تبیان، دستیار زندگی
با خود مدام در این فكرم كه مگر علی چه هیزم تری جز نیكی به آنها فروخته بود كه اینچنین زیر ‏همه چیز زدند و بر سرش و بر سر همسر و فرزندانش آنچه آوردند كه نباید!‏
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بر كرانه ‌الغدیر 5

من كنت مولاه

دلم برای علی ع می‌سوزد!‏

حتما شنیده‌اید كه بعضیها! می گویند كلمه "مولا" در حدیث غدیر كه پیامبر فرمود «مَن كُنت مَولاهُ ‏فَهذا علیٌ مَولاهُ» به معنای دوستی است نه به معنای ولایت و سرپرستی و سزاواری.‏

شاید فكر كنید و با خود بگویید: خُب آنان تقصیر ندارند، این كلمه دو معنا دارد و آنها فكر كرده‌اند ‏كه منظور پیامبر معنای دوستی كلمه را اراده كرده...‏

اما می‌خواهم برایتان با تعریف یك خاطره، روشن كنم كه:‏

اولاً: آنها خوب می‌دانستند كه پیامبر علی را منصوب به ولایت كرده نه دوستی و منظورش از ‏مولا، سروری است نه چیز دیگر.‏

ثانیاً: خیلی‌ها كه بعدها حتی شاید زیر اصل ماجرای غدیر هم زدند و انواع و اقسام تشكیكها و ‏تفسیرها برایش كردند، همانها بارها و بارها بر صدق آن و بر روشنی معنا و مراد آن اعتراف ‏كرده‌ بودند و تأیید نمودن بودند.‏

- - - - - - - - -

من وقتی گذرم بر این روزهای سرد و تاریك تاریخ می‌افتد، چقدر دلم می‌گیرد و چقدر دلم برای ‏علی و زن و فرزندش (علیهم السلام ) می‌سوزد. ‏

با خود مدام در این فكرم كه مگر علی چه هیزم تری جز نیكی به آنها فروخته بود كه اینچنین زیر ‏همه چیز زدند و بر سرش و بر سر همسر و فرزندانش آنچه آوردند كه نباید!‏

 من چقدر دلم می‌سوزد!‏...

روزگار عثمان؛  مدینه؛  مسجد پیامبر(ص) ‏1

حموئی در فرائد السمطین، سمط 1، باب 58 (1/319/251)، به سندش از سلیم پسر قیس هلالی ‏کوفی نقل کند که او گفت:

در روزگار خلافت عثمان، گروهی بیش از دویست نفر از مهاجران و ‏انصار، در مدینه، در مسجد فرستاده خدا (ص) نشسته بودند، از جمله: علی پسر ابوطالب، سعد ‏پسر ابو وقاص، عبدالرحمن پسر عوف، طلحه، زبیر، مقداد، هاشم پسر عتبه، عبدالله پسر عمر، ‏حسن، حسین، عبدالله پسر عباس، محمد پسر ابوبکر، عبدالله پسر جعفر، و از انصار: ابی پسر ‏کعب، زید پسر ثابت و... و... هر یک از فضایل قوم و قبیله و خاندان خویش سخن می‌گفتند.‏‎ ‎

- علی پسر ابوطالب خاموش بود، او و هیچ یك از خاندانش سخنی نمی‌گفتند. ‏

- جمع حاضر به او رو کردند و گفتند: ای ابوالحسن! چرا سخنی نمی‌گوئی؟! ‏

- فرمود: "... شما را به خدا سوگند می‌دهم: آیا می‌دانید آنَک که این آیه: «ای کسانی که ایمان ‏آوردید! خدا را فرمان برید

و فرستاده را فرمان برید و صاحبان امرتان را...»2 و این آیه: «ولی ‏شما تنها خدا و فرستاده او و کسانی که ایمان آوردند، کسانی که نماز را به پای می‌دارند...» 3 و ‏این آیه: «... و جز خدا و فرستاده‌اش و مومنان را هم راز نگیرند...»4نازل شد، مردم گفتند: ای ‏فرستاده خدا! آیا این آیات ویژه برخی مومنان است یا شامل همه‌شان می‌شود؟ ‏خداوند به پیامبرش(ص) فرمود تا والیان امرشان را بر آنان بشناساند و با انتصاب من در غدیرخم ‏برای مردم، ولایت را برای‌شان مانند نماز و زکات و حج‌شان روشن نماید. آنگاه خطبه خواند و ‏فرمود: ای مردم! هان که خداوند مرا به رسالتی فرستاد که بر من گران آمد و باور داشتم که مردم ‏مرا تکذیب کنند، تا که تهدیدم کرد که آن پیام را برسانم یا که مرا کیفر کند. ‏سپس فرمود که ندای نماز جماعت دهند. سپس خطبه خواند و فرمود: «ای مردم! آیا می‌دانید که ‏خداوند مولای من است و من مولای مومنانم، و من به آنان از خودشان سزاوارترم؟»"  گفتند: آری ای فرستاده خدا. ‏فرمود: برخیز ای علی. ‏ ‏[و من] برخاستم. ‏‏[آنگاه] فرمود: هر که را من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! دوست بدار هر که را دوست ‏داردَش و دشمن باش با هر که دشمنی ورزدَش. ‏
سلمان برخاست و گفت: ای فرستاده خدا! چگونه ولایتی؟ ‏
فرمود: ولایتی چون ولایت من، هر که را به او از خودش سزاوارترم، علی به او از خودش ‏سزاوارتر است.
خداوند این آیه را نازل فرمود: « امروز آیین‌تان را برای‌تان کامل کردم...» ‏
فرستاده خدا(ص) تکبیر گفت و فرمود: الله اکبر که پایان نبوتم و پایان دین خدا، ولایت علی پس از ‏من است. ‏
ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: ای فرستاده خدا! این آیات ویژه علی است؟ ‏
فرمود: آری! درباره او و درباره اوصیایم تا روز رستخیز است. ‏
گفتند: ای فرستاده خدا! برای ما معرفی‌شان کن. ‏
فرمود: علی برادرم و وزیرم و وارثم و وصی‌ام و جانشینم در میان امتم و ولی هر مومنی پس از ‏من است. سپس فرزندم حسن، سپس فرزندم حسین، سپس نه فرزند از پسران حسین، یکی پس از ‏دیگری. قرآن با آنان است و آنان با قرآن هستند. از قرآن جدا نشوند و قرآن از آنان جدا نشود تا در ‏کنار حوض بر من در آیند». "

‏[وقتی كلام علی علیه السلام به اینجا رسید تمام حاضران در مسجد اعتراف كردند و]‏

- همگی گفتند: آری! راستا که آن را شنیدیم و آن گونه که گفتی گواه بودیم و... و... . ‏

این حدیثی است که حموئی نقل کرده است. همین حدیث در کتاب سلیم 2/636/11، با ‏اندکی اختلاف آمده است. ‏


1- خلاصه الغدیر، ص 213 ، برگزیده و ترجمه‌ی دكتر محمود رضا افتخارزاده

2- نسأ 59‏

3- مائده 55 ‏

4- توبه 16‏

حسین عسگری

سایت تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.