تبیان، دستیار زندگی
حال اگر در رابطه زناشویی، زن بخواهد از زیر بار تمکین و عفاف، شانه خالی کند، آنگاه دین اسلام، در این خصوص اختیاراتی را به مرد داده است تا بتواند این مشکل را حل کند. در نوشتار حاضر پیرامون مساله نافرمانی زن که در اصطلاح قرآن، نشوز گفته می شود بحث شده است:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با زن نافرمان چه کنیم؟


از جمله مباحث حقوق خانواده، بحث تمکین و نشوز است. تمكین به معنای انجام وظایف زناشویی و نشوز مقابل آن است.اگر در رابطه زناشویی، زن بخواهد از زیر بار تمکین و عفاف، شانه خالی کند، آنگاه دین اسلام، در این خصوص اختیاراتی را به مرد داده است تا بتواند این مشکل را حل کند. در نوشتار حاضر پیرامون مسأله نافرمانی زن که در اصطلاح قرآن، "نشوز" خوانده شده است،  سخن می رود.


تذکار:

قیل از شروع بحث لازم است تذکر داده شود که اگر چه مردان نیز گاهی ناشزند و شانه از زیر بار تکالیف خود خالی ‌می‌کنند اما در این مختصر، صرفا به بحث نافرمانی زنان (نشوز) در قبال مردان از منظر قرآن می پردازیم. شاید در آینده، به شرط حیات، مساله نشوز مردان را نیز طرح کردیم.

طرح مسأله:

نشوز یكی از مباحث حقوق خانواده است. تمكین به معنای انجام وظایف زناشویی و نشوز مقابل آن است. این موضوع وابستگی عمیق به مبحث ریاست خانواده دارد، و مبانی پذیرفته شده در آنجا روشنگر حریم این موضوع است.

تمكین و نشوز غالبا نسبت به زن به كار می رود و آثار آن در مورد زن، منظور نظر فقیهان و حتی حقوقدانان بوده است. یعنی از تمكین و نشوز زن سخن می گویند نه مرد!!

در كتب فقهی، تمكین را از وظایف زن می دانند، و از تمكین مرد سخنی به میان نیامده است. همین طور است در قانون مدنی. اما در باب نشوز، فقیهان، آن را تعمیم داده و به مرد نیز نسبت داده اند. محقق در شرایع فرموده است:

«نشوز خروج از طاعت است كه گاه از مرد سر می زند و گاه از زن».(1)

همین معنا را صاحب جواهر، به تفصیل شرح كرده است.(2)

دعوای زن وشوهر

با این وصف، از آثار حقوقی نشوز مرد به اختصار و گاه در حد یك جمله سخن گفته اند. بدین معنا كه تعریف را عام گرفته و سپس از اماره های نشوز زن، و آثار حقوقی آن، به تفصیل سخن گفته اند.

حقیقت آن است كه اگر زن و مرد، هر كدام در قبال دیگری وظایفی دارد و هر كدام بر دیگری حقی دارد، تمكین و نشوز عنوانی عام خواهد بود كه باید از قلمرو آن نسبت به زن و شوهر به طور مشترك بحث كرد، گرچه حقوق یكی از آنان بیشتر یا وظایفش سنگین تر باشد.

همان گونه كه زن در قبال شوهر وظایفی دارد، مرد نیز چنان است. و همان طور كه زن ممكن است تخلف ورزد مرد نیز ممكن است، قصور و تقصیر داشته باشد.(3)

آیه "نشوز" چنین است: «... َاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِیا كَبِیرًا(النساء/34)

...و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ می‌کنند. و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نمایید! و (اگر هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدی بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.) »

آیه یاد شده پس از آن كه اعلام مى‏دارد قوام زندگى زن؛ یعنى، مسؤولیت اداره و تأمین نیازهاى او بر عهده مرد است، دستوراتى را در رابطه با چگونگى برخورد با برخى از مشكلات در روابط زوجین بیان مى‏دارد.

در این رابطه نكاتى چند شایان توجه است:

1- دستورات صادره در این آیه در مورد نشوز است و نشوز آن است كه زن در مقابل تكالیف اختصاصى‏اش؛ یعنى، تمكین و عفاف، بدون هیچ عذر موجهى سرپیچى نماید.

جالب این است كه اگر زنى از انجام كارهاى خانه، بچه‏دارى و... سر باز زند، شرع مقدس هیچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده و حكم مزبور صرفاً اختصاص به مورد «نشوز» دارد؛ نه هر گونه نافرمانى از دستورات شوهر.

نشوز زن تنها به ضرر شوهر نیست؛ بلكه غالباً تمام خانواده و چه بسا شخص زن نیز در این رابطه آسیب بیند. ازاین‏رو بر مرد لازم است كه به عنوان مدیر كانون خانواده، كنترل هدایت‏گرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد

2- «نشوز» مسلماً امرى برخلاف حقوق مرد است و براى مقابله با آن، بهترین راه این است كه قبل از مراجعه به دیگران، مشكل را در داخل خانه حل نمود؛ ولى اگر چنین چیزى میسر نبود، نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران مى‏رسد كه در آیه بعد سالم‏ترین راه آن عنوان شده است.

3- حل مسأله نشوز در داخل خانه نیز به اشكال مختلفى انجام‏پذیر است و جالب این است كه خداوند از ملایم‏ترین راه‏ها شروع نموده و در صورت تأثیرگذارى آن، مراتب بالاتر را اجازه نداده است. ازاین‏رو در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است. چنین روشى حكیمانه‏ترین شیوه در حل مشكلات زوجین است؛ لیكن اگر زنى در برابر اندرزها و نصایح شوهر، سر تسلیم فرود نیاورد و هم‏چنان بر تخلف از حقوق زوج پایدارى ورزید، چه باید كرد؟ در این جا نیز خداوند راه دومى را پیشنهاد نموده است كه از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمى‏رود و آن خوددارى از هم‏بستر شدن با وى مى‏باشد. پس اگر مشكل حل شد، دیگر كسى حق پیمودن راه سوم را ندارد؛ اما اگر زن در چنین وضعیتى نیز سرسختى نشان داد و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید چه باید كرد؟

در این رابطه چند راه قابل تصور است:

الف) مرد حقوق خود را نادیده انگارد و در مقابل نشوز زن به كلى ساكت شود، هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد. چنین چیزى براساس هیچ منطقى قابل الزام نیست و اختصاص به مرد هم ندارد؛ یعنى، در هیچ یك از نظام‏هاى حقوقى جهان، نمى‏توان به صاحب حقى الزام كرد كه در برابر حقوق خود ساكت شود و دم نزند. بلى از نظر اخلاقى، آن هم در موارد خاصى مى‏توان چنین توصیه‏اى نمود؛ ولى نباید بین مسأله حقوقى و اخلاقى خلط كرد. از طرف دیگر نشوز زن تنها به ضرر شوهر نیست؛ بلكه غالباً تمام خانواده و چه بسا شخص زن نیز در این رابطه آسیب بیند. ازاین‏رو بر مرد لازم است كه به عنوان مدیر كانون خانواده، كنترل هدایت‏گرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد.

 ب) راه دیگر آن است كه مرد از هر طریق ممكن استیفاى حقوق نماید. چنین چیزى را هرگز شارع اجازه نمى‏دهد و براى استیفاى حق روش‏هاى معینى وضع نموده است؛ زیرا محدود نساختن شیوه‏هاى احقاق حق و اصلاح مشكل، موجب روا داشتن ستم‏هاى زیادى به زن مى‏شود و مفاسد و مظالم دیگرى به بار مى‏آورد.

 ج) راه سوم آن است كه مرد با مراجعه به دیگران - اعم از مراجع قضایى یا افراد ذى‏نفوذ دیگر - حقوق خود را استیفا كند، چنین چیزى اگر چه ممكن است حق مرد و دیگر اعضاى خانواده را تأمین كند، ولى با امكان حل مشكل در داخل خانه، بهتر است مسأله به بیرون كشیده نشود؛ زیرا ابراز خارجى مسائل داخل خانه، آسیب‏هاى فراوانى براى حیثیت خانواده به بار مى‏آورد. ازاین‏رو خداوند حكیم حل خارجى را به عنوان آخرین راه ممكن پیشنهاد مى‏كند.

 د) راه چهارم آن كه مرد اندكى قاطعانه‏تر از برخورد منفى عاطفى یاد شده، برخورد نماید. در این راستا قرآن مجید به عنوان آخرین راه ممكن جهت حل مشكل در داخل منزل، مسأله «ضرب» را مطرح نموده است. البته در این جا نیز مسأله حدودى دارد كه هرگز با آنچه در اذهان عمومى یا تبلیغات مسموم مطرح مى‏شود، سازگارى ندارد. در رابطه با حد و چگونگى زدن، علامه مجلسى(ره) در بحار الانوار، ج 104، ص 58 روایتى از فقه الرضا(ع) نقل نموده است كه: ...والضرب بالسواك و شبهه ضرباً رفیقا؛ زدن باید با وسایلى مانند مسواك و امثال آن باشد، آن هم با مدارا و ملایمت‏».

اگر خوف گسست در میان آن دو یافتید، پس حَكَمى از ناحیه مرد و حَكَمى از بستگان زن برگزینید، اگر از پى آن خواستار صلاح باشند، خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد كرد. همانا خداوند دانا و آگاه است‏(نساء/35)

روایت یاد شده به خوبى نشان مى‏دهد كه «ضرب» باید در پایین‏ترین حد ممكن باشد و نباید اندك آسیبى بر بدن وارد كند. وسیله‏اى كه در این روایت اشاره شده چوبى بسیار نازك مانند سیگار و سبك و كم ضربه است و شیوه زدن نیز باید ملایم و خفیف باشد به طورى كه حتى رنگ پوست اندك تغییرى نكند.

نكته دیگرى كه از آیه شریفه به دست مى‏آید این است كه دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید؛ زیرا به دنبال این عمل دو واكنش احتمال مى‏رود: یكى آن كه زن به حقوق مرد وفادار شود. در این صورت قرآن مى‏فرماید: «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً؛ اگر به اطاعت درآمدند بر آن‏ها ستم روا مدارید»؛ یعنى، اگر زن در برابر حقوقى كه بر آن پیمان بسته است، تسلیم شد دیگر مقابله با وى ظلم و تجاوز است.

واكنش احتمالى دیگر آن است كه هم چنان سرسختى نشان دهد و كانون خانواده را گرفتار تزلزل و بى‏ثباتى نماید. در این رابطه در آیه بعد فرموده است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اَللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اَللَّهَ كانَ عَلِیماً خَبِیرا؛ اگر خوف گسست در میان آن دو یافتید، پس حَكَمى از ناحیه مرد و حَكَمى از بستگان زن برگزینید، اگر از پى آن خواستار صلاح باشند، خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد كرد. همانا خداوند دانا و آگاه است‏».(نساء/35)

نكته جالب توجه این است كه قرآن مجید در آخرین مرحله، گشودن گره را به دست نزدیكان و بستگان قرار مى‏دهد. حكمت این حكم آن است كه در این مرحله فقط پاى قانون و مراجع قانونى به میان نمى‏آید؛ بلكه ابتدا كار به نزدیكان و خویشان سپرده مى‏شود، تا با برخوردهاى عاطفى و بررسى‏هاى عقلانى، حتى‏الامكان مشكل را با صفا و صمیمیت حل كنند و خداوند نیز وعده داده است كه در توفیق اصلاح با آنان، همراهى و همكارى كند و این از لطایف احكام و دستورات نورانى قرآن است، تا مسأله با سلامت هر چه بیشتر روال خود را طى كند و براى این كه حقى از هیچ یك از طرفین زایل نشود و تبعیضى رخ ندهد، فرموده است كه از هر جانب حكمى برگزیده شود و با رعایت حقوق و مصالح طرفین، مشكل را برطرف نمایند.

زن و شوهر

در نهایت در این حكم شرایط زیر دیده مى‏شود:

1- این حكم اختصاص به مورد سرپیچى زن از تكلیف خود و حقوق مسلم مرد دارد؛ حقوقى كه زن با پیمان ازدواج، وفادارى خود را نسبت به آن متعهد شده است.

2- در راستاى حل مشكل در داخل خانه و خوددارى از بروز خارجى وضع شده است.

3- سومین مرحله، حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست.

4- حد آن نازل‏ترین مرتبه ضرب است و نباید موجب كمترین آسیبى بر بدن زن شود.

5- موقتى است؛ یعنى، چه داراى نتیجه مثبت باشد و چه منفى، باید به زودى از آن دست كشید.

