تبیان، دستیار زندگی
مقصود از «اركان دعا» همان عناصرى است كه حقیقت دعا به آن استوار است و بى آن، اساسا دعا تحقق نمى‏یابد، كه اولین و مهمترین ركن آن، پس از ایمان به اصل وجود خداوند،اعتقاد به ربوبیت اوست كه در این مقاله بدان مى‏پردازیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بر بال اشتیاق 2

دعا و نیایش

دعا در قرآن: قسمت دوم 

ربوبیت ‏خدا رکن اول دعا

در نوشتار پیش به مفهوم دعا و گستره آن پرداختیم و اكنون به بررسى «اركان دعا» در قرآن مى‏نشینیم. مقصود از «اركان دعا» همان عناصرى است كه حقیقت دعا به آن استوار است و بى آن، اساسا دعا تحقق نمى‏یابد، كه اولین و مهمترین ركن آن، پس از ایمان به اصل وجود خداوند،اعتقاد به ربوبیت اوست كه در این مقاله بدان مى‏پردازیم.

1 - اعتقاد به ربوبیت ‏خدا

ریشه ربوبیت «رب‏» است و راغب اصفهانى آن را این چنین معنا كرده است: «الرب فى الاصل: التربیة، و هو انشاء الشئ حالا فحالا الى حد التمام‏» یعنى: «رب‏» در اصل به معناى تربیت است و آن ایجاد و مراقبت لحظه به لحظه از چیزى تا سرحد كمال است.

و بر اساس تصریح فیروزآبادى و نیز راغب اصفهانى و دیگران از اهل لغت كلمه «رب‏» اگر به چیزى اضافه نشود جز به خداوند اطلاق نمى‏شود. و در صورت اضافه مانند: رب الدار، رب الابل و مانند آن به معناى مالك و صاحب آن چیز خواهد بود و به غیر خدا نیز گفته مى‏شود، گر چه اطلاق آن در باره او نیز صحیح است. و آن گونه كه از آموزشهاى قرآنى به دست مى‏آید از اركان اصلى و بنیادین دعا، اعتقاد و باور قلبى به ربوبیت‏حق است. و خاستگاه واقعى دعا قلبى است كه ایمان به ربوبیت او در آن راسخ و متجلى باشد.

«ربوبیت‏» وجهه پروردگارى مبدأ هستى در كنار آفریدگارى اوست «تربیت‏» نیز از همین ریشه است و تنها مربى جهان و مربى حقیقى و واقعى انسان نیز هموست. و به دنبال این باور است كه انسان در حال رشد و بالندگى و محتاج دست‏گیرى با احساس بیچارگى و پریشان‏حالى فقط رو به سوى او مى‏آورد و تنها از او كمك مى‏خواهد.

شخصى كه به ربوبیت‏حق اذعان واقعى ندارد و اداره عالم را به طور كلى و یا جزیى به غیر او نسبت مى‏دهد هیچگاه دست نیاز به سوى او دراز نخواهد كرد و اگر دعایى از او سر زند مصدرى جز زبان نخواهد داشت.

و ما به خاطر اهمیت و تاثیر قطعى این اعتقاد در تحقق دعا، در ادامه مقاله به تفصیل این موضوع را پى مى‏گیریم.

«ربوبیت‏» وجهه پروردگارى مبدأ هستى در كنار آفریدگارى اوست «تربیت‏» نیز از همین ریشه است و تنها مربى جهان و مربى حقیقى و واقعى انسان نیز هموست.

یهودیان و ربوبیت‏ حق

بنا بر مفاد برخى روایات، قوم یهود معتقد بودند كه خداوند از كار عالم فارغ شده و مانند ساعتى كه پس از كوك كردن آن، به طور خودكار عمل مى‏كند، آن چه در جهان پیش مى‏آید از دست‏خدا خارج است و او پس از آفرینش هستى هیچ نقشى در

دعا

تغییر و تبدیل و تقدیم و تاخیر حوادث ندارد و دست او از این جهت‏بسته است. و بر طبق این روایات، قرآن كریم نیز حكایت این راى آنان را كرده است. آنجا كه مى‏فرماید: و قالت الیهود یدالله مغلولة‏» قوم یهود گفتند دست‏خدا بسته است‏».

بر مبناى این نظر، اساسا در جهان مدیریتى وجود ندارد و ربوبیتى در كار نیست و آن چه هست تنها بر طبق جبر حاصل مى‏گردد.

مشركان جاهلى و ربوبیت

مشابه این عقیده، گرایش مردم جاهلى و بت‏پرستان عصر نزول قرآن است آنها مطابق آیات قرآنى، منشا هستى و اصل وجود را خداى بزرگ مى‏دانستند ولى اداره عالم و پروردگارى آن را به بتان نسبت مى‏دادند.

قرآن كریم در برخى آیات مى‏فرماید: اگر از آنها بپرسى آسمان و زمین را چه كسى آفریده است؟ در جواب مى‏گویند: خدا آن را به وجود آورده است. در حالى كه مفاد برخى دیگر از آیات این است كه آنان غیر خدا را «رب‏» خود مى‏دانستند. شاید منشا اصلى این اشتباه بزرگ در عرصه گرایشهاى اعتقادى بشرى این باشد كه صاحبان این اندیشه غلط به درستى به نحوه آفرینش موجودات پى نبرده بودند و این انحراف ناشى از خطایى بزرگتر است. و آن قیاس پیدایش جهان هستى با چگونگى برخى آثار پدید آمده از انسان است.

آنها با مشاهده این كه وقتى از تركیب برخى مواد، به وسیله انسان دستگاهى و اثرى بوجود مى‏آید دیگران كه سازنده آن نیستند نیز، مى‏توانند آن را اداره كنند و ممكن است ارتباط آن را با سازنده آن قطع كرد، كار خدا رابر همین امر قیاس كردند و آن را موضوعى ممكن دانسته و معتقد شدند، خداوند ربوبیت جهان را پس از ایجاد آن به وسائط داده و آنها مدیر و مدبراند.  در صورتى كه اگر آنان ساحت فكر خود را از این اعتقاد ناصواب پاك مى‏كردند، هیچگاه در این مهلكه عظیم و این پرتگاه هولناك گرفتار نمى‏آمدند.

شاید منشا اصلى این اشتباه بزرگ در عرصه گرایشهاى اعتقادى بشرى این باشد كه صاحبان این اندیشه غلط به درستى به نحوه آفرینش موجودات پى نبرده بودند و این انحراف ناشى از خطایى بزرگتر است. و آن قیاس پیدایش جهان هستى با چگونگى برخى آثار پدید آمده از انسان است.

بنا بر تعالیم دینى و براهین عقلى و عرفانى، صدور موجودات از مبدء هستى مانند صدور نور خورشید از آن است. یعنى همان گونه كه شعاع خورشید بستگى تمام به اشراق آن دارد و اگر لحظه‏اى تابش آن قطع شود، سراسر منظومه شمسى به ظلمتكده‏اى تبدیل خواهد گشت. اساس عالم نیز به گونه‏اى است كه فرضا چنانچه كمتر از آنى عنایت‏حق و اراده و وجهه او از جهان گسسته شود نشانى از هیچ موجودى نخواهى یافت و این عین ربوبیت است.

بنابر این محال است چنین صدورى همراه با پروردگارى حق بر هستى نباشد و لذا در یكى از آیات قرآنى كه در این زمینه آمده و قبلا اشاره شد، پس از آن كه مى‏فرماید: مشركان خلقت آسمان و زمین را از خدا مى‏دانند. مى‏فرماید: «فانى یؤفكون‏» اینان با اعراض از طریق حق، به كجا روى آورده‏اند؟

راغب اصفهانى «افك‏» را این چنین معنا مى‏كند: «الافك كل مصروف عن وجهه الذى یحق ان یكون علیه‏». یعنى «افك‏» به هر چیزى گویند كه وجهه اصلى خود را از دست داده باشد و از طریق شایسته خود منحرف شده باشد.

دعا

بنا بر این مقصود از آیه كریمه این است كه نتیجه قهرى پذیرش خلقت آسمان و زمین به دست‏خداوند تسلیم و باور به ربوبیت او و سپس پرستش و اطاعت اوست. و اینان كه در برابر غیر آفریدگار جهان كرنش مى‏كنند و جز او را مى‏پرستند، به بیراهه مى‏روند و از التزام به لازمه قهرى عقیده خود دور افتاده‏اند.

