تبیان، دستیار زندگی
اگر انسان، طالب آرامش و استقامت و ایستادگى و جلب عنایات پروردگار و ایمان خالص است، باید نسبت به خداوند و وعده هاى او (از جمله عفو و گذشت در صورت توبه واقعی) گمان نیک داشته باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به پروردگارتان خوش بین باشید!!

اگر انسان، طالب آرامش و استقامت و ایستادگى و جلب عنایات پروردگار و ایمان خالص است، باید نسبت به خداوند و وعده هاى او (از جمله عفو و گذشت در صورت توبه واقعی) گمان نیک داشته باشد.

فرآوری: آمنه اسفندیاری - بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
توکل به خدا

به راستی معنای خوش گمانى و بدگمانی نسبت به خدا چیست و چگونه می توانیم بدگمانی خود به خدا را برطرف کنیم؟
آیاتی از قرآن، گمان بد به پروردگار را نکوهش کرده است.[1] روایاتی نیز به موضوع گمان نیک و بد بندگان نسبت به خدای تعالی پرداخته است:
امام على (علیه السلام) : «هر کسی به خدا گمان نیک بُرد، به بهشت دست یافت و هر کسی به دنیا گمان نیک بُرد، به رنج و محنت گرفتار آمد».[2]
امام صادق (علیه السلام) : روز قیامت، بنده اى را که به خویشتن ستم کرده است، می آورند و خداى بلندمرتبه به او می فرماید: «آیا فرمانت ندادم که از من اطاعت کنى؟ آیا تو را از نافرمانی ام نهى نکردم؟».
او می گوید: چرا، اى پروردگار من؛ امّا شهوتم بر من چیره آمد. پس اگر مرا عذاب کنى، به سبب گناه خود من است و تو به من ستم نکرده اى.
خداوند، دستور دهد که او را به دوزخ برند. بنده می گوید: گمان من به تو، این نبود!

علامه مجلسی(ره) در توضیح خوش گمانی و بدگمانی به خدا می گوید: «کسى که داراى کردار نیک باشد، قطعاً داراى گمان نیک به خدا نیز خواهد بود و کسى که به کردارهای زشت آلوده است، حتماً به خدا نیز بدگمان است»

خداوند می فرماید: «گمان تو به من، چه بود؟»
بنده می گوید: نیکوترین گمان را به تو داشتم. پس خداوند، دستور می دهد که او را به بهشت ببرند و می فرماید: «گمان نیک تو به من، اکنون به دادت رسید».[3]
امام رضا (علیه السلام): «به خداوند گمان نیک ببر؛ زیرا خداى عزّ و جلّ می فرماید: من نزد گمان بنده مومن خویشم؛ اگر گمانِ او به من نیک باشد، مطابق آن گمان با او رفتار کنم و اگر بد باشد نیز مطابق همان گمانِ بد با او عمل کنم».[4]

معناى خوش گمانى و بدگمانی به خدا

به طور کلی؛ خوش گمانی به خدا؛ یعنی امیدوار به رحمت او بودن و بدگمانی نسبت به خداوند؛ یعنی ناامیدى از رحمت  خداوند. انسان، باید از عذاب الهى، بیمناک باشد، ولى نباید از رحمت خدا، مأیوس گردد، او باید به وظایف خود، عمل کند، خلوص نیّت داشته باشد، از گناهانش بترسد، و در عین حال، به عفو و بخشش پروردگار، امیدوار باشد:
امام على (علیه السلام): «خوش گمانى [به خدا] این است که عمل را [براى او] خالص گردانى و امیدوار باشى که خداوند از لغزش ها درگذرد».[5]
امام صادق (علیه السلام): «خوش گمانى به خدا این است که جز به خدا امید نداشته باشى و جز از گناهت نترسى».[6]
علامه مجلسی(ره) در توضیح خوش گمانی و بدگمانی به خدا می گوید: «کسى که داراى کردار نیک باشد، قطعاً داراى گمان نیک به خدا نیز خواهد بود و کسى که به کردارهای زشت آلوده است، حتماً به خدا نیز بدگمان است».[7]

آثار بدگمانی به خداوند

بدگمانی نسبت به خداوند و وعده هاى او آثار مخربى در بنیان ایمان و عقائد انسان دارد؛ در این جا به برخی از آنها اشاره می شود:
1. کاری ناپسند و کفرآمیز: خدای متعال در قرآن می فرماید: «از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس می شوند!».[8]
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) می فرماید: «داود (علیه السلام)  در مناجاتش می گفت: پروردگارا! کسى که تو را بشناسد اما به تو خوش گمان نباشد در حقیقت ایمان نیاورده است».[9]
2. قبول نشدن عبادت: بدگمانی به وعده هاى الهى سبب فساد(قبول نشدن) عبادت می گردد، چرا که روح  اخلاص را در انسان می میراند؛ از این رو امام علی (علیه السلام) می فرماید: «بدگمانی، عبادت را فاسد مى کند».[10]

بدگمانی به وعده هاى الهى سبب فساد(قبول نشدن) عبادت می گردد، چرا که روح  اخلاص را در انسان می میراند؛ از این رو امام علی (علیه السلام) می فرماید: «بدگمانی، عبادت را فاسد مى کند

3. ناتوانی در برابر مشکلات: بدگمانی به وعده هاى الهى، انسان را در برابر حوادث سخت و پیچیده، سست و ناتوان می سازد، همان گونه که در برخی نبردها - مانند جنگ احزاب - گروهى از تازه مسلمانان، نسبت به وعده هاى خدا بدگمان شده و به دنبال آن در مبارزه با دشمن سست گشتند، در حالى که مومنان راستین و با معرفت که به پروردگارشان خوش گمان بودند، با کمال قدرت و امیدوارى در برابر دشمنان ایستاده و پیروز شدند: «[به خاطر بیاورید] زمانى را که آنها از طرف بالا و پایین [شهر] بر شما وارد شدند [و مدینه را محاصره کردند] و زمانى را که چشم ها از شدّت وحشت خیره شده و جان ها به لب رسیده بود، و گمان هاى گوناگون بدى به خدا می بردید».[11]
4. محروم شدن از عنایات الهی: بدگمانی نسبت به خدا، انسان را از عنایات الهى محروم می کند؛ زیرا - براساس روایات اول پاسخ- خداوند با هرکس، مطابق خوش گمانی و بدگمانی او رفتار می نماید.

راه های درمان بدگمانى

الف. برای برطرف کردن بدگمانی نسبت به پروردگار؛ نخست باید سراغ اصول کلی حاکم بر درمان بیماری هاى اخلاقى رفت که همان اندیشیدن در آثار نکبت بار آنهاست؛ زیرا هنگامى که انسان به پیامدهاى بدگمانی بیندیشد، که چگونه سرمایه اعتقادی او را از بین برده و آرامش روانی او را تهدید کرده و او را از واقعیت ها غافل  می سازد؛ خواه ناخواه از این خوى زشت و رذیله اخلاقى فاصله می گیرد، همان گونه که آگاهى به مسموم بودن غذا، سبب فاصله گرفتن از آن می شود.
ب. جست وجوى توجیهی صحیح براى اتفاقاتی که احیاناً سبب بدگمانی انسان به خداوند شده است، کمکی برای برطرف کردن آن خواهد بود؛ چراکه تعدادی از این حوادث، امتحانات الهی است که واقعیتی در زندگی مادی انسان ها بوده و با واقعیت باید کنار آمد و گمان نیک به خداوند داشت؛ زیرا این امتحانات برای پیشرفت معنوی انسان ها است. تعداد دیگری از حوادث نیز پیامد کارهای ناشایست انسان است که به جای بدگمانی به خدا، روش صحیح آن است که انسان از اعمال ناپسند و گناه خویش توبه نموده و در صدد جبران آن برآید.
ج. ترتیب اثر ندادن به بدگمانى نسبت به خدا نیز یکى دیگر از طرق درمان آن است؛ زیرا اگر انسان این حالت پیش آمده نفسانی را دنباله گیری نکند و با بی اعتنایى از آن وسوسه ها فاصله گیرد، تدریجاً این حالت بدگمانی ضعیف و محو می گردد. این روش در بدگمانی به برادران دینی نیز کارساز است و به همین دلیل در روایتی به صورت قاعده ای کلی می خوانیم: «اذا ظَنَنْتُمْ فَلا تَحَقَّقُوا»؛[12] هنگامى که گمان بد بردید، به آن ترتیب اثر ندهید.

خلاصه اینکه:

اگر انسان، طالب آرامش و استقامت و ایستادگى و جلب عنایات پروردگار و ایمان خالص است، باید نسبت به خداوند و وعده هاى او (از جمله عفو و گذشت در صورت توبه واقعی) گمان نیک داشته باشد.
پی نوشتها:
[1] . از جمله، فتح، 6 و 12.
[2]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 641
 [3]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، ج  1، ص 25  ? 26
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج  2، ص 72
[5]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواع1 ص 229
[6]. کافی، ج  2، ص 72.
[7]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج  67، ص 366
[8]. یوسف، 87.
[9]. طبرسى، على بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 36
[10]. عیون الحکم و المواع1 ص 99.
[11]. احزاب، 10.
[12]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج  19، ص 374


منابع:
سایت اسلام کوئیست
بحار الانوار، ج 67
غرر الحکم و درر الکلم تمیمی آمدی
کافی، ج 2

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.