کنار بستر من
دیـگــر کنــار بـسـتـر مـن دیــده تــر مـکـن |
درد دل غــریــب مـــرا بـیـشـــتـــر مکن |
وقتـی کــه مــن بــه روی تـــو در بـاز کنـم |
ایـن قــدر بـر زمیـن ز خجـالت نظـر مکن |
هنـگــام غسل دادن و دفــنم فقــط علی |
یـک تـن ز دشمـنــان خودت را خبر مکن |
اصلا چرا تو این همه غمگین نشسته ای ؟ |
زانو بــغــل مگیــر مـرا خـون جــگر مکن |
بــا زینبــم وصیــت مـن شد که بعد از این |
از کــوچــه هــای تـنـگ مدینه گذر مکن |
بانــوی خــانــه ی تــوأم و کــار مـی کنـم |
پرسش از این خمیدگی و این کمر مکن |
در کوچـه هــم مغیره به تو خنـده می کند |
از کـوچـه ای کـه می گذرد او گذر مکن |
راحــت بــرو بـه بـسـتر خود خـواب ناز کن |
شبـها کنــار بستــر مـن دیـده تر مکن |
محمدحسن بیات لو
گروه دین و اندیشه تبیان