تبیان، دستیار زندگی
سرچشمه فضیلت پیشوایان معصوم (علیه السلام) هر كدام به نوبت خود منبع فضائل و مناقب و آموزگاران واقعی فضیلت و شرف و اصول انسانیت هستند، آنان پایه گذاران تمدن واقعی و پى افكنان اصول معاشرت و روابط صحیح و سالم اجتماعى مى باشند. همگان از یك نور سرچشمه گرفته‌اند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فضایل اخلاقی و معنوی امام کاظم علیه السلام

امام کاظم علیه السلام

پیشوایان معصوم (علیه السلام) هر كدام به نوبت خود منبع فضائل و مناقب و آموزگاران واقعی فضیلت و شرف و اصول انسانیت هستند، آنان پایه گذاران تمدن واقعی و پى افكنان اصول معاشرت و روابط صحیح و سالم اجتماعى مى باشند. همگان از یك نور سرچشمه گرفته‌اند و در یك مكتب تربیتى الهى، پرورش یافته اند و رو به یك سو و یك هدف گام مى سپرند و غایت زندگى آنان تحكیم مبانى انسانى و تشیید اصول الهى و آسمانى است پس ذكر فضیلت ویژه به هر كدام از پیشوایان معصوم (علیه السلام) به معنى سلب آن از دیگران نیست بلكه به مقتضاى عصر و به اقتضاى شرائط تبلیغ و امر به معروف و آمادگى روحى مردم هر دوره، باعث ظهور فضائل و مناقب بیشتر ویژه گردیده است كه در دوران‌هاى دیگر آن ویژگى ها وجود نداشته است.

به عنوان نمونه مى توان به شجاعت على (علیه السلام) و فرزندان ارجمندش، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) اشاره نمود، آنان عصر پیامبر اسلام را درك كردند و با كفار و مشركین و دشمنان و مارقین و قاسطین و ناكثین روبرو گشتند و برخورد آنان با شمشیر و صحنه‌هاى جنگ و ستیز بیشتر بوده است:

از آن رو ظهور و شجاعت و صلابت و روح سلحشورى و جهاد در آنان بیشتر از دیگر فضائل معنوى به ثبت رسیده است تا دیگر پیشوایان معصوم (علیه السلام).

از این رو صفات و فضائلى كه اكنون در این بخش مى آوریم در دیگر پیشوایان هم وجود داشته است چه ظاهر شده باشد یا نه.

امام از كنیز سوال فرمود: آقاى تو آزاد است یا بنده ؟ پاسخ داد: آزاد است. فرمود: چنین مى نماید كه گفتى، زیرا اگر بنده بود به شرائط بندگى عمل مى كرد و از آقاى خود اطاعت مى نمود. حضرت این سخن را فرمود و راه خود را در پیش گرفت.

احسان به دشمن

احسان و نیكى كردن به دوستان كار سهل و آسانى است چون در آنان امید عوض یا حس إشباع حب ذات و خود دوستى نهفته است و بالأخره او دوست و همكار محسوب مى گردد. ولى كمال كرم و سخاء در آنست كه انسان دوست و دشمن را در موقع نیاز، برابر به حساب آورد و تنها خدا را مقصد و مقصود خود قرار دهد.

این برنامه در زندگى امام (صلى الله علیه و آله) بارها اتفاق افتاده است كه تنها به نقل داستان زیر بسنده مى كنیم: «در شهر مدینه مردى گمنام و فرومایه‌اى به سر مى برد كه با امام (علیه السلام) عداوت شدید و كینهء قلبى دیرینه داشت. حكومت وقت و ایادى او نیز او را تحریك و از عملیات او پشتیبانى مى نمود و او را وا مى داشت هر كینه اى كه در دل دارد در حق خاندان پیامبر و نوادگان على (علیه السلام) روا دارد این مرد اصرار مى ورزید كه كینه ى دیرینه و زهرآگین خود را منحصرا بر دامان موسى بن جعفر (علیه السلام) سرشناس ترین فرد خاندان علوى بریزد.

