تبیان، دستیار زندگی
سرزمین براى همه ملّت ها، یك نقش بنیادین دارد. گاه این نقش تا آن جا افزایش مى یابد كه جزو هویت فرهنگى آن ملّت به شمار مى آید; چنانچه آن جامعه را از «سرزمین» جدا كنیم، هویّت تاریخى فرهنگى خویش را از دست مى دهد. در این مقاله به این بحث می پردازیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قدس در نگاه قرآن

قرآن - قدس

«سرزمین» براى همه ملّت ها، یك نقش بنیادین دارد. گاه این نقش تا آن جا افزایش مى یابد كه جزو هویت فرهنگى آن ملّت به شمار مى آید; چنانچه آن جامعه را از «سرزمین» جدا كنیم، هویّت تاریخى فرهنگى خویش را از دست مى دهد. بسیارى از تمدّنها و فرهنگها به زمینى شناخته مى شود كه در آن شكل گرفته و به تكامل و شكوفایى دست یافته اند. تمدنها از این رو به سرزمین ها نسبت داده مى شود تا «هویّت» پیدا كند. چنانچه مى گویم تمدّن بابلى یا تمدن بین النهرین. چگونگى پیوند اقوام و تمدّنها به سرزمینها و نسبت این وابستگى موجب مى شود كه تفاوت هاى فرهنگى، سیاسى و اجتماعى اى در میان مردمى پدید آید. برخى از مكانها، فضاها، زمانها و سرزمینها قداست مى یابد و به شكل «تابو» و محرّمات خود را نشان مى دهد، به گونه اى كه ورود به محدود و حریم آن گناه بزرگ و بزه نابخشودنى به حساب آمده، مرتكب هتك حرمت را به سخت ترین كیفرها عذاب مى دهند و یا جانش را مى ستانند.

سرزمین «قدس» و «بیت المقدس» از جمله سرزمین و اماكنى است كه از قداست دینى و ملّى خاصّى برخوردار است; همه پیروان ادیان ابراهیمى آن را به دیده احترام مى نگرند و براى او ارزش و قداستى ویژه قائل مى شوند; تا آنجا كه نام سرزمین را به «قدس» همراه مى سازند تا همواره احترام و ارزش آن را در اذهان زنده دارند. این احترام از نظر قوم «یهودا» از یك ویژگى دیگرى نیز برخوردار است; آنان این سرزمین را یك «سرزمین ملّى» خویش نیز به حساب مى آورند و از این رو «هویت قومى و دینى» خویش را با این سرزمین آمیخته اند. در این نوشتار كوشش بر این است تا نگرش قرآن را به این سرزمین شناخته و پیرامون چگونگى، درستى و نادرستى ادعاى ادیان الهى پیرامون قداست سرزمین و به ادعاى ویژه قوم یهود به پژوهش بنشینیم.

سرزمین «قدس» و «بیت المقدس» از جمله سرزمین و اماكنى است كه از قداست دینى و ملّى خاصّى برخوردار است; همه پیروان ادیان ابراهیمى آن را به دیده احترام مى نگرند و براى او ارزش و قداستى ویژه قائل مى شوند.

خداوند در قرآن مى فرماید: «واِذ قالَ موسى لِقَومِهِ یـقَومِ اذكُروا نِعمَةَ اللّهِ عَلَیكُم... * یـقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَةَ الَّتى كَتَبَ اللّهُ لَكُم ولا تَرتَدُّوا عَلَى اَدبارِكُم فَتَنقَلِبوا خـسِرینَ * قالوا یـموسَى اِنَّ فیها قَومًا جَبّارینَ واِنّا لَن نَدخُلَها حَتَّى یَخرُجوا مِنها فَاِن یَخرُجوا مِنهَا فَاِنّا دخِلونَ» [1] زمانى كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! نعمت خدا را بر خود یاد كنید... اى قوم من! به سرزمین مقدسى كه خداوند براى شما مقرر داشته است درآیید و به عقب باز نگردید كه زیانكار خواهید شد، گفتند: اى موسى! در آنجا مردمى زورمند هستند و تا آنان از آنجا بیرون نروند ما هرگز وارد آن نشویم. پس اگر از آن جا بیرون بروند ما وارد خواهیم شد. در این آیه خداوند، سرزمین فلسطین را سرزمین مقدس نامیده است، با آنكه در آنجا مردمان زورمند و جبّار زندگى مى كردند و قوم موسى را كه از مصر كوچ كرده بودند به آن سرزمین راه نمى دادند.

قدس، فلسطین

این آیه به این نكته اشاره دارد كه این سرزمین از نظر «موسى و قوم او» مقدس بوده است و براى آن ارزش و اعتبار ویژه اى در حدّ حرمت و احترام قائل بودند. پرسش این است كه این قداست و احترام براى این سرزمین در اندیشه یهودیان از كجا آمده و ریشه در چه چیزى دارد؟ با آن كه این قوم براى بار نخست به این سرزمین وارد شده اند. و به ظاهر هیچ عُلقه و پیوندى میان ایشان و سرزمینى كه مى خواهند به آن وارد و به اشغال خود درآورند نیست. اما با نگاهى به پیشینه تاریخى قوم موسى(ع) درمى یابیم كه میان ایشان و سرزمین قدس نوعى پیوند ملى ـ دینى برقرار است. مى دانیم كه قوم موسى و اسباط دوازده گانه آن فرزندان یعقوب [اسرائیل(ع)] است و یعقوب فرزند اسحاق فرزند خلیل [ابوا الانبیاء] (ع) است. و مى دانیم كه حضرت ابراهیم پس از آن كه از ظلم و بیداد نمرود از شهر «اور» در بین النهرین مهاجرت و كوچ مى كند; به همراه سارا همسر و لوط پسر خاله اش به سوى سرزمین هاى پیرامون دریاى مدیترانه حركت مى كنند و آن حضرت در سرزمین فلسطین ساكن مى گردد. خداوند براى نخستین بار، سرزمینى كه حضرت ابراهیم به آن جا هجرت مى كند به عنوان سرزمین مبارك مى ستاید و مى فرماید: وَنَجَّینـهُ ولوطًا اِلَى الاَرضِ الَّتى بـرَكنا فیها لِلعــلَمین [2]. ما ابراهیم و لوط را نجات دادیم به سوى سرزمینى كه آن را براى جهانیان مبارك گردانیده بودیم. نكته جالب توجه در این آیه آن است كه خداوند سرزمین را به عنوان مكانى كه براى جهانیان مبارك قرار داده شده، توصیف و مى ستاید; بنابراین آیه نمى پذیرد كه بركت زمین قدس ویژه یهودیان است. بلكه سرزمینى است كه براى همه انسانها بلكه جهانیان بركت و خیر است. علت و سبب بركت این سرزمین براى عموم جهانیان جز به این نیست كه این سرزمین جایگاه پیامبران و مركز دعوت به توحید و یكتاپرستى است. بنابراین قداست سرزمین قدس به جهت بُعد دینى آن است نه ملّى آن. از دیدگاه قرآن قومیت و اعتبارات ملى و قومى ارزشى ندارد و آنچه موجب ارزش است دین، تقوا، توحید و یكتاپرستى است: «یـاَیُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنـكُم مِن ذَكَر واُنثى وجَعَلنـكُم شُعوبًا وقَبائلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكرَمَكُم عِندَ اللّهِ اَتقَیكُم اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیر» [3] اى مردم! ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیم تا با یك دیگر شناسایى متقابل داشته باشید. در حقیقت معیار ارجمندى شما در نزد خدا تقواست.

قرآن نمى پذیرد كه بركت زمین قدس ویژه یهودیان است. بلكه سرزمینى است كه براى همه انسانها بلكه جهانیان بركت و خیر است.

پس ارجمندترین شما پرهیزگارترین شماست، بى گمان خداوند داناى آگاه است. بنابراین آن چه از دیدگاه خداوند موجب قداست و احترام مى شود ابعاد دینى قضیه است نه ابعاد قومى و ملى آن به چنان چه یهود پنداشته اند; یهود بیشتر بر ابعاد ملى و قومى قضیه تكیه دارند و به ابعاد دینى آن توجه ندارند; چون اگر با معیار قداست دینى بنگریم، سرزمین قدس، قداست خاصى براى همه مؤمنان و دینداران جهان وارد و خاص قوم و دینى نیست; از سوى دیگر براى دانستن ارزش و قداست یك چیز در نزد دینى باید به میزان پایبندى آنان به ارزش هاى دینى و چگونگى برخورد اهل آن دین نسبت به موضوع نگاه شود. با نگاهى به تاریخ و چگونگى برخورد یهودیان در مى یابیم كه آنان هیچ قداستى واقعى براى قدس قایل نیستند; خداوند در سوره اسرا به یك سنت و قانون الهى توجه مى دهد و بیان مى دارد كه میزان در این امور، نحوه و چگونگى برخورد اهل یك دین به ارزش ها و باورهاى دینى است به یهودیان در طول تاریخ نه تنها براى آن سرزمین ارزش واقعى قایل نشدند بلكه در رفتارهاى ناهنجار خود موجبات هتك حرمت آن سرزمین را بارها و بارها فراهم آورند. در بینش

قرآن

یهودى، سرزمین قدس، ارض موعود است كه در تورات بدان اشاره شده است و آنان در پى این مقصود همواره از هیچ كوششى دریغ و فرو گذار نكرده اند، با این همه هرگاه به آن مكان مقدس و مبارك درآمدند از هیچ كوششى در هتك حرمت و شكستن تابو و حرمت هاى آن نیز خوددارى نورزیده اند. و در آن سرزمین مقدس به سركشى، نافرمانى و گناه پرداخته و حرمت هاى دینى را نقض نموده اند. قرآن با توجه به نمونه اسرائیلى و یهودى شیوه برخورد با مقدسات به یك سنت الهى اشاره مى كند كه بیان آن ما را به حقایق پیرامون جایگاه «قدس» در قرآن و نیز در باورهاى یهودى و اسلامى رهنمون مى سازد. پیش از ورود در این بحث به این نكته اشاره مى شود كه قدس از دیدگاه مسلمانان از جایگاه ویژه دینى، ملّى و قومى برخوردار است. به نظر قرآن و مسلمانان، قدس سرزمینى است كه درى از درهاى آسمان از آنجا باز مى شود و معراج از آن مكان براى پیامبر امكان پذیر شده است. از دیدگاه قرآن «معبد قدس» یك «مسجد» است و بُعد خضوع و خشوع در برابر حق در آنجا حدّى است كه به وجود آن مكان پاك و مسجد شریف اقصى، سرزمینهاى پیرامونى آن نیز مبارك و بركت یافته است; خداوند، مى فرماید: «سُبحـنَ الَّذِى اَسرى بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَى المَسجِدِ الاَقصَا الَّذى بـرَكنا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن ءایـتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیر» [4] پاك و منزّه آن خدایى است كه شبى بنده اش را از مسجد حرام به مسجد اقصى كه پیرامونش را مبارك قرار داده سیر داد تا به او از آیات خود بنمایانیم، چون خداوند شنوا و بینا است. در این آیه، خداوند نام دو مكان را با تقدیس، تبرك و احترام یاد مى كند ذكر این دو مكان شریف در كنار هم از یك راز و رمز الهى خبر مى دهد. خداوند بر معبد مقدس قدس نام مسجد مى نهد و آن را قرین مسجد الحرام قرار مى دهد. این نشان از تقدّس و ارزش آن از نظر خداوند تبارك و تعالى دارد. خداوند ابراهیم و لوط را به این سرزمین مبارك رهنمون مى سازد تا عقیده توحیدى را از آن جا به همه جهان گسترش دهد. حضرت ابراهیم پس از سكونت در سرزمین مبارك قدس، به سوى حجاز حركت مى كند و در آن جا بیت الله الحرام و خانه كعبه را بنا مى گذارد تا یك حلقه اتصال قدسى میان این دو مكان پدید آورد.

شگفت آن كه روزى حضرت ابراهیم(ع) از قدس به حجاز سیر مى كند و دیگر روز پیامبر خدا فرزند آن فریادگر توحید و یكتا پرستى از مسجد الحرام به مسجد الاقصى سیر داده مى شود. از این جا معلوم مى شود كه ارتباط تنگاتنگ و استوارى میان این دو مكان مقدس برقرار است.

خلیل منصوری

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری


[1] ـ مائده، آیه 20 تا 22

[2] ـ انبیاء / آیه 21

[3] ـ حجرات، آیه 13

[4] ـ اسراء، آیه 1