تبیان، دستیار زندگی
دختر پیغمبر چند روز را در بستر بیمارى بسر برده؟ درست نمى‏دانیم، چند ماه پس از رحلت پدر زندگانى را بدرود گفته؟ روشن نیست. كمترین مدت را چهل شب (2) و بیشترین مدت را هشت ماه نوشته‏اند (3) و میان این دو مدت روایت‏هاى مختلف از دو ماه (4) تا هفتاد و پنج روز (
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زهرا، (س) درآستانه‏ ملكوت

حضرت فاطمه سلام الله علیها

و ان للمتقین لحسن مآب جنات عدن مفتحة لهم الابواب‏» 1

دختر پیغمبر چند روز را در بستر بیمارى بسر برده؟ درست نمى‏دانیم، چند ماه پس از رحلت پدر زندگانى را بدرود گفته؟ روشن نیست.  كمترین مدت را چهل شب 2و بیشترین مدت را هشت ماه نوشته‏اند 3 و میان این دو مدت روایت‏هاى مختلف از دو ماه 4 تا هفتاد و پنج روز 5 ،سه ماه 6 ، و شش ماه 7 است.

این همه اختلاف، و این همه روایت‏هاى گوناگون چرا؟ پیش از این نوشتیم كه در چنان سالها،  تاریخ حادثه‏ها از خاطر یكى به ذهن دیگرى انتقال مى‏یافت. و چه كسى مى‏تواند ادعا كند كه همه این ناقلان از اشتباه بر كنار بوده‏اند. و این در صورتى است كه موجبات دیگر در كار نباشد. اما مى‏دانیم كه در آن روزهاى پرآشوب، از یك سو دسته‏ بندى‏هاى سیاسى هنوز قوت خود را از دست نداده بود، و از سوى دیگر مسلمانان سرگرم جنگ در داخل سرزمین اسلام بودند در چنین شرایط كدام كس پرواى ضبط تاریخ درست ‏حوادث را داشت؟ بر فرض كه هیچ یك از این دو عامل دخالتى در این روى داد نداشته باشد، بدون شك دسته‏هاى سیاسى كه پس از این تاریخ روى كار آمدند تا آنجا كه توانسته‏اند تاریخ حادثه‏ها را دستكارى كرده‏اند.

بارى به نقل مجلسى از دلائل الامامه در این بیمارى بود كه دو تن از صحابى پیغمبر یعنی ابو بكر و عمر خواستار دیدار او شدند. اما دختر پیغمبر رخصت این دیدار را نمى‏داد. على (ع) گفت من پذیرفته‏ام كه تو به آنان اجاز ملاقات دهى. فاطمه گفت ‏حال كه چنین است‏ خانه خانه تو است 8 هر چند ابن سعد نوشته است ابو بكر چندان با دختر پیغمبر سخن گفت كه او را خشنود ساخت 9 اما ظاهرا از این ملاقات نتیجه‏اى كه در نظر بود بدست نیامد. دختر پیغمبر به آنان گفت نشنیدید كه پدرم فرمود فاطمه پاره تن من است هر كه او را بیازارد مرا آزرده است؟ گفتند چنین است! فاطمه گفت ‏شما مرا آزردید و من از شما ناخشنودم 10 و آنان از خانه او بیرون رفتند. بخارى در صحیح نویسد: پس از آنكه دختر پیغمبر میراث خود را از خلیفه خواست و او گفت از پیغمبر شنیدم كه ما میراث نمى‏گذاریم زهرا دیگر با او سخن نگفت تا مرد.11

در واپسین روزهاى زندگى، اسماء دختر عمیس را كه از مهاجران حبشه و از نزدیكان وى بود طلبید. چنانكه نوشتیم اسماء نخست زن جعفر بن ابى طالب بود، چون جعفر در نبرد مؤته شهید شد به ابو بكر بن ابى قحافه شوهر كرد. دختر پیغمبر به اسماء گفت:

- من خوش نمى‏دارم بر جسد زن جامه‏اى بیفكنند و اندام او از زیر جامه نمایان باشد.