كار تعدى و بیدادگرى این فرومایه به جائى رسید كه چند تن از یاران پیشواى هفتم اجازت طلبیدند كه با ریختن خون او، دفتر این حكایت ننگین را بشویند. آنان اصرار داشتند امام اجازت دهند تا با یك ضرب شمشیر كار این فاجر خبیث را براى همیشه بسازند و خود را از آزار زبان و طعن او راحت سازند.

امام كاظم

امام هر گاه كه این درخواست را از یاران خود مى شنید با لحن پرخاش آمیزى آنان را از این كار باز مى داشت و مى فرمود: «من خود او را تنبیه خواهم نمود».

روزى بى آنكه كسى را امام همراه خود بردارد بر قاطر، «مركب اختصاصى» خود نشست و به سراغ آن مرد رفت و از و ضع او اطلاع گرفت. به عرض رساندند او در حومهء مدینه در كشتزار خود مشغول كشاورزى است امام به سوى مزرعه ى او رفت، و بدون رعایت آئین كشت و كار قاطر سوارى خود را از میان گندمها عبور داد. آن مرد كه از دور این سوار بزرگوار را شناخته بود فریاد كشید: چه مى كنى ؟ كجا مى آئى ؟ امام (علیه السلام) بى آنكه به این فریادها پاسخ گوید همچنان پیش مى رفت تا به در كومهء او رسید و در آنجا از مركب خود پیاده شد و بر دشمن كینه توز و نادان خود سلام كرد و با خنده و خوشرویى فرمود: - خوب حالا بگو از این بى احتیاطى من مزرعه ى شما چقدر خسارت دید ؟ مردك كه هنوز اخمهایش باز نشده بود گفت: صد سكه طلا. - بگو ببینم از این مزرعه چقدر امید سود و بهره‌دارى ؟ مرد با لحن تلخ و تندى گفت: من كه غیب نمى دانم. - فرمود: من هم از غیب سوال نكردم. مرد فكرى كرد و گفت: دویست سكه طلا. در این هنگام امام كیسه اى از جیب خود بیرون كشید و در دامان آن مرد سرازیر كرد كه محتواى سیصد سكه ى طلا بود. امام فرمود: این بهره اى كه امیدوار بودى از مزرعه ات بدست آورى مى بینى كه مزرعهء تو هنوز همچنان باقى است و من امیدوارم كه خداوند متعال امید تو را از این مزرعه باز آورد.

همیشه مى فرمود: «یكى از عوامل مغفرت و بخشش الهى، اطعام غذا در راه خدا است».

آن مرد كه در برابر این كرم و بخشش و در مقابل این ماجرا، متحیر و بهت زده مانده بود از جا برخاست و با انكسار و مذلت خود را به پاى آن بزرگوار افكند و دیگر از شرم نتوانست سر بردارد و در چشم امام (علیه السلام) بنگرد.

عصر آن روز كه یاران امام (علیه السلام) آن مرد را در مسجد پیامبر در مدینه دیدند كه دربارهء امام مى گفت: الله أعلم حیث یجعل رسالته: «خداوند آگاه و دانا است كه پیشوائى را به چه كسى و اگذارد». (1)

اینها نمونه هائى چند از عطایا و بخشش‌هاى امام (علیه السلام) بود كه بیان گردیده است و همیشه مى فرمود: «یكى از عوامل مغفرت و بخشش الهى، اطعام غذا در راه خدا است».

