تبیان، دستیار زندگی
روز 25 رجب یاد روز شهادت مردى است كه به قدرت مسلط زمانه اش «نه» گفت و تا به آنجا رفت كه رژیم طاغوتى هارون براى ادامه ى حیات ننگین خود همه عوامل و نیروهایش را به ستیزه با انسان آزادهء زمان بسیج كرد. یك كلمه «نه» به دستگاه فساد هارون گران تمام شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افول خورشید هفتم آسمان امامت و ولایت

ویژه نامه شهادت امام كاظم علیه السلام

روز 25 رجب یاد روز شهادت مردى است كه به قدرت مسلط زمانه اش «نه» گفت و تا به آنجا رفت كه رژیم طاغوتى هارون براى ادامه ى حیات ننگین خود همه عوامل و نیروهایش را به ستیزه با انسان آزادهء زمان بسیج كرد. یك كلمه «نه» به دستگاه فساد هارون گران تمام شد.

او نه گفت و تمام رزمندگان علوى در صفوف ایستاده در كنار او صف زدند و قیام ها و نهضت‌ها آغازیدند و در راه پیروزى حق بر باطل، و حفظ حرمت و رسالت اسلام تا پاى جان و چوبهء دار و سلول‌هاى زندان پایدارى نمودند و از خود حماسه‌هایى به جا نهادند كه تا نابودى و از بین رفتن دستگاه جبار بنى العباس ادامه یافت و نام پیشواى آزادى بخش جهان اسلام را جاویدان ساخت و هنوز هم كه چندین قرن از مبارزات امام (علیه السلام) مى گذرد و مردم آزاده به دستگاه ستمگرى هارون با دیده ى نفرت و لعن مى نگرند و مسببین و طراحان نقشه‌هاى ضد انسانى را شایسته ى نام انسانى نمى دانند.

پس از آن زیارت تنزیه و تبرئه ! كه مرسوم ستمكاران است دستور داد امام را در مسجد رسول الله (صلى الله علیه و آله) دستگیر سازند و به حضور هارون آورند او را به بند زنجیر كشاندند و دو محمل ترتیب دادند كه روى استرى نهاده بودند جمعى را با یكى از آن محمل ها روانه ى بصره و جمعى دیگر را به كوفه، و هدف او از این طرح گم كردن رد پا بود.

اكنون باید دید عامل این طرح شیطانى و نقشه خائنانه چه بوده است ؟

نفوذ معنوى و تفوق روحى، تبار و الا، علم و افر، فضیلت بى كران، شخصیت ممتاز، تقوا و فضیلت، شهرت و اعتبار اجتماعى، مقام معنوى ارزنده، همه و همه صفات ویژه اى بودند كه هارون و سردمداران خلافت عباسى از آن نصیبى نداشتند و این نوع برجسته‌گى‌هاى فضیلت امام (علیه السلام) هر كدام به نوبت خود مى توانست عوامل تحقیر شخصیت پوشالى هارون را فراهم سازد و او مى خواست با حبس و بازداشت امام، عقده ها و حقارت‌هاى درونى خود را جبران و التیام بخشد، غافل از آنكه این نوع شكنجه ها، روز به روز بر مقبولیت امام و محبوبیت او مى افزاید و مبغوضیت و عامل شكست و سقوط هارون را فراهم مى سازد. در سال 179 بود كه هارون پس از گذراندن مراسم حج بنا به پاره اى از سعایت ها و گزارش هائى كه دربارهء فعالیت‌هاى روحانى امام (علیه السلام) به او رسانده بودند او را از مدینه تبعید كرد و زندانى و بازداشت نمود.

ولى زندان‌هاى مكرر و متوالى هارون، نتوانست موسى بن جعفر (علیه السلام) را از بازگویى حقیقت باز دارد و او را مطیع و فرمانبردار گوش و زبان بسته ى هارون سازد.

