تبیان، دستیار زندگی
از حضرت رضا علیه السلام کمک مالی می‌خواستم و بر آن اصرار می‌کردم. روزی به همراه امام از شهر خارج شدیم. هنگام نماز شد. امام در کنار صخره‌ای نزدیک قصری که در آنجا بود نشست و فرمود: اذان بگو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خاک رابه نظر کیمیا کند

امام رضا

از حضرت رضا علیه السلام کمک مالی می‌خواستم و بر آن اصرار می‌کردم. روزی به همراه امام از شهر خارج شدیم. هنگام نماز شد. امام در کنار صخره‌ای نزدیک قصری که در آنجا بود نشست و فرمود: اذان بگو

پرسیدم: آیا منتظر بقیه نمی‌مانید؟

امام فرمود: "  هرگز بدون دلیل، نماز اول وقت را به تعویق نینداز "

من اذان گفتم و با امام نماز خواندیم. سپس عرض کردم: ای پسر رسول الله !  هنوز خواسته‌ام را برآورده نکرده‌اید و من به شدت نیازمندم.

امام چوبی را به زمین کشید. سپس دست برد و از زیر خاک، یک شمش طلا بیرون کشید و فرمود: بگیر! خداوند در آن برای تو برکت قرار دهد. از آن بهره مند شو و آنچه را که دیدی، به کسی نگو . آن شمش برای من برکت کرد و من از ثروتمندان منطقه خود شدم.

منابع :

بحار الانوار، ج 49، ص 49، ح 49. از الخرائج و الجرائح / 230. و کا�?ی، ج 1، ص 488

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.