سپاس براى فراغت

امام موسى بن جعفر (علیه السلام) هنگامى كه به دستور ستمگر عصر و طاغوت وقت، هارون رشید به جرم حق گوئى و دفاع از حقیقت، دستگیر و روانهء زندان شد، به خاطر فراغت و دستیابى به فرصت بیشتر براى عبادت و سپاس پروردگار سجده ى طولانى به جا مى آورد و در حال سجده این چنین عرضه مى داشت: «بار الها ! من بارها از درگاه تو مسئلت مى داشتم كه براى عبادت، فراغتى به من عنایت فرمائى تا به اطاعت و فرمان تو قیام ورزم از اینكه اكنون درخواست مرا اجابت فرموده اى در برابر چنین توفیقى سپاسگزارم». (3)

در بیشترین اوقات دعاى آن حضرت با این كلمات آغاز مى گردید: «اللهم انى اسئلك الراحة عند الموت، و المغفرة بعد الموت، و العفو عند الحساب». (4) بار خدایا ! من به هنگام مرگ آسایش و راحتى، و پس از مرگ غفران و آمرزش، به هنگام بررسى حساب، عفو و گذشت از درگاه تو مسئلت مى دارم !»

جذبه‌هاى صداى او، رهگذران و مستمعین را از راه باز مى داشت و تحت تأثیر خاص خود قرار مى داد گاهى آنان را به گریه و ناله مى افكند.

سفرهاى حج آن بزرگوار

مسافرت‌هاى حج آن بزرگوار كه معمولا 24 تا 25 روز طول مى كشید به صورت پیاده انجام مى پذیرفت با آن كه و سائل سوار شدن از هر نظر فراهم بود چون سوارى‌ها و اسب‌هاى راهوار پیش روى آن حضرت كشانده مى  شد و این خود مى رساند كه علاقه و اخلاص آن بزرگوار به مظاهر توحید و عبادت تا چه حدى بوده است.

امام، چهار بار به صورت خانوادگى به بیت الله الحرام رهسپار شدند و در آن سفرهاى خانوادگى على بن جعفر برادر ارجمندش نیز حضور داشت و ملتزم ركاب امام و مفتخر به امتثال او امر او بود و چندین بار هم تنها و بدون عائله و خانواده، به سفر حج رفتند.

روش مسافرت‌هاى آن حضرت به این ترتیب بود كه معمولا از معاشرت و اختلاط با مردم كه موجب تضییع فرصت گرانبها مى گردد احتراز مى ورزید فقط و فقط به عبادت و سازندگى نفس، و تصفیه خویشتن و تفكر در عظمت خالق مى پرداخت و در این سیر و سلوك و اندیشه ها بود كه از خود بى خود مى گشت و راه تقرب و و صال بیشتر را مى جستند كه عالیترین و لذت بخش ترین حالات یك فرد با ایمان و مخلص است.

داستان ملاقات او با شقیق بلخى كه در بخش آراء و گفته‌هاى دیگران آمده است گویاى این حالت سیر و سفر روحانى است. وى در پایان ملاقات خود طبق دریافت‌هاى خود اعتراف نمود كه: «موسى بن جعفر یكى از اوتاد و ابدال روزگار مى باشد». (5)

در بیشترین اوقات دعاى آن حضرت با این كلمات آغاز مى گردید: «اللهم انى اسئلك الراحة عند الموت، و المغفرة بعد الموت، و العفو عند الحساب».

امام در یكى از دعاهاى حج خود مى گوید: «انت شربى اذا ظمئت من الماء، و قوتى اذا اردت طعاما الهى ! و سیدى ! مالى سواك فلا تعدمنیها». خدایا ! همه چیز و همه زندگى من تو هستى و جز تو خواسته و پناه دیگرى ندارم.

تلاوت و انس با قرآن

او عاشق قرآن و فانى در اجراى احكام و محتویات آن بود و لحظه‌اى از این امر غفلت  نداشت قرآن را با صداى خوش و لحن زیبا و آواز دلربا و آهنگ روحانى و معنوى به صورت بریده، بریده تلاوت مى فرمود.

جذبه‌هاى صداى او، رهگذران و مستمعین را از راه باز مى داشت و تحت تأثیر خاص خود قرار مى داد گاهى آنان را به گریه و ناله مى افكند. در اثر ممارست دائم با قرآن و عبادت‌ها و مناجات‌هائى كه داشت مردم مدینه در میان خود او را به «زین المتهجدین» یعنى زینت شب زنده داران و عبادت كنندگان لقب داده بودند و با آن لقب میان مردم شهرت یافته بود. (6)

او شبانه از فقراء و مستمندان شهر مدینه، تفقد و دل جوئى به عمل مى آورد و در زنبیل مخصوص پول و مواد غذائى به منازل و كلبه‌هاى آنان حمل مى كرد

عنایت خاص امام به تلاوت و ممارست قرآن و آیات نورانى الهى از یك حقیقت بزرگ پرده بر مى دارد و آن این كه قرآن از دیدگاه اهل بیت (علیه السلام) در مقام عظمت و اهمیت والاترى قرار دارد كه ما هنوز به آن حقیقت نرسیده ایم آنان بهتر از همگان مى دانند كه قرآن چه تأثیر شگرف و فوق العاده اى در زندگى روحى و اجتماعى مردم مى تواند داشته باشد. اگر محتویات و احكام آن در میان مردم پیاده گردد چه زندگى سعادت بخش و با صفائى در میان آنان حكم فرما خواهد بود. مردان حدیث و روایت به اتفاق آراء اعتراف كرده اند كه قهرمان گفتار ما در پرهیز كارى و پرستش حق و عبادت شبانه روزى خداوند عالم، و در عنایت و توجه به قرآن در عصر خود بى همتا و بى نظیر بود و كمتر شبى در عمر پر بركتش، سپرى مى گردید كه سر بر بالین استراحت و اسایش بنهد و آسوده و غافل در بستر استراحت بیارامد و از عبادت و نیایش و از قرائت و تلاوت آیات، غفلت و كوتاهى داشته باشد.

تفقد از مخلوق

در برنامه‌هاى عبادت و بندگى امام (علیه السلام) عبادت ویژه اى هم گنجانده شده بود كه محض خشنودى خدا، و جلب رضایت و رفاه مخلوق صورت مى گرفت كه از نظر اهمیت كمتر از سجده‌هاى طولانى آن بزرگوار نبود و آن تفقد از مستمندان و رسیدگى به و ضع درماندگان، در دل شب ها بود بى آنكه خود آنان متوجه عامل این تفقدها گردند.

شیخ مفید در این باره مى نویسد: «او شبانه از فقراء و مستمندان شهر مدینه، تفقد و دل جوئى به عمل مى آورد و در زنبیل مخصوص پول و مواد غذائى به منازل و كلبه‌هاى آنان حمل مى كرد، و به ترتیبى در اختیار آنان قرار مى داد كه گاهى خودشان هم نمى دانستند كه این كمك ها از كدام شخص و از كدام ناحیه، صورت گرفته است؟» (7)

روش تبلیغ و راه و رسم امر به معروف و نهى از منكر امام (علیه السلام) شیوه ى مخصوصى داشت كه امكان نداشت نفس گرم و مسیحائى او بر قلب مستعدى دمیده گردد و او از گناه خود بر نگردد.

تواضع و فروتنى

امام موسى بن جعفر (علیه السلام) بر مرد سیاه چهره و بد منظرى گذر كرد و بر وى سلام نمود و كنارش نشست مدتى با او سخن گفت سپس آمادگى خود را در قضاى حوائج او اعلام فرمود.

بعضى كه ناظر جریان بودند عرض كردند یابن رسول الله ! آیا با چنین شخصى مى نشینى و از حوائج او سوال مى كنى ؟

حضرت در جواب فرمود: «این مرد سیاه چهره بنده ایست از بندگان خدا و برادرى است از برادران، به حكم كتاب خدا، همسایه اى است با ما در بلاد خدا، حضرت آدم بهترین پدران، آئین اسلام والاترین ادیان ما و او را به هم ربط داده است».(8)

