تبیان، دستیار زندگی
وحدت فی ما بین شیعه و سنّی قرائت های مختلفی می تواند داشته باشد. در این مقاله به بررسی یکی از قرائت های ناصحیح در این زمینه پرداخته شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این كه می گی اصلشه یا فرعشه؟!

دین و فرهنگ

مقدمه

از همان دوران کودکی که والدین ما در تلاش بودند تا مسائل دینی و اعتقادی را به ما به عنوان شیعه و مسلمان بیاموزند بسیار تلاش می کردند تا اصول دین را برای ما جا بیندازند. شعرهای کودکانه بسیاری نیز از همان دوران در حافظه ما باقی مانده است:

اصول دین 5 بود
دانستنش گنج بود

راستی شما هم این شعر را بلدید؟! و می دانید که اصول دین چند تاست؟! تعجب نکنید. درصدد نیستیم تا شما را با سؤالات بی جا معطل کنیم. در ادامه سلسه مقالاتی که در مورد شیعه و اهل تسنن خدمت شما عزیزان ارائه نمودیم، می خواهیم به یکی دیگر از نمونه های جدید در زمینه وحدت شیعه و سنّی اشاره نماییم. نمونه جدیدی از یک جور وحدت که ما معتقدیم وحدتی از این نوع میان شیعه و اهل تسنن وحدتی انحرافی و ناصحیح است! با ما همراه باشید.

یک جور وحدت ناصحیح

برخی از وحدت طلبان اسلامی به جهت حفظ حرمت مسلمانیِ پیروان تمامی فرق اسلامی اعم از شیعه و سنّی، اقدام به تقسیم بندی مباحث دینی –اعم از اعتقادی و احکام- به اصول و فروع نموده اند. از نظر این گروه، «اصول» مباحث قطعی و مشترک میان مذاهب اسلامی است چنانچه ابراز گردیده: «اصل دین یعنی مسلّمات، محکمات، قطعیات و مسائل مورد اتفاق دین»!

«اصول همان کلیّاتی است که ... همه مسلمان ها همان را قبول داشتند.»

در نتیجه فروع عبارت است از مسائلی که از همین اصول قطعی و مشترک منشعب می گردد و نشانه تشخیص آن اختلافات مذاهب اسلامی درباره آن می باشد..

برخی از وحدت طلبان اسلامی به جهت حفظ حرمت مسلمانی پیروان فرق اسلامی اقدام به تقسیم بندی مباحث دینی به اصول و فروع نموده اند.

به عبارت روشن تر ملاک وحدت طلبان در تشخیص فروع و جداسازی آن ها از اصول دین این است که در فروع می توان اختلاف نظر را مشاهده نمود در حالی که در اصول، اشتراک و اتفاق نظر همه مسلمانان یافت می شود. چنانچه بیان شده:

«اصول و کلیات اعتقادات تقریباً قطعی و مشترک میان مذاهب است و مسائل جنبی و فرعی غالباً مورد اختلاف است و هرکدام نظری خاص دادند.»

از سوی دیگر شکّی وجود ندارد که مهم ترین مسأله اختلافی در امّت اسلام بحث بر سر امامت و خلافت اهل بیت (ع) است چنانچه ابراز گردیده: «مسأله امامت و خلافت در رأس مسائل اختلافی مسلمین است و بسیاری از اختلافات عقیدتی و فقهی ناشی از آن است... هیچ یک از این دو اصل امامت و خلافت، مورد اتفاق همه مسلمین نبوده است و در عصر پیغمبر از مسلّمات قطعی به شمار نمی آمده یا اگر بوده بعداً این قطعیّت از میان رفته است...»!

نقد و بررسی نظریه

بر اساس این اندیشه وحدت طلبانه جای تردیدی باقی نمی ماند که چون امامت مسأله ای اختلافی میان امّت است در نتیجه مسأله ای فرعی و جانبی است و لذا مشمول ویژگی های مخصوص به مسائل جزئی و غیر اصولی می گردد که عبارتند از:

الف) مسائل فرعی و جانبی را که غالباً مورد اختلاف است در عوض مسائل اصولی اسلام و در همان پایه از اهمیت قرار ندهیم به طوری که مسائل اصولی تحت الشعاع مسائل فرعی و جانبی قرار گیرد!

ب) فقط در مسائل جزئی و فرعی است که مسلمانان با هم اختلاف نظر دارند. این مسائل اختلافی، هیچگاه بیانگر روح کلّی و جوهری اسلام نیست بلکه بیشتر ناشی از اختلاف برداشت ها و دیدگاه های علماء و مجتهدان است!