و در آیه‏اى دیگر، پس از ذكر این اقرار مى‏فرماید: «الحمدلله بل اكثرهم لا یعلمون‏» یعنى: سپاس خدا را كه به چنین امرى اقرار مى‏كنند، ولى چرا اندیشه‏اى متناقض آن دارند؟ و به ربوبیت غیر خدا معتقدند؟ علت آن است كه آنان از درك این خطاى آشكار در صحنه اعتقادات خود ناتوانند.

و نیز مى‏فرماید: «یسئله من فى السموات و الارض كل یوم هو فى شان; یعنى همه آسمانیان و زمینیان از او مى‏طلبند و او هر روز در شانى از تدبیر عالم است.

و دور نیست كه مقصود از این طلب، همان نیاز و فقر ذاتى و احتیاج طبیعى باشد كه تمامى موجودات را فرا گرفته و براى آنان لحظه‏اى انقطاع از مبدء، متصور نیست.

البته بر اساس آیاتى از قرآن مجید، مشركان مكه نه تنها اصل آفرینش را از آن خداوند مى‏دانستند بلكه حوادثى از قبیل باد و باران و روزى و حتى تدبیر مجموعه نظام هستى را به او مستند مى‏كردند.

و لذا ممكن است گفته شود: بت‏پرستان جاهلى گر چه اصل آفرینش را در كل آن و نیز در حوادث جزئى به خداى بزرگ منتسب مى‏كردند و همچنین تدبیر نظام كلى هستى و ربوبیت و تدبیر معبودها را در دست او مى‏دانستند ولى بر این باور بودند كه خداى متعال، ربوبیت نسبت‏به حوادث جزئى را به شركاء واگذار كرده و آنهایند كه به تدبیر امور مشغول‏اند.

قریب به همین مطلب را، علامه طباطبایى در تفسیر «المیزان‏» بیان فرموده است.

ایشان مى‏فرماید: «به اعتقاد مشركان جاهلى ارباب و خدایان آنها موجودات ممكن و مخلوق خداى متعال بودند كه تدبیر امور، بر اساس منزلت هر كدام بدو تفویض گردیده و كار خداوند را تنها در آفرینش و ایجاد منحصر مى‏دانستند گذشته از این كه او را رب ارباب و مدبر امر خدایان مى‏شمردند.»

بنابر این فرق بین عقیده یهود و مشركان جاهلى در این بود كه آنان اساسا براى جهان مدیریتى قایل نبودند و اینان گرچه اصل آن را پذیرفته بودند ولى آنان را به غیر خدا نسبت مى‏دادند.

به اعتقاد مشركان جاهلى ارباب و خدایان آنها موجودات ممكن و مخلوق خداى متعال بودند كه تدبیر امور، بر اساس منزلت هر كدام بدو تفویض گردیده و كار خداوند را تنها در آفرینش و ایجاد منحصر مى‏دانستند گذشته از این كه او را رب ارباب و مدبر امر خدایان مى‏شمردند.

تاثیر این اعتقاد بر دعا

نتیجه قهرى این طرز فكر آن است كه صاحبان آن یا اصولا براى دعا نقشى قایل نباشند زیرا بر مبناى اعتقاد یهود، همه چیز از ازل تعیین گردیده و دست‏خدا از هر تصرفى در جهان هستى كوتاه است، و یا خواسته‏هاى خود را از غیر خدا بخواهند و همه تلاش خود را در طریق جلب رضایت واسطه‏ها صرف كنند و هر آنچه لازمه كسب خوشنودى است از عبادت، كرنش و تعظیم، پیشكش و هدیه حتى قربانى فرزند و غیر آن، در برابر آنان انجام دهند تا با جلب رضایت آنها دعایشان مقبول افتد و ارواح واسطه به شفاعت و واسطه‏گرى برخیزند و حاجت این بیچارگان را از خدا بگیرند.