امام کاظم علیه السلام

در راه امر به معروف

روش تبلیغ و راه و رسم امر به معروف و نهى از منكر امام (علیه السلام) شیوه ى مخصوصى داشت كه امكان نداشت نفس گرم و مسیحائى او بر قلب مستعدى دمیده گردد و او از گناه خود بر نگردد. داستان زیر مى تواند نمونه بارزى از این مقوله به شمار آید. «بشربن حارث حافى» از هل مرو بود، مدتى از عمرش را به گناهكارى و شهوات غیر مشروع گذراند روزى حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) از كوچه اى كه خانه ى بشر در آن بود، عبور مى فرمود، موقعى كه به درب خانه ى بشر رسید اتفاقا در باز شد و یكى از كنیزكان بشر از خانه بیرون آمد كنیز حضرت را شناخت و آن حضرت هم مى دانست كه این خانه بشر است.

از كنیز سوال فرمود: آقاى تو آزاد است یا بنده ؟ پاسخ داد: آزاد است. فرمود: چنین مى نماید كه گفتى، زیرا اگر بنده بود به شرائط بندگى عمل مى كرد و از آقاى خود اطاعت مى نمود. حضرت این سخن را فرمود و راه خود را در پیش گرفت.

كنیز به خانه برگشت و گفته ى امام را براى بشر بازگو كرد. سخن حضرت در نهاد وجود او طوفانى برپا كرد و سخت منقلبش نمود با عجله ى تمام از جا برخاست و با پاى برهنه از خانه بیرون دوید و خود را به آن امام رساند و اعتذار نمود با دست مبارك او توبه كرد و گناهان خود را ترك گفت و راه و رسم اطاعت و بندگى را پیش گرفت.

چون موقعى كه به حضور امام شرفیاب شد و توبه كرد پا برهنه بود به احترام حفظ لحظه ى سعادت بخش، تا پایان عمر كفش نپوشید و همیشه با پاى برهنه راه مى رفت، لذا معروف شد به بشر حافى: یعنى پابرهنه. (9)

چون امام و رسم تبلیغ را مى دانست كه با چه زبانى با فرد آلوده، سخن گوید بُشرى كه چندین سال با گناه و ناپاكى آلوده بود با یك جملهء كوتاه او را متنبه ساخت و چنان منقلب نمود كه از گذشته ى خود استغفار نمود و باقیماندهء عمر خود را با پاكى و درستكارى سپرى ساخت و یكى از مردان نامى و معروف تاریخ گردید به حدى كه خطیب بغدادى در تاریخ خود از یكى از علماى آن عصر به نام ابراهیم حربى نقل مى كند كه او گوید: «شهر بغداد عاقل تر و متین‌تر از بشر بن حارث را در خود نپرورانده است گوئى كه در هر موى او عقل و تدبیرى، نهفته است». (10)

منبع:چهارده نور پاك (فارسی) - دكتر عقیقى بخشایشی - ج 9

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه تبیان - مرتضی رستمی

.........................................................................................................

پی نوشت:

1. ابن شهر آشوب، المناقب ج 2، ص 379.

2. شیخ مفید، ارشاد مفید ص 277.

3. تفصیل داستان مزبور در كتاب‌هاى: اخبار الدول، ص 112 - مختار صفوة الصفوة، ص 153 احقاق الحق، ج 12 و دیگر منابع تاریخى و حدیثى آمده است، مراجعه گردد.

4. المجالس السنیه، ج 2، ص 527 - ارشاد مفید، ص 260.

5. ارشاد مفید، ص 277.

6. روى عن موسى بن جعفر (ع) انه مربرجل من اهل السواد رمیم المنظر فسلم علیه و نزل عنده و حادثه طویلا ثم عرض نفسه فی القیام بحاجة ان عرضت له. فقیل یا بن رسول الله ! أتنزل الى هذه ثم تسأله عن حوائجه و هو الیك أحوج. فقال (ع): عبد من عبیدالله و أخ فی كتاب الله و جار فی بلادالله یجمعنا و ایاه خیر الأباء آدم و أفضل الأدیان، الأسلام.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.