اصول دین

ج) مسائل جنبی و غیر اصولی مورد اختلاف را از راههای علمی و بحث و نظر حل کنید و اگر هم حل نشود آنها را در آن حد بر ذهن خود حاکم نسازید که بین شما اختلاف و نزاع ایجاد کند. در اسلام، اصل اختلاف نظر مردود نیست بلکه تا حدود زیادی اختلاف نظر در مسائلی که دلیلش آشکار و روشن نیست یک امر طبیعی است!

آنچه می ماند...

باتوجه به آنچه گذشت معلوم می شود وحدت و اتحاد میان شیعه و سنّی اگر به بهانه حفظ اصول و کنار گذاشتن فروع باشد، جنجالی و رسانه ای و تئوری پوشالی است. چرا که اصول تنها موارد مورد اشتراک میان شیعه و سنّی معرفی شده و فروع هر آنچه مورد اتفاق نباشد. در اینصورت مسأله اساسی مورد اختلاف شیعه و اهل تسنن که همان مسأله امامت و جانشینی پس از رسول اکرم (ص) می باشد از جمله فروع به حساب می آید چون مورد اتفاق شیعه و سنّی نیست!!

پرداختن به فروع هم که با توجه به آنکه می خواهیم وحدت میان شیعه و سنّی برقرار شود، کاری بی فایده و نابجاست!!

پس آنچه می ماند آن است که از مسأله امامت چشم پوشی کرده و بدون توجه به اعتقادات خاصّ شیعه، دست اتحاد به برادران اهل تسنّن بدهیم!!

آنچه از این تقسیم بندی های اصول و فروع ناشی می شود آن است که شیعه ای بدون اعتقادات شیعه خواهیم داشت و این یعنی شیعه ای که شیعه نیست!

اما سؤال این است در اینصورت دیگر کدام آدم عاقلی است که بگوید باید وحدت را ایجاد کرد. وحدت و اتحاد که خودش ایجاد شده است. به عبارت دیگر با این طرز تفکر که تنها مسائل مشترک میان فرق اسلامی را مدّ نظر قرار دهیم و موارد اختلاف را به حاشیه برانیم، وحدت خودش حاصل می شود آن هم وحدت در موارد مورد اشتراک!

و آنچه حاصل می شود شیعه ای است بدون اعتقادات شیعه!! و این یعنی شیعه ای که شیعه نیست!

کلام آخر

حال اگر بخواهیم وحدتی از این دست میان شیعه و سنّی برقرار کنیم دیگر نباید به کودکانمان بگوییم:

اصول دین 5 بود  دانستنش گنج بود

چون با این طرز تفکر اصول دین اسلام 5 تا نیست بلکه 3 تا است: توحید، نبوت و معاد. چرا که این 3 تا از موارد اشتراک میان فرق اسلامی است و امامت و عدل که از اعتقادات خاص شیعیان است دیگر جزء اصول نخواهد بود!!!

بلکه جزء موارد فرعی و قابل چشم پوشی است! پس به کودکتان بگویید:

اصول دین اسلام   3 تا بود مسلمان!

و اگر روزی او از شما پرسید «امامت» چیست؟ آیا جزء اصول اسلام به حساب می آید یا نه ؟!! با چنین طرز تفکری به او خواهید گفت: عزیزم خودت را اذیت نکن! امامت مسأله مهمی نیست. از موارد فرعی است که به صورت جزئی و پیش پا افتاده در میان شیعیان مطرح است و آن وقت دیگر حرفی از امامان و 14معصوم به کودکت نزن! چون نباید ذهن او را با مسائل جزئی منحرف کنی!!!

من که فکر نمی کنم این شیوه مناسبی برای ایجاد وحدت میان شیعه و سنّی باشد. شما چطور؟!!

نوشته: رادفر - گروه دین و اندیشه


1- مظلومی گمشده در سقیفه، علی لبّاف، ج1

2- ندای وحدت، واعظ زاده خراسانی

3- فصلنامه هفت آسمان، شماره 10 و 9 (بهار و تابستان 80)

4- پیام وحدت، واعظ زاده خراسانی

5- مباحث عمیقی در جهت وحدت امّت اسلامی، علامّه شرف الدین

6- همبستگی مذاهب اسلامی، شیخ محمدتقی قمی

7- جزوه صفیر هدایت، سید محمد ضیاء آبادی

8- مجموعه مقالات، نعمت الله صالحی نجف آبادی

9- معرفت امام عصر (عج)، دکتر بنی هاشمی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.