وقتی اوضاع جامعه آشکار نیست!
عهدنامه امام علی(علیهالسلام) به مالک اشتر(3)
و آنجا كه كار بر تو گران شود و دشوار و حقیقت كارها ناآشكار، بخدا و رسولش باز آر، چه خداى تعالى مردمى را كه دوستدار راهنمائىشان بوده گفته است:
«اى كسانى كه ایمان آوردید خدا و رسول و خداوندان امر خویش را فرمان برید پس اگر در چیزى با یكدیگر خصومت ورزیدید، آن را به خدا و رسول بازگردانید» و بازگرداندن به خدا، گرفتن محكم كتاب او قرآنست. و بازگرداندن به رسول، گرفتن سنت جامع اوست كه پذیرفته همگانست.
و براى داورى میان مردم از رعیت خود آن را گزین كه نزد تو برترین است. آن كه كارها بر او دشوار نگردد و ستیز خصمان وى را به لجاجت نكشاند، و در خطا پایدار نبود، و چون حق را شناخت در بازگشت بدان در نماند. و نفس او به طمع ننگرد، و تا رسیدن به حق، به اندك شناخت بسنده نكند، و در شبهتها درنگش از همه بیش باشد و حجت را بیش از همه به كار برد.
واز آمد و شد صاحبان دعوى كمتر به ستوه آید و در آشكار گشتن كارها شكیباتر بود و چون حكم روشن باشد در داورى قاطعتر. آن كس كه ستایش فراوان وى را به خودبینى نكشاند و خوش آمدگویى او را برنیانگیزاند، و اینان اندكاند. پس داورى چنین كس را فراوان تیمار دار، و در بخشش بدو گشادهدستى به كار آر چندانكه نیاز وى به مردمان كم افتد، و رتبت او را نزد خود چندان بالا بر كه از نزدیكانت كسى درباره وى طمع نكند، و از گزند مردمان نزد تو ایمن ماند. در این باره نیك بنگر كه این دین در دست بدكاران گرفتار بود، در آن، كار از روى هوس مىراندند و به نام دین دنیا را مىخوردند.
سپس در كار عاملان خود بیندیش، و پس از آزمودن، به كارشان بگمار، و به میل خود و بىمشورت دیگران به كارى مخصوصشان مدار، كه به هواى خود رفتن و به رأى دیگران ننگریستن، ستمگرى بود و خیانت، و عاملانى این چنین را در میان كسانى جو كه تجربت دارند و حیا، از خاندانهاى پارسا كه در مسلمانى قدمى پیشتر دارند،[و دلبستگى بیشتر] اخلاق آنان گرامىتر است و آبروشان محفوظ تر و طمعشان كمتر، و عاقبتنگرىشان فزونتر. پس روزى اینان را فراخ دار! كه فراخى روزى،نیروشان دهد تا در پى اصلاح خود برآیند،و بىنیازیشان بود، تا دست به مالى كه در اختیار دارند نگشایند، و حجتى بود بر آنان اگر فرمانت را نپذیرفتند، یا در امانت خیانت ورزیدند. پس بر كارهاى آنان مراقبت دار، و ماموری راستگو و وفاپیشه بر ایشان بگمار كه مراقبت نهانى تو در كارهاشان، وادار كننده آنهاست به رعایت امانت، و مهربانى است بر رعیت، و خود را از كاركنانت واپاى!
اگر یكى از آنان دست به خیانتى گشود، و گزارش جاسوسان تو بر آن خیانت همداستان بود، بدین گواه بسنده كن، و كیفر او را با تنبیه بدنى بدو برسان و آنچه بدست آورده بستان. سپس او را خوار بدار و خیانتكار شمار و طوق بدنامى را در گردنش در آر .
