امین وحی
امین وحى احمد را خبر داد
سراپاى نبى شد، زین خبر شاد
كه از الطاف خود خلاق علاّم
نهاده این حسن رو، را حسن نام
پیمبر شد همان دم شادمانه
به سوى خانه ى زهرا روانه
فضاى خانه ى زهراى اطهر
ز یمن مقدم او شد معطر
گرفت از فاطمه خوشحال و خرسند
عزیز جان خود، فرزند دلبند
دلش خرم، لبش چون غنچه خندان
به روى آن گل شیرینتر از جان
به روى دست احمد آیت طور
تجلى در تجلى، نور در نور
دو چشم دلربایش در تكلم
لب شیرین ادایش در تبسم
خدا را، بود بس شیرینتر از قند
به روى مصطفى مى زد چو لبخند
تبسم زد حسن )ع( بر روى احمد
گلش از گل شكوفا شد محمد(ص)
به صاعد نیز از این فرخنده میلاد
نوید صحت و خط شفا داد
بخش عترت و سیره تبیان