6- از بند 2 حكمت وضع این حكم روشن مى‏شود و با توجه به بندهاى 4 و 5 درمى‏یابیم كه این مقدار ضرب با كیفیت اشاره شده هیچ تأثیرى در خفتن و آسیب‏رساندن به استعدادهاى زنان ندارد؛ بلكه آنچه موجب اخلال در توانایى‏هاى جسمى و فكرى زن مى‏شود، خروج از حدود یاد شده از نظر استمرار زمانى و به كارگیرى شیوه‏هاى خشن و ظالمانه در این رابطه است.(3) در پایان شایان ذكر است كه دیدگاه كلى شارع نسبت به زدن همسر، نگرشى منفى است و نصوص زیادى در نهى از این عمل وارد شده است.

این روایات همه در زمانى بیان شده كه خشونت علیه زنان از توهین و فحاشى گرفته تا ضرب و جرح و حتى قتل رواج داشت و اسلام آنها را تحریم و مستوجب مجازات فقهى و قضایى در دنیا و عذاب آخرت دانست.

برخى از این روایات عبارتند از:

1- پیامبر(ص) فرمود: «من در شگفتم از كسى كه زن خود را مى‏زند، در حالى كه خودش براى كتك خوردن، سزاوارتر است. زنانتان را مزنید كه قصاص دارد».

2- و نیز فرمود: «زنان بر مرد كریم، غالب مى‏شوند و مرد لئیم، بر زنان مسلط مى‏گردد. من دوست دارم كریم مغلوب باشم نه لئیم غالب».

3- از امام صادق(ع) از پدرش روایت شده كه گفت: «وقتى با زنى ازدواج مى‏كنید، احترامش كنید. زن مایه آرامش شما است. زنان را آزار ندهید و حقوق آنان را ضایع نكنید».

رسول خدا(ص)، خشم و توهین زنان را تحمل مى‏كرد. روزى زن عمر جواب وى را به خشم، باز داد. عمر گفت: یالكعاء، جواب باز مى‏دهى؟

گفت: آرى كه رسول(ص) از تو بهتر است؛ زیرا زنان، وى را جواب باز مى‏دهند و او تحمل مى‏كند

4- پیامبر(ص) فرمود: «هر مردى كه بر بد اخلاقى همسرش صبر كند، خدا اجر داوود(ع) را به او مى‏دهد و به هر زنى كه بر بداخلاقى مردش صبر كند، همچون اجر آسیه - كه با فرعون، كنار آمد - عطا مى‏كند».

5- حضرت محمد(ص) فرمود: «زنان را نزنید و تقبیح مكنید».

6- حضرت على(ع) فرمود: «در هر حال با زنت مدارا كن و با او به نیكى رفتار نماى تا زندگى لبریز از صفا و صمیمیت باشد». 7- آخرین چیزى كه به وقت وفات، از رسول خدا(ص) شنیدند - كه در زیر زبان همى گفت، سه سخن بود: «نماز بر پاى دارید و مراقب حقوق بردگان باشید و ستم نكنید واللَّه اللَّه درباره زنان، كه در دست شمایند. با زنانتان، نیكو زندگى كنید و حریم آنان را نگاه دارید».

8- و رسول خدا(ص)، خشم و توهین زنان را تحمل مى‏كرد. روزى زن عمر جواب وى را به خشم، باز داد. عمر گفت: یالكعاء، جواب باز مى‏دهى؟

گفت: آرى كه رسول(ص) از تو بهتر است؛ زیرا زنان، وى را جواب باز مى‏دهند و او تحمل مى‏كند.

9- یك روز، زنى به خشم، دست فراسینه رسول خدا(ص) زد. مادر وى با وى درشتى كرد كه: چرا كردى؟ رسول خدا گفت: بگذار بیش از این نیز كنند و من درگذرم. (4)

پی نوشت ها:

1. الكلینی، پیشین، ج1، ص406؛ الخوانساری، پیشین، ج4، ص433 ـ 434

2. همان. ص437 ـ 438.

3. سایت وکالت، مقاله تمكین و نشوز در فقه و قانون، نویسنده : مهدی مهریزی

4.براى آگاهى بیشتر ر.ك: 1- واژه‏نامه روان‏پزشكى و روان‏شناسى، ص 132هارولد كاپلان و بنیامین سادوك 2- واژه‏نامه روان‏پزشكى‏انجمن روان‏پزشكان آمریكا، ترجمه: مهرداد فیروز و خشایار بیگى 3- تفسیر نمونه، ج 3، ص 373.

4. احادیث به نقل از بولتن اندیشه، ویژه «زن»، ص 350

فرآوری: شکوری

بخش قرآن تبیان