و در كار خراج چنان بنگر كه اصلاح خراج دهندگان در آن است، چه صلاح خراج و خراجدهندگان به صلاح دیگران است، و كار دیگران سامان نگیرد تا كار خراجدهندگان سامان نپذیرد، كه مردمان همگان، هزینهخوار خراجند و خراج دهندگان. و باید نگریستنت به آبادانى زمین بیشتر از ستدن خراج بود، كه ستاندن خراج جز با آبادانى میسر نشود، و آن كه خراج خواهد و به آبادانى نپردازد، شهرها را ویران كند و بندگان را هلاك سازد، و كارش جز اندكى راست نیاید، و اگر از سنگینى[مالیات] شكایت كردند، یا از آفتى كه[به كشت] رسیده، یا آبى كه از كشتهاشان بریده، یا باران بدانها نباریده یا [بذر زمین] بر اثر غرق شدن یا بىآبى تباه گردیده، بار آنان را سبك گردان، چندانكه مىدانى كارشان سامان پذیرد بدان. و آنچه بدان بار آنان را سبك گردانى بر تو گران نیاید، چه آن اندوخته بود كه به تو بازش دهند، با آبادانى كه در شهرهایت كنند و آرایشى كه به ولایتها دهند. نیز ستایش آنان را به خود كشاندهاى و شادمانى كه عدالت را میانشان گستراندهاى، حالى كه تكیه بر فزونى قوت آنان خواهى داشت بدانچه نزدشان اندوختهاى از آسوده ساختن خاطر آنان و به دست آوردن اطمینان، كه به عدالت تو خو گرفتهاند و به مداراى تو آشنا گردیده و بسا كه در آینده كارى پدید آید كه چون آن را به عهده آنان گذارى با خاطر خوش بپذیرند[و خرده نگیرند]، كه چون[شهرها] آبادان بود، هر چه بر عهده[مردم آن] نهى برد، و زمین جز با تنگدستى ساكنان آن ویران نشود. ومردم شهرها هنگامى تنگدست گردند كه والیان روى به گرد آوردن مال آرند و از ماندن خود بر سر كار اطمینان ندارند، و از آنچه مایه عبرت است كمتر سود بردارند.
پس درباره كاتبان خود بنگر، و بهترینشان را بر سر كار بیاور، و نامههایى را كه در آن تدبیرها و رازهایت نهان است، از میان جمع كاتبان به كسى مخصوص دار كه صالحتر از دیگران است. كسى كه مكرمت[در حق وى] او را به طغیان نكشاند و بر تو دلیر نگرداند آنسان كه در جمع حاضران مخالفتت تواند، و غفلتش سبب نشود كه در رساندن نامههاى عاملانت به تو و نوشتن پاسخ درست آنها از تو به آنان، سهل انگارى كند، و در آنچه براى تو مىگیرد و آنچه از جانب تو مىدهد فروگذارى.
و پیمانى را كه به[سود] تو بسته سست نگرداند، و در به هم زدن پیمانى كه به زیان توست در نماند، و قدر خود را در كارها بداند، چه آن كه قدر خود را نداند در شناختن قدر جز خود نادانتر بود و در ماند. و در گزیدن این كاتبان تنها به فراست و اطمینان، و خوش گمانى خود اعتماد مكن، كه مردم براى جلب نظر والیان به آراستن ظاهر مىپردازند، و خوش خدمتى را پیشه مىسازند. اما در پس آن، نه خیرخواهى است و نه از امانت نشان. لیكن آنان را بیازماى به خدمتى كه براى والیان نیكوكار پیش از تو عهدهدار بودهاند و بر آن كس اعتماد كن كه میان همگان اثرى نیكو نهاده، و به امانت از همه شناختهتر است[و امتحان خود را داده] كه این نشانه خیرخواهى تو براى[دین] خداست و براى كسى كه كار او بر عهده شماست و بر سر هر یك از كارهایت مهترى از آنان بگمار كه نه بزرگى كار او را ناتوان سازد، و نه بسیارى آن وى را پریشان. و هر عیب كه در كاتبان توست و تو از آن غافل شوى به عهده تو ماند.
برگرفته از کتاب على از زبان على، دكتر سید جعفر شهیدى
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی