شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 4585
  • سه شنبه 1390/12/23
  • تاريخ :

امن‌ترین جای ِ جهان

کوتاه ترین سوره ی قرآن

بازخوانی آیاتی از قرآن که بارها خوانده ایم 20

 

اگر همین جماعت مراکشی را که حالا از همه توانم استفاده می‌کنم تا حرفم را بفهمند و نگاه مهربان ِ ایرانی‌ها را به همه مسلمانان جهان  درک کنند؛ وقت رد شدن از میدانی وسط شهر می‌دیدم که سؤالی داشتند، شانه‌هایم را بالا می‌انداختم و با گفتن ببخشید من فرانسه نمی‌دانم، بی‌تفاوت از کنارشان رد می‌شدم.


وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِمُ رَبّ‌ِ اجْعَلْ هَاذَا بَلَدًا ءَامِنًا وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ ءَامَنَ مِنهُْم بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ  قَالَ وَ مَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلیَ عَذَابِ النَّارِ  وَ بِئْسَ الْمَصِیر

و (به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم عرض کرد: «پروردگارا! این سرزمین را شهر امنی قرار ده! و اهل آن را- آن‌ها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آورده‌اند- از ثمرات (گوناگون)، روزی ده!» (گفت:) «ما دعای تو را اجابت کردیم و مؤمنان را از انواع برکات، بهره‌مند ساختیم (اما به آن‌ها که کافر شدند، بهره کمی خواهیم داد سپس آن‌ها را به عذاب آتش می‌کشانیم و چه بد سرانجامی دارند./سوره مبارکه بقره آیه 126

 

کتاب‌ها می‌نویسند :

از حضرت صادق علیه‌السلام – در مورد بَلَدًا ءَامِنًا -  نقل گردیده است که فرمودند: کسی که داخل حرم گردد در حالی که به آن پناه آورده باشد از غضب پروردگار ایمن است و حیوانات وحشی و پرندگانی که به حرم داخل می‌گردند تا از حرم بیرون نرفته‌اند امنیّت دارند و کسی حق ندارد آن‌ها را رم بدهد یا اذیّت کند نیز به همین معنی برمی گردد.

پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم نیز روز فتح مکه فرمودند: خداوند روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید «مکه» را تا روز قیامت محترم قرار داد. و برای هیچ‌کس- نه پیش از من و نه بعد از من- جایز نبوده و نیست که احترام آن را بشکند، تنها برای من در یک ساعت از روز جایز گردید که به قصد فتح و تسخیر آن با سپاه وارد آن گردم از این روایت و امثال آن که در میان محدّثین مشهور است استفاده می‌شود که «مکه» پیش از دعای حضرت ابراهیم علیه‌السلام مورد احترام بوده است منتها این احترام به واسطه دعای آن حضرت تاکید و تجدید شده است.

ولی بعضی گفته‌اند که «مکه» به واسطه دعای حضرت ابراهیم علیه‌السلام احترام یافته است و پیش از آن مانند شهری دیگر بوده است. دلیل آن روایتی است که از رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمودند: انّ ابراهیم حرم مکه وانی حرمت المدینه. یعنی: ابراهیم علیه‌السلام مکه را محترم گردانید و من مدینه را محترم قرار دادم.

همچنین در مورد ثمرات در این آیه از حضرت باقر علیه‌السلام روایت است که فرمودند: مقصود حضرت ابراهیم علیه‌السلام در دعای خود این بود که میوه‌ها از شهرهای دیگر به مکه حمل شود و در دسترس اهالی آن قرار بگیرد. ولی حضرت صادق علیه‌السلام فرمودند که: مراد حضرت ابراهیم علیه‌السلام از میوه‌هایی که آن‌ها را برای اهل مکه تقاضا کرد میوه‌های خوردنی نیست بلکه منظور میوه دل‌های مردم یعنی «محبت» است به این معنا پروردگارا! مردم مکه را محبوب خلق بگردان تا به سوی آن‌ها رفت و آمد کنند.1

 

با تو  می‌گویم :

سایه‌های بلند مردان آفریقایی را یکی یکی پشت سر می‌گذارم. از کنار تنه زدن‌ها بی‌اندکی ناراحتی رد می‌شوم. چهره های غریبه‌ی سیاه سفید و زرد و سرخ، آشناترین چهره‌هایی هستند که می‌شناسم؛ اهالی مراکش که پی‌پرسیدن کشورم محاصره‌ام می‌کنند، نگران نمی‌شوم.

صداهای ناآشنا و گویش‌های متفاوت که در هم می‌آمیزند، از نفهمیدنشان کلافه نمی‌شوم.

پایم از لگد ِزن آفتاب‌سوخته بلندقامت که  بی‌عذرخواهی می‌گذرد، درد نمی‌گیرد.

اینجا همه چیز جور دیگری است.

اگر این مردهای غریبه را که اینجا آرام و با خیال راحت، کنارشان طواف می‌کنم در خیابان خلوتی در تهران می‌دیدم، حتماً با عجله و با دعای پنهان زیرلبی از کنارشان به سرعت می‌گذشتم.

اگر این چهره‌های رنگی - که اینجا چهره‌شان شبیه صمیمی‌ترین دوست‌های دوره دبیرستان است - را جای دیگری می‌دیدم، می‌ایستادم به تماشا و با تعجب و بی‌کمترین نشانه‌ی آشنایی، محو تفاوت رنگ‌هایشان می‌شدم.

اگر همین جماعت مراکشی را که حالا از همه توانم استفاده می‌کنم تا حرفم را بفهمند و نگاه مهربان ِ ایرانی‌ها را به همه مسلمانان جهان  درک کنند؛ وقت رد شدن از میدانی وسط شهر می‌دیدم که سؤالی داشتند، شانه‌هایم را بالا می‌انداختم و با گفتن ببخشید من فرانسه نمی‌دانم، بی‌تفاوت از کنارشان رد می‌شدم.

این کلمه‌های مبهم و ناآشنا که اینجا برایم تبدیل شده‌اند به سرودی زیبا که مضمون اصلی‌اش خداست‌؛ را در فرودگاه  می‌شنیدم، از این که هیچ کدامشان را نمی‌فهمم حیران و سرگردان می‌شدم.

اگر این زن بلندقامت در شلوغی بازار، پایم را لگد می‌کرد یا تنه می‌زد؛ ناراحت می‌شدم؛ اما اینجا جای دیگری است.

آدم‌ها، وقتی با لباس‌های یک شکل و یک رنگ، آرام و  موقر، با چشم‌های به‌اشک‌نشسته، واردش می‌شوند؛ آدم‌های دیگری می‌شوند که آشنایند و کنارشان آرام هستی.

همه این‌ها اثر اینجاست...اثر خانه ایی که امن‌ترین جای جهان است.

 

یادم بماند:

یادم بماند هیچ کجا خانه تو نمی‌شود...

 

نوشته‌ی: زهرا نوری لطیف

کارشناس شبکه تخصصی قرآن تبیان


1.ترجمه مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن ،ج 2 ، ص 48 و 49

UserName