فضل و کرم کی دعا

قرآن و ربوبیت ‏حق

برعكس این دو دیدگاه، در نظرگاه قرآنى و توحیدى، خداوند همچنان كه خالق است مربى نیز هست، هم آفریدگار است و هم پروردگار. دست او بسته نیست، «بل یداه مبسوطتان‏» هر دو دست او باز است. بسطى بى‏نهایت و بى‏مرز، با وصف اطلاق كه هیچ قیدى برایش متصور نیست. نه تنها از كار جهان فارغ نشده است‏بل: «كل یوم هو فى شان‏» یعنى هر روز او در شانى از تدبیر امور عالم است.

قرآن كریم در جهت مبارزه با آن فكر انحرافى و باطل و تثبیت ربوبیت مطلق حق در جاى جاى آیات نورانى خود خداى را بدین وصف توصیف كرده و با این عنوان یاد كرده است و در آن نزدیك به هزار بار واژه «رب‏» در صورتهاى مختلف بر ذات بارى اطلاق گردیده است.

در دیدگاه قرآن كریم نه تنها تدبیر مجموعه نظام هستى در دست اوست، بلكه ربوبیت و اداره نظامات جزئى نیز مخصوص خداوند است.

از انسیان گرفته تا جنیان و ملائك، از زمین تا آسمان، از سرزمین حاصلخیز تا شكافتن ظلمت‏شب در سپیده‏دم، و در نهایت همه جهانیان و عوالم، تحت ربوبیت و پروردگارى آن ذات مقدس است.

رابطه دعا و اعتقاد به ربوبیت ‏حق

وقتى در باور شخصى، ربوبیت‏حق جاى گرفت و با عمق جان خود تنها او را همه كاره یافت و چشم امید از غیر او بست، بناچار حوائج‏خود را نیز فقط از او مى‏طلبد و در مقام توسل به وسائط طبیعى نیز، به آنان به چشم استقلال نمى‏نگرد و اگر دارویى براى رفع مریضى خود بخورد، شفاى درد را از خدا مى‏خواهد و تاثیر را به او مستند مى‏كند. و تا شخص دعاكننده، حقیقتا این گونه نباشد و در حال دعا، چشمداشت‏به تاثیر استقلالى وسائط داشته باشد، دعایش واقعى نیست و لذا به اجابت نیز دور است. بسیارى در وقت طلب از خداوند، انقطاع كامل بر ایشان دست نمى‏دهد، و این بدان خاطر است كه بدرستى دل از وسائط طبیعى نبریده‏اند و هنوز منتظراند تا شاید از ناحیه آنها فرج و گشایشى برایشان حاصل شود.

البته اشتباه نشود ما نفى وسائط نمى‏كنیم و آن را به طور مطلق مردود نمى‏شماریم بلكه سخن در این است كه نگرش به وسائل مختلف است. برخى بدان با دید استقلال مى‏نگرند و براى آنها، هم عرض خواست و اراده الهى، تاثیر قائل‏اند. در صورتى كه در اعتقاد دسته‏اى دیگر، وسیله‏ها در طول اراده خداوند واقع‏اند.

از انسیان گرفته تا جنیان و ملائك، از زمین تا آسمان، از سرزمین حاصلخیز تا شكافتن ظلمت ‏شب در سپیده‏دم، و در نهایت همه جهانیان و عوالم، تحت ربوبیت و پروردگارى آن ذات مقدس است.

در نظر این دسته، عملى شدن هر كارى به دست اوست و وسائط تنها آلت و وسیله انجام عمل‏اند، كسى كه مانند گروه اول فكر مى‏كند منطقش این است كه اگر فلانى مثلا نبود من بیچاره مى‏شدم و چنانچه فلان دارو را نمى‏خوردم یا آن پزشك خاص نبود من هلاك مى‏شدم، ولى بر اساس منطق گروه دوم قضیه این گونه نیست. داراى چنین اندیشه‏اى چون تنها خدا را همه چیز و همه كاره مى‏داند و تاثیر وسائل را نیز بدو منتسب مى‏كند، هیچگاه نجات خود را در وسیله‏اى خاص منحصر نمى‏كند و از خدا مى‏خواهد تا خود متكفل امر او شود و اگر وسیله‏اى رنگ باخت و از كار افتاد. از راه دیگرى او را به مقصود رساند.

و لذا قرآن مجید وقتى دستور به دعا مى‏دهد این گونه مى‏فرماید: «و قال ربكم ادعونى استجب لكم‏» پروردگار شما گفت: مرا بخوانید تا اجابت كنم شما را.

