شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 1499
  • دوشنبه 1391/3/15
  • تاريخ :

بازخوانی آیاتی از قرآن که بارها خوانده‌ایم (29)

چشم می‌چرخانم پی ماه در آسمان بالای سرم. ماه سر جای همیشگی‌اش نشسته است و از آن بالا چشم دوخته است به شهری که مردمش برای پرسیدن سۆال‌هایشان نمی‌دانند به دیدار چه کسی بروند. ماه ایستاده است به تماشای مردمی که سردرگم و حیران راه رسیدن به آسمانند. ماه پریشان ما زمینی‌هاست که پی دیدار روی ماه او، چگونه‌ایم؟


یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِی مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَیسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَی وَأْتُوا الْبُیوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون (البقرة/189)

درباره «هلال‌های ماه» از تو سۆال می‌کنند؛ بگو: «آن‌ها، بیان اوقات (و تقویم طبیعی) برای (نظام زندگی) مردم و (تعیین وقت) حج است» . و (آن چنان که در جاهلیت مرسوم بود که به هنگام حج، که جامه احرام می‌پوشیدند، از در خانه وارد نمی‌شدند، و از نقب پشت خانه وارد می‌شدند، نکنید!) کار نیک، آن نیست که از پشت خانه‌ها وارد شوید؛ بلکه نیکی این است که پرهیزگار باشید! و از در خانه‌ها وارد شوید و تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید!

 

کتاب‌ها می‌نویسند:

درباره‌شان نزول این آیه نقل شده است که معاذ بن جبل گفت: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم «یهودیان زیاد از» اهل «(ماه‌ها) از ما سۆال می‌کنند، سپس این آیه فرود آمد.»)

فرات می‌گوید عبید بن کثیر از اصبغ بن نباته روایت می‌کند که گفت نزد امیرالمۆمنین علیه السلام نشسته بودم که ابن الکوا بر ایشان وارد شد و گفت ای امیرالمۆمنین (علیه السلام) ما را خبر ده از قول خداوند تعالی که فرمود «وَلَیسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَی وَأْتُوا الْبُیوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» پس امیرالمۆمنین فرمود مائیم بیت‌هایی که خداوند امر فرمود که از در آن‌ها وارد شوید و مائیم باب او و بیت او؛ که هر کس بر ما وارد شد و ولایت ما را پذیرفت، به درستی که از در خانه وارد شده است و هر کس با ما مخالفت ورزد و دیگری را بر ما فضیلت و برتری دهد از نقب و پشت خانه وارد شده است.

 

با تو می‌گویم:

ماه که داسش را تیز می‌کند و خوش می‌نشیند در پهنه آسمان، مردم می‌آیند برای دیدن روی ماه پیامبر و پرسیدن از هلال نقره‌ای محبوبی که هر شب در آسمان بالای سر پیدایش می‌شود و نگاهشان می‌کند.  پیامبرشان ماه را می‌شناسد و حکمت این حضور هر شبه را خوب می‌داند، می‌گوید از نظم زندگی و نظم آمد و شد روزها و شب‌ها...

آیه را می‌خوانم از نظم زندگی این روزها خنده‌ام می‌گیرد، از این نظام که او را کم دارد. از روزهایی که بی‌او تمام می‌شود و شب‌هایی که به بی‌خوابی می‌گذرد.

چشم می‌چرخانم پی ماه در آسمان بالای سرم. ماه سر جای همیشگی‌اش نشسته است و از آن بالا چشم دوخته است به شهری که مردمش برای پرسیدن سۆال‌هایشان نمی‌دانند به دیدار چه کسی بروند.

ماه ایستاده است به تماشای مردمی که سردرگم و حیران راه رسیدن به آسمانند. ماه پریشان ما زمینی‌هاست که پی دیدار روی ماه او، چگونه‌ایم؟ ...

خیره می‌شوم به چهره‌ی خسته ماه، کتاب را بالا می‌برم، آیه را نشانش می‌دهم سرم را کج می‌کنم و مثل بچگی‌ها کلافه می‌شوم.

می‌خواهم از این ماه روشن بالای سر، از این ماه شریف که اسم روزهایش رجب است. از حضرت ماه شب چهاردهم بپرسم، شاید او بداند ماه من کجای این عالم خوش نشسته است؟

 

یادم بماند:

یادم باشد و یادت نرود که هزار و صد و هفتاد سال است که سایه ماه، بالای سر آبادی است...

 

نوشته‌ی: زهرا نوری لطیف

کارشناس شبکه تخصصی قرآن تبیان


پی‌نوشت‌ها:

1.    ترجمه مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 227

2.    تفسیر فرات کوفی، تألیف فرات بن ابراهیم کوفی، ج 1، ص 143

UserName