تبیان، دستیار زندگی
: اصلى در اسلام است كه در مقابل ظلم و فساد نباید سكوت كرد، اصل امر به معروف و نهى از منكر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عوامل مؤثر در قیام حسین (علیه‌السلام)

امام حسین (ع)

در قیام امام حسین علیه‌السلام چند عامل را باید بررسی کرد :

الف - از امام حسین براى خلافت یزید بیعت و امضاء مى خواستند. آثار و لوازم این بیعت و امضاء چقدر بود؟ و چقدر تفاوت بود میان بیعت با ابوبكر یا عمر یا عثمان و صلح با معاویه و میان بیعت با یزید. به قول عقاد اولین اثر این بیعت امضاء سب و لعن على علیه السلام بود كه در زمان معاویه شروع شده بود، و هم امضاء ولایت عهد و وراثت خلافت بود.

ب - خودش مى فرماید: اصلى در اسلام است كه در مقابل ظلم و فساد نباید سكوت كرد، اصل امر به معروف و نهى از منكر.

ج - مردم كوفه از او دعوت به عمل آوردند و نامه ها نوشتند و هجده هزار نفر با مسلم بیعت كردند. باید دید آیا عامل اصلى ، دعوت اهل كوفه بود، و الا ابا عبدالله هرگز قیام با مخالفت نمى كرد و بیعت مى كرد؟ این مطلب خلاف راى و عقیده حسین علیه السلام بود و قطعا چنین نمى كرد؟ بلكه تاریخ مى گوید: چون خبر امتناع امام حسین از بیعت به كوفه رسید، مردم كوفه اجتماع كردند و هم عهد شدند و نامه دعوت نوشتند. روز اول كه در مدینه بود از او بیعت خواستند، بلكه معاویه در زمان حیات خود از او بیعت خواست و حسین علیه السلام امتناع كرد. بیعت كردن با یزید صحه گذاشتن بر حكومت او بود كه ملازم بود با امضاء بر نابودى اسلام : و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید پس موضوع امتناع از بیعت خود اصالت داشت . حسین علیه السلام حاضر بود كشته بشود، و بیعت نكند؛ زیرا خطر بیعت خطرى بود كه متوجه اسلام بود نه متوجه شخص او، بلكه متوجه اساس اسلام ، یعنى حكومت اسلامى بود، نه یك مسئله جزئى فرعى قابل تقیه .

اما موضوع دوم نیز به نوبه خود اصالت داشت . از این نظر جهت را باید مطالعه كرد كه آیا شرط امر به معروف ؛ یعنى احتمال اثر و منتج بودن در آن یا نه .

روش امام در مقابل عامل بیعت خواستن، محدود به حد امكانات براى بدست گرفتن حكومت نیست و محدود به حد كشته نشدن هم نیست ، ولى هیچ وظیفه اى مثبت از قبیل توسعه انقلاب و گسترش دعوت و غیره را ایجاد نمى كند. جلوگیرى از خونریزى دیگران لازم مى شود، از این نظر امام فقط باید بگوید: نه

ایشان در وداع دوم به اهل بیت خودش فرمود: استعدوا للبلاء واعلموا ان الله حافظكم و منجیكم من شر الهداء و یعذب عادیكم یانواع البلاء از اینها معلوم مى شود كه امام حسین توجه داشت كه خونش بعد از خودش خواهد جوشید و شهادتش سبب بیدارى مردم مى شود. پس شهادتش ماثر بود.

اما از نظر سوم : از این جهت همین قدر مؤثر بود كه امام را متوجه كوفه كرد. امام آیا اگر به كوفه نمى رفت ، در محل امن و امانى بود؟ اگر در مكه یا مدینه هم بود چون از بیعت امتناع مى كرد و به علاوه به خلافت یزید معترض بود دچار خطر بود و امام حسین ابا داشت كه در مكه حرم خدا كشته شود و شاید از اینكه در حرم پیغمبر هم كشته شود ابا داشت . اینكه در وسط راه به اصحاب حر گفت و از نامه عمر سعد به این زیاد برمى آید كه در خود كربلا به عمر سعد هم گفته است : اگر نمى خواهید بر مى گردم ، فقط ناظر به این قسمت است كه چرا به عراق آمد به اینكه قضیه فقط یك جنبه دارد و آن هم جنبه دعوت و بعد هم پشیمانى از آمدن به عراق است . امام حسین كه نگفت حالا كه مردم كوفه نقض عهد كردند پس من بیعت مى كنم یا اینكه دیگر موضوع اعتراض به خلافت یزید را پس مى گیرم و ساكت مى شوم .(1)

من تن به بیعت نمى دهم !

امام حسین حاضر بود كه كشته شود ولى به هیچ وجه حاضر به بیعت نبود. وظیفه امام از این نظر فقط امتناع بود. این وظیفه را با خروج از كشور، با متحصن شدن به شعاب جبال (آنچنانكه این عباس پیشنهاد كرد)، با مخفى شدن هم مى توانست انجام دهد. به عبارت دیگر روش و متد امام از این نظر جز زیر بار رفتن به هر شكل ولو به خروج از مرز و تا سر حد كشته شدن نیست .

روش امام در مقابل عامل بیعت خواستن، محدود به حد امكانات براى بدست گرفتن حكومت نیست و محدود به حد كشته نشدن هم نیست ، ولى هیچ وظیفه اى مثبت از قبیل توسعه انقلاب و گسترش دعوت و غیره را ایجاد نمى كند. جلوگیرى از خونریزى دیگران لازم مى شود، از این نظر امام فقط باید بگوید: نه .

امام حسین (ع)

در آن زمان بیعت امام قطعا جدى و از روى رضا تلقى مى شد و واقعا صحه گذاشتن به خلافت یزید بود. قرائنى در دست است كه امام به هیچ وجه حاضر به بیعت نبود. آقاى صالحى از مقتل خوارزمى نقل مى كند كه : امام در مذاكراتش با محمد بن حنفیه فرمود: لو لم یكن فى الدنیا ملجا و لاماوى لما بایعت یزید بن معاویه .(2)

مرد بیعت و مسلم نبود!

امام نه حاضر شد به بیعت و تسلیم ، و خود گفته بود به هر حال من بیعت نخواهم كرد و لو لم یكن ملجا و لا ماوى ، یعنى خواه كوفه مرا بپذیرد بیعت نخواهم كرد؛ و هم اینكه پس از یاس از یاورى كوفیان نیز دست از انتقاد نكشید. خطبه هاى داغش را پس از برخورد با حر و اطلاع از وضع كوفه ایراد كرد. بعد از اطلاع از شهادت مسلم یا قیس بن مسهر یا عبدالله ین یقطر تازه این آیه را مى خواند: من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه ...(3) پافشارى امام پس از تغییر اوضاع كوفه شاید بیشتر براى این بود كه بفهماند امتناع از بیعت و هم اعتراض و انتقادش مقدم به قدرت رسیدن و تسلط بر كوفه نیست و امام از بیعت و نه از اعتراض و انتقاد و امر به معروف و نهى از منكر. ترك بیعت و اقدام به اعتراض امام منوط به زمینه كوفه نبود كه با سقوط این زمینه ، هم حاضر به بیعت شود و هم ترك اعتراض را هم مى دانست و به اثر این اعتراض خونین هم واقف بود، مى خواست اعلام جرم خود را با خون بنویسد كه هرگز پاك نشود و هم اینكه راهى پیش نگرفت كه لااقل از كشته شدن فرزندان و یارانش جلوگیرى كند؛ زیرا فرضا بگوییم خود را در خطر مى دید، اصحاب و خاندان خود را كه قطعا در خطر نمى دید، چرا حاضر شد آنها كشته شوند؟ به علاوه چرا حتى پس از برخورد با حر بن یزید، عبیدالله بن حر جعفى و ضحاك بن عبدالله مشرقى (رجوع شود به تاریخ كه این كار پس از برخورد با حر بوده است یا نه ) (آنها را) و مخصوصا بنى اسد را در شب عاشورا به همراهى و نصرت مى خواند؟(4)

استفاده از تبلیغ

استفاده از تبلیغ در نهضت حسینى ، آن وقت درست است كه عامل نهضت را تنها امتناع از بیعت ندانیم . استفاده از تبلیغ با دو عامل دیگر یعنى اجابت مردم كوفه براى در دست گرفتن زمام امور، و دیگر امر به معروف و نهى از منكر جور مى آید، و البته از زمان سقوط كوفه به بعد هر اندازه از عنصر تبلیغ استفاده شده باشد اختصاص دارد به امر به معروف و نهى از منكر.(5)

پی نوشت ها:

1. حماسه حسینى ، ح 3، ص 103.

2. حماسه حسینى ، ج 3، 178.

3. سوره احزاب ، آیه 23.

4. حماسه حسینى ، ج 3، ص 186.

5. حماسه حسینى ، ج 3، ص 339.

بخش سیره و عترت تبیان


منبع: امام حسین (علیه‌السلام) از زبان شهید مطهرى

عباس عزیزى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.