- من در حبشه چیزى دیدم، اكنون صورت آن را به تو نشان مى‏دهم. سپس چند شاخه تر خواست. شاخه‏ها را خم كرد. پارچه‏اى به روى آن كشید. دختر پیغمبر گفت:

- چه چیز خوبى است. نعش زن را از نعش مرد مشخص مى‏سازد. چون من مردم، تو مرا بشوى! و نگذار كسى نزد جنازه من بیاید.  12

بخارى در صحیح نویسد: پس از آنكه دختر پیغمبر میراث خود را از خلیفه خواست و او گفت از پیغمبر شنیدم كه ما میراث نمى‏گذاریم زهرا دیگر با او سخن نگفت تا مرد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها

در آخرین روز زندگانى آبى خواست. بدن خود را نیكو شست و شو داد جامه‏هاى نو پوشید و به غرفه خود رفت. خادمه خویش را گفت تا بستر او را در وسط غرفه بگستراند. سپس روى به قبله دراز كشید دست‏ها را بر گونه‏هاى نهاد و گفت من همین ساعت‏ خواهم مرد 13 به نقل علماى شیعه، شوهرش على (ع) او را شست و شو داد. ابن سعد نیز همین روایت را اختیار كرده است 14 . لیكن چنانكه نوشتم ابن عبد البر گوید دختر پیغمبر اسماء را گفت تا متصدى شست و شوى او باشد. و گویا اسماء در شست و شوى فاطمه (ع) با على علیه السلام همكارى داشته است.

ابن عبد البر نوشته است چون دختر پیغمبر زندگانى را بدرود گفت، عایشه خواست‏ به حجره او برود اسماء طبق وصیت او را راه نداد. عایشه شكایت ‏به پدر برد كه:

- این زن خثعمیه 15 میان من و دختر پیغمبر در آمده است و نمى‏گذارد من نزد جسد او بروم.  بعلاوه براى او حجله‏اى چون حجله عروسان ساخته است. ابو بكر در حجره دختر پیغمبر آمد و گفت:

- اسماء چرا نمى‏گذارى زنان پیغمبر نزد دختر او بروند؟ چرا براى دختر پیغمبر حجله ساخته‏اى؟

- زهرا به من وصیت كرده است كسى بر او داخل نشود.

- چیزى را كه براى نعش او ساخته‏ام،  وقتى زنده بود به او نشان دادم و به من دستور داد مانند آن را برایش بسازم.

- حال كه چنین است هر چه به تو گفته چنان كن. 16

ابن عبد البر نوشته است نخستین كس از زنان كه در اسلام براى او بدین سان نعش ساختند فاطمه (ع) دختر پیغمبر (ص) بود. سپس مانند آن را براى زینب بنت جحش (زن پیغمبر) آماده كردند.

منبع: زندگانى فاطمه زهرا(س)،  سید جعفر شهیدی

شکوری - گروه دین و اندیشه تبیان


1. همانا پرهیزكاران را نیكو بازگشتگاهى است. بهشت جاویدان كه درهاى آن بروى آنان گشوده است.

2. بحار ص 191 ج 43. روضة الواعظین ص 151.

3. الاستیعاب ص 749.

4. بحار ص 213 ج 43.

5. عیون المعجزات بنقل مجلسى ص 212.

6. طبقات ج 8 ص 18.

7. انساب الاشراف بلاذرى ص 402.

8. بحار ج 43 ص 170 بنقل از دلائل الامامه و نیز رجوع شود به علل الشرائع ج 1 ص 178.

9. طبقات ص 17 ج 8.

10. بحار ص 171.

11. صحیح ج 5 ص 177.

12. استیعاب ص 751 و رجوع به طبقات ابن سعد ج 8 ص 18 و انساب الاشراف ص 405 و بحار ج 43 ص 189 شود.

13. بحار ج 43 ص 172 به نقل از امالى شیخ طوسى و رجوع به انساب الاشراف ص 402 و طبقات ج 8 ص 17-18 شود.

14. طبقات ج 8 ص 18.

15. خشعم از قحطانیان و از عرب‏هاى جنوبى بوده است. و این سرزنشى است كه عدنانیان (و از جمله قریش) به قحطانیان مى‏كردند.

16. استیعاب ص 751، چنانكه نوشتیم اسماء در این تاریخ زن ابو بكر بوده است.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.