تبیان، دستیار زندگی
کنون که گوشه ی زندان به بند زنجیرم خدا گواست چو زهرا ز زندگی سیرم شبیه مادر مظلومه تا ورود اجل دو دست بسته ی خود سوی آسمان گیرم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در بند زنجیر

کنون که گوشه ی زندان به بند زنجیرم

خدا گواست چو زهرا ز زندگی سیرم

شبیه مادر مظلومه تا ورود اجل

دو دست بسته ی خود سوی آسمان گیرم

امام موسی کاظم

شکسته پا و کمان قد ، رسیده جان به لبم

شکنجه های عدو کرده اینچنین پیرم

ز تار کعب نی و پود تازیانه ی کین

به باغ یاس ولایت ، بنفشه تصویرم

عدو بدون جهت ناسزا به من می گفت

اگر چه گفته خدا از تبار تطهیرم

ز جانب من خسته به دخترم گویید

اسیرِ سلسله ها نِی ، اسیر تقدیرم

رضا بیا که نگاهم به چار چوب در است

بیا که کنج قفس بی شکیب می میرم

به یاد کرب و بلا بی قرار می گریم

به یاد حنجر شش ماهه و پَرِ تیرم

به یاد ساقی بی دست و مشک علقمه ام

به یاد راس جدا از جفای شمشیرم

بخش عترت و سیره تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.