مرثیه خوان تنهایی
از همان کودکی، مغز دانشها را میگشودی به اعجاز و عطشهای ناتمام و سرگردانِ پرسش را التیام میبخشیدی.
عزت را به نام محتاجان و ناداران گره میزدی، آنجا که امر میکردی آنان را با نیکوترین نامها خطاب کنند.
پیش از تو، نان از عملِ خویش خوردن برای عابدان سزاوار نبود؛ اما عرقریزانِ پیشانی تو در گرمای مدینه، حجت قاطعی شد که جستوجوی روزی و رفاه، عابد و زاهد نمیشناسد.
دهها هزار روایت گلبرگ از بوستان خوشرنگ و خوشبوی جان تو دمید و هدایت و روشنی را به دستهای مشتاقمان، پیشکش کرد.
و اینک، سرزمین بینور، بیساقه و بیجلای دلها، پس از رفتن تو مرثیه خوان تنهایی شیعیان شده است.در این سوگِ سترگ و جانکاه، خویشتن را قرار میبخشیم به رشتههای مروارید اندیشههای تو و میگشاییم دفتر پر برگ و بَرِ درسهایی را که از تو آموختهایم:
« سه چیز از مکارم دنیا و آخرتند؛ گذشت از کسی که به تو ستم کرده، پیوند با آن کس که از تو بریده و بردباری به هنگامی که نسبت به تو نادانی میشود».
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
مصطفی پورنجاتی