یك بار او را در بصره پیش عیسى بن جعفر برادر زاده فرماندار شهر بازداشت نمود و سپس پیش فضل بن ربیع یكى دیگر از آجودان‌هاى مخصوص خود، دیگر بار نزد فضل بن یحیى و آخرین بار در زندان سندى بن شاهك محبوس ساخت كه تنها مدت زندان او بیش از چهار سال تمام طول كشید و توأم با شكنجه و ناملایمات روحى و جسمى بوده است.

امام کاظم علیه السلام

گفتار صاحب ارشاد

در ارشاد آمده است هنگامى كه هارون در مسافرت حج خود وارد مدینه گشت امام با جمعى از اشراف مدینه به دیدار او شتافتند پس از مراجعت از دیدار او، امام به مسجد رسول الله (صلى الله علیه و آله) برگشت.

هنگامى كه هارون به زیارت قبر رسول خدا شتافت در ضمن سخنان خود خطاب به قبر رسول خدا (صلى الله علیه و آله) این چنین گفت:

یا رسول الله إنى اعتذر الیك من شیئى اریدان افعله، اریدان احبس موسى بن جعفر، فانه یرید التشتت بین امتك، و سفك دمائها.

اى پیامبر خدا ! من در یك مورد از شما عذر خواهى دارم و آن دستگیرى فرزندت موسى بن جعفر است و محبوس نمودن اوست، او مى خواهد میان مسلمانان اختلاف كلمه بیفكند كه منجر به خون ریزى آنان گردد

پس از آن زیارت تنزیه و تبرئه ! كه مرسوم ستمكاران است دستور داد امام را در مسجد رسول الله (صلى الله علیه و آله) دستگیر سازند و به حضور هارون آورند او را به بند زنجیر كشاندند و دو محمل ترتیب دادند كه روى استرى نهاده بودند جمعى را با یكى از آن محمل ها روانه ى بصره و جمعى دیگر را به كوفه، و هدف او از این طرح گم كردن رد پا بود.

یك بار او را در بصره پیش عیسى بن جعفر برادر زاده فرماندار شهر بازداشت نمود و سپس پیش فضل بن ربیع یكى دیگر از آجودان‌هاى مخصوص خود، دیگر بار نزد فضل بن یحیى و آخرین بار در زندان سندى بن شاهك محبوس ساخت كه تنها مدت زندان او بیش از چهار سال تمام طول كشید و توأم با شكنجه و ناملایمات روحى و جسمى بوده است.

بدین ترتیب امام را به بصره پیش عیسى بن جعفر فرماندار بصره و ارد ساختند و از آن تاریخ به مدت یك سال تمام، تحت نظر او بود.

امام همیشه در حال نماز مى گفت: خدایا ! من همیشه فراغت بر عبادت را از تو مسئلت مى داشتم بر این توفیق شكر گزارم. هارون نامه اى درباره نقشهء قتل امام (علیه السلام) به او نوشت او با خواص خود در این باره به تبادل نظر پرداخت همگان او را از این عمل بر حذر داشتند و از عواقب و خیم این اقدام هشدار دادند تا این كه عیسى در پاسخ نامه ى هارون چنین نوشت: «مدت حبس و بازداشت موسى بن جعفر به درازا كشید و من در این مدت طولانى او را با و سائل گوناگون آزموده ام. گاهى جاسوسانى تحت عناوین مختلف به عنوان آگاهى و اطلاع از مضمون دعاها و گفتارها و مناجات‌هاى او با او همنشین ساخته ام همگى گزارش داده اند كه او فردى است كه هرگز از دعا و عبادت خدا، خسته نمى شود و همیشه مشغول انجام اوامر الهى است و تاكنون هرگز گزارشى به من نرسیده است كه او در دعا و نیایش خود، بر ضد تو یا من دعائى بكند و نفرینى بنماید تمام ادعیه و درخواست‌هاى او طلب مغفرت و آمرزش است و درخواست اصلاح وضع عمومى مردم.

شهادت امام موسی كاظم علیه اسلام

اگر شما دستور بدهید شخص دیگرى او را از من به پذیرد بهتر و مناسب تر خواهد بود و اگر نه من نمى توانم او را بیشتر نگهدارم او را آزاد خواهم ساخت چون حقیقت این است كه من از نگهدارى ایشان در رنج و تعب بى حد به سر مى برم وجدانا ناراحت و متأثرم». (1)

انتقال به بغداد هارون با دریافت نامه ى عیسى بن جعفر، دستور داد او را از بصره به بغداد منتقل سازند و تحت نظر مخصوص خود قرار دهند از این رو او را به یكى از آجودان‌هاى خاص خود به نام «فضل بن یحیى» سپرد تا مراقبت لازم در مورد او به عمل آورد.

ولى زندان‌هاى مكرر و متوالى هارون، نتوانست موسى بن جعفر (علیه السلام) را از بازگویى حقیقت باز دارد و او را مطیع و فرمانبردار گوش و زبان بسته ى هارون سازد.

فضل او را در یكى از اطاق‌هاى منزل خود جا داد و افراد خاصى به عنوان بررسى حالات روحى او و جاسوسى و گزارش تعیین نمود تا در امر او دقت و كنجكاوى بیشترى به عمل آورند. امام مشغول عبادت و اطاعت الهى بود اغلب روزها را روزه دار و شب ها را تا صبح به تهجد و شب زنده دارى مشغول بود و لحظه‌اى از عبادت و از راز و نیاز غفلت نداشت فضل نیز با مشاهده این اعمال و رفتار از وجدان خود شرمنده و متأثر گردید و نتوانست در مبارزه با خواست‌هاى وجدان بیش از حد اصرار ورزد و از این رو در زندگى امام توسعه داد و در تعظیم و تكریم و احترام و جلب رضایت او كوشید.

هارون در منطقه «رقه» به سر مى برد كه گزارش محبت ها و احترامات فضل را به او رساندند او از این عمل فضل، ناراحت گردید و به او نوشت:

«این عمل تو بسیار ناگوار است تو مأموریت دارى كه با رسیدن نامه او را به قتل برسانى».

فضل نامه را خواند ولى از اجراى دستور آن سرپیچى نمود.

خبر استنكاف فضل به هارون رسید او در نامه دیگرى به عباس بن محمد نوشت و در آن نامه متذكر شده بود كه از وضع موسى بن جعفر (علیه السلام) بررسى دقیق به عمل آورند اگر او در رفاهیت و آسایش به سر ببرد او را از فضل بن یحیى تحویل بگیرید. و در نامه ى دیگرى به سندى بن شاهك كه در پستى و فرومایگى نظیر نداشت نوشته بود كه با رسیدن نامه از اوامر و دستورهاى محمد بن عباس امتثال كامل بنماید. نامه رسان هر دو نامه را به محل خود رساند و دستگاه جاسوسى هارون به فعالیت افتاد و حقیقت را فاش ساخت و دستور صادر شد كه فضل بن یحیى احضار گردد او را در حضور سندى، عریان ساختند و صد تازیانه به بدن عریان او زدند و جریان را به هارون نوشتند.

امام در اثر مسمومیت دچار تب شدید گردید كه فقط سه روز زنده بود. در روز سوم جان به جان آفرین تسلیم نمود و در راه تبلیغ احكام خدا به فیض شهادت نائل گردید.

هارون در ملاء عام اظهار داشت كه فضل از خلیفه سرپیچى نموده است و او را مورد لعن و تنفر علنى قرار داد و گفت: من او را لعن مى كنم و شما هم او را لعن كنید. مردم نا آگاه و غافل همگى با هارون هم صدا شدند.

این خبر به گوش یحیى بن خالد رسید فورا به حضور خلیفه شتافت و در مورد فضل به شفاعت پرداخت و اظهار نمود:

او هنوز جوان است و تجربهء كافى ندارد. من مأموریت او را با كمال میل مى پذیرم و رضایت خاطر شما را فراهم مى سازم. هارون خوشحال گردید و از كوتاهى و قصور فضل گذشت و به مردم اعلام نمود فضل در یك مورد مرتكب مخالفت و سرپیچى شده است ولى او توبه كرد من او را عفو كردم و شما هم او را مورد عفو قرار دهید.

آن زبان بسته ها ! همگى گفتند ما دوستان كسى هستیم كه شما خلیفه او را دوست داشته باشید و دشمنان كسى هستیم كه شما دشمن مى دارید !

امام كاظم علیه السلام

یحیى بن خالد با جمعى از مأموران عالى رتبه از «رقه» به طرف بغداد رهسپار گشت مردم به استقبال او شتافتند و از هر طرف دور او را گرفتند و در مورد مسافرت او پرسش ها كردند او به عنوان رد گم كنى اظهار داشت: من به عنوان تعدیل مالیات و نظارت بر امور كارگزاران خلیفه آمده ام و چند روز اول هم به این قبیل امور اشتغال ورزید ! ولى پس از چند روز سندى بن شاهك را به حضور خود خواست و دستور مخصوص هارون را در مورد قتل امام موسى (علیه السلام) به او اعلام نمود و او هم پذیرفت و در یكى از و عده‌هاى غذا، زهرى در طعام او وارد ساخت و به حضرت خوراند و برخى معتقدند كه زهر را در خرما قرار داد و به هر صورتى انجام پذیرفته باشد امام در اثر مسمومیت دچار تب شدید گردید كه فقط سه روز زنده بود. در روز سوم جان به جان آفرین تسلیم نمود و در راه تبلیغ احكام خدا به فیض شهادت نائل گردید. (2)

«كشى» در این باره مى گوید: عبد الله بن طاووس از امام رضا (علیه السلام) سوال نمود آیا راست است كه یحیى بن خالد پدرت امام موسى را مسموم ساخت.

امام در پاسخ مى فرماید: «آرى او پدرم را با سى خرماى زهر آغشته، مسموم ساخت». (3)

در برخى از تواریخ به جاى یحیى، فضل بن یحیى آمده است و ترتیب مسمومیت آن بزرگوار را چنین نوشته اند كه: «در زندان هر روز، فضل بن یحیى غذا مى آورد روز چهارم در اثر میل غذا مریضى سخت به امام دست داد دكتر نصرانى را حاضر ساختند از حال امام پرسش نمود امام حال پاسخ دادن نداشت. پس او در اثر اصرار طبیب دست خود را نشان داد كه در اثر مسمومیت كبود شده بود». و فرمود: علت مرض من، همین است.

طبیب برگشت و گفت: «خدا بهتر آگاه است شما چه نوع با او رفتار كرده اید ؟

«برخى دیگر معتقدند كه سندى بن شاهك با دستور هارون اقدام به این عمل كرده است هر چند نحوه ى مسمومیت آن بزرگوار مورد بحث و گفتگو و اقع شده است ولى آنچه قطعى و مسلم بوده است اینكه امام در اثر مسمومیت در زندان به فیض شهادت نائل آمده است.

منبع: چهارده نور پاك (فارسی) - دكتر عقیقى بخشایشی - ج 9

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه – مرتضی رستمی

........................................................

پی نوشت:

1. ارشاد مفید، ص 251، نجف - نور الابصار، شبلنجى، ص 104 - ابن صباغ در اسعاف الراغبین، ص 148.

2. داستان مسمومیت امام را از مورخین اهل سنت: علامه ابن صباغ مالكى در الفصول المهمه ص 220. شبلنجى در نور الابصار، ص 491 - ابن صباغ مالكى در اسعاف الراغبین، ص 148 - ابن حجر هیثمى در الصواعق المحرقه، ص 191 - سید محمد عبد الغفار در ائمة الهدى، ص 111، مسعودى در مروج الذهب، ج 3، ص 365 نقل نموده اند در آن كتاب اخیر مى افزاید: موسى بن جعفر (ع) در پانزدهمین سال حكومت هارون، در سن 54 سالگى در بغداد به صورت مسموم در گذشت.

3. كشى، ص 57.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.