیاز در سماع آمده و دو صد سجده در ترنم و غزل مینشینم.
سجده میکنم به درگاه خدایی که تو زیبا سجدهاش کردی.
ای تاریخ کربلا! ای پهلوان شام و ای معنای علوی بودن!
تو پیغام حسین علیهالسلام بودی و چه زیبا پاس داشتی آخرین نماز او را.
به راستی پناه جستن از خدا در برابر ستم و نادانی، بهترین فریاد مبارزه است؛ آن هنگام که نان و نادانی، مردم را در بند عافیت گرفتار میکنند و استبداد، بر غیرت دینی و انسانی مردم افسار میبندد.
سلام خدا بر حسین علیهالسلام و بر تو علی بن الحسین و بر یاران تو و پدر شهیدت، ای فرزند نماز و ای پدر دعا.
روز میلاد تو، روز پیوند نماز و جهاد است و روز یگانگی دین و حکومت. تو زندگی را با رنگ دعا در کام بشر ریختی؛ آن گاه که جماعت مسلمانان یا از ترس ظلم و استبداد بنی امیه، راه زهد و گوشهگیری پیش گرفته بودند و با دنیا کاری نداشتند و یا در علاقه دنیا و غنائم جنگ غرق بودند و معنویت و عبادت را با زندگی بیگانه میدانستند.
میلاد تو میلاد راز و نیاز است.
میلاد تو معنای زندگی عاشقانه است.
میلاد تو میلاد عشق است.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
محمدکاظم بدرالدین
حسین امیری