این آیه كریمه به ما یاد مى‏دهد كه ابتدا باید خدا را به ربوبیت‏شناخت و بدان باور قلبى یافت، و آن گاه دعا كرد. كه اگر چنین شد جواب قطعى الهى را نیز به دنبال خود خواهد داشت.

یا رب، دعا

اعتقاد به ربوبیت ‏حق و فلسفه دعا

از همین جا مى‏توان به یكى از فلسفه‏هاى اساسى دعا اشاره كرد و در پرتو آن به پرسشى كه از دیرباز در این زمینه مطرح بوده است پاسخ داد و آن این است كه با توجه به این كه خداى متعال از تمامى نیازهاى بندگان خویش آگاه است و سبت‏به همه حالات و خواسته‏هاى آنان مطلع است، چه نیازى به ابراز این خواسته و دعا، از سوى بندگان است؟ و در حقیقت‏سؤال یا به خاطر تحریك عواطف شخص مسؤول و یا براى اطلاع یافتن او از حال سائل است در حالى كه ساحت ذات بارى تعالى از اولى منزه و دومى هم بدون آن حاصل است. پاسخ این است كه بر اساس آن چه گفتیم كه اصولا دعا از اعتقاد به ربوبیت‏حق ناشى مى‏شود و بین این دو رابطه مستقیم است مى‏توان گفت كه همچنان كه اصل اعتقاد به بوبیت‏حق در دعا مؤثر است، عرض حاجت‏به حضرت حق نیز در تحكیم و افزایش این باور تاثیر اساسى دارد. و در حقیقت، دعا نوعى تلقین و تمرین عملى براى استحكام این عقیده در قلب و تعمیق تدریجى آن در زوایاى روح و جان آدمى به شمار مى‏رود. این درست است كه خداى متعال به همه نیازمندیها و احتیاجهاى بندگان خود بخوبى واقف است و بر همین اصل تا آن جا كه ضرورت برپایى نظام احسن خلقت اقتضاء مى‏كند، مواهب خود را به سوى بندگان خویش، چه از او بخواهند و چه نخواهند بر مؤمن و كافر، سرازیر مى‏كند و در دعائى هم كه از امام صادق(ع) در اعمال ماه رجب رسیده است مى‏خوانیم: «یا من یعطى من ساله، یا من یعطى من لم یساله و من لم یعرفه تحننا منه و رحمة...».

یعنى: اى كسى كه از روى رحمت و شفقت، به بندگان خود چه آنان كه از تو بخواهند و چه آن بنده‏اى كه از تو نخواهد و تو را نشناسد نعمتهاى خود را بى‏دریغ عطا مى‏كنى...»

ولى در عین حال، عطایاى مخصوص و مواهب ویژه خداوندى از آن كسانى است كه از او طلب كنند و دست نیاز به درگاه با عظمت او دراز كنند و بدینوسیله، ربوبیت و پروردگارى او را در باور خود بگنجاند و هر روز و شب رفته رفته این عقیده ناب و سازنده را در قلب خود راسخ و راسختر كنند.

«و قال ربكم ادعونى استجب لكم‏» این آیه كریمه به ما یاد مى‏دهد كه ابتدا باید خدا را به ربوبیت ‏شناخت و بدان باور قلبى یافت، و آن گاه دعا كرد. كه اگر چنین شد جواب قطعى الهى را نیز به دنبال خود خواهد داشت.

و لذا برخى مفسران، مطابق برخى روایات، در فرق بین «رحمان‏» و «رحیم‏» گفته‏اند: «رحمن‏» جنبه رحمت عام حضرت حق نسبت‏به بندگان از مؤمن و كافر در دنیاست و مقصود از «رحیم‏» وجهه لطف و رافت‏خاص ربوبى، نسبت‏به مؤمنان در دنیا و آخرت است‏».

البته این یك فرق ذاتى است و اضافه بر آن - بر اساس آنچه گفتیم - بین این دو، تفاوت دیگرى نیز هست، و آن این است كه رحمت عام خداوندى بدون سؤال و خود به خود به سوى جایگاههایش سرازیر مى‏شود و قابلیتهاى طبیعى براى جذب آن كافى است ولى براى رحمت‏خاص او لیاقتها و زمینه‏هاى كسبى لازم است تا افزون بر عطایاى عام، آن مواهب ویژه، نیز به سوى بنده گسیل گردد.

براى مثال مى‏توان از صاحب قدرتى نام برد كه براى پذیرش مردم، هم بار عام دارد، كه در آن همگان را از هر طبقه و صنفى كه باشند و از دوست و دشمن، به صورت عموم به حضور مى‏پذیرد. و در كنار آن پذیرش خصوصى نیز دارد كه این نوع ملاقات، تنها براى كسانى است كه از خواص او به شمار مى‏آیند و از دیگران واقف‏تر و داناتر به مقام و منزلت اویند و ترتیب و آداب لازم براى حضور را به درستى دانسته و بدان ملتزمند. لذا قرآن مجید در زمینه اهمیت و نقش دعا در حیات مادى معنوى مؤمنان مى‏فرماید: «قل ما یعبابكم ربى لولا دعائكم‏». یعنى: بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگار من توجه و عنایتى به شما نخواهد داشت.

نكته قابل توجه این است كه در این آیه كریمه و نیز آیه‏اى كه سابقا ذكر آن رفت و در آن دستور دعا داده شده است، خداى متعال با عنوان «رب‏» یاد شده است كه نشان‏دهنده ارتباط تنگاتنگ عنصر دعا با موضوع ربوبیت است. و بیانگر این نكته مهم است كه با وجود اعتقاد به ربوبیت اوست كه مى‏توان رو به سوى او آورد و از او رفع نیازهاى مادى و معنوى را خواست.

دعا

گذشته از این كه با دستور به دعا، به مؤمنان یاد مى‏دهد كه نعمت‏هاى مخصوص الهى، بدون تقاضا از او جلب نمى‏گردد، و بى آن غیر از محرومیت نتیجه‏اى عاید بنده نخواهد شد.

و این رابطه مستقیم و تاثیر گذارى متقابل به گونه‏اى است كه بدون اعتقاد به پروردگارى حق، دعا محقق نمى‏گردد، و از آن طرف دعا نیز خود عامل بسیار مهم و مؤثر در تقویت و استحكام این عقیده در جان مؤمن است.

و روى همین اساس، در آغاز اكثریت قریب به اتفاق دعاهاى قرآنى، خداى بزرگ با عنوان «ربنا» و مانند آن، مخاطب قرار گرفته و محل سؤال و طلب واقع شده است. در اینجا به مواردى از آن باب نمونه اشاره مى‏كنیم.

1 - «و منهم من یقول ربنا آتنا فى الدنیا حسنة و فى الآخرة حسنة و قنا عذاب النار». و از مردمان كسانى هستند كه دعایشان این است: پروردگارا به ما از نعمتهاى دنیا و آخرت عطا كن و از عذاب دوزخت نگاه دار!».

2 - «... ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرین; پروردگارا! بر ما صبر و تحمل فرو ریز و گامهایمان استوار كن و ما را بر جناح كفر پیروز فرما!».

3 - «ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب; پروردگارا! قلبهاى ما را پس از آن كه هدایت كرده‏اى از حق منحرف مكن و از رحمت‏خود بر ما ببخش و بدرستى كه تو بخشنده‏اى‏».

4 - «... ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرین; بار پروردگارا! گناهانمان را بر ما ببخش و قلم عفو بر تجاوزكاریهایمان بكش و ما را در پیمودن راهت ثابت قدم بدار و بر كافران پیروزمان كن.»

5 - «ربنا آمنا بما انزلت و اتبعنا الرسول فاكتبنا مع الشاهدین; پروردگارا! ما بدانچه فرو فرستادى ایمان آوردیم و فرستاده‏ات را پیروى كردیم. و ما را از شاهدان بر تبلیغ رسالت قرار ده‏».

6 - «... ربنا اننا آمنا فاغفرلنا ذنوبنا و قنا عذاب النار; پروردگارا! ما - بدانچه نازل كرده‏اى - ایمان آورده‏ایم. پس گناهانمان را بر ما ببخش و از عذاب آتش قهرت محافظت فرما!

انك قریب مجیب.

سید مهدى موسوى كاشمرى

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری